سال 1331 از شهرستان اسدآباد، طلوع و بر تاريخ عزت و شرف اين سرزمين تابيد. قلب او آكنده از شوق و ارادت به سيد و سرور شهيدان ,حضرت اباعبدا... الحسين (ع) بود و با همين عشق متعالي، سالهاي عمرش را سپري نمود. با پشت سرگذاشتن دوران كودكي وارد مدرسه شد و با علاقه به فراگيري علم و دانش پرداخت. نوزده سال بعد از آن ودربيست و شش سالگي با انديشه هاي الهي بزرگترين مرد تاريخ معاصريعني امام خميني(ره) آشنا شد وبه انقلاب مردم عدالت خواه ايران به رهبري اين مرد بزرگ پيوست.
با همت او و هزاران شهيد ، كشتي نظام اسلامي به ساحل آرام رسيد و حكومت صالحان برپا شد.با استقرار نظام اسلامي در ايران توطئه هاي بيگانگان ودر راس آن آمريکا شدت بيشتري به خود گرفت,توطئه هايي که هر کدام کافي بود تا باعث نابودي نظام نوپاي انقلاب اسلامي شود.بمب گذاري,ترور,ايجاد جنگ داخلي در 5استان کشورو... اما مجاهدات وجانفشاني هاي مردم ايران اين توطئه ها را يکي پس از ديگري نقش برآب نمود.در اين ميان بايد تلاشهاي بيدريغ جواناني که با فعاليت در نهادهاي انقلابي مثل سپاه,بسيج وجهاد سازندگي در خط مقدم اين رويا رويي نابرابر بودند را ستود وبختيار جمور از جمله ي اين بزرگ مردان است. او خستگي ناپذير در تمام عرصه ها براي تثبيت جمهوري اسلامي كوشش مينمود ,در سازندگي خرابه ها و ويراني هاي باقي مانده از حکومت ستمگرپهلوي ,مقابله با ضد انقلاب که با کشيدن اسلحه به روي مردم ,در مقابل آنها وآرمان الهي شان ايستاده بودند وبا حضور درجنگ تحميلي که از سوي دنياي ظلم وستم بر عليه مردم خدا جوي ايران تحميل شده بود.
وقتي شعله ها جنگ نابرابر زبانه كشيد و مرزهاي مقدس ايران را در خود فرو برد , بختيار به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و بهعنوان فرمانده عمليات سپاه اسدآباد برگزيده شد. تلاشهاي او براي حضور در جبهه ادامه داشت تا در سال 1362 با عنوان فرمانده طرح و عمليات وارد لشکر مهندسي 43امام علي (ع) گرديد و براي شركت در عمليات بدر به جنوب كشور عزيمت كرد.
از روزي که موفق شد به جبهه برود ,ديگر حاضر نشد به هيچ قيمتي از جبهه جدا شود.او با عناوين مختلف و مسئوليتهاي متعدد در جبهه حضور داشت وکارهاي ماندگاري در مهندسي جنگ از خود به يادگار گذاشت. سرانجام در عمليات والفجر 8در بهمن ماه 1364 به شهادت رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
« يا ايتها االنفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فدخلي في عبادي و ادخلي جنتي » قرآن کريم
با درود به روان پاك شهيدان گلگون كفن از صدر اسلام تا حال و با درود به رهبر كبير انقلاب اسلاميمان امام خميني و با سلام به رزمندگان غيور و پر افتخار حق عليه باطل .
با سلام بر شما عزيزاني كه براي رضاي خدا اين بنده حقير را دوست داريد, وصيت خود را شروع ميكنم:
انا لله و انا اليه راجعون، سلام و درود فراوان به روان پاك انبياء و اوصياء خدا و در صدر آنها خاتم النبين محمد مصطفي(ص) باد كه صراط مستقيم الله را براي بنده هايي كه در تمام زندگي دنيا جز معصيت و گناه كاري انجام ندادهايم, به جاي گذاشته و نور را از ظلمت جدا نمودند.
سلام و درود فراوان بر آن امام بر حق خدا ,حضرت حجت ابن الحسن العسگري صاحب الزمان (عج) باد، شكر و ستايش خدا كه ما را در يك موقع از زمان قرار داد كه آثار خون ابا عبدالله الحسين(ع) از رگهاي خروشان رزمندگان عزيز ميجوشد و سرزمين اسلاميمان را گلگون ميسازد.
بنده حقير درگاه خدا عرض ميكنم, از وقتي انقلاب خون بار ايران با اهداي خونهاي ارزشمند نهالش آبياري شد و به ثمر نشست, هميشه در وجودم احساس مينمودم كه بايد خود را ,خانواده و تمام چيزهاي با ارزشم و حتي دلم ميخواست كه بچهام بزرگ ميبود تا با هم خونمان را فداي اسلام عزيزكنيم. چقدر دلم ميخواست كه با برادرانم و بستگانم در جبهه همگي باهم بوديم و علاوه بر وابستگي خوني وابستگي ديني و فداي اسلام شدن يكديگر را ميديدم. اي آن كساني كه وصيتم به گوش شما ميرسد, امام عزيزمان, اين نايب بر حق امام زمان (عج) را تنها نگذاريد.
هر چه فكر ميكنم نميدانم چگونه درونم و عشقم را به خدا بيان كنم، اي خدا خودت بهتر ميداني, خدايا تو بر همه چيز آگاهي ان الله علي كل شيءٍ قدير. دلم ميخواهد كه هروز در راه خدا, انبياء و اوصياء و شهدا جاني داشتم و اين جان بيارزشم را در مقابل اسلام و نايب امام زمانش ,مي دادم.
مانند غروب كردن آفتاب غروب ميكردم و باز صبح ميشد دوباره روحي در جسمم ميافكند تا دوباره اهدا كنم و دوباره ...
خدايا تو آگاهي كه چقدر زجر و شكنجه روحي از دوري عزيزان شهيدم ,همرزمان رشيدم, اين ياران با وفاي ابا عبدالله الحسين(ع) دارم و تنها زماني ميتوانم خودم را آرام كنم و تسلي قلبم باشد كه به آنها برسم.
خدايا نكند فرداي قيامت از روي شهداي عزيز و از روي عزيز زهرا ,حسين شهيد(ع) و از روي نايب بر حق امام زمان(عج) رهبر كبير انقلاب مان, امام خميني شرمنده شوم .
خدايا به تو پناه ميبرم از شر هر شيطاني كه مرا ميخواهد از وصالم كه همانا رسيدن به شهيدان عزيز ميباشد, جدا كند.
خدايا تو آگاهي دلبستگي به مال دنيا ندارم و شايد هم نداشتهام كه بخواهم دلبستگي پيدا كنم نسبت به اين مسئله , شكر گزارم و تنها به اميد آخرت و حفظ شرف و حيثيت اسلام, دنيا را براي خدمت به اسلام دوست داشتهام و بس.
خدايا وصيت را به چه كسي بكنم و چگونه بيان كنم و كي و در كجا .خداوندا از تو ميخواهم كه مرا آنچنان ياري كني كه با هر قطره خونم دست ظالمي را از سر مسلمين قطع كنم, هر چند لايق اين مرحمت از طرفت نميباشم. خدايا از خانوادههاي محترم شهدا خجالت ميكشم كه خود را زنده در دنيا ميبينم و آنها عزيزانشان را از دست دادهاند و وقتي يتيمان كوچك شهدا را ميبينم آتش چشمانم بلند ميشود و ميخواهم به نحوي به آنها مهرباني كنم ولي چگونه. ميشود راه كربلا باز شود و آنها را ببريم كنار قبر شش گوشه ابا عبدالله(ع), كنار قبر علي اصغر كوچك امام حسين كه گلوي تشنهاش را كفار با خون سيراب كردند, تا آن بزرگواران با آنها مهرباني كنند.
من كيام كه مهرباني كنم. آقا جان، حسين(ع) جان، عباس(ع) جان، اصغر(ع) جان, از خدا بخواهيد هرچه بيشتر رزمندگان را براي به احتزاز درآمدن پرچم لا اله الا ا... در سراسر جهان و باز شدن راه كربلا ياري كند .خدا يا چه بنده پر رو و خواستههاي بزرگي از فضل و كرمت دارم. از تو ميخواهم كه در آن لحظه آخر جان دادنم از دنيا آقا امام زمان حضرت مهدي(عج) را ببينم و بدانم كه در دنيا هم اوقات خوشي داشتم.
والسلام بختيار جمور
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان همدان ,
برچسب ها :
جمور ,
بختيار ,
بازدید : 230