سال 1337در روستاي "شاهجرين" از روستاهاي شهرستان رزن در استان همدان و در خانوادهاي متدين چشم به جهان گشود. پدر و مادرش او را پيش از مدرسه به مکتب فرستادند تا قرآن و علوم اسلامي را فرا گيرد. با توانايي و زکاوت فراوان توانست در امتحانات اول و دوم دبستان همزمان شرکت کرده و با نمرات عالي، به کلاس سوم راه يابد .اودر چهار سال تحصيل، تا پايه دوم راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند اما به دليل مشکلات اقتصادي و دوري راه ازروستاي شاهجرين تا اولين مدرسه ي راهنمايي از ادامه تحصيل بازماند و در جستجوي کار روانه تهران شد.
او درتهران در يک کارگاه خياطي مشغول به کار شد. از آنجايي که اعتقادات مذهبي در سراسر وجود ش ريشه اي داشت، بارسيدن به سن نوجواني به انقلاب اسلامي و مردمي امام خميني پيوست واز مبارزان اين نهضت الهي شد.
او در پخش اعلاميهها و پيام هاي امام تلاش مي کردو از هر فرصتي براي افشاي ماهيت رژيم ستمگرپهلوي ، بهره ميبرد.
اوعلاقه فراواني به کار و تلاش درجهت توسعه ي مکتب اسلام و انقلاب اسلامي داشت, با پيروزي انقلاب اسلامي، در 22بهمن 1359 وتاسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به عضويت اين نهاد در همدان درآمد.
باشروع جنگ تحميلي به منطقه سر پل ذهاب رفت.مدتي بعدبه همدان برگشت ويکسال در سپاه اين شهر به فعاليت پرداخت.بعداز آن به تهران منتقل شد و در پادگان وليعصر (عج) مشغول خدمت شد. پس از حضور در پادگان وليعصر(عج) به صورت داوطلبانه، در جبهههاي کردستان حضور يافت و در محور مريوان به مقابله با دشمن پرداخت. بعد از آن مدتي مسئوليت حفاظت از بيت امام، به او واگذار شد.ا و در پايان اين مأموريت به جبهه ي جنوب رفت ودر عمليات فتح المبين حماسه آفريد.
بعدازآن به لبنان رفت تا با آموزش نظامي به مسلمانان اين کشور در مقابله با اشغالگران صهيونيست کمک کند.
بعد از آن به ايران بازگشت و به عنوان فرمانده گردان در لشکر27محمدرسول الله (ص) مشغول خدمت شد. ابراهيم در حاليکه فرماندهي گردان کميل را بر عهده داشت در عمليات والفجر 4 که در منطقه پنجوين انجام شد مردانه جنگيد و با پايان ماموريت زميني اش آسماني شد.
در اين عمليات درحاليکه او پيشا پيش نيروهاي گردان کميل به قلب نيروهاي دشمن زده بود وشکست بزرگي را بر آنها وارد ساخته بود,با اصابت گلوله توپ 106 در تاريخ 17/8/1362، در سن 25 سالگي، به شهادت رسيد.آرامگاه او در بهشت زهراي تهران ، قطعه29 رديف9،شماره 1 است.از او سه فرزند به يادگار ماند.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
خدايا تو شاهد باش ,من بنده ذليل وضعيف هيچ چيز از خودم ندارم و همه از توست. با چشم باز و با رضايت خودم براى رضاى تو به جبهه آمدهام تا به نداى غريبى «هل من ناصرا ينصرنى» امام حسين (ع) كه بعد از قرنها از گلوي حسين زمان و رهبر كبير انقلاب (خمينى كبير محبوبترين فرد قرن) كه فقط براى پياده كردن دين اسلام در جهان به گوش مىرسد،لبيك گفته و تا آخرين قطره خونم در راه خدا با دشمنان اسلام مبارزه كنم ,تا شايد تو از من راضى باشى و تا توانسته باشم در پيشگاهت از بندگان آبرومندت باشم. خداوندا، اگر گناهان من بزرگ است عفو و بخشش تو بزرگتر از گناه من است. خدايا براى بهشت و جهنمت به جبهه نيامدهام ,فقط براى اينكه انجام وظيفه كنم و تورا ستايش كنم تا راضى شوى،به سويت آمدهام. پس مولا جان, توفيق بده از اين موقعيت كه نعمت بىپايان خود را بر ما منت نهادهاى و بر سر ما ريختهاى از آزمايش و امتحان پيروز به در آيم.
اى دوستداران امام زمان،بىعشق خمينى نتوان عاشق مهدى شد.
اى رهبر عزيزم اگر من نتوانستم سرباز خوبى باشم اميدوارم بچههايم و برادرانم سربازان خوبى در خدمت به اسلام و فرمانت باشند و اميدوارم به كورى چشم دشمنانت از خون هر شهيدى چندين سرباز به قشونت اضافه شود و عمرهاى ما همه براى لحظههاى عمرت ،افزون گردد تا خداوند شما را تا ظهور حضرت مهدى (عج) و برافراشته شدن پرچم اسلام در سراسر دنيا در پناه خودش نگهدارد.
خدايا همه ما را از قشون خودت قرار بده زيرا كه قشون تو پيروزند و همه ما را از حزب خودت قرار بده كه حزب تو رستگارند و ما را از دوستان خود قرار بده زيرا كه دوستان تو نه مىهراسند و نه اندوهگين مي شوند.
اى برادران و خواهران و اى ياران باوفاى امام زمان (عج) اميدوارم كه انشاءالله دنياى ابدى آخرترا به اين دو روز زودگذر دنيا نفروشيم و با اطاعت ازخدا و رسول و ائمه كه نور هدايت بشر از جانب خدا هستند و اطاعت از رهبرى آگاهانه حسين زمان كه پيروزى ما فقط در گروى عمل كردن مو به موى دستور ايشان است؛ بتوانيم انشاءالله در آخرت در صف محمد و آلش قرار بگيريم و از شفاعت آنان كه آبرومندان پيشگاه خداوند هستند محروم نشويم و بگوئيم يا رسول الله يا اميرالمومنين اگر حسينت را در كربلا تنها گذاشتند و زن و بچههايش را اسير كردند،على اصغرش را در بغلش به خون غلطاندند،مسلمش را در كوفه سنگ زدند و آتش به سرش ريختند اما ما امتت هم پس از قرنها كه صداى حسينت به گوشمان رسيد ,در راه حسينت خونها داديم. على اصغر داديم, بچههاى ما شهيد شدند, خانههاى ما ويران شد, زن و بچههاى ما اسير شدند و شب و روز بر سر ما آتش ريختند .به اميد اينكه در پيشگاه خدا شفيع ما باشيد و خدا از ما راضى باشد. اما يا رسول الله ما هيچكس را نداريم آقا جان ,ما هم مثل حسينت غريب هستيم, دنيا به ما هجوم آورده است, از شما مي خواهيم كه از خدا بخواهى هر چه زودتر امام زمان (عج) را به يارى ما بفرستد تا انتقام حسينت گرفته شود, همان حسينى كه تمام خانوادههاى شهداء و ملت مظلوم ايران،و تمام رزمندگان آرزوى زيارتش را مىكشند و تمام راههاى جبهه را كه نگاه مىكنى نوشتهاند: تا كربلا راهى نيست. خدايا كى مي شود اين راه تمام شود؟
بر مشامم مىرسد هر لحظه بوى كربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوى كربلا
اما اى دشمنان اسلام و اى منافقين بدانيد ما مبارزه را از امام حسين (ع) ياد گرفتهايم. تمام مصيبتها را كه در پيش مصيبت او هيچ است مىكشيم و تا آخرين نفس با شما مىجنگيم ولى تن به ذلت نمىدهيم و اين را هم بدانيد روزى انشاءالله خواهد رسيد كه اين قطره خونهاى ما به سيل تبديل مي شود و آن كاخهاى فرعونى شما را متزلزل خواهد كرد, پس منتظر باشيد تا وعده عذاب الهى به شما برسد مگر اينكه توبه كرده و به اسلام پناه آوريد.
پدر و مادر عزيزم, اميدوارم حق بزرگى كه بر گردنم داريد حلال كنيد و حقتان را از خداوند متعال بگيريد. رحمت خدا بر تمام شما پدران و مادران كه مهمترين ثمره عمرتان را در راه خدا مىدهيد و براى خدا صبر مىكنيد و خواهيد كرد. از شما تقاضامندم اگر سعادت شهادت نصيب من گرديد خوشحال باشيد و خدا را هم شكر كنيد که شما جزو خانوادههاى شهداء (يعنى از ياوران امام زمان «عج») شديد و از اين انقلاب سهمى داريد, خوشحال باشيد تا دشمن گريه كند و گريه نكنيد تا دشمن خوشحال باشد. اگر هم دلتان گرفت و خواستيد گريه كنيد فقط براى مصيبت امام حسين (ع) كه از همه مصيبتها بالاتر است گريه كنيد ،براى همه خانوادههاى شهداء گريه كنيد براى يتيمى طفلان امام حسين (ع) و آن طفلان شهيدانى كه بابا ندارند گريه كنيد،بدانيد تنها پسر شما نيست كه شهيد شده, جوانان رفتند و خواهند رفت و بالاخره براى هر كسى يك اجل حتمى است پس چه خوب است از اين فرصت استفاده كنيم و در راه خدا با آبرو از دنيا برويم و سعى كنيد آخرين شهيد از شماها نباشم و برادران ديگرم را براى يارى اسلام و اعزام به جبههها آماده كنيد چون اين دشمنان قسمخورده به اين آسانى از ما و اسلام دست نخواهند كشيد.خواهش ديگرى از شما دارم چيزى كه در راه خدا مي دهيد عوضش را از خدا بخواهيد نه از بندگان خدا،هيچگونه انتظارى از شهادت من از ملت و مسئولين نداشته باشيد و اين را يك وظيفه در راه خدا بدانيد تا اجر شما در پيش خدا محفوظ بماند.
اميدوارم خداوند به شما پدر و مادرم و همه خانوادههاى شهدا اجر آخرت بدهد و با محمد و آلش محشور كند, انشاءالله. توشه سفرتان را قبلا بفرستيد كه بعد از شما كسى نخواهد آورد.
همسرى كه من از او راضى هستم و خدا هم انشاءالله راضى باشد.
من،شما همسرم را تنها گذاشتم و اذيت كردم چون خودت مىدانى همه اينها در راه خدا بود. اميدوارم در راه رضاى خدا حلالم كنى و مثل حضرت زينب (س) الگوى زنان عالم و قهرمان كربلا صبر كنى و با تربيت صحيح بچههايم در راه خدا سنگر مرا پر كنى و راهم را ادامه دهى،ميدانم برايت سخت است اما تنها براى تو نيست, براى رضاى خدا صبر كن و انشاءالله بىمزد نمىمانى و شما را هم وصيت مىكنم به تقوا،تقوائى كه شما را از دشمن داخلى خود نجات بدهد و به صراط مستقيم هدايت كند. پس همسرم, سنگرت را محكم نگهدار تا دشمن در آن نفوذ نكند .تو بايد براى بچههايم مادر و الگو باشى اما اگر من در خانه ناراحتى كردم و آنطور كه مىبايست حقت را ادا كنم نكردهام، اميدوارم ببخشى چون من نمىخواستم ،اگر بوده اين نفس من بوده كه من اسيرش بودم،اميدوارم كه انشاءالله اينطور نباشد.
همسر،بچههايم ،پدرم ،مادرم،برادران و خواهرانم:همه شما را دوست دارم اما خدايم را از همه شماها كه تمام هستى از اوست و به سوى اوست بيشتر دوست دارم و اميدوارم شماها هم خدا را از همه چيز بيشتر دوست داشته باشيد تا انشاءالله توفيق ملاقات همديگر را داشته باشيم.
اما چند پيام يادگارى براى بچههايم:«زهير جان و ياسر » عزيزانم بدانيد راهى را كه انتخاب كردهام فكر ميكنم بهترين راه باشد. همه چيز امانتي است پيش ما و بايد در راه خدا و براى رضاى خدا داداين امانتها را پس داد. بچههاى عزيزم اميدوارم دينتان اسلام،كتابتان قرآن،امت محمد(ص) ،شيعه على (ع) پيرو واقعى خمينى و از سربازان واقعى اسلام،مثل زهير و ياسر تاريخ باشيد, انشاءالله .
عزيزانم ،اميد اسلام به شما نونهالان است،اگر ما در محيط فاسد بوديم،آلوده شديم (كه شايد خداوند به بركت اين انقلاب ما را ببخشد) شما سعى كنيد از اول خودتان را براى اسلام بسازيد و فقط اطاعت از ولايتفقيه كنيد تا رستگار شويد و نمازتان را حتما اول وقت بخوانيد, اگر نمازتان درست باشد همه چيز شما درست خواهد شد،اما وصيت مىكنم ،به جاى من از پدر و مادرم و از مادرتان حرف گوش كنيد و تا مي توانيد درس بخوانيد, درسى كه شما را به خدمت اسلام بخواند. اميدوارم همين طورى كه الان تازه زبان باز مىكنيد و شعارهاى اسلامى ميدهيد انشاءالله روزى برسد كه به آن عمل كنيد و بتوانيد اين وصيتنامه را بخوانيد و يادى هم از ما بكنيد .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
همه شما را به خداوند متعال مىسپارم و با آرزوى پيروزى لشكريان اسلام در سراسر جهان.روز سه شنبه: 28/10/61 در سنگر اسلام ,ابراهيم علىمعصومى
آثار باقي مانده از شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت پدر بزرگوارم، ملاحظه فرمايند.
پس از عرض سلام اميدوارم با رسيدن اين نامه هيچگونه صبر انقلابي خود را از دست نداده و دعا گوي همه رزمندگان اسلام در جبهههاي حق عليه باطل باشيد. انشاءا...
ابوي مكرم بنده، شما، والدين مهربانم و ما به وظيفه اسلامي كه داريم بايد در اين موقعيت حساس تاريخ انجام بدهيم انشاءا...
عازم جبهههاي لبنان هستيم و چون فرصت خيلي كم بود وقت نداشتم به خدمتتان برسم ,به وسيله اين نامه از اين راه دور دست شماها والدين عزيزم را ميبوسم اميدوارم كه انشاءالله از اين بنده حقير و از حاصل رنجتان راضي باشيد. ناراحت نباشيد بلكه خوشحال باشيدکه توفيق حضور در اين جبهه كه واقعاً صداي «هل من ناصر ينصرني» امام حسين(ع) در آن ميآيد, نصيب اين سرباز كوچك امام زمان(ع) ميگردد. امروز روز شنبه 22/3/61 بنا بود اعزام بشويم ولي خبر رسيد كه تركيه مانع از عبور ما شده از كشورش. حالا بنا شده كه روز يكشنبه برويم تا انشاءا... شايد بتوانيم برويم .
از قول اينجانب از همه فاميلها و دوستان و رفيقان خداحافظي كنيد و از قول اينجانب از مادرم دلداري كنيد و مبادا ناراحت شود حتماً از من راضي باشيد چون من با رضايت شما ميروم تا به رضاي خدا درآيد.
خداوند انشاءا... به شما اجر بدهد و از شفاعت محمد و آلش محروم نفرمايد. در ضمن پولي كه جنابعالي به ابراهيم داده بوديد به من داد در خانه حاضر است هر موقع تشريف آورديد بگيريد.ضمناً ميبخشيد نامه را با عجله نوشتم.
سلامتي شماها را از خداوند متعال خواستارم.
سرباز امام زمان ابراهيمعليمعصومي
باميد ديدار با پيروزي نهايي 22/3/61
بسمالله الرحمن الرحيم
انا فتحنا لك فتحا مبينا
لبيك يا حسين شهيد
سلام بر قدس عزيز
پس از عرض سلام, اميدوارم كه انشاءا... هميشه و در هرجا با ياد خدا دلهاي شما آرام و خوش و خرم باشيد و تمام هدفتان و خدمتتان و كوششتان فقط در راه خدا و به رضاي خدا باشد و ثانياً اگر از احوالات اينجانب، اين سرباز كوچك اسلام را خواسته باشيد، الحمدا... صحيح و سالم هستيم و مشغول انجام وظيفه اسلامي و شرعي كه همان جهاد در راه خداست ,مي باشم و آرزوي سلامتي تمام شما و مسلمين را از خداوند متعال خواستاريم .
پدر و مادر عزيز و مهربانم اول از همه شماها عذر ميخواهم كه با تنگي وقت نتوانستم خدمت شماها برسم و شما را از نزديك زيارت كنم, اميدوارم كه به بزرگواري خودتان ببخشيد و براي رضاي خدا و اسلام و قرآن حق بزرگواري كه شما والدينم در گردن بنده داريد ,حلال كنيد تا انشاءا... توانسته باشيم از خانواده ما هم يك قدم كوچكي در راه اسلام برداشته شود, انشاءا... اگر خدا قبول كند.
هميشه رضا باشيد به رضاي خدا, چون ما هرچه داريم از خدا داريم و به سوي او برميگرديم . از خدا بخواهيد كه روسفيد به درگاه او برگرديم و از شفاعت محمد و آل محمد(ص) محروم نباشيم (انشاءا...).
پدر مهربانم واقعاً از خدا بخواهيد كه اين سرباز و قرباني كوچكتان را كه به خاطر اسلام و در پاسخ به نداي صداي «هل من ناصر ينصرني» حسيني كه امروز از گلوي فرزند عزيزش, خميني عزيز بيرون ميآيد ,به جبهه فرستاديد قبول كند و از گناهان ما درگذرد و قوت جسماني و روحاني و نيت خالص براي ما عنايت فرمايد تا انشاءا... بتوانيم آن طور كه بايد وبه رضاي خدا و امام حسين(ع) برآيد ,بجنگيم, تا انشاءا... در نامههاي آينده هر چه زودتر آزادي بيتالمقدس را براي شما عزيزان مژده بدهيم (انشاءا...) .
ما روز 25 , سهشنبه ساعت 10/7 دقيقه از تهران با هواپيماي حامل برادران به لبنان حركت كرديم و ساعت 10/10 دقيقه به دمشق يعني همان شام قديم پايتخت سوريه رسيديم و تا حالا كه روز شنبه 30/3/1361 است در يكي از پادگانهاي سوريه و اين شهر هستيم و آماده ميشويم هرچه زودتر براي جنگ به لبنان اعزام بشويم تا حالا 2 بار به زيارت حضرت زينب سلاما...عليه رفتهايم و يكبار براي نماز جمعه به مسجد اموي كه رأسالحسين(ع) هم آنجا است رفتيم و زيارت هم كرديم. بعداً قبر حضرت يحيي كه در مسجد بود زيارت كرديم و به زيارت حضرت رقيه اين طفل 4 ساله و ستمديده امام حسين(ع) رفتيم واقعاً جاي همه شماها خالي است اما هميشه و در همه جا به جاي شما هم زيارت مي کنم. خدا انشاءا... هرچه زودتر به شماها هم نصيب كند. انشاءا... موقعي كه رأسالحسين(ع) يعني همانجائي را كه سر امام حسين را گذاشته بودند و بنا بر روايتي كه در آنجا هم دفن شده, زيارت ميكرديم واقعاً احساس ميكرديم كه بوي كربلا ميآيد و همه به كربلا خواهيم رفت. در ضمن يك نامهاي كه همه اينها را مفصلاً نوشتم و تهران فرستادم هر موقع راهتان به تهران افتاد ميتوانيد آن را بخوانيد تا از وضع ما باخبر شويد.
الحمدلله جاي ما خوب است شما خاطر جمع باشيد تنها ناراحتي ما اين است كه از ملت شهيد پرور و مهربان خودمان كه واقعاً در دنيا نمونه اند جدا شدهايم چون موقعي كه با ملتهاي اينجا روبهرو ميشويم آن مو قع ميفهميم كه ملت چيست. به قول امام عزيزمان واقعاً ملت ما الهي شده است خوشا به احوال شماها اي ملت امام زمان پسند كه الگو هستيد براي تمام دنيا. اميدوارم كه اين سلام گرم و صميمانه ما را كه از جان و دل براي شما ميفرستم از اين راههاي دور بپذيريد به اميد ديدار با پيروزي نهايي در كربلا انشاءا... .
اينجانب سلام و دعاي مخصوص خود را از اين ديار غريبان كربلا براي شما پدر و مادر مهربانم و برادران عزيزم كه سربازان آينده اسلام هستند و خواهران مهربانم حميده و رضوانه ميفرستم و اينجانب به خدمت محمد، آقامحمود (داماد) و خانواده آنها خيلي دعا و سلام ميرسانم و به خدمت حاج علي، عمو و خانواده آنها دعا و سلام ميرسانم و به خدمت پسرعموهاي مهربانم احمدآقا عمو و حاجي ميرزا آقا محمود و مشهدي عبدا... و علياكبر و مشهدي ابوالقاسم و مشهدي محمدقاسم و مشهدي محمد نقي و زنعموي مهربانم خديجه , با خانواده دعا و سلام ميرسانم .
خدمت پسرعمويم مشهدي ميرزارضا اين جهادگر شبانهروزي در راه خدا و به خدمت تمام برادران جهاد مخصوصاً آقاي رحماني وبختياري با خانواده دعاو سلام ميرسانم و خدمت دائي مهربانم و مادر بزرگانم شكوفه ننه و طوبا ننه و زن دائي مهربانم با بچههايشان دعا و سلام ميرسانم . من ميدانم شماها همگي خيلي محبت نسبت به بنده داريد. خيلي ممنون هستم و اميدوارم كه هميشه محبت شما نسبت به اسلام و در راه اسلام باشد, انشاءا... . اينجانب به همه و دوستان و همسايگان و آنهايي كه واقعاً در راه اسلام قدم برميدارند و به صداي امام زمان خوبشان خميني عزيز در اين موقع غريبي ايران عزيز لبيك ميگويند, سلام گرم و خالصانه ميفرستم و از همه شماها حلاليت ميخواهم. به اميد پيروزي و ديدار هرچه زودتر در كربلا ,سلامتي شماها را طالبم. ابراهيمعلي معصومي
از طرف دستم هم خاطر جمع باشيد, الحمدلله امام حسين(ع) و حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) را به دو دست حضرت عباس قسم دادم و روز به روز خوب و محكمتر ميشود چون مال من نيست مال اسلام است.
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان همدان ,
برچسب ها :
معصومي ,
ابراهيم علي ,
بازدید : 229