فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

علي آبادي ,سيد احمد

 

سال 1344 ه ش در روستاي خراشاد و در شهرستان بيرجند ودر خانواده اي متدين و مذهبي ديده به جهان گشود. از کودکي به کلاس هاي قرآن و تحصيل علوم علاقه فراواني داشت تا اين که قبل از رفتن به دبستان در کلاس آموزش قرآن شرکت کرد . دوران دبستان خود را در روستاي خراشاد گذراند و دوران راهنمايي تحصيل را در شهرستان بيرجند سپري کرد . به طلبه گي علاقه فراواني داشت به شهرستان قم رفت و در حوزه علميه ثبت نام نمود.
پس از يکي دو ماه تحصيل در حوزه با آغاز جنگ تحميلي، زمان آن بود که سلاحش را از قلم به ابزار جنگي مبدل سازد.ا و در ميادين جنگ حضور مداوم داشت. اندکي از آغاز جنگ تحميلي عراق بر ايران نگذشته بود که از طريق بسيج راهي ديار عاشقان الله شد. پس از گذشت چندي به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ولشکر 17 علي ابن ابيطالب(ع) قم درآمد. به دليل ذکاوت سرشار و استعداد عميقي که در بطن او مشاهده مي شد, با تاسيس واحد اطلاعات و عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به کمک عده اي از همرزمانش به آن بخش رفتندو فعاليتهايشان را ادامه دادند.
در طي مدتي که در جبهه حضور داشت يک بار از ناحيه پا مجروح شد که مدتي را در بيمارستان بستري بود و پس از بهبودي دوباره راهي جبهه شد. براي تشکيل خانواده و ازدواج از سپاه قم به سپاه مشهد منتقل شد.
او در تاريخ 26/6/1364 ازدواج نمود و در سپاه مشهد مشغول خدمت بود تا اين که پس از گذشتن چهارماه از ازدواجش تصميم رفتن به جبهه را گرفت ,چون احساس مي کرد وجود او در جبهه بيشتر نياز است تا در پشت جبهه.
در تاريخ 7/11/1364 عازم ميدان جنگ شد. نظر اودر مورد جنگ اين بود که جنگ بايد تا بيرون کردن متجاوز از کشور اسلامي و تنبيه او ادامه داشته باشد. هميشه مي گفت در تمام مصائب صبر کنيد که خدا با ما صابران است. در آن روزي که مي خواست به جبهه برود گويي مي دانست که آخرين ديداري است که با خانواده اش دارد. مي توان گفت که تنها آرزويش شهادت بود. وي هميشه توصيه مي کرد که اگر من شهيد شدم بر من گريه نکنيد. براي امام حسين (ع) و يارانش گريه کنيد.
35 روز از آخرين باري که به جبهه رفته بود, گذشت و در عمليات افتخارآفرين و پيروزمندانه والفجر نه در ارتفاعات سليمانيه عراق بر اثر ترکش خمپاره به سر و دستشان، جانش را تقديم اسلام نمود و به آرزوي ديرينش رسيد و به ملکوت اعلي پيوست. پيکر مطهرشان را همراه با يازده تن ديگر از گلگون کفنان اسلام در تاريخ 26 اسفند سال 1364تشييع و در بهشت رضا به خاک سپردند.
همسر ش پس از شنيدن خبر شهادت سيد احمد گفت:
پيامم به خانواده هاي شهدا به خصوص همسران شهيد داده اين است که به خاطر خدا و به خاطر مصالح انقلاب، همانند فاطمه زهرا (س) و زينب کبري (س)، بردباري را پيشه و سرمشق خود سازند و راضي به رضاي خدا باشند. و بدانند که مرگ حق است و راهي است که به هرحال بايد رفت، پس چه بهتر که اين راه با سعادت مندي و افتخار طي شود. پيامم به امت حزب الله اين است که به هر نحوي که مي توانيد در اين جنگ و انقلاب سهيم باشيد زيرا خواهي نخواهي اين جنگ انشاءالله به همين زودي ها و به ياري امام زمان (عج) تمام خواهد شد و روسياه و شرمنده افرادي هستند که در اين جنگ هيچ گونه سهمي نداشته اند. پيامم به رزمندگان کفر ستيز اسلام اين است که, اي دليران اسلام شما در جبهه ها بجنگيد و ما در پشت جبهه پشتيبان شما هستيم و هر زماني که امام عزيزمان اجازه بدهند به ياري شما در آن سرزمين هاي پاک خواهيم شتافت.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي، حتي کنار مهدي خميني را نگهدار
جنگ جنگ تا پيروزي والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته
منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثارگران بيرجند ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد



وصيت نامه
بسم رب الشهداء و الصدقين
ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله قيقتلون و يقتلوه و عداً عليه حقاً
بسم الله الرحيم
و العصر ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنو و عملو الصالحات و تواصو بالحق و تواصوابالصبر.
به نام الله هستي بخش روح الله رهبر شيعيان جهان و سلام بر شهيدان صدر اسلام از هابيل تا حسين و از حسين تا الان. بياد آن لحظاتي که علي (ع) درد دل جهان و مشکلش و قرآن ناطقش را با خدا مي کرد و بياد مظلوميت زهرا (ع) و فرزندان بزرگوارش ائمه معصومين (ع) .
اي آسمان ها بر مظلوميت حسين گريه کنيد که اگر اشک چشمان تا نوک قله ها را فرا گيرد کم است. آرزوي من اين بود که حرم شريف اباعبدالله را زيارت کنم و لکن اميد است به زيارت آن والا رهبر برسم و مي دانم که اگر دشمنان پيکرم را لگدمال کنند باز هم صداي من بر قلب ها طنين افکن است و سرود آزادي سر مي دهد.
سلام بر شما امت که افتخار رسول الله هستيد و شما را همين بس که حضرت علي (ع) از دست امت زمان خويش در چاه درد دل مي کند و لکن براي شما رهبرتان مي گويد من در برابر فداکاري هاي شما عاجزم که قدرداني کنم و بر بوسه زدن بر دست سلحشوران شما که دست خدا بالاي آن است افتخار مي کند .
سلام بر شما پدر و مادر عزيزم و همسر مهربانم .من به نداي امام لبيک گفته و به جبهه آمدم و نخواستم که واقعه کوفه تکرار شود و در عين حال در پيش شهدا و امام زمان شرمنده ام که نتوانسته ام وظيفه خويش را به نحو احسن انجام دهم. پدر و مادر و همسر عزيزم اميدوارم که مرا حلال کنيد و مرا ببخشيد که نتوانستم وظيفه ام را نسبت به شما انجام دهم و از همه اقوام و خويشان و دوستان مي خواهم که حلالم کنند و بر من آسان بگيريد تا خدا بر شما آسان بگيرد. از ياري امام فراموش نکنيد. اي دشمنان اسلام بدانيد که هرچيز را فصلي و زمان خاصي مي باشد و الان فصل شکوفايي اسلام است و پشت آن انقلاب حضرت مهدي (عج) و تلاش شما بي ثمر. پس به هوش آييد و آتش جهنم براي خويش فراهم نکنيد.
پدرم ـ مادرم ـ همسرم ـ برادران و خواهرانم براي من گريه نکنيد و به حضرت اباعبدالله گريه نکنيد. ضمناً از سال 64 ـ 27 روز روزه قرض دارم و ديونات قرضي نيز بدين قرار است. والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته سيد احمد علي آبادي




خاطرات
غلامحسين يوسفي:
از جهات اخلاقي و عبادي نمونه بود و رفتن او به قم دليل اين توجه و تعهد مي باشد. اخلاق شايسته اي داشت . در فعاليت هاي اجتماعي و انقلابي شرکت داشت بعد از انقلاب احساس تعهد بيشتر نمود و به قم رفت تا در حوزه تحصيل کند و سپس به خدمت سپاه درآمد. از پيروزي انقلاب بسيار خوشحال بود چرا که به اسلام متعهد بود و در سايه امام و اسلام به آينده مسلمين اميد بسته بود. با گروهک ها و ضد انقلاب دشمن بود. امام را دوست داشت و هميشه گوش به فرمان امام بود. شيعه ي مسلمان و متعهد به اصول و احکام اسلامي بود.
به انقلاب اسلامي خوشبين و به آينده انقلاب اميدوار بود و در نهايت حضور در جنگ تحميلي را از اهم وظايف خود مي دانست و روي همين اصل رهسپار جبهه هاي حق عليه باطل گرديد. انگيزه او اسلام و تعهد به اسلام و امام و انقلاب بود و در جبهه هاي غرب کشور مي رزميد و در همين جبهه نيز به شهادت رسيد. از جبهه راضي و خشنود بود و اگر هم به مرخصي مي آمد تاب و قرار نداشت و دلش براي جبهه پر مي کشيد اسرار جبهه را محفوظ مي داشت و فقط از کرامات جبهه داد سخن مي داد.
او مي گفت:ما بايد در رابطه با بيت المال اسلام متعهد باشيم و از اسراف و تزوير بپرهيزيم. اگر به شهادت نايل شديم باعث افتخار خانواده خواهيم بود. بايد در رابطه با اسلام و امام متعهد باشيم و فقط محض لله خدمت کنيم.
خدمت به خانواده و کمک به پدر و مادر در امور کشاورزي و زندگي از جمله تعهدات و خاطرات شهيد است. در جبهه رزمنده سپاهي بود و در پشت جبهه دوستدار انقلاب و امام. روي هم رفته بسيار خوش اخلاق بود, با مردم روستا نيز رفتاري حسنه و اسلامي داشت.
در عمليات والفجر 9 و در حين حمله بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به ناحيه پهلو به شدت مجروح و شهيد گرديد.
به طور کلي بازتاب خون شهدا مثبت است و اکثر خانواده ها به شهيد خود افتخار مي کنند و احترامات شهدا از نظر اسلامي و اجتماعي باعث حرکت و هيجان ساير جوانان مي شود. دوستان و همرزمان نيز مانند پدر و مادر و مردم روستا از اخلاق و خصوصيات انساني و اجتماعي و حسن خلق شهيد تعريف و تمجيد مي کنند.

مصاحبه با پدر شهيد:
در خدمت خانواده شهيد بزرگوار سيد احمد علي آبادي در خراشاد از بخش مرکزي شهرستان بيرجند هستيم از پدر بزرگوار شهيد عزيز خواهش مي کنيم ضمن معرفي خودشان هر گونه خاطره اي از دوران کودکي شهيد دارند بيان بفرمايند.
بنام خدا
اينجانب سيد محمد علي آبادي پدر شهيد سيد احمد علي آبادي از دوران کودکي با جديت درس مي خواند و در هر جايي بود درسش را مي خواند در دوره راهنمايي يک تجديد داشت و از آن به بعد ديدم که درس هايش را با دقت مي خواند.
بعد رفت قم وبه درس طلبگي پرداخت.به تحصيل علوم ديني علاقه زيادي داشت.
مدتي بعد که جنگ شروع شد, گفت مي خواهم بروم بسيج وبا ديدن آموزش نظامي از طريق بسيج به جبهه رفت.
مدتي را در جبهه بود وبعد گفت من بايد خدمت بيشتري براي اسلام کنم و رفت به سپاه وپاسدار شد.حدود 4 سال يا بيشتر درجبهه بود وشهيد شد.
-رابطه شهيد با معلمين چگونه بوده؟
خيلي خوب بود يعني همه معلم ها از او راضي بودند.آنهايي که هم خانه با او بوده اند هم راضي بودند .يکسال در بيرجند در خانه يک نفر مستاجر بود وپس از آن رفت به قم.صاحب خانه اش مي گفت که همسرم تا يک هفته برايش گريه مي کرد.
از بس که او اخلاق پسنديده داشت وبه انجام واجبات ومستحبات مقيد بود.
-در آن زمان که به مدرسه مي رفتند رابطه اش با دوستان چگونه بود؟
بر خوردش خوب بود اما با هرکسي رابطه برقرار نمي کرد
با هر کسي نمي توانست رابطه بگيرد و خودش چون يک اخلاق مخصوصي داشت از همان اول کودکي اخلاقش فرق مي کرد و موقعي که مدرسه هم مي رفت اخلاق خوبي داشت. ما از او لذت ميبرديم از نماز خواندنش,از تلاوتهاي قرآن که داشت. مي گفت که اگر من به شهادت برسم موجب افتخار شماست و سرافرازي دنيا و آخرت شماست.

-موقعي که فرزند بزرگوار شما از مدرسه مي آمدند اوقات فراغت را چه کار مي کردند؟
ما اگر در سر زمين بوديم به سراغمان مي آمد چون ما کشاورز بوديم و مي گفت اگر کاري داريد من انجام دهم . به ما مي رسيد و هر وقت که مي آمد يک ساعت نمي نشست ,مشغول کار مي شد.
روزي از مدرسه آمد, مادر منزل شير و ماست نداشتيم . رفت و از همسايه که داشت گرفت .از آنها پرسيده بود که شما حساب اموالتان را داريد يعني خمس پرداخت مي کنيدو وقتي جواب منفي آنها را شنيد به غذاها نگاه کرد ولي نخورد .
-رفتار شهيد با ديگر کودکان شما چه تفاوتي داشت؟
اخلاقش خوب بود . با بچه ديگر مان هم فرق نداشت و از همان دوران کودکي بچه خونگرمي بود و خوب بود و ما از او هيچ گونه بدي نديديم.
بفرماييد در زماني که دوران راهنمايي را مي رفتند يا در آن موقع بيکاري را چه کار مي کردند؟
مي آمد و به ما کمک مي کردند و قالي مي بافت و کارمي کرد.
-وضع درسي شهيد چگونه بوده است؟
خوب بود و فقط سال آخر يک تجديدي آورد سال سوم راهنمايي که يک تجديدي آورد . نمي دانم چه شده بود که يک تجديد آورد وگر نه از اول هميشه شاگرد اول بود.
معلم ها در آن زمان چقدر از او راضي بودند؟
در رابطه با اخلاق و راستي و پاکي اش همه از او راضي بودند .
-رابطه شهيد با شما و برادران و خواهرانشان چگونه بودند؟ خاطره هم داريد؟
خيلي خوب بود خاطره اين است که او به خاطر او چيزي را براي خودش نمي خواست.
خيلي مقيد به احترام والدين بود .چشمان من نمي بيند.وقتي باهم به بازار يا جايي مي رفتيم ,از او مي خواستم که جلو تر از من برود تا من دنبال او بروم اما او قبول نمي کرد ودر کنار من راه مي آمد وهواي من را داشت.مي گفت من اگر جلوتر از شما راه بروم به شما بي احترامي مي شود.شما پدر من هستيدوحرمت شمارا بايد من حفظ کنم.
اگر جلوي شما حرکت کنم گناه مي کنم ,چنين اخلاقي را داشت,که خدا اورا برگزيد وپيش خودش برد.
-عکس العمل شهيد نسبت به رفتارهاي غير منطقي و خلاف افراد ؟ چگونه بود؟
بيشتر با افراد مومن ومذهبي رفاقت داشت وبا افراد غير مذهبي وبي تفاوت ارتباطي نداشت.اگر از کسي عمل خلاف شرع مي ديد امر به معروف ونهي از منکر ميکرد.کسي نبود که در مقابل اعمال خلاف شرع ديگران بي تفاوت باشد.
-شهيد در چه مواردي حساس بودند و عصباني مي شدند؟ و موقعي که عصباني مي شدند چه کار مي کردند؟
باورش سخت است اماما اصلاً او را عصباني نديديم و او بزرگ شد و بيست ساله شده بود و اصلاً عصبانيت او را نديديم .
بفرماييد که جذابيت و محبوبيت شهيد در بين مردم تا چه حد بود؟
مردم او را دوست داشتند با هرکسي که آشنا مي شد ,او دلبسته احمد مي شد به دليل اخلاق خوب وخداييش قبلا گفتم مدتي در بيرجند مستاجر يک خانواده بود,روزي که مي خواست از آنجا برود آن خانواده ناحتي وگريه مي کردند که چرا سيد احمد مي خواهد از پيش آنها برود.اخلاقش اينطور بود.
موقعي که شهيد مشکلي داشت با مشکلات چگونه دست و پنجه نرم مي کردند؟
-در مواجهه با مشکلات با تفکر عمل ميکرد ,هميشه از خدا کمک مي خواست .در مواردي هم از دوستانش کمک مي خواست وآنها با همديگر مشکلات را حل مي کرد ند.
-در دوران نوجواني که به شهادت نرسيده بودند شهيد چه آرزويي داشت؟
فقط آرزوي شهادت داشت .
دوست داشت که شهيد بزرگوار در آينده چه کاره شود؟ آيا خاطره هم داريد؟
علاقه زيادي به يادگيري دروس حوزه داشت وبراي همين هم به قم رفت و مشغول تحصيل علوم ديني شد.بعد که جنگ شد ودشمنان به کشورمان حمله کردند درس را رها کرد ورفت جبهه ,ازدواج هم که کرد باعث نشد از جبهه غافل شود, عاشق شهادت بود و مي گفت که اين دنيا ارزش ندارد .مي گفتم باباجان نرو و تو ازدواج کرده اي نرو مي گفت بابا اگر من بروم و شهيد شوم باعث آبروي دنيا و آخرت شماست.
بفرماييد که شهيد چگونه به فکر ازدواج افتاد؟
امام گفته بود که ازدواج کنيد که بعد از خودتان يک بچه اي داشته باشيد .در سن بيست سالگي ازدواج کرد.
-اطاعت پذيري شهيد از امام چگونه بود؟
در خصوص امام مي گفت که خداوند يکي را براي ما فرستاده که معجزه است و از جانب خداوند آمده . کتابهايش را مي خواندند و مي گفتند که اين آقا در کتابهايش مطالب خيلي خوبي را نوشته است.او تنها کسي است که بعد از ائمه توانسته جلوي ظلم را بگيرد.
-نظر شهيد در رابطه با جنگ چه بود؟
از جنگ هيچ گونه تعريفي نمي کرد و مي گفت که من حق ندارم از جنگ تعريف کنم .
اما ما مي دانستيم که در عمليات جبهه خدمت مي کرد.هيچ موقع از مسئوليتش چيزي نمي گفت ,بعد از شهادتش ما فهميديم در جبهه فرمانده بوده است.
-چه چيز باعث شد که شهيد به جبهه بروند؟
احساس مسئوليت داشت.شرکت در جبهه را فريضه مي دانست واطاعت از امر امام خميني (ره)را مثل نماز واجب مي دانست.
-موقعي که از عمليات برمي گشت از لحاظ روحيه چگونه بودند؟
اخلاقش که از بچه گي خوب بود.با جبهه رفتنش خيلي به محسنات او اضافه شد.هميشه مي گفت : بايد طبق مقرراتي که امام مي فرمايد عمل کنيم. خيلي در حفظ اسرار جنگ وجبهه دقت داشت با اينکه آموزش نظامي در حد فرماندهان را نديده بود وسابقه دانشگاه جنگ واينطور دوره ها را نداشت اما رفتارش مثل فرماندهان دوره ديده با سابقه بود.در حالي که او در سن جواني بود.
بفرماييد که شهيد چه توصيه هايي در ايام دفاع مقدس به شما داشت؟
به ما سفارش مي کرد و فقط سفارش او اين بود که اگر من شهيد شدم برايم گريه نکنيد.
مي گفت به جبهه ها کمک کنيد.او معتقد بود با کمک هاي مردمي ما در جنگ نابرابري که دنياي اسکتباري بر عليه مان به راه انداخته اند پيروز خواهيم شد.
-ديدگاه و نظر شهيد در رابطه با شهادت چه بود؟
عشق شهادت داشت.
-اگر از نحوه شهادت هم شما خبر داريد بفرماييد؟
در آخرين نوبت اعزام به جبهه پس از گذشت 35 روز از رفتنش به جبهه در عمليات افتخارآفرين والفجر نه در ارتفاعات سليمانيه عراق بر اثر ترکش خمپاره به سر و دستشان، جانش را تقديم اسلام نمود و به آرزوي ديرينش رسيد و به ملکوت اعلي پيوست. پيکر مطهرشان را همراه با يازده تن ديگر از همرزمان شهيدش در تاريخ 26 اسفند سال 1364تشييع و در بهشت رضا به خاک سپرديم.
-شهادت شهيد چه اثري بر شما گذاشت؟
براي من قابل پيش بود که اوروزي شهيد خواهد شد .بعد از شهادتش از من خواستند که صحبت کنم وخاطره بگويم.
گفتم که نطفه پاک بايد
که شود قابل فيض
گرنه هر خشت گلي
نشود لوء لوء ومرجان
شما به عنوان پدر شهيد چه پيامي به ملت و مسئولين داريد؟
پيام اين است که بايد راه عدالت را رها نکنند و پا به پاي آقاي خامنه اي حرکت کنند و اسلام را ترقي دهند و حريص منصب نباشند.

مصاحبه با مادر شهيد:
-در خدمت مادر بزرگوار شهيد سيد احمد علي آبادي هستيم از مادر بزرگوار مي خواهيم خودشان را معرفي کنند و اگر خاطره اي دارند بفرمايند؟
بسم الله الرحمن الرحيم
من مادر شهيد علي آبادي هستم.
از کودکي , موقعي که بچه بود کمکم مي کرد .وقتي هم بزرگ شدو در شهر بود و مي آمد مرخصي کمک حالمان بودوکار مي کرد. جنگ تازه شروع شده بود.روزي پدرش اورا براي جمع آوري هيزم به صحرا فرستاد.قبل از اينکه برود آمد پيش من وگفت :مادرمي خواهم از شما سوالي بکنک ومي دانم ناراحت مي شويد.گفتم بگو ,چرابايد ناراحت شوم! گفت که مي خواهم بروم جبهه و من گفتم که دوست دارم که برايت کسي را انتخاب کنم براي ازدواج ,حالا هر کاري مي خواهي انجام بده .او گفت من جبهه رابيشتر از ازدواج دوست دارم .آن روز رفت ومقداري هيزم از صحرا آورد.چند روز بعد يک کاغذ به ما دادوگفت مسئولين بسيج گفته اند اگر مي خواهي جبهه بروي بايد از پدر ومادرت رضايتنامه بياوري.من وپدرش با اينکه به او احتياج زيادي داشتيم وبدون او زندگي براي مان سخت بود,امضا کرديم ورضايت داديم که برود.اوهم و رفت و بعداز يک هفته آمد و گفت :که گفته اند که پدر و مادرتان بايد بيايند اين جا و رفتيم آنجا . ساعت هشت قرار بود و رفتيم ديدم که آمد و گفتم که چه شده ؟گفت که من را قبول نکردند و من که شوق داشتم بروم , من را نبردند .
در تلاش بود که برود ومدتي بعد آمدوگفت: من را قبول مي کنند و شما راضي باشيد که مي خواهم بروم . رفت , گفتم که نگهدار شما فاطمه زهرا (س)باشد .
روزي که مي رفت سفارش کردکه گريه نکنيد و بعد از پنج تا شش ماه آمد و گفت مامان : يک ماه زخمي بودم وقبول نکردم به شما اطلاع بدهند.
-بفرماييد که شهيد آرزويي هم داشت؟
آرزو دنيايي که نه چيزي پيش ما نمي گفت ,آرزويش تحصيل علوم ديني بود که با شروع جنگ آن را هم کنار گذاشت ورفت به جبهه .آرزويش شهادت بود در نوشته هايش هم از شهادت مي نوشت.
چه وصيتي به شما کرده بودند؟
در وصيتنامه اش سفارشهايي کرده به مردم,مسئولين وگفته که بدي روزه دارد.من خودم روزه هاي قضايش را گرفتم که مديون نباشد.
-بفرماييد که چه تفاوتي بين شهيد و ديگر فرزندان شما بود؟
خوب خيلي بچه خوبي بود .منازاو بدي نديدم .هيچ وقت نگذاشت حرف من يا پدرش زمين بماند.
-از جنگ چي براي شما تعريف مي کردند؟
از جنگ هيچي نمي گفت .به مرخصي که مي آمد اجازه نمي داد برايش تشک بندازم.وقتي مي ديد من مي خواهم اين کار را بکنم ؛مي گفت الان دوستان من ورزمندگان ديگر در روي زمين در بيابانهاي گرم جنوب يا کوههاي سرد غرب بدون هيچ نوع وسيله راحتي در مقابل دشمن ايستاده اند اون وقت من در اينجا در رفاه وآسايش باشم؟
هيچ وقت به غذا ايراد نمي گرفت چه موقعي که بچه بود وچه موقعي که از جبهه به مرخصي مي آمد. هر موقع به مرخصي مي آمد وغذاي خوب برايش آماده مي کردم ,مرغي برايش مي پختم يا غذاي ديگر قبول نمي کرد وماست و نان وغذاهاي اينطوري را مي خورد.
از هر فرصتي براي دعوت اقوام و مردم به انجام واجبات وتر محرمات استفاده مي کرد.مثلا اگر مي رفتيم خانه برادرش با شوخي وکنايه جوري که آنها ناراحت نشوند ,مي گفت:اگر خمس مالتان را داده اييد ومالتان حلال است تا ما از غذاي شما بخوريم.
-شما چه پيامي به مردم و مسئولين دارين؟
وقتي در ايران انقلاب اسلامي شد خيلي چيزها به نفع محرومين تغيير کرد.خيلي از نابرابري ها از بين رفت اماهنوز هم بعضي جاها نابرابري هست که بايد رفع شود.هرچي که مي تونيد در راه خدا کار کنيد.

مصاحبه با خواهر شهيد
-در خدمت خواهر شهيد بزرگوار سيد احمد علي آبادي هستيم و از ايشون خواهش مي کنيم خودشون رو معرفي کنند؟
بسم الله الرحمن الرحيم
سيده سلطان علي آبادي خواهر سيد احمد علي آبادي هستم.
-آيا رفتار برادر بزرگوارتان با رفتار ديگر برادرانتان تفاوتي داشت؟
به نماز و قرآن اهميت زيادي مي داد و رفتارش خوب بود ./ ما رو نصيحت مي کرد پيرو خط امام باشيد راه امام حسين رو ادامه بدين.
-به چه چيزها و افرادي خيلي علاقه مند بود؟
به همکاران و دوستانش ,به افراد مذهبي ومومن که راه خودش رو ادامه مي دادند و پيرو امام بودند علاقمند بودند. مارو سفارش مي کردند و مي گفتند که راه امام حسين(ع) رو ادامه دهيد.
-چه آرزوها و خواسته هايي داشت بزرگترين آرزوش چه بود؟
از ما مي خواست که راه امام حسين(ع) رو ادامه دهيم و پيرو خط امام باشيم.قبل از جنگ آرزويش اين بود که در علوم ديني تحصيل کند اما جنگ که شروع شد از اين علاقه اش دست کشيد ورفت به جبهه,بعد آرزويش اين شد که به شهادت برسد.
-چه شد که شهيد به فکر رفتن به جبهه افتاد؟
اخلاقش و عقيدش اش خدايي بود ,به خدا نزديک بود و راه امام رو ادامه را پيامبر وامامان معصوم مي دانست.15 يا 16 ساله بيشتر نبود که داوطلب شدند و به جبهه رفتند.
-مختصري راجع به نحوه رفتارش با پدر و مادر تون توضيح دهيد؟ در موقعي که بيکار مي شد چه کار مي کرد؟
رفتارش با پدر ومادر خيلي خوب بود .ياد ندارم که به آنها بي احترامي کرده باشد.با آنکه بچه بود در اين حال رفتاربزرگها را داشت به ما سفارش مي کرد که به پدر ومادر بي احترامي نکنيم.

ابراهيم کفکي نژاد ,دوست شهيد:
با هم اقوام بوديم و رابطه خيلي دوستانه اي داشتيم ؛ نه فقط با من بلکه با همه اقوام او رفتار مهربانانه وخوبي داشت. از جبهه که مي آمدند به ديدن خانواده هاي شهيد مي رفت .به آنها دلداري مي داد واز آنها دلجويي مي کرد چند بار اين کار رامن همراهش بودم که انجام داد.
مرد با تقوايي شناخته مي شد .مخالفين را نصيحت مي کرد وبا تندي وخشونت با آنها رفتار نمي کرد. همين اخلاقش باعث شده بود که همه اورا آدم خير خواهي مي دانستند.
خيلي به جبهه مي رفت ,مي گفت بايد برويم و فرمان امام خميني را انجام بدهيم.هم خودش مي رفت وهم همه را به جهاد دعوت مي کردو مي گفت که دنبال رو راه دين باشيد. ناراحتي از اون نديدم ,يعني بادشمن هم با روي گشاده وخوشرويي بر خورد مي کرد.




آثار باتقي مانده از شهيد
بسمه تعالي
حمد و سپاس از آن او که ما را از خاک بر جان و بر دمق آفريد و به نيکو و جهي و به خلاقيتي بي نظير آرايش کرده و به ما جان و روان عطا کرد و سپس ما را از کور ذهني بر تفکري به سوي عقل و خرد و تفکر در اين که چرا آمديم و کجا هستيم و به کجا خواهيم رفت, رهنمون ساخت .
سپاس حمد از براي او که ما را از نسل مطهر محمد (ص) قرار داد و برتر از آن در اين لحظه از زمان که همه فريادها براي حق و حق پرستي بلند است و خميني فريادگر زمانه و سپاس آنها را از پيروان خط سرخ حسين و ياوران خميني قرار داد. الحمدالله.
با اميد اينکه خداوند توفيق حمد و سپاس در برابر نعمات بيکرانش عنايت فرمايد محضر عزيز همسرم ـ آرامش جان و جسم و محبوب قلبم زهرا سلام عرض مي نمايم انشاءالله که با قلب پر از محبت و سرشار از ايمانتان قبول کنيد. اميدوارم که پيوسته و بدون يک لحظه دوري عنايات و الطاف خداوندي شامل حال شريف شما باشد و کسالتي چه جسماً و روحاً عارض وجود پاکتان نگرديده باشد. اگر حال همسرتان سيد احمد را بخواهيد به لطف و مرحمت او سلامتي شامل حال من مي باشد و اميدوارم که اين فاصله مکاني هرچه زودتر از مابين برداشته شده و چشمانمان به جمال يکديگر آراسته گردد انشاءالله.
خدمت والدين عزيز و بزگوارتان از طرف بنده سلام برسانيد. صحت و سلامتي اخوي بزرگوارتان علي آقا همشيره هاي عزيز براي معصومه براي مرضيه و بي بي صديقه و برادر کوچکتان حسين آقا را از درگاه با عظمتش خواهانم. خدمت بي بي جان سلام مخصوص از طرف من برسانيد . خدمت حاج آقا محمد حسن با عمه تان و منصوره خانم و حسين آقا سلام برسانيد. خدمت حاج آقا دايي شما با خانواده سلام برسانيد. ديگر اقوام همه را همراه با حاج آقا و والده آقا رضا و بي بي جان سلام برسانيد .
همسر عزيزم بعد از اميد خير و خوبي براي شما و اميد اين که مسائلي که من براي شما گذاشته و رفتم شما را زياد دچار ناراحتي نکرده باشد عرض کنم که از عکس هايم دو عدد بفرستيد همراه با معرفي آموزش و پرورش ناحيه سه و شرح و ماوقع امور را بعد از آمدنم بنويسيد (البته اگر باعث زحمت نباشد) ضمناً اگر انشاءالله به تهران رفتيد همه را از طرف من هم سلام برسانيد. ضمناً پسر عمه شما را هم ديدم و سلام مي رساندند ؟ زهراجان اگر احياناً بعد ديرتر نامه رسيد ناراحت نباشيد که اگر آماده باش بخورد امکان نامه نوشتن و تماس تلفني يا تلگرام به هيچ وجه نيست. به اميد فتح کربلا ـ انشاءالله
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار .



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان جنوبي ,
بازدید : 161
[ 1392/04/24 ] [ 1392/04/24 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,972 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,073 نفر
بازدید این ماه : 3,716 نفر
بازدید ماه قبل : 6,256 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک