فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

نظري,ابو الفتح

 

 ارديبهشت ماه سال 1341 ه ش در جنوب «شهر کرد» به دنيا آمد. پدرش کارگر بود و با سختي معاش زندگي را تامين مي کرد. خانواده شهيد از نظر مالي وضعيت مناسبي نداشتند و شهيد از همان دوران کودکي تابستان ها در کوره هاي آجرپزي شهر کرد به کار مشغول مي شد تا بتواند کمکي در جهت تامين حد اقل نياز هاي زندگي خود و خانواده باشد .با اين وضعيت او از همان ابتدا با گوشت و پوست خود تمام سختي هاي زندگي افراد مستضعف و فقير را درک کرد. لذا هميشه و در همه جا سعي مي کرد از افراد ضعيف و مظلوم دفاع کند و هيچ گاه در مقابل ظلم و ستم افراد زور گو ساکت نمي ماند . اين رويه را هم در دوران تحصيل و هم در محل زندگي رعايت مي کردو الگويي شده بود براي دوستان و همکلاسي ها ي خود. در انتهاي دوران تحصيلات راهنمايي حوادث انقلاب پيش آمد و او به خاطر همان حس ظلم ستيزي و دفاع از حق به محض اطلاع از پيام امام خميني که مبارزه با ظلم وفساد دولت شاه خائن بود، در تمام تظاهرات ومبارزات شرکت مي کرد .اودر مدرسه محل تحصيل هدايت مبارزات دانش آموزان را به عهده داشت و به عنوان رهبر بچه هايي که تلاش در همراهي انقلاب را داشتند معروف شده بود .
به محض اطلاع از انجام تظاهرات با هدايت بچه هاي ديگر شروع به دادن شعار هاي ضد رژيم مي کرد و به همراه بچه هاي ديگر از مدرسه خارج وبه سمت تظاهرات حرکت مي کردند .ايشان به لحاظ اعتقاد واقعي به راه و هدف خود هيچ گاه ترسي به خود راه نمي داد و شب ها با نوشتن شعار هاي ضد شاه روي ديوار هاي خانه هاي محله خودشان و پخش اعلاميه هاي امام خميني (ره ) سعي در انجام وظيفه خود مي نمود. پس از پيروزي انقلاب و شروع جنگ تحميلي جزءاولين کساني بود که به جبهه هاي جنگ رفت .در همان اولين مرحله اعزام در جبهه ي شوش بر اثر اصابت تر کش خمپاره به ساق پايش زخمي شدو به بيمارستان انتقال يافت. ايشان در اکثر عمليات زمان جنگ حضور فعال داشت و در چندين عمليات از جمله عمليات بيت المقدس در زمان فتح خرمشهر مجددا مجروح گرديد و بر اثر اصابت تير پايش مجروح شد .زخمها ودرد مجروحيتهاي پي در پي اورا از جبهه جدا نکرد وتا زمان شهادت در22/11/1364درعمليات پيروز مند والفجر هشت که اين اسطوره ملي به شهادت رسيد ،هيچگاه سنگر مبارزه را ترک نکرد.
يکي از ويژگي هاي مهم شهيد اين بود که بسيار ساده زندگي مي کرد و هيچ توجهي به تجملات زندگي نداشت. او سعي مي کرد کارهاي ثواب را حتي المقدور به صورت مخفيانه انجام داده تا جنبه ريا و ظاهر فريبي پيدا نکند. او بسيار شجاع بود و به خاطر گرفتن حق و دفاع از ضعيف و به خاطر دين حاضر به هر گونه فداکاري بود .به عنوان مثال در شب عمليات زماني که تيربار دشمن در حال تير اندازي شديد به سمت نيروهاي ايران بود، ايشان با از خود گذشتگي خودش را به آن سوي خاکريز انداخت تا با پرتاب نارنجک تيربار دشمن را خاموش کند .
شهيد در آخرين مر حله عزيمت به جبهه در سال 1364 در عمليات والفجر 8 شرکت کرد و به عنوان فرمانده گروهان جز اولين نيروهايي بود که به خط مقدم دشمن حمله برد و در ساعات اوليه حملات به شهادت رسيد . پس از گذشت يک هفته از عمليات والفجر 8و به شهادت رسيدن شهيد و جمعي از همرزمانش در شهرکرد از محل بسيج سپاه پاسدران تشييع جنازه بر گزار گرديد وشهيد بر روي دست مردم انقلابي شهر تشييع و در محل گلستان شهداي شهرکرد به خاک سپرده شد .
منبع:پرونده شهيد در سازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران شهرکردومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد


وصيت نامه
بسم رب الشهداء والصالحين
يا ايهاالذين امنو استعينو بالصبر و الصلوه ان ا...مع صابرين و لا تقولو لمن يقتل في سبيل ا...امواتا بل احيا و لا کن لا يشعرون .
و لنبلونکم بشي من الخوف وا لجوع و نقص من الاموال و الا نفس والثمرات و بشر الصابرين .
الذين اذ ا صابتهم مصيبته قالو انا لله و انا اليه راجعون ،اولئک عليهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون .
با سلام و درود بر خاتم الانبيا محمد مصطفي (ص) و درود بر ائمه اطهار (ع) و سلام هاي فراوان بر منجي عالم بشريت امام زمان (عج )و بر نايب بر حقش امام خميني و درود هاي بيکران بر ارواح طيبه شهيدان از صدر تاکنون .بنابر وظيفه شرعي که بر دوش دارم اقدام به نوشتن وصيت نامه کردم و انشا الله اين عمل من فقط براي رضاي معبودم خداوند منان باشد نه چيز ديگر . اين بنده عاصي خدا شهادت مي دهم بر يگانگي خداوند متعال و اين که از سوي آن معبود بي همتا پيامبراني براي هدايت بندگانش فرستاده که خاتم آنهاحضرت محمد بن عبد الله (ص) است و شهادت مي دهم بعد از آن بزرگوار به امامت 12 ائمه معصومين عليه السلام .
خداوند منان را شکر بي نهايت مي کنم از اين که مرا در عصري از زمان
قرارداده تا به برکت خون شهيدان از فساد و تباهي و ظلمت به نور و روشنايي راهنمايي شوم و معناي انسان و انسانيت را درک کرده وبدانم از کجا آمده ام و در کجا هستم و به کجا مي خواهم بروم واين که چگونه زيستن را از سرور و آقايمان حسين بن علي (ع) بياموزم و از خداوند بزرگ خواستارم که زندگي و مرگ مرا چون ايشان قرار دهد ودر آن دنيا شفيع من عاصي شود .
برادران و خواهران اين زمان ،زمان حساسي است ،نکند خداي نا کرده در وظيفه اي که بر دوش داريم سستي کنيم و بي تفاوت باشيم .تک تک افرادي که در اين کشور زندگي مي کنند در قبال اسلام عزير و خون شهدا مسئول هستند و هر شهيدي که به شهدا اضافه مي شود وظيفه همه ما سنگين تر و مشکل تر است و اگر افرادي هستند که بي تفاوت هستند يادشان باشد که در آينده اي نزديک درآن دنيابايد جواب گوي اعمال خود باشند .بياييد همه ما صادقانه و مخلصانه به اين انقلاب خدمت کنيم و از جان و مال دادن در راه آن دريغ نورزيم .
اگر کسي واقعا به من علاقه داشته حا لا بيايد و راهم را ادامه بدهد ،بعضي ها نروند اين جا و آنجا بنشينند و بگويند بد بخت شد .اگر کور دل نباشيد و واقعا بفهميد من به بهترين راهها رفته ام و به آرزويم رسيدم اگر معبود و معشوقم قبول کند .
از کساني که از من جسارتي ديده اند يابه آنان بدي کرده يا غيبتي پشت سر آنها گفته ام تقاضاي عاجزانه دارم مرا ببخشند .
عزيزان به ياد خدا باشيد و آخرت و مرگ را از ياد نبريد ،مرگ با لاخره به سراغ ما خواهد آمد. اين هم چند سالي به سر ببريد. بايد شما هم بياييد مهم چطور رفتن است .
بياييد هر کاري انجام مي دهيم ببينيم که اين کار خشنودي خدا را در بر مي گيرد يا خشم و غضب خدا را. پس کوله بار آن دنيا يتان را ببنديد تا دير نشده .در آن دنيا عمل صالح است که به فرياد انسان مي رسد نه چيز ديگر .من راضي نيستم کسي در مرگ من گريه کند ،بلکه تکبير و صلوات بفرستيد .همچنين راضي نيستم کساني که در مورد انقلاب و جنگ بي تفاوت هستند در مراسم من شرکت کنند .
انشا الله درآينده اي نزديک که راه بسته کربلا ي امام حسين (ع)باز شد به آنجا برويد و سلام گرم مرا خدمت آن آقا و بزرگوار ببريد و بگوييد آقا جان من خيلي مشتاق بودم که به پا بوس و زيارت شما بيايم خيلي کوشيدم ولي اين آرزو را به گور بردم، پس تو را به مادرت فاطمه زهرا (س)در آن دنيا شفاعت اين بنده عاصي را بکن و دستم را بگير انشا الله
والسلام ابوالفتح نظري


خاطرات
پدر شهيد :

او از همان کودکي با مسئوليت بود و در کار خانه کمک ما بود. اوبه نوعي کمک خرج زندگي زندگي خانواده بود ودر اين راه کوشش مي کرد .حتي از بچگي وزماني که به مدرسه مي رفت.مدرسه مي رفت و در تابستان ها به کوره هاي آجرپزي مي رفت و کار مي کرد و براي خانه وسيله وچيزهايي که نياز بود مي خريد. مي گفت نمي خواهم مادرم کم و کسري داشته باشد .
زماني که در دبيرستان درس مي خواند اوج انقلاب بود و در او دگر گوني عجيبي پيدا شد. شبها با دوستانش مي رفتند و روي ديوار ها شعار مي نوشتند و اعلاميه پخش مي کردند و در تظاهرات شرکت مي کردند . خيلي امام خميني را دوست داشتند و گوش به فرمان او بودند .
اولين کارواني که از شهرکرد به جبهه هاي جنگ رفت او هم شرکت کرد و در دوران افتخار آميز دفاع مقدس در جبهه ها حضور داشت و چندين بار زخمي شد ودو باره به جبهه رفت .
او براي خانواده يک معلم و يک استاد بود و با نگاه خود به من مي فهماند که چه مي گويد. او به من درس ايثار و گذشت آموخت .او مي گفت: انسان بايد براي رضاي خدا گذشت داشته باشد .هر کاري مي کرد رضاي خدا را در نظر مي گرفت .

مادرشهيد:
شبها بيدار مي شد و در اتاق ديگري که سرد هم بود مي رفت و نماز شب مي خواند .مادرم مي گويد يک شب بيدار شدم و صداي گريه شنيدم به سراغش رفتم ديدم ابوالفتح پتويي روي شانه اش کشيده نماز مي خواند و گريه مي کند .
او جواني متواضع بود به کوچک و بزرگ احترام مي گذاشت پيش پاي بزرگ و کوچک بلند مي شد .به فقرا کمک مي کرد. اين را بعد از شهادتش از بعضي از خانواده ها شنيديم .به دوست آشنا و فاميل سر کشي مي کرد و اگر کاري از دستش بر مي آمد برايشان انجام مي داد .
به اصرار من ازدواج کرد. شايد قسمت اين بود که دينش را کامل کند و شهيد شود . دو ماه بعد ازازدواج در عمليات والفجر 8 به شهادت رسيد .

مجتبي نوريان:
شهيد ابوالفتح نظري از جمله دلاور مرداني است که نام و نشان در گمنامي خود دارد و حتي ايشان در بين دوستان و همرزمان دوران دفاع مقدس هم گمنام و هم ناشناخته باقي مانده است .
البته ارزشمندي پيش کسوتان جهاد و شهادت هم در همين گمنامي آنهاست .
حماسه فتح فاو برگ زريني بود که در تاريخ ايران وحتي جنگ هاي دنيا بي نظير است و مي توان از آن به منزله سقوط دژ مستحکم ارتش بعثي عراق نام برد . در واقع پس از شکست ار تش عراق در عمليتات والفجر 8 که به فتح فاو انجاميده بود ، کفه جنگ به نفع ارتش اسلام سنگين شد و تمام دشمنان قسم خورده انقلاب را به طور جدي به فکر چاره انداخت و نهايتا پس از ميانجيگري هاي زياد بخشي از حقوق حق جمهوري اسلامي به برکت خون شهيدان وا لا مقام جنگ و انقلاب در قطعنامه 598 که به ترک مخاصمه بين ايران و عراق انجاميد ،تبلور يافت .يکي از شهداي مظلوم اين عمليات ظفر مندانه شهيد ابوالفتح نظري است که با نثار خون خويش پيروي از خط سرخ آل محمد (ص)را به اثبات رسانيد .در همين ارتباط صحنه اي از روزهاي قبل از عمليات و ايشان به ياد دارم؛ ايشان يکي دو ماه قبل از عمليات والفجر 8 ازدواج کرده بود و چند روزي بيشتر به عمليات نمانده بود که از مرخصي بر گشته بود .
دقيقا همانا روزي که ايشان از مرخصي به جبهه بر گشته بود ما مي خواستيم براي شنا سايي منطقه عملياتي به خط مقدم برويم .منطقه اي که تا آن موقع خود ما هم دقيقا نمي دانستيم که کجاست و ماموريت ما دقيقا در کدام محور است. به هر حال به همراه تعدادي از فرماندهان گردان مقدس يا زهرا (س) از تيپ44 قمر بني هاشم (ع) حرکت کرديم. پس از اين که ماشين حرکت کرد همه با هم پچ پچ مي کردند و در مورد اينکه احتمالا عمليات در کدام منطقه است و يا ماموريت گردان ما مثل گذشته خط شکن است يا نيست ،اظهار نظر مي کردند . ناگهان شهيد نظري با صداي بلند به طوري که همه صدا ها را تحت شعاع خود قرار داد گفت :
بچه ها همه با هم .کجاييد اي شهيدان خدايي بلا جويان دشت کربلايي.و به محض اينکه آواي معنوي شهيد نظري طنين انداز شد همه چشمها و دل ها و ذهن ها با نفس گرم شهيد نظري همراه شد که اين سرود زيبا را با هم زمزمه کردند .حالت بسيار عجيبي در همه حاکم شد و من که تقريبا نزديک ترين فرد به ايشان بودم شاهد بودم که شهيد نظري فقط توانست مصراع اول شعر را زمزمه کند و تا پايان سرود قطرات اشک همچون مرواريد به گونه هاي نوراني ايشان مي غلتيد و در درياي عظمت وجودش فاصله مي گرفتند و به هر حال بعد از لحظات کمي که زمزمه عاشقان بچه هاي گردان تمام شد .صداي هق هق شهيد هنوز به گوش مي رسيد و همان جا بود که همه متفق القول با هم مي گفتند که ابوالفتح آماده عروج و شهادت است. تمام حرکات و رفتار شهيد قبل از عمليات نشان داد که ايشان به پايان جستجو رسيده است و مقام نا ياب و ذي قيمت شهادت را که ثمره يک جهاد عشقانه است يافته است . در شب عمليات هم که گروهان قبل از ما توانسته بود تقريبا ماموريت خودش را انجام دهد ،وقتي که دستور حرکت به گروهان شهيد بهشتي که تحت فرمان اين شهيد بزرگوار بود داده شد، شهيد نظري همچون عاشقي که براي ديدار معشوق ديگر طاقت ندارد و حاضر به تلف کردن لحظه اي هم نيست ، از جا برخواست و همچون شيري غران به صف دشمن تاخت .وقتي که به اتفاق هم از ميان مقر تيپ دشمن گذشتيم، شهيد نظري رو به من کرد وگفت: هر چه زود تر خودتان را به مقر ديگر برسانيد .هدف آنجاست بعد از آنکه بچه هاي گردان ما از مقر اول دشمن گذشتند و به مقر بعدي رسيدند، ناگهان صداي غرش يک پدافند عراقي که به سمت ما شليک مي کرد گوش همه بسيجي ها را نوازش داد . تيرهايي که به سمت ما مي آمد آنقدر زياد بود که مثل اينکه زمين و آسمان را مي خواهند به هم بدوزند .شهيد نظري در آن تاريکي شب باصداي نسبتا بلندي گفت :بايد خودمان را به زير تير بار ها برسانيم تا بتوانيم آنها را خاموش کنيم .حجم آتش دشمن در آن لحظه اول به قدري زياد بود که فرصت تصميم گيري را نمي داد اما بايد کسي حرکت مي کرد و از روي جاده اي که بين ما و عراقي ها بود مي گذشت تا به موضع عراقي ها برسد و انگار داوطلبي آماده تر از خود شهيد نظري نبود . ايشان اولين کسي بود که قدم بر آن جاده گذاشت و انگار اين همان جاده اي بود که مي بايست بر آن قدم گذارد تا بتواند محفل شهيدان خدايي را پيدا کند .
وقتي که شهيد نظري وارد جاده شد وچند تير به سوي عراقي ها شليک کرد تمام تير هاي دشمن همان نقطه را هدف گرفتند و ايشان به شهادت رسيد به محض اينکه ايشان نقش زمين شد من که نزديک او بودم خودم را سينه خيز به او رساندم و ديدم که آنچنان در شادي قو طه ور شده که مست ترين مست ميخانه عشق هم چنين مباد. در آن غوغاي شب وقتي که شهيد را بر گرداندم و نور ماه و منورهاي دشمن بر گردي چشمانش افتاد بي اختيار به ياد اين شعر افتادم که :
کجاييد اي شهيدان خدايي
بلا جويان دشت کربلايي
به هر حال با هجومي که در وحله اول شهيد نظري به دشمن کرد بقيه نيرو ها هم از جا بر خواستند وبا نارنجک دستي دشمنان را به درک واصل کردند و موضع آنها را تصرف کردند .

حيدر علي زاده:
شهيد نظري رزمنده اي بسيار متواضع بود و حتي پيشنهاد مي کرد لباس هلايتان را بدهيد تا من بشوييم .
در مرحله اول عمليات بيت المقدس که از کرخه نور شروع شد، ايشان آر پي جي زن بود و در حين عمليات با يک خودروي نظامي تصادف کرد و خودش با چفيه محل زخمش را بسته بود و کنار خاکريز نشسته بود . هر چه پيشنهاد کردم پشت جبهه بر گردد او قبول نکرد و اعتراض کرد به من و گفت: مگر
نمي داني دشمن پاتک مي کند من بر گردم عقب!! من هر گز اين کار را نخواهم کرد ،بعد از اين عمليات به من پيشنهاد کرد بيا برويم محلي که بچه ها به شهادت رسيدند و مقداري از خاک آنجا را براي تبرک بياوريم و اين کار را کرديم و سپس از يکديگر جدا شده و خدا حافظي کرديم وپس از چند روزدر عمليات والفجر 8 به درجه رفيع شهادت رسيد .

اردشير رئيسي:
باران شديدي مي آمد. جاده ها و کوره راه هاي اطراف اروند، شديدا گل آلود و صعب العبور شده بود. صبح زود همراه گروهي از برادران، به سمت محل هاي از پيش تعيين شده حرکت کرديم و بي سر و صدا براي عمليات شبانه نزديک خطوط پدافندي حاشيه اي اروند، در سنگرها مستقر شديم.
فضاي نخلستان هاي اروند، حال و واي عجيبي داشت. نخل هاي سوخته و بوي علف و ني هاي باران خورده، شرجي ملس هوا، خروش موج هاي اروند و گاه گاه غرش توپ هايي که سکوت را مي شکست، گوشه هاي دنجي را فراهم کرده بود تا خداحافظي هاي برادرانه و التماس دعاهاي عاشقانه، دل هر بيننده اي را بلرزاند.
آسمان هم به رسم همراهي، قطره اشکي مي باريد و دلش را سبک مي کرد. آن جا نه اروند، که همسايه ي عرش بود. چشم ها نه چشم، که ابرهاي بهاري بودند و دل ها نه دل، که بوي بهشت را مي شد از حرف هاي از دل برآمده شان بوييد و بر لب ها تنها لبخند بود که جاري مي شد.
آسمان که غروب کرد، چشم هاي منتظر رزمندگان فرصتي براي طلوع يافت. نماز مغرب و عشاء را که خوانديم، نيروهاي گردان به ستون يک معراجشان را آغاز کردند. لحظه اي بعد به کنار يکي از اسکله هاي استتار شده ي گردان رسيديم. طبق برنامه ابتدا بايد غواصان، عرض اروند را طي مي کردند و معابري را براي حرکت نيروها باز مي نمودند.
همين که غواصان به دل اروند زدند، باران شديدتر شد و همين شدت و مه غليظي که همه جا را محاصره کرده بود، عبور از عرض اروند را با استتار بهتري همراه کرد. باران براي لحظاتي آنقدر شديد شد که همه ي نيروها، جز غواصان، مجبور شدند به سنگرهاي حاشيه ي اروند پناه ببرند و از ديگر سو منتظر فرمان حمله باشند. سکوت سنگيني فضاي سنگرها را به انتظار نشانده بود. هرکس در دل به چيزي مي انديشيد.
- خدايا، چه بر سر غواص ها خواهد آمد!
- خدايا، يعني مي شود که معبرها باز شود!
- اين بار پرندگان بهشت چه کساني خواهند بود؟
در همين سکوت نفس گير، نجواي آرام، اما دلنواز، شعري را زمزمه مي کرد، که دل هر رزمنده اي را مي لرزاند:
کجاييد اي شهيدان خدايي
بلا جويان دشت کربلايي؟
خوب که دقت کردم، صاحب صدا را شناختم. صدا، نجواي سردار ابوالفتح نظري فرمانده گروهان شهيد بهشتي بود. اشک بود که از چشمه ي چشم ها سرازير مي شد و او در آن سکوت آميخته به انتظار و دلهره، گويي همرزمان شهيدش را به انتظار نشسته بود.
بعد از عمليات، در گوشه اي از زمين هاي به آسمان چسبيده، پيکر سردار نظري را ديدم که با چشماني نيمه باز و لبخندي بر لب خشکيده، آسمان ها را مي کاويد. اشک در چشمانم حلقه زده بود. دوباره نجواي شعر مولانا در گوشم طنين انداخت. حيف! آن ها رفتند و ما مانديم.
شب تاريک و سنگستون و مو مست ...
شرجي هوا، همه را کلافه کرده بود. گرماي تير ماه و آغاز خرماپزان، خبرهاي خوبي به همراه نداشت. نيزارهاي دم کرده ي مجنون و آوازخواني زنجره ها و بوي عفن لاي و لجن، همه جا را پر کرده بود.
شب ها، قورباغه ها و آواز خواني هاشان، امان همه را مي بريد و روزها، هُرم خورشيد و تابش آفتاب، جزيره را به تنوري سوزان تبديل مي کرد. بچه هاي ما به تازگي در يکي از پدافندهاي جنوبي مجنون مستقر شده بودند. آتش بود که از آسمان فرو مي باريد و نت هاي موسيقي تير ماهي را کامل مي کرد.
با تمام تلاشي که عراقي ها براي پس گرفتن آن موضع انجام مي دادند، جز باد ثمري در دست نداشتند. البته در اين ميان، گاه گاهي پنجره هايي را به آسمان باز مي شد و کبوتري سبک بال، پر مي کشيد و فضاي جبهه را بوي بهشت پر مي کرد. يکي از اين کبوتران، سردار دلاور رضا رحماني بود که وقتي پر کشيد، آواز غم بود که بر دل ها خراب شد.
خوب يادم هست که يکي از همان شب ها، پنج نفر از بسيجي هاي اعزامي تربيت معلم، بعد از شام، وقتي که مشغول گرفتن از هر دردي بوديم، وارد سنگر فرماندهي گروهان شدند و با اعتراض و اصرار از فرمانده گروهان، رضا اسماعيل زاده، از وي خواستند که محل استقرار سنگرهايشان را عوض کند. مي گفتند سنگرها انتهاي خط قرار دارد و عراقي ها دائماً با داشتن گراي منطقه، اطراف و اکناف سنگرها را هدف قرار مي دهد.
هرچه فرمانده گروهان به آن ها مي گفت که تمام سنگرها همين وضعيت را دارند و حتي سنگرهاي ميانه ي خط به دليل تجمع آتش دشمن، وضعيت بدتري دارند، گوششان بدهکار نبود که نبود. جر و بحث کم کم بالا گرفت و مي رفت که صداي بحث و مجادله، بچه هاي تازه آرام گرفته در ساير سنگرها را هم با خبر کند که من با سياست يکي به ميخ و يکي به نعل، با اين استدلال که تقدير خدايي را نمي توان تغيير داد و حرف هايي از اين دست، آبي بر آتش ريختم.
سر و صداها که خوابيد و آن ها که رفتند، يکي – دو نفرشان آن شب را به يکي از سنگرهاي ميانه ي خط رفتند و معلوم بود که مجاب نشده اند. چند ساعتي از آن همه قيل و قال نگذشته بود که بعد از يک انفجار شديد، دوباره سر و صداها، سکوت شب را شکست و اين بار فريادهاي يا حسين و يا زهرا بود که خبرهاي ديگري به همراه داشت.
با عجله خودمان را به سنگري که محل پر کشيدن پرستوهاي عاشق بود رسانديم. متاسفانه يکي از بسيجيان که ساعاتي قبل با اصرار مي خواست سنگرشان را عوض کنيم و به نشانه ي اعتراض آن شب به سنگر خودشان نرفته بود، غرق در خون، بوي عروج را با خود به همراه داشت. بي اختيار به ياد اين دو بيتي بابا طاهر افتادم:
شب تاريک و سنگستون و مومست
قدح از دست مو افتاده و نشکست
نگه دارنده اش نيکو نگه داشت
وگرنه صد قدح نفتاده بشکست



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان چهارمحال و بختياري ,
بازدید : 280
[ 1392/04/24 ] [ 1392/04/24 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,602 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,294 نفر
بازدید این ماه : 5,937 نفر
بازدید ماه قبل : 8,477 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک