فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات شيرزاد طاقانکي,حسين
شهيد سعيد «حسين شيرزاد» در يكم فروردين هزارو سيصد و سي و نه ه ش در شهر«طاقانك» يكي ازشهرهاي استان «چهارمحال وبختياري» ، در خانوادهاي كشاورز پا به عرصه وجود نهاد. او پس از سپريكردن ايام طفوليت جهت تحصيل علم و ادب راهي مدرسه شد و تحصيلات خويش را آغاز كرد. هنوز دو سال از تحصيل وي نميگذشت كه پدرش به بيماري سختي مبتلا شد به گونه اي که شهيد «شيرزاد»، تحت سرپرستي عموي دلسوز خود در «آبادان» به ادامه تحصيل مشغول گشت. با اوجگيري قيام مردم مسلمان ايران او كه در سال سوم دبيرستان تحصيل ميكرد ؛ دست از تحصيل كشيد و جهت سرنگوني رژيم منحوس پهلوي وارد مبارزه شد. در تظاهرات و درگيريها شركت مي جست و همواره با پخش اعلاميههاي امام (ره) نقش خويش را به خوبي ايفاء مينمود به طوريكه چندين بار توسط مامورين رژيم تحت تعقيب قرارگرفت و دستگيرشد. اما با هوشياري توانست از چنگ آنان بگريزد. او همواره با عشق و علاقه به ديگران ميگفت: دعا كنيد رهبر ما بسلامت به ايران بازگردد و در همين گيرودار بود كه پدرش به علت بيماري نقاب خاك بر چهره كشيد و به سراي باقي شتافت . او كه اولين فرزند پسر خانواده بود جهت تقبل سرپرستي خانواده از آبادان به زادگاه خويش هجرت نمود. با پديدارشدن طليعه فجر پيروزي او با پيوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي پرداخت. شهيد از خصوصيات اخلاقي بسيار خوبي برخوردار بود و همواره به ديگران احترام ميگذاشت و هميشه تبسمي بر لبانش نقش بسته بود. او از سن يازده سالگي واجبات خويش مثل نماز و روزه را شروع كرد و اخلاق اسلامي او واقعاً نمونه و الگو بود به طوريكه فعاليتهائي كه در سپاه ميكرد به جهت پاكي نيت و عدم ريا مايل نبود مطرح شود . فعاليتهائي كه داشت چه بسا مسئولين سپاه نيز مطلع نبودند.
در سال 59 به سمت معاون فرماندهي سپاه در منطقه «كوهرنگ »از مناطق عشايرنشين برگزيده شد و در آن ايام اين منطقه به جهت پائينبودن سطح دانش وآگاهي مردم که به واسطه عدم توجه حکومت شاه و عدم برخورداري از آموزشها وتوجهات ديگر بود ؛شرايط مناسبي براي شرارت وخرابکاري خوانين و قاچاقچيان و ديگر مفسدان به وجود آمده بود.آنها با سوءاستفاده از اين مسائل در اين منطقه نفوذ و به درگيري و اغتشاشات دست ميزدند، شهيد با فعاليتهاي خستگيناپذير توانست دست وابستگان و خوانين را از اين منطقه كوتاه و صلح و آرامش و امنيت را براي مردم به ارمغان آورد. او گاهي اوقات براي دستگيري فراريان حتي تا شهرهاي استان «خوزستان» مثل «مسجد سليمان» هم مي رفت وبه تعقيب آنهاميپرداخت. شهيد در سال 61 توانست با اصرار زياد از فرماندهي سپاه «شهركرد» اجازه بگيرد و راهي جبهه هاي نورعليه ظلمت شود و دامن پر از مهر و نگاه پر از عشق و محبت مادر را رها و پا به عرصه پيكار و جهادبگذارد. آنجا كه سرزمين عشق نامند .آنجا كه آسمانش رنگ شجاعت و زمينش رنگين از لالههاي خونين بود.جايي که شبهايش زمزمه ذكر و دعاي سحر و نالههاي الهي ،الهي... در سينه داشت و فضايش عطرآگين از مناجات رزمندگاني كه بازوانشان بوسهگاه رهبرشان بود. اين ايام مصادف بود با شروع عمليات فتحالمبين و او نيز توفيق و سعادت پيدا كرده كه در اين عمليات پيروزمند شركت كند. پس از بازگشت از جبهه به فرماندهي سپاه« كوهرنگ» برگزيده شد. مقام فرماندهي مسئوليت او را شديدتر ميكرد به طوري كه باعث شده بود به ندرت يكبار به مرخصي بيايد و آنقدر شيفته خدمت بود كه هرگاه درمقابل پرسشهاي خانواده كه چرا ازدواج نميكني تبسمي ميكرد و به آينده واگذار مي كرد. او پس از مدتي فعاليت در سپاه براي بار دوم راهي جبهه شد و در عمليات «والفجر مقدماتي» به عنوان معاون گردان مشغول خدمت شد و بعد از اتمام عمليات مجدداً به «کوهرنگ» بازگشت. اخلاق اسلامي او آنچنان بود كه حتي خوانين و خائنين كه توسط شهيد دستگير ميشدند همواره از اخلاق اسلامي او در شگفت بودند. او مجدداً براي بار سوم در سال 64 در عمليات پيروزمندانه والفجر 8 به عنوان فرمانده گروهان شركت كرد كه از ناحيه پا مجروح شد و در بيمارستان امام رضا (ع)در«مشهد» بستري شد و در آنجا پزشكان بعد از عكسبرداري به او گفتند جهت درآوردن تير از قسمت لگن بايد از ناحيه شكم عمل جراحي صورت گيرد كه موجب ميشود كه قدرت بدني شما كم شود . او بلافاصله اعتراض ميكند و ميگويد راضي نيستم. چرا كه اگر قدرت بدنيم ضعيف شود ميترسم كه ديگر نتوانم در جبهه شركت كرده و يا به مردم محروم عشاير خدمت كنم. بعد از بهبودي ،او در ادامه فعاليتهاي بيشائبه و بيدريغ خود در سال 65 به سمت فرماندهي عمليات سپاه فارسان انتخاب شد و در آنجا به فعاليت پرداخت. براي چندمين بار در بهمن 65 راهي جبهه شد و در عمليات افتخارآفرين كربلاي 5 در جريان آزادسازي يكي از مقرهاي فرماندهي سپاه دشمن با سمت معاون فرماندهي گردان امام سجاد(ع) وارد عمل گرديد و پس از فتح آن در مورخه 7/12/65 در جريان پاتك سنگين دشمن بر اثر اصابت تركش از ناحيه پهلو به شدت زخمي شدو به شهادت رسيد. و پيكر مطهرش پس از چند روزي به زادگاهش انتقال يافت و طي مراسم باشكوهي در «كوهرنگ» وشهرستان «فارسان» تشيع و سپس در زادگاه خودشهر«طاقانک» نيز باشکوه خاصي تشعييع وبه آغوش خاک پرافتخار ايران بزرگ سپرده شد تا سندي باشد بر سربلندي ابدي ايرانيان. منبع:پرونده شهيد در سازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران شهرکردومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد وصيت نامه بسم الله الرحمن الرحيم اين بنده حقير و ضعيف الهي حسين شيرزاد طاقانكي فرزند غلامحسين به يگانگي وحدانيت خداوند شهادت ميدهم. اشهدانلاالهالاالله و شهادت ميدهم كه محمد(ص) رسول و پيامبر خداوند است كه براي هدايت بشر برانگيخته شده است. اشهد ان محمداً رسول الله و شهادت مي دهم كه علي عليهالسلام جانشين پيامبراكرم و اميرالمومنين است و حكومت خدا در روي زمين از علي و خاندان مطهر اوست و ولايت فقيه را همان راه ائمه مي دانم و اگر بخواهيم حكومت خدا پياده شود بايد به ولايت فقيه معتقد باشيم. ما را خداوند آفريده است و هر آن اراده كند ميميراند. پس سپاس بيكران خداي باريتعالي را كه اين همه نعمت به ما داده است و ما از شكر آن عاجزيم. از دست و زبان كه برآيد كز عهدة شكرش بدر آيد بنده همان به كه زتقصير خويش عذر به درگاه خداي آورد ورنه سزاوار خداونديش كس نتواند كه بجاي آورد خدايا: تو براي ما پيامبران و امامان و هاديان فرستادي: تو زمين وحشي را گاهوارهاي امن براي زيستن ما قرار دادي. تو براي هدايت ما آيات و بينات نازل نمودي. تو بهترين نعمتها را براي ما فراهم ساختي. از انواع خوردنيها ـ آشاميدنيها و ديگر اسباب و ما بندگان عاصي و خاطي و گنهكار با اين همه نعمت باز هم دست به عصيان زده و مرتب در حال ارتكاب گناه هستيم. خدايا اگر ما را نبخشي و عفو نكني واي بر احوال ما .چكار خواهيم كرد؟ كجا خواهيم رفت؟ خدايا ميدانم تو رئوف و مهربان هستي ميدانم تو رحيمي تو كريمي. بر جرائم اعمال ما قلم عفو كشيده از گناهان ما درگذر .خدايا يك آن ما را به خودمان وامگذار. خدايا حق محمد و آل محمد بر ما عظيم است پس اللهم صلي علي محمد و آل محمد(ص). خدايا بر محمد و خاندانش درود فرست و محبت آنان را در قلوب ما هميشه مستدام بدار. اين بنده با شناختي كه از اسلام و احكام آن دارم و مي دانم كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا در همة زمانها صدق مي كند و با شنيدن صداي هل من ناصراً ينصرني فرزند زهرا خميني كبير رهبر بيدار و هوشيار امت اسلامي به ياري دين خدا شتافتم. آمدم تا اگر خداوند توفيق دهد و عنايت خويش را شامل حالم بنمايد قدمي هرچند كوچك در راه قطع سلطة اجانب شرقي و غربي و اين شيطانهايي كه بر سر راه دين خدا سد ايجاد كردهاند برداشته و جهاد نمايم. آمدم تا برادر سياهم را كه در آفريقا با آن همه ذخاير عظيم اقتصادي از ريشه علف تغذيه ميكند و هر روز از فرط گرسنگي و بيماري جان ميدهد ياري دهم. آمدم تا برادر استعمارزده آسياييام را ياري دهم براي رها شدنش از چنگال طاغوتيان. آمدم تا به دشمن بگويم اگر مردي بيا و با من و امثال من بجنگ. چرا بر روي كودكان ـ زنان و پيران بمب و موشك پرتاب ميكند. آمدم تا برادران فلسطيني و لبنانيام را ياري نمايم. اي آوارگان جنوب لبنان و فلسطين من به ياري شما به اينجا آمدهام. اي مسلمانان مبارز فيليپين من به ياري شما به اينجا آمدهام ـ اي ارض طاهره قدس من براي آزادي تو و رهايي تو از وجود كفار ـ مشركين و ملحدين به اينجا آمدهام. اي مستضعفين من براي رهاشدن شما از چنگال ابرقدرتها و طاغوتها و شيطانها به اينجا آمدهام، اي خانوادههاي شهدا ـ اسرا ـ مفقودين هروقت به روي شما نگاه ميكنم شرمنده ميشوم و از خودم خجالت ميكشم آمدهام تا آنجا كه در توان دارم راه فرزندان شما را ادامه دهم. بدانيد كه اسلحههاي آنان به زمين نميماند و هرچه بيشتر شهيد ميدهيم صف عاشقان شهادت بيشتر ميشود. چرا كه خون شهيدان محرك حركت ما است. ببينيد پس از هزار و چندين سال چگونه خون حسين(ع) هنوز ميجوشد و صداي او در گوشهاي رهروانش طنينانداز است .اي آنانكه نشستهايد ديگر نشستن سزاوار نيست. بپاخيزيد و به ياري فرزند زهرا رهبر امت بشتابيد و اگر ميخواهيد اسلام باشد به جبهه بيائيد كه امروز ماندن اسلام بستگي به پيروزي در جبهههاي نبرد حق عليه باطل دارد. به جبههها بيائيد و به مسئوليت انسان بودن عمل كنيد. اگر قدرت اسلام نبود كدامين نيرو ميتوانست حكومت تا بن دندان مسلح طاغوت و فرعون زمان را بشكند. اگر قدرت اسلام نبود ،كدامين نيرو ميتوانست با دست خالي در مقابل دشمنان قدار مقاومت كند . اگر قدرت اسلام نبود كدامين نيرويي مي توانست اين دشمن را كه داخل خانة ما آمده بود پيروز كند و الآن هم او را در خانهاش تعقيب نمايد. خدايا اسلام و اين حكومت جمهوري اسلامي را كه زمينهساز حكومت مهدي موعود(عج) ميباشد در پناه حمايت خود پيروز و موفق و پايدار كن. از تمامي دوستان و آشنايان خود و تمامي آناني كه امكان دارد از من ناراحتي داشته و يا آزاري به آنان رسانده باشم طلب حلاليت ميكنم و انشاءالله اين حقير را عفو فرمايند. و به آنان ميگويم كه زرق و برق دنيا شما را گول نزند .دنيا هيچ ارزشي ندارد. تقوي الهي را در نظر داشته باشيد. از دلبستگي به دنيا بپرهيزيد تا سعادت آخرت نصيب شما گردد. برحذر باشيد از غيبت ـ تهمت ـ افتراء ـ دروغ و سستي و تكبر. بار ديگر از دوستانم چنانچه از من رنجشي در دل داشتهاند عذر خواسته طلب حلاليت مينمايم و ميدانم كه دوست خوبي براي آنان نبودهام و لياقت دوستي آنان را نداشتهام. از مردم كوهرنگ اعم از عشايرو روستاييان، طلب حلاليت ميكنم و ميدانم كه بنحو احسن نتوانستم به شما خدمت كنم ولي شماها انشاءالله عفو مينمائيد. اي عشاير سلحشور و قهرمان كوهرنگ اي غيور مردان؛ به حمايت از امامتان رهبركبير انقلاب بپاخيزيد و براي نبرد با صداميان كافر به جبهههاي جنگ حق عليه باطل حملهور شويد. اين زندگي هيچ ارزشماندن ندارد. به ماديات و دنيا دل نبنديد. امام در مورد شما فرمود: عشاير ذخاير انقلابند. پس شما پشتيبان هستيد و وظيفه داريد از انقلاب و اسلام حمايت و پشتيباني نماييد. با آمدن به جبهه و پيوستن به صفوف مجاهدان فيسبيلالله به نداي امام لبيك گوييد. از خداوند توفيق همه شما را خواستارم. اي مردم امروز روز امتحان است و خداوند الآن دارد ما را امتحان ميكند .بايد مواظب باشيم كه از قافله عقبنمانيم. مگر نه اين است كه همه ما بايد بميريم. اگر اين چنين است چرا نبايد در راه حق كشته شويم؟ نماز را بپاي داريد كه نماز ستون دين است. و روزه بگيريد كه باعث تقرب نفس است و به احكام الهي عمل نمائيد. والسلام و عليكم حسين شيرزاد طاقانکي خاطرات
خواهر شهيد: او نميتوانست كسي را ناراحت ببيند حتي يك فرد غريبه را .لذا براي حل مشكل خانواده و ديگران از هر تلاش و از خودگذشتگي فروگذار نميكرد. با وقت اندكي كه داشت به فاميل و بستگان سرميزد و مطالعه ميكرد بيشتر قرآن را مطالعه ميكرد. بيشتر در مساجد و بسيج و سپاه به فعاليتهاي مذهبي ـ سياسي ميپرداخت. او هرگز چيزي را براي خودش نميخواست ولي آرزوي قلبي او اين بود كه افراد خانواده، ديگران و به خصوص قشر مستضعف در همه امور به سعادت واقعي دست يابند. رفتار و شخصيت ثابتي داشت ولي از زماني كه فعاليتهاي بسيج و سپاه را آغاز نمود.اين خصايص دراوچندبرابرشد. از آنجائي كه بياد دارم در دوراني كه با هم بوديم «دوران كودكي» و از دهه عاشورا صحبت ميكرديم و به هم ميگفتيم كه كاش ما آن زمان بوديم و در ركاب امام حسين «ع» شهيد ميشديم. او هميشه به فكر مردم فلسطين و كشورهاي زيرسلطه بود و آنان را دعا ميكرد. پس چگونه ميتوانست بيتفاوت باشد به جبهه نرود و بنابرتوصيهها و سفارشات امام (ره)براي كوتاهي دست اهريمن جنايتكار از كشورمان وظيفه خود ميدانست كه به مقابله با دشمن برود. كارهاي فرماندهي و خدمات او به مردم محروم عشاير دركوهرنگ و فارسان که ازمحرومترين مناطق کشوراست زبانزد مردم است. در دوره قبل از انقلاب درآبادان در پخش اعلاميه ومبارزه برعليه رژيم شاه فعاليت ميكرد. ايشان مجرد بودند واصرارهاي خانواده اورا راضي به ازدواج نکرد ولي با افراد خانواده به خصوص من كه خواهر بزرگش بودم بسيار صميمي و مهربان بود. و احترام زيادي براي من و افراد خانواده قائل بود پدر كه فوت نموده بودندمهرباني عطوفت اوبه خانواده بيشتر شده بود.ا و بسيار مهربان و رئوف بودند. با بنده كه خواهر بزرگ او بودم صميمي نيز بود به دلائلي كه در كودكي پدرمان به بيماري لاعلاجي مبتلا شده بود و ما از محبت پدري محروم شديم و من كه فرزند بزرگ خانواده بودم و سختيهاي زندگي بر من بيشتر اثر گذاشته بود از اين محبت او سعي ميكرد جاي خالي پدر مرا برايم پر كند و حتي يك بار نشد او مرا به اسم و خواهر صدا كند و هميشه دخترم صدا ميكرد. به ايمان و تقوا و پرهيز از غيبت و دروغ و خواندن نماز اول وقت توصيه ميكرد. تمام خصوصياتش به ويژه شجاعت و تواضع او قابل تحسين بود. عصر يك روز ماه رمضان بود كه برادرم از منطقه كوهرنگ براي مرخصي به خانه ما آمد. وقت اذان بود براي وضوگرفتن جورابهايش را درآورد ديدم پوست انگشت پاها به جوراب چسبيده است پرسيدم چرا وضعيت پاهايت اينطور است!! تبسمي کرد و گفت: نگران نباش چيزي نيست . من فهميدم كه به خاطر فعاليت زياد درمنطقه صعبالعبوروکوهستاني كوهرنگ است. او تمام كارها و قدمهايش خالصانه براي خدا بود. همايون اميرخاني : خاطرهها و گفتني زياد است شهيد به لحاظ تيزبيني و اراده قوي در انجام ماموريتها خصوصاً در رابطه با سركوب خوانين و سارقين منطقه موردتوجه مردم و عشاير بود. و حتي ژاپنيها كه در شركت (كوماگايي) در تونل كوهرنگ كار ميكردند براي شهيد شيرزاد احترام خاصي قائل بودند و يك نمونه آن اينكه وقتي سارقين ماشين پاترول ژاپنيها را سرقت كردند و به خوزستان بردند. شهيد شيرزاد با تعقيب سارقين در منطقه خوزستان موفق گرديد سارقين را دستگير و خودرو را به ژاپنيها برگرداند. كه رئيس شركت از ايشان بسيار تقدير نمودند. وقتي در عمليات والفجر مقدماتي گردان ذوالفقار موفق شد خطوط دفاعي و استحكامات مستحكم و پيچيده دشمن را درهم بشكند و به جاده العماره- بصره برسد. و فرداي عمليات به لحاظ عدم موقعيت جناحين و انجامنگرفتن الحاق در سمت چپ و راست و اطلاع قبلي دشمن از عمليات ؛ رزمندگان اسلام و نيروها مجبور شدند از مواضع تصرف شده عقبنشيني كنند. وقتي به پشت جبهه آمديم، فرداي آنروز برادر بنام خيري كه مسئوليت معاونت نيروي لشگر 8 نجف را عهدهدار بودند؛ از طرف سردارشهيد كاظمي، مأموريت داشتند كه دوباره گردان ذوالفقار بازسازي کنند تا براي عمليات ديگر آماده شويم. وقتي اين برادر سخنراني كرد و خواستار آمادگي رزمندگان براي عمليات شد و گردان هم تعداد قابلتوجهي شهيد و مجروح داده بود. در اين موقع شهيد شيرزاد اولين كسي بود كه اعلام آمادگي نمود و خطاب به نيروها گفت برادران تعدادي از همرزمان ما شهيد شدند و اين دور از انصاف است كه ما برگرديم خانه بيائيد تا سازماندهي شويم و دوباره وارد نبرد شويم كه تعدادي از برادران اعلام آمادگي كردند آثارباقي مانده از شهيد بخشي از مناجات سردار شهيد شهرزاد در جبهه خدايا، بارالها اين پير کهن سال که ريشه يک هزار و چهار صد سال اصالت در عمق مکتب دارد و آينده اسلام و ماندن آن مديون اوست، او که هميشه زنده است و با اين همه کهن سالي در آينده هم زنده است و هر روز متولد خواهد شد. اين پير جماران ،اسطوره مقاومت و ايمان، ابراهيم بت شکن زمان، نايب مهدي صاحب زمان در پناه خودت از هر گزندي محفوظ فرما و عمر گرامي وشريف او را به بلندي آفتاب طولاني بگردان، باشد که به هدايت او و رهبريت ايشان اسلام جهانگير شود و زمينه حکومت مهدي موعود فراهم گردد و مستضعفان و رنجکشان وادي محنت و بلا ،زنجيره هاي اسارت را گسسته و با در دست گرفتن سرنوشت خويش حاکمان زمين گردند (آري آنان که وارثان حقيقي زمين هستند) بارالها خميني اين نام محبوب قرن ها و قلب ها را با جوهري از مهر با خطي زرين بر لوح دل هاي جهانيان بنگار. بارالها روحانيت اين دژ محکم و استوار در مقابل سلطه و تعرض بيگانگان و کفار را در پناه حمايت خويش محافظت فرماي و عزت آنان را افزون فرما. خدايا جهان را ظلم و جور فرا گرفته است در فرج مولاي ما تعجيل فرما. بارالها تمامي خادمين صديق اسلام و انقلاب اسلامي را در کنف حمايت خويش محافظت فرموده توفيق بيشتر ؟ خدمت به آنان عنايت فرما. خدايا رياست جمهور محترم، محبوب و مکتبي شاگرد مکتب ولايت و فرزند امام امت حضرت حجت الاسلام سيدعلي خامنه اي را در پناه خويش محفوظ بدار. خدايا رياست محترم مجلس شوراي اسلامي حضرت حجت الاسلام هاشمي رفسنجاني را محافظت فرموده توفيق خدمت بيشتر به اسلام و مسلمين عطا فرماي. بارالها اينان افتخاران و مهره هاي پرارزش انقلابند آنان را از هر خطري مصون بدار. خدايا خوف و وحشت و اضطراب را بر دل هاي دشمنان دين و ميهن حاکم گردان.خدايا شهيدان اسلام از بدر احد، خندق، حنين تا کربلاي حسين (ع) و از کربلاي حسين (ع) تا کربلاهاي ايران غريق رحمت خويش ساخته، شهداي انقلاب اسلامي با شهداي صدر اسلام و شهداي کربلا محشور گردان. خدايا حق شهدا، اين سالکان طريق حقيقت به گردن ما بسيار است ، بر ما توفيق عنايت فرماي که بتوانيم به وظيفه اسلامي و ميهني خويش چنان عمل نموده که فردا در مقابل آنان روسياه و شرمنده نباشيم. خدايا هر چه بيشتر شهيد مي دهيم صف هاي عاشقان شهادت بيشتر مي شود. چرا که اينان شاگردان مکتب حسيني اند و کاروان هاي کربلاي تاريخند، مي سوزند تا نور همان شعله اي باشند که فراراه ديگران و گرمي بخش و رونق محفل ياران است،خدايا اينان راه را يافته اند و ما گمراهان گيح و سرگشته از اين سو به آن سو مي رويم و از يافتن راه عاجزيم . پس ما را به اين راه هادي باش و همت والا و استوارتر و عزمي راسخ و ايماني بيشتر بر ما ارزاني فرما. خدايا ياران و دوستان يکي پس از ديگري رفته اند و من مانده ام و کوله بار مصيبت ،بر من غمزده و مدهوش سرگردان کرمي کرده و مرا به آنان برسان. خدايا خوف و وحشت و اضطراب را بر دل هاي دشمنان دين و ميهن حاکم گردان. خدايا هنگام برخورد با دشمن جرأت و شهامت و جسارت عطا کن، خدايا نمي خواهم پوچ باشم، نمي خواهم نادان بيايم و نادان بروم ،مي خواهم در مسير تو گام بردارم و به سوي حق حرکت کنم. خدايا نمي¬خواهم در بستر بميرم، خدايا مرا از باده سرخ شهادت جامي ده، خدايا قلبم را از نور ايمان معرفت مملو فرما، خدايا اعضاء و جوارهم را از گناه و لغزش دور دار، خدايا قفلي محکم بر زبانم بزن ،همين زباني که مي دانم مرا به آتش دوزخ خواهد افکند. اي زبان از غيبت و تهمت و خطا لحظه اي باز ايست. ربنا افرغ علينا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علي القوم الکافرين. بارالها بر من صبر عطا فرما و قدم اي مرا ثابت و استوار گردان و مرا بر کفار پيروز گردان. خدايا چشمهايي به من عطا فرما که جز حق نبينم و از هر آنچه باطل است چشم بپوشم. خدايا ترس، زبوني و سستي را از ما دور گردان. خدايا گوش هايي به من عطا فرما که جز حق نشنوم و از شنيدن تهمت، غيبت و افترا کر شوند. خدايا دست هايي به من عطا کن که اسلحه جهاد بر عليه کفر بر گيرم و با آن به ياري مظلومان بشتابم. به دست هايم نيرو و قدرت عطا کن تا خدمت مستضعفان توانم کرد، خدايا پاهايم را نيرومند و استوار و مقاوم گردان تا بتوانم در راه تو گام بردارم. درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان چهارمحال و بختياري , بازدید : 229 [ 1392/04/24 ] [ 1392/04/24 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |