فرمانده گردان امام علي (ع) لشکر8نجف اشرف (سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)
وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
«يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاب اليم يومنون بالله و رسوله و تجاهدون فى سبيل الله باموالكم و انفسكم ذالكم خير لكم اين كنتم تعلمون * يغفر لكم ذنوبكم و يدخلكم جنات تجرى من تحتها الانهار و مساكن طيبه فى جنات عدن ذلك الفوزالعظيم» سوره صف آيات 12-11-10
سلام بر مهدى منجى انسانها و سلام بر نايب بر حقش خمينى، اين بت شكن زمان و اين طرح شكن زمان...
در اين لحظه كه به جبهه مىروم و لباس رزم را مىپوشم و پاى در چكمه مىكنم و حربه را در دست مىگيرم و قلب دشمن را نشان مىروم و تركش خمپاره را مىخورم، نه به خاطر كينه و انتقام بلكه براى زنده كردن دينم و آرى گفتن به نداي هل من ناصر ينصرنى امامم است. در اين حال از خداى يگانه مىخواهم كه استقامت و شجاعت يك سرباز امام زمان (عج) به من (و تمام رزمندگان) بدهد تا بتوانم در اين جبهه نور و ظلمت يك قدمى براى اسلام برداشته باشم.
خدايا! از تو مىخواهم كه قدرت صبر به (تمام خانوادههاى شهدا) مادر و خواهرانم و برادرانم عنايت كنى تا همانگونه كه من از سر شوق به اين راه مىروم و خوشحال هستم
آنها هم همين طورى باشند.
مادر! سلام, مرا ببخش، مىدانم كه چقدر زحمت مرا كشيدى ,در اين دنيا كه نتوانستم جبران كنم ولى انشاءالله در آن دنيا اگر خدا توفيق داد جبران نمايم.
مادر از شما مىخواهم در اين موقع كه خبر شهادت من به گوشت رسيد مانند آن برادر عزيزم سيدقاسم مرا آزرده نكنى، نمىگويم دلت نسوزد، البته لازمه علاقه، دل سوختن و اشك ريختن است. حضرت محمد(ص) خاتم النبيين وقتى فرزندش از دنيا مىرود دلش مىسوزد و اشك مىريزد.
«گريه كردن بر شهيد زنده نگهداشتن نهضت است، بچهها و جوانهاى ما خيال نكنند مسئله ملت گريه است، اين را ديگران به شما القا كردهاند، اينها از همين گريهها مىترسند و اين گريهاى است كه گريه بر مظلوم است، فرياد مقابل ظلم است.» امام خمينى
اما از شما مىخواهم در بين زنها سرت را بالا بگيرى چون جوانى را در راه اسلام پرورش دادى و به سوى خدا سوق دادى و اين را هم بدان مادر، جان دادن و جان گرفتن دست خداست. چون يادم است دفعه اول كه در جبهه دارخوين بودم، گفتم مزدوران عراقى حمله كردند تا يك مترى ما هم آمدند و آن آيه شريفه «و جعلنا من بين ايديهم سدا و من خلفهم سدا فاغشيناهم لايبصرون» كه خوانديم خدا پس و پيش آنها را سد بست و چشمهايشان را پرده افكند، در آن لحظه خدا نخواست. ولى اگر صلاح بود اين دفعه هم مىتوانست مرا زنده نگهدارد تا در اين دنيا كه هر نفسى مىكشم به معصيت و گناه نگهدارد.
سلام برادران و خواهرانم، مىدانم كه دلتان گواهى نمىدهد كه شهادت من را بپذيريد ولى اين خواست خداست و هيچگونه ترديدى در اين راه نبايد داشت.
سلام بر شما دوستان گرامى كه مانند برادر برايم بوديد، مرا ببخشيد چون آن دوستى كه بايد براى شما باشم نبودم، ولى از شما مىخواهم كه يك لحظه فكر تان را به كار بيندازيد، پيش از انقلاب يادتان است وقتى مجلس روضهخوانى مىرفتيم آن روحانى بالاى منبر داستان صحراى كربلا مىگفت كه حسين(ع) 72 ياور بيش نداشت و هرچه صداى هل من ناصر ينصرنى بلند كرد كسى جواب نداد، كه در دلت مىگفتى اگر آن زمان بودم مىرفتم و چه داغ، ولى حالا بدان كه خيلى مهمتر از آن روز است, از فرصت استفاده كنيد و به اين جبههها بياييد .
انسان مومن نبايد از مرگ بدش بيايد و از آن وحشت داشته باشد بلكه هر وقت خداوند مرگ او را خواست بايد مرگ در آن حال نعمت بداند.
در آخر با شما مردم چند كلمه صحبت دارم:
1ـ بدانيد كه اين انقلاب تا انقلاب حضرت مهدى(عج) پابرجاست نه اينكه ضعيف نمىشود بلكه هر روز قدرتمندتر هم مىشود.
2ـ هميشه پشتيبان روحانيت باشيد، در هر كجا و هر مكان و مخصوصا در اين لحظه كه خداوند مىخواهد بندهاش را آزمايش كند و يكى ديگر امامم را، امام را پشتيباني کنيد چون ما را از منجلاب گناه به در آورد و به اينجا رسانيد.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار والسلام علكيم و رحمةالله و بركاته
سيدجعفر آقايى
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان يزد ,
برچسب ها :
آقايىميبدى ,
سيدجعفر ,
بازدید : 244