فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

رمضاني ,ذوالفقار

 

سال 1340 ه ش در روستاي بن خزنيک در شهرستان قاين به دنيا آمد. تا شش سالگي در دامان پر مهر مادر و کانون گرم خانواده، کودکي را گذراند. در سن 7 سالگي، به دبستان قدم گذاشت دوران پنج ساله ابتدايي را در روستاي زادگاهش گذراند. بعد از اتمام آن براي ادامه تحصيلات در دوره راهنمايي به روستاي "خشک" رفت و سه سال راهنمايي را در اين روستا گذراند.
در طول تحصيل از هوش و استعداد سرشاري برخوردار بود. در درس و مدرسه کوشا بود و در کمک به والدين در کارهاي کشاورزي و دامداري مي کوشيد و هميشه اوقات فراغت و ايام تعطيل خود را به کمک به والدين اختصاص مي داد. هر چند که در خانواده اي فقير از نظر مالي به دنيا آمده بود اما طبع بلندي داشت و در قناعت همتا نداشت. خوش برخورد، مهربان، متواضع، متين و با وقار ؛ بردبار و صبور بود. در فداکاري و گذشت در بين هم سالانش نظير نداشت.
بعد از اتمام تحصيلات راهنمايي عواملي چون فقر مالي و فقر فرهنگي جامعه مانع تحصيلش شد و به همين سبب ترک تحصيل نمود و به تهران رفت و مدت دو سال را در يک مغازه نانوايي کار کرد تا ضمن گذراندن زندگي کمکي هم به اقتصاد نابسامان خانواده کرده باشد.
در اين زمان انقلاب اسلامي اوج گرفت که، شهيد هم از اولين پرچم داران اين مبارزه بود .
مبارزات شبانه روزي خود را در قالب پخش و نشر اعلاميه ها و شرکت در تظاهرات و راهپيمايي ها آغاز کرد و تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي تلاش کرد . مي خواست وقتي انقلاب به پيروزي رسيد براي آن خدمتي کرده باشد .
انقلاب که پيروز شدبه عضويت سپاه درآمد . هنوز انقلاب پا نگرفته بود و هنوز داغ مادران شهداي انقلاب التهاب خود را از دست نداده بود که باز جنگي درگرفت و آبرو و حيثيت ايران اسلامي در معرض خطر قرار گرفت . ابوالفضل به همراه جوانان و دوستان و همفکرانش لباس رزم پوشيدند تا دشمن جرات بي حرمتي به ايران اسلامي رانکند. چند بار به جبهه رفت و آن گونه که، دوستانش تعريف مي کردند ،در جبهه مردانه و بي باک جنگيد. او با شوق و ذوق شهادت به ميدان مي رفت. حضوردر جبهه باعث غفلتش از ازدواج نشد. ازدواج کرد , يک فرزند يادگار اين پيوند مبارک است.
هنگام رفتن به جبهه به همسرش وصيت مي کرد در غيابش مدافع انقلاب اسلامي باشد و به کم صيرتان اجازه ندهد که با گفتار و رفتار نامناسب خود به انقلاب اسلامي خللي وارد کنند.
وصيت کرد که در شهادتش صبور و بردبار باشند و شهادتش را با صبر انقلابي گرامي دارند. در نگهداري و تربيت فرزندش بکوشند و او را در مدرسه شهدا ثبت نام کنند، تا در کنار ديگر فرزندان شهدا درس بخواند و بياموزد که پدر او و پدران تمام دوستانش در راه احياي ايران اسلامي شهيد شده اند و او بايد خوب تربيت شود و خوب درس بخواند تا هموطنانش به وجودش افتخار کنند.
چند نوبت به جبهه رفت و در عمليات مختلفي شرکت کرد. در سال هاي عمرش به همگان خدمت کرد و دوستان و آشنايان و همفکرانش در شهادتش خون گريستندبا اينکه مي دانستند او در راه مکتبش به آروزيش رسيده است اما غم از دست دادن چنين عزيزي سخت و جان کاه بود.
سال 64 13 به جبهه هاي عملياتي جنوب اعزام شد. او مسئول دفتر قضايي لشکر 5 نصر و معاون فرمانده گردان امين الله را عهده دار بود .
در اين سمتها بود که در تاريخ 1/1/1365 در شلمچه به فيض شهادت نائل آمدند.
50 روز پيکر مطهر شهيد پيدا نبود. پدر ش معراج شهداي مشهد, تهران و اهواز را جستجو کرد ولي جنازه اورا پيدا نکرد. يکي از هم سنگران اين شهيد بعد از مدتي به مرخصي مي آيد وسراغ رمضان را مي گيرد ,مي گويند: مفقود شده است. اومي گويد: در پشت خاکريز با هم بوديم. وقتي که مي روند آن محدوده را جستجو مي کنند جنازه را سالم از زير خاک در مي آورند.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران بيرجند ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد



وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
با درود بر نبي اکرم (ص) و حضرت مهدي (عج) و نايب بر حقش امام امت و شهيدان گلگون کفنان ايران از صدر اسلام تا کنون به ويژه شهداي جنگ تحميلي.
خدايا هنگامي که اين نوشته را به عنوان وصيت نامه مي نويسم بار سنگين گناه بر قلبم سنگيني مي کند. مي دانم که من شايسته شهادت يعني راه سرخ مردان پاک و مجاهدان جانباز نيستم. اما به لطفت اميدوارم. خدايا مي دانم که نمي دانستم اما لااقل اين را مي دانم که فضاي رختخواب برايم تنگ و مردن در آن سخت خواهد بود.
اي امت حزب الله و قهرمان و مسلمان، پيروي حضرت امام روحي فدا باشيد. او وارث 1400 سال رنج و زحمت و علائق و شکنجه و تبعيد و اعدام مسلمانان جهان است. آن مرد خود ساخته و به خدا رسيده آن مرد تکيه زده بر مسند حضرت محمد (ص)، قدرش را بدانيد و از او تبعيت کنيد. مبادا او را تنها بگذاريد. اگر دنيا و آخرت را مي خواهيد از راه امام که همان راه الله و اولياالله است پيروي کنيد .من افتخار مي کنم که سرباز کوچک روح الله باشم .مي دانم بعد از مدتي از خاطرتان خواهم رفت من مهم نيستم، اما اسلام و قرآن و خميني که براي آن به پا خواسته ايد را، فراموش نکنيد و بدانيد که ما راه شهدا را پيش گرفتيم.
و اما سخن سوم من به همکاران: اي برادران محترم سپاهي:
لحظه اي در راه انقلاب اسلامي کوتاهي نکنيد و در خط امام باشيد. لحظه اي به منافقين و ملحدين به خصوص سازمان منافقين و حزب خائن توده و مارکسيستها را، راحت مگذاريد و در جبهه هاي نور عليه ظلمت حضور گسترده داشته و امت حزب الله را هم جهت حضور در جبهه ها تشويق نمائيد. اي خانواده هاي محترم شهدا، اسرا، و مفقودين: ازشما حلاليت مي طلبم مرا ببخشيد.
به خصوص از پدر و مادر بزرگوارم و برادران عزيزم و خواهران مهربانم و همسر خوبم مبادا در فراق من گريه و زاري کنيد و دشمن را شاد نمائيد.
شما بايد افتخار کنيد که خواهيد کرد چون من امانتي بوده ام پيش شما و در حال حاضر به سوي معبودم شتافته ام . شما بايد ابوالفضل گونه و زينب وار، اين افتخار وشهادت را گرامي داشته و دشمنان داخلي و خارجي را نابود کنيد. اما يک جمله در مورد فرزندم که از همسرم و پدر و مادرم تقاضا مي کنم در تربيت او کوشا باشيد .
مجدداً از تمام دوستان و آشنايان حلاليت مي طلبم اميدوارم خداوند متعال شهادت من حقير را قبول درگاهش نمايد و مرا بيامرزد. ذوالفقار رمضاني



آثار منتشر شده درباره ي شهيد
روايت يار سفر کرده
روزگار ظلم غوغا مي نمود
هر طرف لشکر مهيا مي نمود
لشکري از جاهلان زور گو
قاتلان کافر ستيزه جو
هر که حق مي گفت مي کشتندش
يا به کنجي حبس مي کرندش
در چنين وضعي خميني رخ نمود
هر سوال جور را پاسخ نمود
گفت اي مردم قيام والقيام
سلطنت بايد همي گردد تمام
مخصوص اسلام است و بس
اين کلامم حرف قرآن است و بس
ما مطيع حاکم ظالم نه ايم
ما براه دين خود سر مي دهيم
حرف رهبر بر شهنشه بود سخت
شاه دون ظالم برگشته بخت
گفت تبعيدش کنيد از مملکت
اين منم مولاي صاحب معرفت
در دهه چهل رهبري تبعيد شد
شه چه مي دانست که او تاييد شد
وقت تبعيدش از او کردند سوال
لشکرت که بود در اين دور زوال
گفت: لشکر کودکان شيرخوار
کودک قنداقي گريان و زار
آري اکنون کودکي زان کودکان
در ده چهل آمده است از لامکان
در بن خونيک قاين زاده شد
عشق حق او را مثال باده شد.
مادرش گلجان، گلي را پروريد
گل شکوفا شد بوييد و چميد
چهره نورانيش مهتاب بود
بلکه قلبش صاف همچون آب بود
چونکه او مي شد يکي شير شکار
والدين بگذاشت نامش ذوالفقار
ذوالفقار حيدري يادش به خير
آن امير رهبري يادش به خير
در بن خونيک مدرسه نبود
درس و مشق و بحث و هندسه نبود
او به مکتب خانه قرآن خوان شد
او ز قرآن گوهر الوان شد
وي معطر بود همچون عود و مشک
بهر تحصيل رفت به روستاي خشک
با معلم مهربان با دوستان
مهربان تر از همه با مردمان
درس او علي کلامش دلربا
بر لبش خنده زبان ذکر خدا
در تهجد مرد استغفار بود
نيمه شب بهر دعا بيدار بود
راه مسجد راه هر روزيش بود
ذکر خير مردمان روزيش بود
در محرم نوحه اش جذاب بود
مثل او ديگر کسي کمياب بود
بعد اخذ سيکل از روستاي خشک
عازم بيرجند شد با عود و مشک
تا بخواند درس در متوسطه
تا بجويد عمل خود بي واسطه
از کتاب خانه بگيرد خود کتاب
با همين باشد برايش فتح باب
عشق او بر کتاب دستغيب بود
شايد رمزي به سوي غيب بود
ديگر عشقش بود بر مطهري
آن شهيد راه نيکو منظري
در همين ايام جنگ آغاز شد
پاي دشمن سوي ايان باز شد
مدت ده سال و يک درس خواند
عشق جنگ او را زدرس واماند
رفت و در سپاه استخدام شد
از ته دل دشمن صدام شد
عازم جبهه شد آن ذوالفقار
تا زخصم دون برآرد او دمار
او دلير عرصه پيکار بود
شير مرد عاقلي پر کار بود
خستگي در کيش او معني نداشت
نااميدي در دلش ماوا نداشت
از خدا او شربت ايثار خواست
شهادت را به استغفار خواست
مادرش گفتا که فرزندم چنين
گفته است با من ،به لحظه آخرين
مادرا بهر شهادت کن دعا
همرهت کردم با شهيد کربلا
الغرض او آرزويش يافته
سوي معبودش شتابان تاخته
ماه دي از سال 65 بود
بهر او اين ماه چون يک گنج بود
کربلاي 5 مرحله دوم
شد شهيد و پيکرش گرديد گم
مدتي نامه نيامد از برش
والدين غمگين و غمگين همسرش
طفل او گريان که بابايم کجاست
مادرش مي گفت که فردا پيش ماست
هرکسي پرسان که دلبندت چه شد
هرکسي پرسان که فرزندت چه شد
همسرش گفتا خداوند يار او
والدين گفتند حسين غمخوار او
ما که باشيم که سراغ او رويم
راه حق او رفت و ما خود در رهيم
وقت اعزام او به ما خود گفته بود
راز و رمز عشق را ننهفته بود
عشق او عشق حسيني بود و بس
راه او راه خميني بود و بس
جسم او گر خود نباشد روح هست
غم ز طوفان ما نداريم نوح هست
بعد دو ماه پيکرش پيدا شده
ماه اسفند پر گل رعنا شده
روز تشييعش جهان غمناک بود
مردمان را سينه چاک چاک بود
دوستان گريان و نالان مردمان
ز آن که از دست داده اند قهرمان
قهرماني سر فراز و جان فدا
قهرماني عاشق دين خدا
در وصيت نامه اش آورده است
مردمان را از او سفارش کرده است
آنچه گويم از سفارش هاي اوست
از زبان همسر والاي اوست
از زبان دوستان و والدين
از برادرهاي عاشق بر حسين
اي مردم! اين امام باوفا
يکه نگذاريد در ميدان شما
مشورت با عاقلان در کارها
سهل شود پيش تو دشوارها
من نيم شاعر که شعري آورم
لطف حق در نظم باشد باورم
اي شهيد راه حق اي ذوالفقار
اين هديه يادگار از من بدار





آثار باقي مانده از شهيد

بسمه تعالي
شهيدم
من شهيدم، شهيدم، شهيدم
عاقبت کربلا را نديدم
من شهيدم، شهيدم، شهيدم
عاقبت کربلا را نديدم
کس نگرديد به کاميابي من
من به کام دل خود رسيدم
من به پيش خدا مهمانم
ارجعي، ارجعي را شنيدم
جان نثار حسين زمانم
دشمن بدتراز بعثيان نديدم
مادر پاک من کن حلالم
چون که در جبهه به خون غلطيده ام
جاي تو بود خالي در سنگرم
من امام زمان را بديدم
حجله سنگرم شاديم شد مادرم
گر گل باغ عشرت نديدم
من شهيدم، شهيدم، شهيدم

در شهادت شدم قلب تاريخ
به مستضعفان من اميدم
من شهيدم، شهيدم، شهيدم
اين دل تنگم عقده ها دارد
گوئيا ميل کربلا دارد گوئيا ميل کربلا دارد
اي خدا بنگر ما را کشور اسلام کشور قرآن را
اي خدا ما را کربلايي کن
امت ما را نينوايي کن

«شام غريبان»
امشب به صحرا رو کنم جسم شهيدان است شام غريبان است
امشب نواي کودکان بر بام کيوان است شام غريبان است
امشب به دشت کربلا نالان يتيمان تا صبح گريانند
امشب به روي کشته ها در ناله چون ني در فغانند
بر خاک بي غسل و کفن رعنا جوانانند خوابيده عريانند
بر غربت اجسادشان عالم پريشان است شام غريبان است
امشب عيال مصطفي در گوشه صحرا بي منزل ماوا
اموالشان تاراج شده از فرقه اعدا اي آه و واويلا
خون مي رود امشب ز چشم دختر زهرا آخ بر تو اي دنيا
امشب سليمان جهان در گوشه هامون غلطان بهر خون
سازد انگشت اوآن بي حياي دون اي چرخ ويران
کي خاتم محبوب حق در خورد ديوانه است شام غريبان است
امشب بالين حسين زينب عزادار است از غم گرفتار است
امشب سکينه بر سر نعش پدر زار است
تا صبح بيدار است تا صبح بيدار است
امشب شام غريبان است

«شهيدان»
شهيدان زنده اند الله اکبر
به خون آغشته اند الله اکبر
شهيدان وطن مانند اکبر
به خاک و خون شناور
شهيدان وطن مانند قاسم
جمله کشته اند از بهر اسلام
خداوندا جميع ايشان را نگهدار
خداوندا مهدي را زودتر بياور

اشهدان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله .

«پيروزي خرمشهر»
خونين شهر, آبادان يادآور شهيدان
از کربلا تا ايران الله اکبر، الله اکبر
خون حق مي جوشد از پيکر شهيدان
از مرز سرخ ايران از مرز سرخ ايران
از خون اين شهيدان هر صبح و مردم در اين سرزمين
عاشورا و کربلاست است عاشورا و کربلاست


مادرم
مادرجان خواهم که در اين گوشه آرام بميرم
گمنام سفر کرده، گمنام بميرم
کس نيست که آزاد کند مرغ دلم را
پر بسته و دل خسته در اين دام بميرم

سري است مرا و جان حسين است
دل خداست که در سايه اين نام بميرم
مادرم
اکنون نشده مادر نوبت به روح الله
همچو حسين جوش بهر اين عزا
بايد شويم قربان چون اکبر رعنا
در راه ايمانم هيچ باکي ندارم

من لاله سرخ باغ شهيدانم قرباني دين اسلام و قرآنم

مادرم اگر ديدي جسمم نشد گلگون سر تا پايم سرخ باشد اگر ز خون
من زنده باشم از خالق و چون مادرم من شهيد مهمان يزدانم
مادر تو خواندي درس از مکتب زهرا آموخته اي خطبه از زينب کبرا
در سنگر اسلام بايد کني غوغا تيغ زبان برگشتي بر قلب خصمانم

مادرم بحر حسين گريه کن گر عقده دل داري
مادرم بهتر است که لب خشکيده حسين را بياد آوري
اگر قسمت شد بر من کربلاي حسين مادرم
بر سر قبرم بياد آوري علي اکبر حسين را مادرم
جايم تو بزن بوسه بر تربت ثارالله
شش گوشه رواقش را اي مادر حزب الله
بر گو که حسين جانم کن ياري روح الله

عشق تو بر من داد مهر حسين را
پويدم از اين عشق راه خمين را
در راهش وادي گر نور عيني
ز تو باشد نامت اي جان جانانم
مادرم ميان خون آمدم که غلطيدم
بود آن چه اميدم بهتر از آن ديدم


پدرم
جان پدر اگر من در جبهه افتادم
در جنگ حق اگر چنانچه دست و سر دادم
در انتظار تو در روز معادم
چون در صف محشر من از شيفتگانم
جان پدر من از لاله سرخ باغ شهيدانم
قرباني دين اسلام و قرآنم
جان پدر خواهي گر عزت از داور
دستي بشکرانه به سوي خدا آور
دست توسل ز من بردارم حيدر
بکن دعا بهر پير جمارانم، پدرجانم
کن از حسين ياد و عباس نام آور
برايم مکن زاري بهر جان، پدر جانم


مادرم
مادرم تو هم مانند تمام مادران شهيدان کن اشک دانه دانه
رو بسوي خدا کن و بگو اي خداي يگانه
مادرم بگو با صداي بلند گذشتم از پسرم در راه و سراي يگانه
که باشد رهبر و انقلاب ما در اين جهان جاودانه
اي مادرم، اي مادرم از من تو بگو به رهبر م

شد چون گل لاله پيکر من
اي مادر خوب مهربانم اي عزيزم
اي مهر تو روح و جسم و جانم مادرم
شمع اميد آشيانم مادرم
اي حور و جنان و شعرم مادرم
شد چون گل لاله پيکرمن
نکن زاري و ناله براي من
ديدي که به آرزو رسيدم
در گلشن قدس آرميدم

اي مادرم آزرده مشو که من شهيدم
شد حجله بخت سنگر من
شد چون گل لاله پيکر من
شد باز ز حق درسي دگر
اين فيضي بود ز رهبر من
اي رهبرم اي رهبر م

هر کجا لاله سر از خاک در آره
نشون از داغ جوان هامون داره
هر کجا يک جمله ماتم باشه
چند تا مادر شهيد باهم باشه
جواني که تازخلعت مي پوشه
مي ره شربت شهادت مي نوشه
مثل مرغ کشته پرپر مي زنه
تو گلويش صداي يابن الحسنه
آخه تا کي گلامون پرپر بشن
پدر و مادرا بي پسر بشن
پيرامون بگن که آقامون کجاست
يتيم بگن مادر، بابامون کجاست
يا حجه ابن الحسن تورا به جد ت قسم
تورا به مادرت فاطمه زهرا قسم
داغ ما هرچي مي خواهد زياد باشه
نگذار خميني دشمن شاد بشه
اشک چشما مثل بارون مي ريزه
ا نگار از جفت چشا خون مي ريزه
قسمت مي دم به خون اولياء
هي مي گويم مهدي بيا مهدي بيا
کي مي شه عالمو غرق نور کني
از تو مسجدالحرام عبور کني
عقده شيعه رو از دل وا کني
قبر زهرا رو خودت پيدا کني
چرا در دامون مداوا نمي شه
چرا راه کربلا وانمي شه
اگر راه کربلا بسته نبود
دلا از رنج و غما خسته نبود
عوضش اين جا غم و دعا داريم
تو بهشت زهرا کربلا داريم
کربلاي ما خودش يه کشور ه
دامنش پر از گلهاي پرپر ه
بدن طفل و جوان و پير داره
رئيس جمهور و نخست وزير داره
به نداي گرم مادرها قسم
به بابا، باباي دخترا قسم
بيا تو بهشت زهرا وبشين
تن بي دست و پاي بهشتي بين
مادرها کنار هم ماتم دارند
شهيدان اين شعار را با هم دارند
هي ميگن نهضت ما حسينيه
هي ميگن رهبر ما خمينيه
وقتي دشمنا سرازير مي شن
نگاشون تو صحرا و بيابوناست
هي ميگن فرمانده شما کجاست

روح الله
الله و الله يا بنده حزب الله
جان ما گردد قربان روح الله
الله والله ـ نصر من الله
تا شود حاکم حکومت الله
سر نپيچد از زمان روح الله
اين بود خط خونين حزب الله
مي دهم جان را در راه في سبيل الله
مادرجان گر به خون غلطيدم در جبهه و توي سنگر
ياد شود جسم همچون گل پرپر
يا زخمپاره گردد قسم بي سر
بگويم تا لحظه شهادت زنده باد اسلام و پاينده اسلام
اي مادرم آيا تو از من واز کشور خبر داري
خاک ايران را اگر در نظر آري
من يقين دارم از ديده خون باري
ولي آيا دلت مي خواهد من ببينم ذلت و خواري
شيره جانت را اي مادرم دادي به من
بر لبت هيچ نديدم اندوه و غم
بود اميدت مادر جانم بهر روز داماديم
هيچ ناراحت نباش اگر روزي سرم را برايت آوردند
حالا که در جبهه هستم مادرم هيچ زاري مکن
چون دين اسلام از مومنين يار مي خواهد
اي مادرم اگر شوق عشق زيارت حسين داري
کن دعا بحر پيروزي امام و سربازانش
اي برادرم اي برادرانم اي فرزندان اين ملت
بشنويد از دل و جان حکم رهبر است
رمز پيروزي بود بر ما وحدت
همگي مان گويم گفتار اين رهبر
مادرم قسم به پهلوي شکسته فاطمه
چون ناله کنم از براي سر بريده حسين
مادرم بود نالان ارتش و پاسدار و بسيج
همه چشم هايشان عطاي حسين
به مهدي وپير جماران قسم
به نماز ظهر عاشوراي حسين قسم
يک لحظه از پاي نخواهم نشست مادرم تا لحظه شهادت
تا شهادت آرام نخواهم گرفت مادرم
مادر باوفاي من گريه مکن براي من
مادر با وفاي گريه مکن براي من
مادرم گوش کن اين نداي من
گريه مکن براي من
به سوي جبهه ها شدم به عشق کربلا شدم
در ره دين فدا شدم گريه مکن براي من
تو اي صبا سلام من را ببر بسوي امام من
که گويد به تمام انجمن، گريه مکن براي من


سرشک غم روان مکن ز دورام فغان مکن
ناله ز سوز جان مکن گريه مکن براي من
مرغ قفس بريده ام به کام دل رسيده ام
اي تو فروغ ديده ام گريه مکن براي من
پرپر اگر فدا شدم بدان سوي خدا شدم
فداي انبياء شدم گريه مکن براي من
مادر داغدارم بيا سوي مزار من
بنشين دمي کنار من گريه مکن براي من
مادرم تو بازوي يگانه اي تو زينب زمانه اي
شعله اي بي زبانه اي گريه مکن براي من
سوگ عزا بود روا بهر شهيد کربلا
حسين کجا و من کجا گريه مکن براي من.

شهيد کربلائيم شهيد نينوايم
غم مخور از جدائيم گريه مکن براي من
حديث دل زمن شنو به حق ذواليمين شنو
ز پسرت اين سخن شنو گريه مکن براي من

با تو مي گويم مادر نيکويم
غير از خدا و خط رهبر راهي ديگر نمي پويم
مادر جانم اي آشيانم گل سرخي که بر عکسم ببيني آشکار
قطره اي از خون من باشد از دشت لاله زار
چون هواي من کني عکسي که داري يادگار
بوسه زن اي مادرم بر روي و بر رخساره ام

پاسداران
ما پاسداران از وطن و دين حمايت مي کنيم
از پي ياري قرآن استقامت مي کنيم
ما سربازان امام زمان جان بر کف شهيد پي احقاق حق
خود را آماده فيض شهادت مي کنيم
مادر محروم که، آيي بر کنار قبر من
ياد کني از کربلا و تشنه هاي من
بگو به رهبر من دعا کند براي شهيدان
من جان نثار دين و شهيد خدايم
اي پدرم اي پدرم بر گلشن مزارم
گريه مکن برايم من مهمان خدايم
مهدي بيا مهدي بيا
اندر ميان جبهه ها
آيد صداي ناله ها
گويند بصد شور و نوا
مهدي بيا ـ مهدي بيا
از خاک قبر شهدا
آيد هميشه اين ندا
اي منتقم خون ما
مهدي بيا ـ مهدي بيا
اي ياور رزمندگان
ايران ز گل هاي خزان
گرديده همچون نينوا
مهدي بيا ـ مهدي بيا
آخر جدايي تا به کي
دوري نمايي تا به کي
اي نو گل زهرا بيا
مهدي بيا ـ مهدي بيا
در جبهه ها ماوا کنند
با نام تو غوغا کنند
شايد تو را پيدا کنند
مهدي بيا مهدي بيا

پاسداران
پاسداران قهرمان رزمنده قهرمان
سرافراز از شما دشت آزادگان
لاله گون از شما دشت آزادگان
جان نثاران قرآن و اسلام دين
افتخار آفرين ايران زمين
مکتب از خون پاک شما پر توان
پاسداران رزمنده قهرمان
سرافراز از شما دست آزادگان
از دليري و فرزانگي شما
مرز و بوم شد زظلمت رها
لاله ها رسته در جبهه از خونتان


عاشقان حسين
خوش آن سري که در آن سر بود هواي حسين
خوش آن دلي که در آن دل بود ولاي حسين
خوش آن تني که بکوي حسين بسپارد جان
خوش آن بدن که شود خاک کربلاي حسين
خوش آن که از همه عيش جهان نظر بندند
فشانده از مژده خوناب در عزاي حسين
خوش آن که دست به يک باره از دو عالم شست
نمود جان خودش را فدا براي حسين
خوش آن که تا ز عدم زد قدم به ملک وجود
نديد در همه کون و مکان سواي حسين
خوش آن که همچوني اندر نواست در همه بند
ز ناله هاي غريبان بي نواي حسين
خوش آن که سر عوض پا نهاد در راه دست
که بر نهد سر خود را به خاک پاي حسين


اي زمين کربلا فرزند پيغمبر منم من
نوگل زهرا حسين بي کس و ياور منم من
جان نثاران راه ايمان مرد بي لشکر منم من
سرو بستان علي ام شير برانم اي زمين
اي زمين نينوا هستي تو منزگاه من
من ذبيحم و تو مني، ماوا و قربانگاه من

جمله اندرخاک و خون گرديم غلطان اي زمين
اين شهادت از عزل بود اي زمين دلخواه من
کوفيان را رحم نيايد بر من و احول من
آب را بندند بر روي من و اطفال من

بشکنند از سنگ کين آن بي وفايان بال من
مي نمايند اين چنين است من واحوال من
خيز و از اين حريم ناله هاي العطش
سرزمين نينوا پر از نواي العطش


با حسرت از اين جهان بريدن نعمت است
از گلشن وصل گل نچيدن نعمت است
مي گفت شهيدي دم آخر که حسين
جان دادن و کربلا نديدن نعمت است
اي تو مونس شب هاي تارم يا علي
اين دم آخر بيا اندر کنارم يا علي
عقده ي دارم به دل رسم مردمان بي حيا
گوش بنما ناله هاي زار زارم يا علي
اين حسين و اين حسن و اين زينبين خسته دل
اين عزيزان را به دستت مي سپارم يا علي

يارب قطرات اشک ياران خون شد در سينه دل اميدواران خون شد
جان ها به لب آمد و نيامد مهدي زيرا که دل پير جماران خون شد



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان جنوبي ,
بازدید : 176
[ 1392/04/24 ] [ 1392/04/24 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,208 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,900 نفر
بازدید این ماه : 5,543 نفر
بازدید ماه قبل : 8,083 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک