روستاي گل آباد در شهرستان تويسركان , سال 1339 پذيراي كودكي تازه تولد يافته بود كه تقدير حياتش ,حضور در قافله عشق و آزادگي و شهادت در راه خدابود.
از کودکي نور ايمان و دلدادگي به قرآن واهل بيت رسول الله(ص)در قلبش ميدرخشيد. او در دامن خانواده اي پاک ومذهبي بزرگ مي شد تادر عاشورايي به فاصله ي 1400سال از عاشوراي خونين حسين ابن علي(ع) در راه اعتلاي اسلام ناب محمدي ,جانفشاني کند وبه ديدار محبوب نائل شود.
روزنههاي اين حركت عظيم هنگامي بر او گشوده شد كه با بزرگترين شخصيت ديني تاريخ معاصر يعني امام خميني(ره)آشنا شد.اين آشنايي با سرعت گرفتن علي در نزديکي و شناخت بيشتر خدا شد. او با درس گرفتن از محضر امام خود ,به مقابله با خاندان فاسد پهلوي برخاست و در تويسركان مبارزات ضد طاغوتي اش را آغاز كرد.
از روزي که علي وارد ميدان مبارزه شد,بي هيچ ترديدي تا بيرون رانده طاغوت ستمگر ايران به مبارزه اش ادامه داد.در اين راه تعقيب وگريزها,زندان ويا شکنجه هاي ماموران ديکتاتور هيچ تاثيري در اراده ي الهي او نداشت.
بعد از آنكه ثمره خون هزاران انسان مطهر منجر به برپايي حكومت اسلامي در ايران شد، مبارزه را تمام شده ندانست و با پيوستن به نهاد جوشيده از انقلاب اسلامي يعني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، خدمتي نو آغاز كرد. با تشكيل سپاه خود را در خدمت مأموريتهاي اين نهاد مقدس قرار دارد.
علي در سپاه هم يکي از سخت ترين و پر خطر ترين کارها يعني تخريب را انتخاب کرد.يک اصل در کار واحد تخريب در بين نظامي رايج است که مي گويند:اولين اشتباه آخرين اشتباه است.
روزي که علي وارد واحد تخريب سپاه در استان همدان شد ,کارش را از سطوح پايين آغاز کرد.آموزش مباني تخريب به پاسداران وبسيجيان,کشف و خنثي سازي بمب هاي به کار گذاشته شده توسط ضد انقلاب براي ترور مردم ومسئولين از ماموريتهاي علي بود.طولي نکشيد که فرماندهان به توانايي ها و دانش علي در اين زمينه پي بردند و اورا در سطوح بالاتر به کار گرفتند ومسئوليتهاي بالاتري به او واگذار کردند.
علي در هر مسئوليتي تمام توانش را به کار مي گرفت تا با ايجاد معابر در ميدانهاي مين دشمن راهي براي نفوذ رزمندگان به جبهه و خطوط دفاعي دشمنان بيابد ودر راه بيرون راندن متجاوزين از خاک ايران او هم سهمي داشته باشد.
مدتي از آغاز جنگ تحميلي گذشته بود و تقريبا بيشتر نقاط اشغال شده ي کشور از دشمن باز پس گرفته شده بود.
در اين ايام او در مناطق جنگي غرب كشور حضورداشت وبا همکاري همرزمانش ،به بررسي ايجاد موانع براي جلوگيري از ورود دشمن به مواضع نيروهاي خودي وايجاد شکاف در استحکامات و موانع دشمن براي ورود رزمندگان اسلام مشغول بود که روز هشتم تير ماه سال 1362 بر اثر انفجار مين در جبهه قصر شيرين به شهادت رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
بنام خداوند بخشنده مهربان.
مؤمنان بايد در راه خدا با آنكه حيات مادي دنيا را بر آخرت گزينند، جهاد كنند و هر كس در جهاد به راه خدا كشته شد يا فاتح گرديد، او را در بهشت ابدي اجري عظيم است.
قرآن کريم سوره نساء
خدا ,امام عزيز ما را عمر با عزت و طولاني به اندازه درازي خورشيد بفرمايد و ان شاء الله كسي كه به خدا متمسك است، از هيچ چيز نميترسد براي اينكه آخرش اين است كه انسان را بكشند آخرش شهادت است و اين ترسي ندارد.
امام خميني:
مردن در رختخواب و خوشگذراني ذلت است تا زماني كه شهادت است.
با نام خداوند قادر متعال و به نام خداوندي كه همه جانها در دست اوست و هيچ برگي بدون امر او از درخت نميافتد و با درود فراوان به امام عزيز و رهبر و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني، وصيتنامهام را شروع ميكنم.
اي كسي كه وصيت نامهام را ميخواني، پدرم، مادرم و اي مردم بدانيد كه راهي جز جهاد و نبرد در راه خدا نيست تا به مبداء واقعي كه همان «الله» است برسيد و اين را بدانيد كه به صورت داوطلب و براي انجام وظايف اسلامي خود ,به جبهه رفتهام و كسي مرا به زور به جبهه نفرستاده است .
من از شما ميخواهم كه امام را ياري كنيد و دعا به جان امام يادتان نرود. تا خدا او را تا ظهور آقا امام زمان (عج) نگهدارد. چون كه اين خميني عزيز بود كه ماها را از فسادها بيرون آورد و اميدواريم و از خداوند ميخواهيم كه امام عزيز ما را عمري با عزت و طولاني به اندازه درازي خورشيد بفرمايد. ان شاء الله
خدايا هدف من اين است كه جانم را در راه اسلام عزيز فدا كنم و كوشش كنم و تمام كارهايم را از روي اخلاص انجام دهم و اگر من شهيد شدم اين قرباني را از پدر و مادر من قبول كن.
پدر عزيزم سلام, اميدوارم كه از شهيد شدن من ناراحت نشويد چرا كه هر كس در راه خدا شهيد ميشود زنده است و در نزد او روزي ميخورد . ميخواستم با شما چند كلمهاي صحبت كنم و از زحمات شما تشكري كنم. از كارهاي پر زحمت تو بگويم يا از كار كردن در شهر غريب كه سالها به خانواده خود سر نميزدي به خاطر ما كه مبادا بيخرجي باشيم و به مدرسه نرويم. من خودم شاهد زحمات بياندازه شما بودهام نميدانم چگونه بايد از شما تشكر كنم كه قابل قبول درگاه خداوند متعال باشد. اميدوارم كه مرا ببخشي و مورد بخشش قرار دهي.
همچنين به مادر عزيزم ميخواهم بگويم كه خون من از شهداي كربلا و علي اكبر حسين (ع) بالاتر نيست. يا از خون شهداي كربلاي ايران، مخصوصاً شهداي روستاي خودمان نظير شهيد ابراهيم، شهيد حسن و شهيد احمد و شهيد قربان و شهداي ديگر. اي مادرم و اي مادر شهيدان بدانيد زماني كه فرزند شما لباس مقدس پاسداري را كه آن را امام زمان (عج) در تن دارد، به تن ميپوشد, اين لباس خيلي مقام دارد كه امثال ما آن را ميپوشيم.
بايد بدانيد كه ديگر ما و امثال ما، ديگر فرزند شما و خانواده خود نيستيم بلكه فرزند اسلاميم و در خدمت اسلام هستيم . من اميدوارم كه تو و پدرم و خواهرانم و برادرانم براي من گريه نكنيد و سياهپوش نشويد و اگر خواستيد گريه كنيد براي حسين مظلوم (ع) و علي اكبر (ع) او گريه كنيد و براي من كه يك بنده گنهكار و ضعيف هستم دعا كنيد.
به خواهران خودم سفارشي دارم, اميدوارم كه براي من گريه نكنند كه دشمن شاد شود و اميدوارم كه فرزندان خود را تربيت اسلامي كنيد كه اميد و آينده انقلاب اسلامي هستند. حجاب اسلامي را رعايت كنند. خواهران عزيز ميتوانيد با تربيت فرزندان خود مشت محكمي بر دهان ياوه گويان آمريكا بزنيد و براي شهداء دعا كنيد ,كه خدا فرموده است :«دعا در دنيا سلاح مومن و ستون دين و روشنائي آسمانها و زمين است و مغز تمام عبادتها دعا است».
و از قول من از تمام كساني كه در گردن من حق دارند و من آنها را ناراحت كردهام بخواهيد که مرا ببخشند و دعا براي من و تمامي شهدا كنند.
در ضمن نميخواستم اين وصيتنامه را بنويسم چون ديدم براي هر شخصي لازم است كه حداقل در سال يك وصيت نامهاي بنويسد. من بيشتر از اين مزاحم وقت شما نميشوم. اميدوارم كه دعاي امام يادتان نرود در سر نماز مخصوصا، دعاي معلولين و مجروحين جنگي يادتان نرود.
باز در آخر ,دعاي هميشگي كه امام زمان عجل الله تعالي فرجه شريف كه خودش سفارش كرده است يادتان نرود .خدايا خدايا تو را به جان مهدي خميني را نگه دار.
نكتهاي كه ميخواستم تذكر دهم در رابطه با خواهران حزب الهي است اين است كه به حجاب خيلي خيلي اهميت داده و ارزش قائل شوند. چه شعار صحيحي است كه ميگويد اي خواهر من سياهي حجاب تو كوبنده تر از سرخي خون من است. خدايا از تو ميخواهم كه مرگم را شهادت در راه خودت و در زير پرچم اسلام و اولياء خودت قرار دهي و تو را شكر ميكنم كه اين بهترين راه را براي رسيدن به خودت به اين بنده حقير و گنهكار ارزاني داشتي، به پدر و مادر و خانواده تمامي شهداء و خانواده معلولين صبر و مقاومت و تلاش هميشگي عطا كن و به همه دوستان و آشنايان من توفيق عطا كن تا رضايت تو را معيار حركت و حساب و عمل خويش قرار دهند.
علي زمان نانكلي
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان همدان ,
برچسب ها :
نانكلي ,
علي زمان ,
بازدید : 173