فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1293 ه. ش ( 1323 ه.ق ) در دهخوارقان ( آذرشهر ) ديده به جهان گشود. پدر ايشان، مرحوم آقا ميرعلي، در بازارچه‌ي آذرشهر، شغل بزازي داشت. شهيد مدني در چهار سالگي، مادر و در 16 سالگي پدر خود را از دست داد و دوران كودكي را با رنج و زحمت و سختي به پايان رساند.
در جواني، به قصد كسب علم و كمال، به شهر مقدس قم عزيمت كرده؛ به رغم مشكلات فراوان شخصي ناشي از درگذشت پدر و استبداد عصر رضاخاني، با پشتكار فراوان به تحصيل علوم ديني مشغول شد.
او در حوزه‌ي علميه‌ي قم پس از گذراندن مراحل مقدماتي، از محضر اساتيد بزرگ فقه و اصول و فلسفه بهره‌مند گرديد. مدتي پاي درس مرحوم آيت‌الله حجت كوه‌كمري (ره) و آيت‌الله سيد محمدتقي خوانساري (ره) حاضر شد و مدت چهار سال نيز در محضر امام خميني قدس‌سره حضور يافت و از دورس فلسفه و عرفان و اخلاق ايشان بهره‌مند گرديد.
سيد اسدالله مدني، پس از مدتي به نجف‌اشرف هجرت كرده؛ در حوزه‌ي علميه‌ي نجف‌اشرف در كنار تكميل تحصيلات عالي خويش، تدريس در سطوح مختلف را شروع كرده و به دستور مرحوم آيت‌الله حكيم (ره)، كرسي تدريس لمعه، رسايل، مكاسب و كفايه را به عهده گرفت و در اندك‌زمان، جزو اساتيد معروف حوزه‌ي علميه‌ي نجف‌اشرف به شمار آمد.
شهيد محراب در نجف‌اشرف در درس خارج مرحوم آيت‌الله سيدعبدالهادي شيرازي (ره) و مرحوم آيت‌الله حكيم (ره) و مرحوم آيت‌الله خوئي (ره) شركت كرده و از مراجع بزرگي از جمله آيت‌الله حكيم در نجف و آيت‌الله كوه‌كمري در قم و آيت‌الله خوانساري اجازه‌ي اجتهاد دريافت كرد.
آيت‌الله مدني مبارزه‌ي سياسي و اجتماعي خود را از دوران تحصيل در شهر قيام و شهادت، قم آغاز كرد و در اولين فعاليت‌هاي خود به ستيز با بهائيت به عنوان ابزار تفرقه و انحراف در منطقه‌ي آذرشهر پرداخت.
چنان‌كه تاريخ نشان مي‌دهد، رضاخان و عوامل داخلي استعمار در ايران، براي كوبيدن اسلام خصوصاً مكتب حيات‌بخش تشيّع، زمينه را براي فعاليت بهائيت و ديگر فرق ساختگي فراهم كردند؛ به طوري‌كه در زمان كوتاه، سرمايه‌داران بهايي در آذربايجان، به ويژه مناطق اطراف تبريز بر بعضي، از جمله كارخانه‌هاي برق مسلط شدند. آيت‌الله مدني، بعد از اطلاع و آگاهي از وضع آشفته و بحراني منطقه و احساس خطر براي مردم مسلمان، بي‌درنگ به زادگاه خود برگشته، مبارزه‌اش را بر ضدّ فرقه بهائيت آغاز كرد.
وي با سخنراني‌هاي روشنگرانه، مردم را عليه طرفداران و تبليغ‌كنندگان مرام بهائيت بسيج كرد و با تحريم مصرف برق آن و خريد و فروش با اين فرقه‌ي گمراه، جوّ مبارزات ضدّ بهائيت را شديدتر كرده و سرانجام شهر مذهبي آذرشهر را از لوث اين فرقه‌ي استعماري پاك كرد. در اين هنگام حوادث پيش آمده از طرف شهرباني وقت پيگيري گرديد و آن بزرگوار به عنوان تنها عامل تحريكات ضدّ بهايي شناخته شد كه در نتيجه او را به همدان تبعيد كردند.
قيام بر عليه مفاسد اجتماعي در سال 1331 ه . ش در آذرشهر
مجاهده نستوه شهيد مدني، در سال 1331 از نجف‌اشرف در ميان استقبال اهال آذرشهر وارد زادگاه خود شده، سپس در مسجد حاجي‌كاظم نماز جماعت برگزار كرد.
وي در اولين خطابه‌ي خود به مردم آذرشهر اظهار داشت: اي مردم آذرشهر در موقع آمدن من به ايران در كرمانشاه بعضي‌ها از من پرسيدند: اهل كجا هستي؟ گفتم: آذرشهر. آن‌ها گفتند: آذرشهر شراب‌خواري دارد كه در تمام ايران مشهور است. سپس اضافه كرد: وجود كارخانه‌ي مشروب‌سازي چه معنا دارد؟ اگر از اول براي آن‌ها جنس نمي‌فروختيد، آن‌ها مي‌رفتند.
در جلسه‌ي سخنراني ديگري، موضوع كلاه پهلوي و لباس متحدالشكل را به ميان آورد و گفت: « سفارش كرده‌ام از تبريز، كلاه پوستي بياورند. هر كس باز هم كلاه پهلوي بگذارد، ديگر براي نماز جماعت به مسجد نيايد. »
بدين تريب مبارزه‌ي خود را با مظاهر طاغوت گسترش داد.
در عيد فطر همان سال، نماز باشكوه عيد فطر در بالاي تپه‌ي كنار شهر برگزار گرديد. در بازگشت، نمازگزاران راهپيمايي اعتراض‌آميزي برپا كرده، به طرف كارخانه مشروب‌سازي حركت كردند. مأموران دولتي به مقابله‌ي با آن‌ها برخاسته، تهديد كردند كه از اسلحه استفاده مي‌كنند. پس از اين حادثه دادستان تبريز در محل حاضر شد و ضمن مذاكره با آقاي مدني قول داد ظرف 15 روز، كارخانه برچيده شود؛ ليكن به دنبال حوادث مذكور، آيت‌الله مدني به تبريز احضار گشت و از سوي استانداري به وي تكليف شد كه نبايد در آذرشهر بماند.
بدين ترتيب آيت‌الله مدني زادگاه خود را ترك كرد و به همراه خانواده اش به نجف‌اشرف بازگشت.
از دوران جواني وارد مبارزات سياسي و اجتماعي شد و در زمان آيت‌الله كاشاني با ايشان ارتباط داشت. اين رابطه به حدّي بود كه وقتي آيت‌الله مدني خواست به تبريز مهاجرت كند، مرحوم آيت‌الله كاشاني طي تلگرافي به آيت‌الله سيدمهدي انگجي دستور مي‌دهد كه هنگام ورود ايشان به تبريز از وي تجليل به عمل آيد.
هنگامي كه شهيد نواب صفوي در نجف‌اشرف به فكر مبارزه با كسروي‌گري افتاد، آيت‌الله مدني كه از اساتيد حوزه‌ي نجف بودند، مطلع مي‌شود كه نواب‌صفوي هزينه‌ي اين مبارزه را ندارد. بدين رو، كتاب‌هاي خود را مي‌فروخت و پولش را در اختيار نواب مي‌گذارد؛ به گونه‌اي كه دوستانش مي‌گويند: اسلحه‌اي كه نواب تهيه كرده بود، با پول كتاب‌هايي بود كه شهيد آيت‌الله مدني فروخته بود.
در حوزه‌ي علميه‌ي نجف، در كنار فعاليت‌هاي علمي، لحظه‌اي از فعاليت‌هاي سياسي غافل نبود و همواره در مسايل سياسي و مبارزات عليه طاغوت، پيشگام و پيشتاز بود.
وي در دوران زمامداري جمال عبدالناصر، در رأس هيأتي از علما و فضلاي نجف، براي افشاي رژيم طاغوتي ايران به مصر سفر كرد.
وقتي كه گفته شد آل سعود بر عربستان مسلط شد، طلاب را جمع كرد و گفت: « بايد از نجف حركت كنيم و برويم با آل سعود مبارزه كنيم. » آيت‌الله مدني در اين فكر بود كه در حجاز بايد مبارزه‌ي چريكي انجام بگيرد.
اما به علت كار و فعاليت زياد، به خونريزي گلو و سينه مبتلا گشت و در بستر بيماري افتاد.
در زمان عبدالكريم قاسم – حاكم وقت عراق- آيت‌الله مدني كفن پوشيد و به ميان مردم رفت؛ بدين مقصود كه معتقد بود اگر من نمي‌توانم كاظمين، بغداد و نجف را حركت بدهم، پس با پوشيدن لباس مرگ مي‌ميرم تا علت يك حركت بشوم و باعث تحريك بشوم. چون حكومت عراق با گسترش انديشه ماركسيستي عليه اسلام تبليغ مي‌نمود.
در سال 1342 حركت عظيم مردم مسلمان ايران به رهبري حضرت امام خميني در جهت سرنگوني رژيم طاغوت آغاز گرديد. آيت‌الله مدني نخستين كسي بود كه در نجف به نداي « هل من ناصر ينصرني » امام لبيك گفته، با تعطيل كردن كلاس‌هاي خود در نجف و تشكيل مجالس سخنراني در جهت افشاي چهره‌ي پليد رژيم مزدور پهلوي گام برداشت. وي در اين زمان در نجف، سردمدار جريان دفاع و پشتيباني از نهضت امام به شمار مي‌آمد و وقايع ايران را براي طلاب بيان مي‌كرد.
از آن شهيد بزگوار چنين نقل شده است: « من علما را در مسجد هندي جمع كردم. مرحوم آيت‌الله شاهرودي و آيت‌الله خوئي و ديگران آمدند. صحبت كردم كه به داد اسلام برسيد. از آقايان علما تقاضا كردم. من در آن‌جا گريه كردم و علما هم گريه كردند. »
همچنين فرموده است: « شنيدم كه امام را گرفته‌اند. رفتم با يك عده از طلاب براي ديدن مرحوم آيت‌الله حكيم رضوان‌الله عليه. ايشان در نجف نبودند. رفتم كربلا خدمت ايشان. دستشان را بوسيدم و گفتم: آقا، امروز آقاي خميني مظهر اسلام است.
گفتند: باشد، هر چه بگويي، مي‌كنم. گفتم: اقدام كنيد. ايشان بلافاصله تلگراف زدند به شاه. »از زمان تبعيد حضرت امام به نجف، آيت‌الله مدني، همواره يار و ياور امام بود و دركنار مراد خود به مبارزه عليه ظلم و ستم ادامه داد. معروف است كه هر موقع حضرت امام به علتي نمي‌توانستند براي اقامه‌ي نماز جماعت حاضر شوند، آيت‌الله مدني به جاي امام به اقامه‌ي نماز جماعت مي‌پرداخت.
آيت‌الله مدني، در دوران اقامت در نجف اشرف، در ايام تعطيلي حوزه تابستان‌ها، به طور مرتب به ايران سفر مي‌كرد و در شهرهاي مختلف به تبليغ و روشنگري سرگرم مي‌شد. مبارزه با مفاسد اجتماعي و مظاهر طاغوت، يكي از كارهاي اصلي آن شهيد بود كه به هر ديار كه سفر مي‌كرد، تبعيد مي‌شد. اين مبارزه سرلوحه‌ي فعاليت‌ها و حركت‌ها و برنامه‌هاي وي قرار داشت.

آيت‌الله مدني حركت تبليغي خود را از همدان و از روستاي « دره‌ي مرادبيك » - به عنوان تبليغ و پياده كردن برنامه‌هاي اصلاحي – آغاز كرد؛ چنان‌كه خود فرموده است:
« من ديدم بايد همدان را حركت بدهم از يك ده كار را شروع كردم تا مردم ببينند، بعد گرايش پيدا كنند. وي دستور داد كسي حق ندارد بدون حجاب اسلامي وارد بشود. همچنين فروختن و خوردن مشروبات را ممنوع كرد و دره‌ي بيك، يك ده نمونه شد. اين عمل ايشان باعث علاقه‌ي مردم متديّن همدان به او شد و پس از اين كه وي را شناختند، گرد او جمع شدند و از وي دعوت به عمل آوردند تا به همدان بيايد و ايشان با انتقال به همدان، فعاليت‌هاي خود را گسترش داد.
آيت الله مدني، در سفرهاي خود به همدان، پيوسته ارتباط خود را با رهبري مبارزات اسلامي حفظ كرده، در مراحل مختلف نهضت، نقش حساس خود را ايفا مي‌كرد. همچنين مردم را با نقشه‌هاي شوم رژيم طاغوتي آشنا ساخته و در سخنراني‌هاي خود، آنان را به بيداري و قيام دعوت مي‌كرد.
در سال 1341 زماني كه رژيم شاه با تبليغات گسترده‌ي خود مي‌خواست رفراندوم به اصطلاح انقلاب سفيد را برگزار كند، آيت‌الله مدني در 9 آذر 1341 در مسجد جامع همدان، سخنراني تندي عليه انتخابات انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي ايراد كرده و مردم را نبست به عواقب شوم آن آگاه كرد. در اين سخنراني گفت: « مردم، شما چه قدر بي‌حس هستيد ! اگر اين انتخابات ملغي شود، در روز قيامت شما مسئول مي‌باشيد. بايد با علماي قم همكاري كنيد و از آقايان پشتيباني نماييد. »
اقدامات روشن‌گرانه‌ي آيت‌الله مدني در همدان موجب شد كه ساواك منطقه در تاريخ 8/9/1341 طي نامه‌اي از رياست ساواك درخواست كند كه بعد از مراجعت وي به نجف، از ورود دوباره‌ي او به ايران جلوگيري شود. ساواك مركز به خاطر نداشتن مجوّزي براي جلوگيري از ورود وي، با اين پيشنهاد موافقت نكرده اما دستور مي‌دهد اعمال و رفتار وي تحت مراقبت قرار گيرد.
به دنبال اين دستور، مراقبت از شهيد مدني توسط ايادي ساواك شديدتر مي‌شود؛ به گونه‌اي كه تاريخ تردّد وي ميان عراق و ايران، مسافرت به شهرهاي مختلف، سخنراني‌ها و ملاقات‌ها، طريقه و وسيله ي مسافرت و مرز خروجي، همه و همه دقيقاً توسط عوامل ساواك به مركز گزارش مي‌گردد.
بعد از قيام 15 خرداد و تبعيد امام، آيت‌الله مدني به مبارزات خود شدت بخشيده، در فرصت‌هاي مختلف با طرح مرجعيت حضرت امام و با ايراد سخنراني‌هاي انقلابي و افشاگرانه، مردم را به هوشياري فرا خواند. وي با هماهنگي روحانيون سرشناس همدان، نيز اقداماتي به منظور رفع توقيف روحانيون بازداشتي به عمل آورد.
رژيم كه با گسترش نفوذ آيت‌الله مدني در ميان مردم، به عنوان يكي از سرسخت‌ترين طرفداران امام خميني رو به رو بود، در سال 46، عده‌اي از روحانيون منطقه از جمله آيت‌الله مدني را ممنوع‌المنبر كرد.
در دوران خفقان شديد و جو پليسي‌ كه مزدوران ساواك عليه طرفداران امام، حاكم كرده بود و با هر گونه تبليغات به نفع مرجعيت شديداً مقابله مي‌كردند, به طوري كه بردن نام امام و داشتن رساله‌ي امام، يك جرم نابخشودني به شمار مي‌آمد . در چنين جوي آيت‌الله مدني با شهامت و شجاعت، مرجعيت امام را مطرح كرده، به نفع ايشان تبليغ مي‌كرد؛ به حدي كه ساواك طي گزارشي در تاريخ 31/5/1349 اعلام مي‌دارد: « نامبرده ( آيت‌الله مدني ) در همدان به نفع [ امام ] خميني فعاليت و بيش از يك سوم اهالي همدان را مقلّد [ امام ] خميني كرده است و در هر محفل و مجلسي از [ امام ] خميني تمجيد مي‌كند و وي را اعلم مجتهد [ مجتهد اعلم ] قلمداد مي‌نمايد. »
در ادامه‌ي سفرهاي تبليغي خود، در سال 51 تصميم مي‌گيرد كه به زادگاه خود – آذرشهر - رفته، سخنراني روشنگرانه‌اي داشته باشد كه ساواك موضوع را به سرعت گزارش مي‌دهد و از مركز به ساواك تبريز دستور مي‌رسد كه در ضمن مراقبت از اعمال وي، از منبر رفتن او جلوگيري به عمل آيد.
در دوران حضور در همدان، علاوه بر فعاليت‌هاي مبارزاتي، خدمات ارزنده‌اي نيز داشته و آثار ماندگاري از خود به يادگار گذاشته است كه از آن جمله مي‌توان مدرسه‌اي ملي تحت عنوان مدرسه‌ي ديني در روستاي دره‌ي مرادبيك، مدرسه‌ي علميه در همدان؛ مؤسسه مهديه، صندوق تعاون امور اجتماعي نام برد.
در تاريخ 5/4/1343 در مدرسه‌ي آخوند سكني مي‌گزيند و مردم و روحانيون به ديدار ايشان مي روند.
در پاييز همين سال نيز چند بار به ملاير سفر مي‌كند كه با استقبال گرم مردم آن منطقه مواجه مي‌شود. وي در ملاير مردم را براي انجام خدمات مذهبي از جمله تأسيس دبيرستان ملي ديني تشويق مي‌كند.
در تاريخ 4/9/1343، آيت‌الله مدني به عراق باز مي‌گردد و مجدداً در روز 14/10/1343 به همدان مراجعت مي‌كند. هوشمند – رئيس ساواك همدان – در گزارش به اداره‌ي كل سوم اظهار مي‌دارد: از بدو ورود ايشان به همدان، عده اي از افراد اخلال‌گر كه از طرفداران [ امام ] خميني مي‌باشند، گرد مشاراليه جمع و در صدد خريدن ساختمان دبيرستان علميه مي‌باشند.
وي اضافه مي‌كند كه نامبرده در منابر، اظهارات تحريك‌آميز و خلاف نظم و مصالح عمومي ايراد نموده است. همچنين از اداره‌ي سوم ساواك درخواست مي‌كند از صدور پروانه‌ي خروج براي ايشان خودداري كند.
در همين دوران، به دنبال بازداشت آيت‌الله محي‌الدين انواري توسط رژيم ستم‌شاهي، آيت‌الله مدني به همراه عده‌اي از علماي همدان طي تلگرافي به آيت‌الله ميرزا احمد آشتياني در تهران، خواستار اقدام مقتضي جهت آزادي ايشان مي‌شوند.
در تاريخ 8/5/1345 از نجف اشرف وارد همدان مي‌شود. به محض ورود ايشان به همدان، ساواك و شهرباني جريان را به مركز گزارش مي‌دهد.
وي پس از يك هفته، از همدان به مقصد تهران، خارج مي‌شود. اين مطلب در گزارش ساواك كه حكايت از تحت نظر بودن او دارد، آيت‌الله مدني در تاريخ 21/7/1345 دوباره عازم نجف مي‌گردد.
در تاريخ 15/1/1346، ساواك در كميته‌ي اطلاعاتي تشكيل جلسه داده، عده‌اي از روحانيون منطقه از جمله آيت‌الله مدني را ممنوع‌المنبر اعلام مي‌كنند. در اين جلسه جهت جلوگيري از هر گونه اقدام روحانيون عليه رژيم ستم‌شاهي در ماه محرم و صفر آن سال، تدابيري اتخاذ مي‌گردد و تصميم مي‌گيرند در صورت منبر رفتن روحانيون مذكور از جمله آيت‌الله مدني بلافاصله دستگير و به ساواك منتقل شوند. همچنين دستور مراقبت از روحانيوني كه قصد تبليغ دارند، صادر مي‌شود تا از هر گونه اظهار مطالب مخالف رژيم جلوگيري گردد.
نيز مقرّر مي‌كنند كه روحانيوني كه از خارج همدان جهت تبليغ وارد همدان مي شوند، شناسايي شوند و از آنان تعهّد گرفته شود.
آيت‌الله مدني در تاريخ 18/4/1346 از نجف‌اشرف وارد همدان مي‌شود و مردم دسته‌دسته به ديدن ايشان مي‌روند. وي در اين ديدارها مردم را در جريان اوضاع نجف‌اشرف قرار مي هد.
ساواك در گزارش خود ضمن بيان مطالب فوق اظهار مي‌دارد: « آقاي سيداسدالله مدني، يكي از افراد مخالف سرسخت مي‌باشد كه به انواع و اقسام مختلف بر عليه دولت تبليغات دارد. »
آيت‌الله مدني ضمن مطرح كردن موقعيت امام قدس‌سره در فرصت‌هاي مختلف عليه رژيم طاغوتي نيز به افشاگري مي‌پردازد.
وي در اين سفر اعلاميه‌ي امام بر عليه اسراييل را به همراه خود از نجف مي‌آورد و در همدان منتشر مي‌سازد و خود نيز در محافل گوناگون عليه اسراييل غاصب صحبت مي‌كند.
در تاريخ 10/4/1347 از نجف وارد همدان مي‌شود و بلافاصله ساواك ورود ايشان را گزارش مي‌كند و وي را تحت تعقيب قرار مي‌دهد. وي كماكان به طرح شخصيت رهبري تبعيد امت در ميان مردم مي‌پردازد و به روشنگري خويش ادامه مي‌دهد.
در تاريخ 10/7/1347 به سمت عراق حركت مي‌كند و در پي آن ساواك در عراق دستور مي‌دهد كه اعمال و رفتار وي تحت كنترل قرار گيرد و قبل از مراجعت ايشان به ايران مراتب اعلام شود.
در تاريخ 5/5/1348 از نجف اشرف وارد همدان مي‌گردد و در اولين جلسات خود با مردم، اوضاع عراق و نجف و برنامه‌هاي استعمار را تبيين مي‌كند و از اهداف شوم مشترك استعمار در ايران و عراق عليه روحانيت پرده بر مي‌دارد.
در تاريخ 5/6/1348، مقدم - رييس اداره‌ي كل سوم ساواك – دستور مي‌دهد كه اعمال و رفتار ايشان دقيقاً تحت مراقبت قرار گيرد.
در تاريخ 1/6/1348، آيت‌الله مدني مسافرتي به تهران دارد كه تاريخ و ساعت حركت و محل اقامت وي در گزارش منعكس گشته كه حاكي از شدت مراقبت و كنترل ساواك است. وي مجدّداً در تاريخ 4/7/1348 به نجف اشرف عزيمت مي‌كند.
در اوايل دهه‌ي 50 در شهر خرم‌آباد، خلأ حضور يك عالم مجاهد و متعهّد كه بتواند مرجع مذهبي و سياسي مردم باشد و زعامت روحانيت متعهّد و انقلابي منطقه را بر عهده بگيرد، بيش از هر زمان ديگر احساس مي‌شد. مدتي بود كه مرحوم آيت‌الله روح‌الله كمالوند كه سال‌هاي سال زعامت روحانيت منطقه و سرپرستي همه شئون مذهبي، اجتماعي و سياسي لرستان را در دست داشت، به دار بقا شتافته و جايگاه رفيع ايشان همچنان خالي بود.
بر اين اساس، عده‌اي از روحانيون سرشناس و متعهّد خرم‌آباد، از آيت‌الله مدني دعوت به عمل مي‌آورند كه فعاليت خود را از همدان به خرم‌آباد منتقل كند كه وي با استجابت دعوت ايشان و عزيمت به خرم‌آباد، فصل ديگري از زندگي پرفراز و نشيب و سراسر مبارزه‌ي خود را آغاز مي‌كند.
آيت‌الله مدني در خرم‌آباد و در حوزه‌ي علميه كمالوند، فعاليت خود را با تدريس درس خارج آغاز مي‌كند و بعد از مدتي با حكم حضرت امام قدس‌سره سرپرستي اين حوزه را نيز بر عهده مي‌گيرد.
ديري نمي‌گذرد كه از سوي امام راحل (ره) به عنوان وكيل تام‌الاختيار و نماينده‌ي ايشان به روحانيون و مردم خرم‌آباد معرفي مي‌گردد. وي با دريافت وجوه شرعيه و پرداخت شهريه به طلاب و كمك به افراد محروم و بي‌سرپرست و با تأسيس مراكز عام‌المنفعه، گام‌هاي مهمي در اصلاح امور برمي‌دارد و همچنان نيز مبارزات خود را در خرم آباد پي مي‌گيرد و با تبليغ مرجعيت امام خميني، تأليفات معظم‌له را در معرض استفاده‌ي مردم قرار مي‌دهد و موجب جذب جوان‌هاي مذهبي و انقلابي مي‌گردد. او روحانيون متعهّد با محوريت وي متحد مي‌گردند. مدرسه‌ي علميه كماليه، حسينيه‌ي فاطميه و مسجد شاه‌آباد، به پايگاه مبارزاتي تبديل مي‌شوند و در مناسبت‌هاي مختلف، مردم مذهبي و انقلابي براي شنيدن سخنان وي در اين مراكز گرد هم مي‌آيند. سخنراني‌هاي انقلابي و افشاگرانه‌ي وي در فاطميه و مسجد شاه آباد هرگز از خاطر مردم متعهّد خرم آباد فراموش نمي‌شود.
گزارش هاي مستمر ساواك در مورد برنامه‌ها و فعاليت‌هاي آيت‌الله مدني و ارسال آن به تهران، مزدوران رژيم را هراسناك مي‌كند و در نتيجه از سوي رؤساي ساواك به طور مرتب دستور مراقبت و كنترل فعاليت‌هاي ايشان صادر مي‌گردد. در سال‌هاي 1353 و 1354 ايادي رژيم شاه به منظور خنثي سازي فعاليت‌ها و خدشه‌دار كردن اعتبار و محبوبيت آيت‌الله مدني، دست به بعضي اقدامات و تبليغات سوء و وقيحانه مي‌زنند تا به هر شكل ممكن، شخصيت وي را در ميان مردم ترور كرده، پايگاه مردمي وي را از بين ببرند.
عوامل ساواك زماني به اين اقدامات دست مي‌زنند كه زمينه‌ي آن توسط مخالفين آيت‌الله مدني كه با تبعيت از هواي نفس، آب به آسياب دشمن مي‌ريختند، آماده بود. آن‌ها با نامه‌پراكني و اهانت به ايشان مي‌خواستند وي را وادار به ترك خرم‌آباد كنند كه اسناد مربوط به اين جريان در بخش اسناد اين كتاب آورده‌مي‌شود
از مجموعه‌ي اين اسناد موجود در پرونده آيت‌الله شهيد مدني چنين استفاده مي‌شود كه ساواك براي رسيدن به اهداف خويش به طرق زير عمل مي كرده است:
الف – ارسال نامه‌هاي تهديدآميز براي اطرافيان و ياران نزديك ايشان و ايجاد تفرقه در ميان آنان.
ب – تهيه و انتشار نامه‌هايي حاوي مطالب موهن عليه آيت‌الله مدني در ميان مردم.
ج – اعزام برخي از پرسنل شناخته شده‌ي ساواك در خرم‌آباد با برنامه‌ي حساب‌شده نزد آيت‌الله مدني و پخش شايعه‌ي ارتباط وي با دستگاه جهنمي ساواك به وسيله ي منابع.
د – ايجاد اختلافات ميان روحانيون منطقه و تشديد اختلاف موجود و تقويت موقعيت بعضي از روحاني‌نماها كه با آمدن آيت‌الله مدني به خرم‌آباد، موقعيت آنان متزلزل شده بود.
هـ - در صورت نتيجه ندادن موارد فوق، جلب رسعي و طرد و تبعيد از منطقه.
در اجراي بند « ب » نامه‌هاي متعدّدي آكنده از مطالب اهانت‌آميز عليه ايشان تهيه مي‌گردد و در ميان مردم و افراد سرشناس پخش مي‌شود كه نمونه‌هايي از آن‌ها در بخش اسناد ذكر خواهد شد. در بعضي از اين شب‌نامه‌ها، صريحاً از آيت‌الله مدني درخواست شده است كه خرم‌آباد را ترك كند. اين نامه‌ها به قدري روح لطيف و قلب پاك وي را مي‌آزارد كه تصميم مي‌گيرد خرم‌آباد را ترك كند؛ اما با مخالفت روحانيون متعهّد و مردم انقلابي مواجه مي‌شود و از تصميم خود منصرف مي‌گردد.
در يكي از جلسات مسجد فاطميه، آيت‌الله مدني در حين صحبت‌هايش به اين مسأله اشاره كرده، بخشي از خدمات دوساله ي خود را ذكر مي‌كند و مي‌گويد: « من به خواهش جمعي از مردم آمده‌ام و چند مرتبه خواستم بروم، نگذاشتند. »
در اين حال، يكي از حضّار بلند شده، مي‌گويد: « آقا هر كس يا هر مقامي بخواهد شما را ناراحت كند، با جان ما بازي كرده است. »
با اين سخن، ديگر حاضران نيز ناراحت مي‌شوند. به رغم جوسازي‌هاي مخالفين آيت‌الله مدني و عوامل ساواك، وي همچنان به مبارزات خود تداوم مي‌بخشد و به تدريج فعاليت‌هاي خود را گسترده و علني‌تر مي‌سازد.
او در سخنراني‌هاي خود ضمن انتقاد شديد از دستگاه، مردم را به قيام و جنبش دعوت مي‌كند. ساواك مركز در تاريخ 7/7/1352، طي نامه اي به ساواك همدان دستور مي‌دهد كه تماس‌هاي او را با عناصر مخالف رژيم زير نظر بگيرند.
در همين دوره، وي كتاب‌هاي امام از جمله توضيح المسايل و تحريرالوسيله را در خرم‌آباد توزيع مي‌كند و به رغم خفقان حاكم، درباره‌ي مرجيعت امام در مناسبت‌هاي مختلف تبليغ مي‌كند. همچنين در هر فرصتي و به اشكال گوناگون، مردم را به بيداري و آگاهي فرا مي‌خواند، آنان را از مفاسد دستگاه آگاه ساخته نقشه هاي شوم استعمار و رژيم طاغوتي را برملا مي سازد و رهبر واقعي را به مردم معرفي كرده، چهره‌ي اصلي و پليد شاه را افشا مي‌كند.
وي علاوه بر اداره‌ي حوزه‌ي علميه و صندوق قرض‌الحسنه‌ي رضوي براي تأسيس بيمارستان و كمك به فقرا و بي‌سرپرستان – از جمله خانواده‌ي زندانيان سياسي – نيز اقداماتي به انجام مي‌رساند.
ساواك منطقه نيز البته ضمن مراقبت شديد از ايشان، به گونه‌هاي مختلف به مخالفت و خنثي‌سازي فعاليت‌هاي وي بر مي‌خيزد و براي رسيدن به اين هدف، از هيچ شايعه، تهمت، دروغ و اختلافي فروگذار نمي‌كند.
هرچه از حضور آيت‌الله مدني در خرم‌آباد مي‌گذشت، پايگاه مردمي وي گسترده‌تر گشته،‌ نقش ارزنده‌ي آن عالم رباني در آگاهي دادن به مردم، بيش از پيش آشكار مي‌شد. مردم انقلابي و جوانان باايمان، به دور او گرد آمده، روز به روز بر تعداد علاقمندان وي افزوده مي‌شد. گسترش نفوذ آيت‌الله مدني، ساواك و مخالفين دنياطلب او را به وحشت انداخته، آنان براي مقابله با وي و خنثي سازي برنامه‌هاي ايشان به چاره‌انديشي افتادند.
اين نامه‌ها از سال 52 شروع مي‌شود و تا سال 54 ادامه دارد كه به تدريج محتواي آنها تندتر مي‌شود. محتواي اين نامه‌ها، اكنده از انواع تهمتها ناسزاها و تهديدهايي است كه قلم از ذكر آن شرم مي‌كند، اما به برخي از محورهاي موجود در اين نامه‌هاي مرموز اشاره مي‌شود : سال 1354 آيت‌الله مدني علي‌رغم مخالفت‌هاي ساواك، رسالت خويش را در خرم‌آباد تداوم بخشيد، نه تنها از مسئوليت سنگين اداره‌ي حوزه‌ي علميه‌ي خرم‌آباد و هدايت و بيداري مردم شانه خالي نكردند،‌ بلكه روز به روز فعاليت‌ها و مبارزات خود را گسترده‌تر و علني كردند و نقش تاريخي خود را به عنوان يك عالم آگاه و فقيه مجاهد به خوبي ايفا كردند.
اسناد ساواك حاكي از اين است كه در اين مقطع زماني، آيت‌الله مدني، لبه‌ي تيز حملات خود را متوجه دولت و شاه كرده است. به بخشي از سخنان وي كه در مناسبت‌هاي گوناگون بيان گرديده است، اشاره مي‌شود.
در تاريخ 23/3/54 در ضمن سخنراني و مخالفت به حزب رستاخيز مردم را به جنبش و قيام دعوت مي‌كند:«هركسي دفتر اين حزب را امضا نمايد، در همه‌ي جنايت‌ها و تجاوزهايي كه در اين مملكت صورت مي‌گيرد، شريك خواهد شد».
وي همچنين در تاريخ 11/4/54 ضمن سخنراني به مناسبت گراميداشت دوازدهمين سالگرد قيام 15 خرداد، مردم را به جهاد تشويق مي‌كند.
بعد از قيام و اعتراض طلاب مدرسه‌ي فيضيه‌ي قم در سال 54 و حمله‌ي ددمنشانه‌ي مأموران رژيم به مدرسه‌ي فيضيه و دارالشفا و ضرب و شتم و بازداشت طلاب، آيت‌الله مدني، در سخنراني‌هاي خود، مردم را از حوادث قم باخبر مي‌سازد و به عنوان همبستگي با علماي قم، از رفتن به نماز جماعت خودداري كرده،‌ به روحانيون منطقه‌ي پيام مي‌دهد كه از رفتن به مساجد خودداري كنند. روز عيد فطر فرا مي‌رسد، جمعيت زيادي براي اداي نماز ظهر در مسجد شاه‌آباد خرم‌آباد حاضر مي‌شوند.
آيت‌الله مدني قبل از شروع نماز مي‌فرمايد:«مقلدين آيت‌الله در يك طرف قرار بگيرند». با اين سخن، عده‌اي از مردم، در صف مقلدين آيت‌الله خميني قرار مي‌گيرند. آنگاه در حين سخنراني، براي طول عمر آيت‌الله خميني دعا مي‌كند و سپس فتواي ايشان را در باب زكات فطره بيان مي‌كند. نماز بدون هيچ حادثه‌اي به پايان مي‌رسد و آيت‌الله مدني به خانه خود بازمي‌گردد.
پشت سر او نيز تعدادي از نمازگزاران و علاقمندان جهت پشتيباني از ايشان، به منزل او سرازير مي‌شوند. تا از مراجعتشان به همدان جلوگيري كنند. در اين مجلس، يك ميليون تومان جهت تجديد بناي مسجد سلطان پول جمع‌آوري مي‌شود.
جريان عيد فطر، خطر را براي دستگاه جدي نموده، ايادي ساواك را به وحشت مي‌اندازند.
بعد از صدور حكم تبعيد عمليات دستگيري و تبعيد، آيت‌الله مدني آغاز مي‌شود. ابتدا، ايادي ساواك گزارش دقيق و مفصلي از عملكرد روزانه‌ي شهيد مدني (زمان خروج، محل تردد و ....) تهيه و به رئيس ساواك همدان گزارش مي‌كنند.
وي دستورهاي امنيتي لازم را صادر و براي جلوگيري از تحركات احتمالي تدابير لازم را پيش‌بيني مي‌كند. نيروهاي ساواك، در صبحدم روز 27/7/54 ساعت 4:30 دقيقه اطراف منزل آيت‌الله مدني مستقر مي‌شوند و محل مورد نظر را تحت مراقبت خود قرار مي‌دهند.
ضمناً پنج اتومبيل مربوط به شهرباني، منطقه را تحت نظر مي‌گيرند، در ساعت 5:55 دقيقه بر خلاف انتظار ساواك آيت‌الله مدني جهت اداي نماز در مسجد، از خانه خارج نمي‌شود، مأموران ساواك مستقيماً وارد عمل شده، با خشونت، ايشان را در منزل دستگير مي‌كنند و ساعت 15 : 6 با چهار اتومبيل همراه، به سرعت وي را از خرم‌آباد خارج مي‌كنند.
رفتار خشونت‌آميز و وحشت ساواك از باخبرشدن مردم به حدي بوده است كه حتي اجازه نمي‌دهند آيت‌الله مدني عبايش را بردارد. در بين راه نيز به جهت اذيت ايشان از موسيقي استفاده مي‌كنند.
آيت‌الله مدني در 1/10/57 در ميان استقبال باشكوه مردم وارد همدان مي‌شود. معظم له با دعوت روحانيون و مردم همدان براي جانشيني مرحوم آخوند ملاعلي معصومي همداني و به منظور رهبري مبارزات مردم همدان و منسجم كردن فعاليت روحانيون متعهّد، به اين منطقه عزيمت مي‌كند.
نظر به سابقه درخشان آيت‌الله مدني از سال 41 تا سال 50 در همدان با توجه به اوج‌گيري مبارزات حق‌طلبانه مردم ايران، هجرت آيت‌الله مدني به اين شهر از اهميت فوق‌العاده‌اي برخوردار بوده، طبقات مختلف مردم از ساعت‌ها قبل در مقابل مسجد جامع اجتماع و سپس جهت استقبال از آيت‌الله مدني به طرف دروازه ملاير حركت مي‌كنند.
آيت‌الله مدني از بدو ورود به همدان، هدايت مبارزات مردمي را به عهده گرفته، با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار مي‌كند. شايان ذكر است كه لحظه به لحظه اين هدايت‌ها و مبارزات،‌ در گزارش ساواك تا زمان از هم پاشيدن و انحلال آن موجود است.
نقش ايشان در هدايت و جهت‌دهي به مبارزات مردم همدان به حدي بوده كه وقتي در جريان 22 بهمن، لشگر 81 زرهي كرمانشاه براي سركوب مردم به سمت تهران حركت مي‌كرد، به دستور ايشان، مردم همدان براي سد كردن حركت تانك‌ها، با دست خالي و كفن‌پوشان به مقابله به تانك‌ها برخاستند و خود آيت‌الله نيز در جلوي همه تظاهركنندگان به راه مي‌افتد كه موفق مي‌شوند با دادن تعداد كمي شهيد و مجروح، تانك‌ها را از حركت بازدارند.


پس از به ثمر رسيدن قيام خونين ملت ايران به رهبري امام خميني، اين ديار ديرينه امام و سرباز خستگي‌ناپذير انقلاب كه پرچم مبارزه را لحظه‌اي بر زمين نگذاشته و از تبعيدگاهي به تبعيدگاهي ديگر و از سنگري به سنگري ديگر هميشه در صف مقدم مبارزه حركت كرده بود و در پيروزي انقلاب تلاش بي‌وقفه‌اي داشت، فصل ديگري از مبارزات خود را براي حفظ و حراست و پاسداري از انقلاب شكوهمند انقلاب اسلامي آغاز مي‌كرد.
اينك انقلاب پيروز شده و پاسداري از انقلاب، سخت‌تر از خود قيام به نظر مي‌رسد، توطئه‌هاي استكبار جهاني براي نابودي انقلاب، يكي پس از ديگري به وقوع مي‌پيوندد و ياران امام و فجرآفرينان انقلاب بايد تلاش و مبارزه بي‌امان ديگري را براي حفظ انقلاب اسلامي و برقراري حكومت اسلامي آغاز كنند.
آيت‌الله مدني، در زمره‌ي چنين افرادي در صف مبارزه با ايادي استكبار و عناصر سرسپرده آنان قرار مي‌گيرد و همچون سربازي آماده و افسري فداكار، در هر سنگري كه به وجود و فداكاري ايشان نياز باشد، با اشاره امام بدان سو مي‌شتابد.
آيت‌الله مدني در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از طرف مردم همدان به نمايندگي انتخاب مي‌شود و سپس در كوران مشكلات و آشفتگي اوضاع همدان، ‌از سوي امام با اختيارات تامه به امامت جمعه، منصوب و روانه اين شهر مي‌شود.
در انقلاب سوم كه عناصر فرصت‌طلب ملي‌گرا و منافقين كمر به نابودي و انحراف انقلاب بسته بودند و هر روز با ايجاد توطئه‌اي، قلب امت اسلام و امام عزيز را به درد مي‌آورند، آيت‌الله مدني در مبارزه با آنان و افشاي ماهيت ليبرال‌ها و منافقين، تلاشي مضاعف داشت. اعلاميه مشترك آيت‌الله مدني و ديگر ياران (شهيد صدوقي، شهيد اشرفي‌اصفهاني، شهيد دستغيب، و آيت‌الله طاهري امام جمعه اصفهان) و موضع صريح و قاطع آنان در برابر اين حركت خزنده نقش به سزايي در افشاي اين جريان مرموز و فريبنده و خطرناك داشت.
ياران انقلاب تصميم گرفتند با آوردن آيت‌الله مدني به تبريز، موقعيت جناح انقلاب و خط امام را تقويت كنند. آنان اين پيشنهاد را به محضر امام تقديم كردند و امام امت طي حكمي آيت‌الله مدني را روانه تبريز كردند. حساسيّت منطقه و اهميت اين حركت را از پيام امام به شهيد بزرگوار مي‌توان دريافت. آيت‌الله مدني، در سر و سامان دادن به اوضاع سياسي و اجتماعي تبريز تلاش مخلصانه‌اي كرد و آن‌گاه براي ادامه خدمت به شهر همدان بازگشت، ولي هنوز چند روزي از مراجعت وي نگذشته بود كه حادثه دلخراش و غم‌بار شهادت اولين شهيد محراب آيت‌الله سيد محمدعلي قاضي‌طباطبايي به دست دشمنان انقلاب و مزدوران آمريكا عليه روحانيت،‌اوضاع شهر تبريز را دگرگون ساخت. در اين هنگام بار ديگر امام عزيز طي حكم ديگري، آيت‌الله مدني را به نمايندگي خود و امامت جمعه شهر تبريز منصوب فرمود.
پس از منصوب شدن به سمت امامت جمعه شهر تبريز با معضل بزرگ حزب خلق مسلمان كه جريان‌هاي مختلف تحت پوشش آن به مبارزه با انقلاب پرداخته بودند، مواجه مي‌گردد، اما به يمن آگاهي و هوشياري مردم آذربايجان و شخصيت و مقبوليت ايشان و همچنين فعاليت شبانه‌روزي و هوشياري آن عزيز، اين توطئه منجر به شكست مي‌شود.
سخت‌ترين روزهاي آيت‌الله مدني را مي‌توان ايامي خواند كه او در ميان آشوب حزب خلق مسلمان قرار گرفت. در جريان اين غائله خطرناك،‌ آيت‌الله مدني از جانب همين گروه ضدانقلابي بارها مورد تهديد قرار گرفت. آن‌ها جايگاه نمازجمعه را به آتش كشيدند و از برگزاري نماز جلوگيري كردند، اما خود آيت‌الله مدني در روز جمعه كفن‌ پوشيد و پيشاپيش جمعيت حركت كرد و گفت:«تا من زنده‌ام و در اين شهر نماينده امام هستم، نماز جمعه را برگزار مي‌كنم».
در تقويت روحيه رزمندگان اسلام نقش به سزايي داشتند و با شركت خود در جبهه‌هاي نبرد و حضور در كنا سپاهيان اسلام و شركت در مجالس دعا و نيايش آنان، مشوق براي رزمندگان اسلام بودند تا جنگ مقدس خود را با استكبار جهاني تا پيروزي نهايي ادامه دهند. گاهي نيز بر دستان برادر ارتشي كه هواپيماي متجاوز دشمن را با ضدهوايي در فضاي تبريز سرنگون ساخته بود، به عنوان نماينده امام بوسه مي‌زند و كمال تواضع خود را كه از عرفان به رب و اخلاق الهي‌اش برمي‌خاست، در مقابل مجاهدان في سبيل الله نشان مي‌دهد.
در اينجا مناسب است خاطره‌اي از آقاي بهاءالديني در اين زمينه نقل شود:«عده‌اي مي‌خواستند بروند جبهه بچه‌ها كه رفتند، ديديم حاج آقا آمدند، خانه و سخت ناراحت هستند و اشك در چشمانش حلقه زده است. گفتيم:«حاج آقا، چرا ناراحتيد؟» گفتند:«تلفن بزنيد به دفتر امام و اجازه بگيريد از امام كه من هم با اين بچه‌ها به جبهه بروم. آنجا مي‌جنگند و من نروم بجنگم. خوب من پير شده‌ام، اگر من گذشت اين بچه‌ها را نداشته باشم، ايثار اين بچه‌ها را نداشته باشم، واي بر حال من!» اما خوب معلوم بود كه حضرت امام هيچ وقت اجازه نمي‌دادند ايشان سنگر تبريز را رها كنند و به جبهه بروند. البته اين حركت ايشان هم نشانه عشق ايشان بود به شهادت و انقطاع ايشان بود از دنيا».
و سرانجام اين بزرگ‌مرد توسط منافقين در تاريخ 20/6/1360 به شهادت رسيد.
منبع: شهيد آيت‌الله سيد اسدالله مدني,نشر شاهد,تهران-1375






وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله الاول قبل الانشاء و الآخر بعد فناء الاشياء و صلي الله علي خير خلقه محمد و اوصيائه الاتقياء
اما بعد، چون هيچ انساني را از مرگ چاره نبوده، دير يا زود اين شربت را نوشيده و به لقاءالله جل جلاله فايز خواهد شد، آنوقت دستش از دنيا كوتاه و اگر در وصيت كوتاهي كرده باشد، اي بسا گرفتاري داشته باشد، لهذا اين جانب مير اسدا... مدني دهخوارقاني، فرزند مرحوم مبرور مشهدي مير علي آقا مدني طاب ثراه، اولاً خداي توانا و جميع انبيا و مرسلين و ملائكه مقربين و مؤمنين را به شهادت مي‌طلبم كه ايمان به خداي توانا جل جلاله داشته، واحدي و موجودي را شريك او نديده، حال و مقالم گوياي « لا اله الا الله الحق المبين » است و همچنين معترف به رسالت و حاكميت وجود مقدس رسول گرامي حضرت محمد بن عبدالله (ص) بوده و جميع آنچه را كه آن بزرگوار از جانب پروردگار احديت آورده، تصديق و اعتراف داشته، وجود مقدس مولي الموالي حضرت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) را وصي بلافصل و امام واجب الطاعه و يازده فرزندش را يكي بعد از ديگري امامان بر حق مي دانم، و انتظار مقدم شريف حضرت حجه بن الحسن العسكري- عجل الله فرجه- را داشته، و اميدوارم به زودي چشمان به جمال مباركش روشن شود.
مرگ و سوال قبر و عالم برزخ و رجعت و بعثت در روز قيامت و ميزان و صراط و بهشت و جهنم و ... كتب را حق ديده و اميد به رحمت واسعه الهي دارم كه در روز حشر نامه اعمالم را به دست راستم بدهد.
اما وصيتم؛ جميع وراث و دختران خودم را سفارش مي‌كنم كه خدا را فراموش نكرده و هميشه او را ناظر بر حال خود ديده و مثل من غافل نباشند.
راجع به اموالم؛ منزل نجف را خودم از سهم مبارك تهيه و ابداً تملك نكرده‌ام. كذلك منزل همدان را دوستان همداني با امريه مرحوم مبرور سيدنا الاستاد حضرت آيت الله حكيم- قدس سره – از سهم مبارك تهيه نموده و در اختيار من گذاشته‌اند. پس هر دو منزل راجع به وجوه مقدس حضرت حجت ابن الحسن- عجل الله تعالي فرجه- بوده و به دستور حضرت آيت الله خميني – مدظله- به مصرف مهم خواهد رسيد و بنده ابداً هيچ كدام از دو منزل را تملك نكرده و به‌عنوان اين كه سهم مبارك است، تصرفي كرده‌ام.
چنانچه در وصيت نامه قبلي ... تصحيح نموده‌ام، تمام كتابهاي موجود در نجف و قم {از} سهم مبارك بوده و بايد در يكي از كتابخانه‌هاي ديني عمومي نجف يا قم قرار داده شود. كتابهايي كه اخيراً در ايران تحصيل نموده‌ام، به همين نحو است.
مبلغ دويست و بيست هزار تومان بابت پول منزل تهران و قم به وجود مقدس حضرت بقيه الله (عج) قرض دار بوده و اميدوارم در حياتم موفق به ادا بشوم و گرنه اين مقدار قرض دار هستم و براي ورثه بدون ادا. جمادي الاول 1396 هجري قمري.
                                                                                        اسدالله مدني






پيام امام خمينى ( ره) به مناسبت شهادت شهيد محراب آيت الله مدنى تبريزي
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
با شهيد نمودن يك تن ديگر از ذريه رسول الله و اولاد روحانى و جسمانى شهيد بزرگ اميرالمؤمنين ( ع) سند جنايت منحرفان و منافقان به ثبت رسيد.
سيد بزرگوار و عالم عادل عالى قدر و معلم اخلاق و معنويات، حجت الاسلام و المسلمين شهيد عظيم الشان مرحوم حاج سيد اسدالله مدنى رضوا ن الله عليه،
همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقى شقى به شهادت رسيد.
اگر با به شهادت رسيدن مولاى متقيان اسلام محو و مسلمانان نابود شدند، شهادت امثال فرزند عزيزش شهيد مدنى هم آرزوى منافقان را بر آورده خواهد كرد.
اگر خوارج سياه بخت از شهادت ولى الله الاعظم طرفى بستند و به حكومت رسيدند، اين گروهكهاى خائن نيز به آمال خبيث خود كه سقوط حكومت اسلام و برقرارى
حكومت آمريكايى است مى رسن د . آنان لعنت خدا و رسول و ننگ ابدى را براى خود و اينان عذاب ابدى خدا و نفرت و لعنت قادر متعال و امت اسلام را براى خود و هم پيمانان و اربابان خونخوار خويش به بارآوردند.
ملت بزرگ و روحانيت معظم چون صفى مرصوص ايستاده اند كه هر پرچمى از دست تواناى سردارى بيفتد سردار ديگرى آن را برداشته و به ميدان آيد و با قدرت بيشتر در حفظ پرچم اسلامى به كوشش برخيزد . شهيد مدنى با شهادت مظلومانه خ و د ضد انقلاب و منافقين ضد اسلام را بكلى منزوى كر د . اين چهره نورانى اسلامى عمرى را در تهذيب نفس و خدمت به اسلام و تربيت مسلمانان و مجاهده در راه حق عليه باطل گذراند و از چهره هاى كم نظيرى بود كه به حد وافر از علم و عمل و تقوى و تعهد و زهد و خودسازى برخوردار بود.
به شهادت رساندن چنين شخصيتى به تمام معنى اسلامى همراه با تنى چند از فرزندان اسلام و ياران باوفاى انقلاب اسلامى در ميعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمين جز عناد با اسلام و كمر بستن به محو آثار شريعت و تعطيل جمعه و جماعت مسلمين توجيهى ندارد.
اگر تا امروز براى جنايتها و شرارتهاى خود بهانه هاى بى پايه اى مى تراشيدند، در شهادت اين عالم متقى كه جز درباره خدمت به اسلام و مسلمانان نمى انديشيد بهانه اى جز انتقام از اسلام و ملت شريف نمى توانند بتراشند . انتقام از اسلام كه آن را اساس سقوط دستگاههاى جبار و شكست ابرقدرتها در ايران و پس از آن در منطقه مى بينند و از ملت قدرتمند كه پشت بر آنان نموده و كاخهاى آمال و آرزوى آنان را در همكوبيده و تمامى آنانرا از صحنه تا ابد بيرون رانده است مى گيرند.
مردم رزمنده ايران و خصوص مردم غيرتمند آذربايجان كه چنين روحانى متعهد و معلم عالى قدرى را از دست داده اند و حريف شكست خورده خود را مى شناسند، با عزمى جزم و اراده اى خلل ناپذير انتقام خود را از آنان مى گيرند.
اينجانب، شهادت اين مجاهد عزيز عظيم و ياران باوفايش را به پيشگاه اجداد طاهرينش، خصوصا بقية الله - ارواحناله الفدا - و به ملت مجاهد ايران و اهالى غيور و شجاع آذربايجان و به حوزه هاى علميه و به خاندان محترم اين شهيدان تبريك و تسليت ميگويم خط سرخ شهادت، خط آل محمد ( ص) و على ( ع) است و اين افتخار ازخاندان نبوت و ولايت به ذريه طيبه آن بزرگواران و به پيروان خط آنان به ارث رسيده است.
درود خداوند و سلام امت اسلام بر اين خط سرخ شهادت و رحمت بى پايان حق تعالى بر شهيدان اين خط در طول تاريخ و افتخار و سرافرازى بر فرزندان پرتوان پيروزى آفرين اسلام و شهداى راه آن و ننگ و نفرت و لعنت ابدى بر وابستگان و پيروان شياطين شرق
و غرب خصوصا شيطان بزرگ آمريكاى جنايتكار كه با نقشه هاى شيطانى شكست خورده خود گمان كرده ملتى را كه براى خداوند متعال و اسلام بزرگ قيام نموده و هزاران شهيد و معلول تقديم نموده با اين دغل بازيها مى تواند سست كند و يا از ميدان به در برد.
اينان پيروان سيد شهيدانند كه در راه اسلا م و قرآن كريم، از طفل شش ماهه تا پيرمرد هشتاد ساله را قربان كرد و اسلام عزيز را با خون پاك خود آبيارى و زنده نمود.
ارتش و سپاه و بسيج و ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى و مردمى ما پيرو اوليايى هستند كه همه چيز خود را در راه هدف و عقيده فدا نموده و براى اسلا م وپيروان معظم آن شرف و افتخار آفريدند . از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و رحمت براى شهيدان خصوصاً شهداى اخيرمان و بالاخص شهيد عزيز مدنى معظم و سلامت كامل براى مجروحين اين حادثه و صبر و استقامت براى ملت بزرگ خصوصاً آذربايجانيهاى
عزيز و بازماندگان شهيدان خواهانم.
سلام و درود بر همگان. والسلام على عبادلله الصالحين روح الله الموسوى الخمينى، 21 شهريور 1360



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : مدني , آيت الله سيد اسدالله ,
بازدید : 230
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,449 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,141 نفر
بازدید این ماه : 5,784 نفر
بازدید ماه قبل : 8,324 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 4 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک