فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

کلاته بجدي,محمد رضا

 

بيستم آذر سال 1336 ه ش در خانواده اي مذهبي و محروم در شهرستان بيرجند به دنيا آمد. خانواده اش به علت علاقه زيادي که به امام رضا(ع) داشتند، نامش را محمد رضا گذاشتند. مادرش مي گويد: از همان کودکي کنجکاو و پر جنب و جوش بود. به دنبال کارهاي تازه مي رفت و کاردستي درست مي کرد.
دوره ابتدايي را در دبستان سندروس و دوران راهنمايي را در مدرسه حکيم نظامي شهرستان بيرجند گذراند. به مدرسه علاقه زيادي داشت. تکاليفش را خيلي خوب انجام مي داد و درسش خوب بود. شبها با نور کم چراغ دستي درس مي خواند و اوقات بيکاري با پدر سر کار مي رفت چون خانواده وضع اقتصادي خوبي نداشتند. سپس وارد دبيرستان شد، اما سال دوم دبيرستان و به دليل اينکه از وضعيت اقتصادي خانواده خود رنج مي برد، ترک تحصيل کرد و وارد ارتش شد تا کمک خرج خانواده باشد.
شهيد کلاته بجدي به مدت چهل و پنج روز براي نبرد با سربازان اسرائيلي به سوريه رفت.
قبل از جنگ محل خدمتش خاش بود و خانواده اش بيرجند بودند و چون نمي توانست خانواده اش را به خاش بياورد، مرتبا بين محل خدمتش و بيرجند رفت و آمد مي کرد. وقتي جنگ شروع شد، آقا رضا تمام تلاشش براي اين بود که به جبهه برود و در واقع تمام هم و غمش دفاع از ميهن بود و ابتدا در منطقه غرب در نبرد شرکت داشت و بعد به مرکز آموزش 04 بيرجند منتقل شد. ولي چون يک نظامي ورزيده بود و اکثر دوره هاي رزمي را ديده بود به جبهه سومار اعزام شد. در سال 1358 با خانم فاطمه سيستانکي ازدواج کرد. در سال 1361 اولين فرزندش مريم به دنيا آمد. محمد رضا به خانواده اش بسيار علاقه داشت، ولي در جبهه تنها به فکر پيروزي بود و آرزوي شهادت داشت. در سال 1362 دومين فرزندش مهدي به دنيا آمد.
همسرش در اين باره مي گويد: وقتي هر کدام از بچه ها به دنيا مي آمدند، آقا رضا با يک دسته گل و يک انگشتر و ساعت به ديدن ما مي آمد هر بار که از جبهه برمي گشت بچه ها را از من مي گرفت و مي گفت تو استراحت کن. در همين سالها پدرش را بر اثر تصادف از دست داد. در سال 1365 سومين فرزندش مجيد به دنيا آمد.
شب قبل از آخرين اعزام به جبهه، آقا رضا پلاک خود را گم کرد. پسر همسايه پلاک را پيدا کرد و گفت: آقا رضا! طوق بهشت تان را بگيريد. گفت: بله واقعا طوق بهشت است. فکر نمي کنم اين بار از جبهه برگردم.
استوار يکم محمد رضا بجدي جمعي لشکر 77 تيپ 3 گردان 148، در منطقه سومار و در عمليات کربلاي 6 بر اثر اصابت ترکش خمپاره به جمجمه مجروح شد.
در اين لحظه دستهايش را به آسمان بلند کرد و گفت خدايا: هر چه خودت صلاح مي داني. من راضي به رضاي تو هستم و بعد بي هوش شد. او را به بيمارستان طالقاني باختران منتقل کردند و چند روز آنجا بستري بود و براي ادامه درمان به مرکز مجهزي در تهران اعزام شد که در بين راه نزديک گردنه اسد آباد در تاريخ 16 بهمن 1365 به علت شدت جراحات وارده به شهادت رسيد. پيکر مطهر محمد رضا کلاته مجدي در گلزار شهداي بيرجند به خاک سپرده شد.
منبع: "فرهنگ جاودانه هاي تاريخ، زندگي نامه فرماندهان شهيد خراسان" نوشته ي سيد سعيد موسوي، نشر شاهد، تهران - 1386




خاطرات
خواهرشهيد:
فروتن، متواضع، بردبار و صبور بود. به کارهاي هنري از جمله چوب بري علاقه داشت. کتاب هاي مذهبي و رساله مي خواند و در ماه هاي محرم با هيئت ابوالفضلي بيرجند همکاري مي کرد. شش ماه قبل از انقلاب و در جريان مبارزات مردم عليه رژيم، از خاش محل خدمتش در ارتش فرار کرد.پس از پيروزي انقلاب خود را معرفي کرد و دوباره وارد ارتش شد.

همسرشهيد:
مهربان، با ايمان، مقاوم و اجتماعي بود و با همه اقوام رفت و آمد داشتيم و آقا رضا مشکل گشاي اقوام و همسايه ها بود. تاکيد زيادي براي انجام دادن واجبات داشت و همواره مي گفت: خدا را در نظر داشته باشيد و بر او توکل کنيد. زندگي شيرين است اما دنيا ارزش ندارد. در خانه کمک مي کرد و اخلاق خوبي داشت.

حسين فغاني:
در لشکر 77 پيروز خراسان و گردان 148 ثامن الائمه، در يک يگان در فکه و در پانزده کيلومتري بستان، در محلي به نام کوه ميثاق که استراحتگاه گردان بود، در يک گروهان با هم خدمت مي کرديم. او بچه ها را به اعمال خير توصيه مي کرد. به رفع مشکلات مي پرداخت و به کم کاري و عدم انجام وظيفه حساس بود. به رفع مشکلات مي پرداخت. هيچ گاه از ياد خدا غافل نمي شد. در نماز جماعت و مجالس و عزاداري ها شرکت مي کرد. يک شب که در جبهه با هم بوديم، که صداي آتش دشمن آمد. شهيد تجهيزات خود را برداشت و رفت که ببيند موضوع از چه قرار است. در صورتي که مي توانست به يک سرباز بگويد تا اين کار را انجم دهد، اما او خود پيشتاز بود و هدف اصلي اش شهادت بود.

همسرشهيد :
همان روزکه آقا رضا به شهادت رسيد، درست در همان ساعت سيني چاي از دست من افتاد. ديدم اتاق تاريک شد و آقا رضا را ديدم که به زمين افتاد، وقتي به هوش آمدم، گفتم: آقا رضا شهيد شد.


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان جنوبي ,
بازدید : 331
[ 1392/04/24 ] [ 1392/04/24 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,122 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,814 نفر
بازدید این ماه : 6,457 نفر
بازدید ماه قبل : 8,997 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک