فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

صمديان,علي

 

 سوم آبان سال 1339 ه ش در شهرستان بيرجند به دنيا آمد. در کودکي براي فراگيري قرآن به مکتب خانه رفت. در سال 1345 دوره ابتدايي را در مدرسه پرويز بيرجند شروع کرد و در سال 1350 به پايان رسانيد. کودکي آرام و ساکت بود.
سال 1351 دوره راهنمايي را در مدرسه شهيد فروزان بيرجند شروع کرد و در سال 1354 به پايان رسانيد و در سال 1354 دوره متوسطه را در هنرستان کوروش(سابق) آغاز کرد و در سال 1358 با اخذ مدرک در رشته اتومکانيک به پايان برد. بعد از اتمام دوره متوسطه، تحصيل خود را در رشته کارداني مکانيک آغاز کرد اما بعد از گذراندن يک ترم ترک تحصيل نمود. اين دوران مصادف با اوجگيري انقلاب اسلامي بود. او در اين دوران درحال مبارزه با حکومت خود فروخته طاغوت بود. پخش اعلاميه و عکس حضرت امام ازکارهايي بود که او انجام مي داد. به خاطر اين کارهاتوسط سازمان امنيت واطلاعات کشور«ساواک» مورد تعقيب قرار گرفت.
بعد از پيروزي اتقلاب ابتدا وارد کميته انقلاب اسلامي (سابق) شد و سپس به سپاه پيوست و در آنجا با مسئوليت‌هاي عقيدتي، فرهنگي، تبليغاتي و پرسنلي(اداري) فعاليت مي کرد.
با شروع جنگ تحميلي به جبهه ها رفت. در جبهه مسئول تبليغات تيپ 18 جواد الائمه (ع)و مسئول تبليغات لشکر 5 نصر بود و قبل از عمليات کربلاي 1 به عنوان معاون گردان منصوب شد. مدتي مسئوليت فرهنگي سپاه بيرجند را به عهده داشتند. بعد از آن مسئول روابط عمومي شدند و مدتي بعد نيز معاون فرمانده سپاه شهرستان قاين شد .او در جبهه مسئول واحد فرهنگي لشگر 5 نصر نيزبود. علي صمديان از سال 1365 در دانشگاه در رشته مکانيک به ادامه تحصيل پرداخت و قبل از اتمام آن به شهادت رسيد.
پيکر مطهرش در گلزار شهداي بيرجند به خاک سپرده شد.
منبع: "فرهنگ جاودانه هاي تاريخ، زندگي نامه فرماندهان شهيد خراسان" نوشته ي سيد سعيد موسوي، نشر شاهد، تهران - 1386



وصيتنامه
... و اما شما حزب الله که تاريخ به سان شما را به جز در يک برهه از صدر اسلام سراغ ندارد، بدانيد تنها ريسمان محکم، پيوند با ولايت فقيه است و سپردن تمام هستي خويش به او که راه را يافته و شما را با خود همراه کرده است. خدايا، عمرم فداي يک لحظه بودن امام. پس خود را به او بسپاريد. دل به دنيا نبنديد که خانه دل را خراب مي کند. خانه دل را با ذکر خدا آباد کنيد و مهيا شويد براي ياري اسلام در جبهه ها که اين بار ديار عاشق مي طلبد. گوش فرا دهيد به بيانات امام امت که فرموده اند:
امروز حفظ جمهوري اسلامي از نماز واجب تر است و امروز حفظ جمهوري اسلامي در ادامه جنگ و کسب پيروزي اسلام و مسلمين است که دنيا بدان چشم اميد بسته است.
علي صمديان



خاطرات
پدرشهيد:
رفتارش با ديگر کودکان فرق مي کرد. مرتب به مسجد و دوره قرآن مي رفت.

محمود جلايري :
در سال 1356 با تعدادي ديگر از دوستانمان فعاليت مي کرديم که ايشان همه ما را ارشاد مي کردند. يک روز گفت: بياييد برويم منزل آيت الله شيرازي، گفتم آنجا براي چه؟ گفت: براي گرفتن تعدادي اعلاميه و عکس امام. من هم با او رفتم. وقتي به نزديک منزل ايشان رسيديم، متوجه شديم که تعدادي مامور در آن اطراف هستند. به هر شکلي که بود وارد منزل شديم و از فرد رابطي که در منزل بود، تعدادي عکس امام گرفتيم و آنها را در زير پيراهنمان مخفي کرديم. وقتي از در منزل بيرون رفتيم، هنوز چند قدمي دور نشده بوديم که دو نفر که لباس شخصي داشتند، ما را از پشت سر گرفتند. آنها ساواکي بودند و به شدت ما را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار دادند. با توجه به شکنجه هاي سنگيني که نسبت به شهيد صمديان اعمال مي شد، حتي يک کلمه از او شنيده نشد. شهيد را لخت کرده بودند و با «باتوم» به پشت و کمر و پاهاي او مي زدند و از او مي خواستند به امام توهين کند و مدح شاه را بگويد، ولي ايشان اصلا زبان باز نکرد. حاضر بود ضربات شلاق را تحمل کند، ولي از زبانش (جاويد شاه) بيرون نيايد.

فروغ روانجو :
آن روز خورشيد در حال غروب بود. بغض کرده بودم و اشک در حال ريختن بود. دلهره هايم از پس يکديگر مي آمدند و مرا در عمق نيستي ها مي بلعيدند. آنان لباس رزم پوشيده بودند و چه برازنده قامتشان بود. کوله بار عشق خدايشان را بر دوش نهاده بودند و استوار مي رفتند تا طلوع صبح پيروزي را مژده آورند. مي رفتند تا از آزادي خرمشهر عزيز خبر آورند. قاصدک ها و شاپرک ها همراهان اين مردان از جان گذشته بودند که ناگاه بغضم در گلو شکست و لرزان گفتم: چرا مي رويد: شهيد صمديان برگشت و من در درخشش نگاهش و در برق چشمانش شوقي را ديدم آشنا، شوق به پرواز، شوق به رفتن را. گفت: من مي روم نه براي پيروزي و نه براي شهادت و نه براي تبلور شخصيت دروني ام. من مي روم چرا که امام چنين دستور داد. من مي روم تا به وظيفه الهي خود عمل کنم. حالا سرنوشتم چگونه رقم مي خورد، دست خداوند متعال است.
من مي روم فقط براي حفظ آنچه که سالها در کوچه پس کوچه هاي انقلاب، به دنبال آن شعارها داده ام و زخمها ديده ام. من فقط براي حفظ آن چيزي مي روم که سالها پيش از براي آن بارها و بارها به زندان رفتم و بارها و بارها شکنجه شده ام و فقط آرمانم يافتن آن ارزش است. من براي حفظ جمهوري اسلامي مي روم و اين گفته امام من است. چرا که رهبر من و تمام رزمندگان ديار ايثار فرمودند: در اين زمان حفظ جمهوري اسلامي از نماز واجب تر است.
در آن روز بود که در اوج تکاپوي غريب دروني ام آرامشي از معناي زندگي يافتم. آن روز بود که پي بردم درياي مقام و اعتبار و ارزش امام در ميان بارانش، ساحلي بيکران دارد. در آن روز بود که با تمام تار و پود وجودم دريافتم، ارادت و علاقه خاص ايشان نسبت به امام آن پير فرزانه جماران را هيچ گاه ترک نکرده بود. آن روز بود که فهميدم شهيد صمديان چه خالصانه امام را دوست مي داشت و اين يعني اطاعت بي چون و چرا از فرمانهاي آن بت شکن تاريخ و در آن روز با خود عهد کرده بودم در تمام مراحل زندگي پر پيچ و خم از دستورات امام چون يارانش استفاده هاي فراوان کند.
آري شهيد صمديان رفت، اما با قلبي سرشار از علاقه به امام، با روحي بلند که ملائکه بر دوش مي کشيدند. او رفت و رفتنش نقطه عطفي بود براي آغاز زندگي ابدي. آنچه که او را وا مي داشت تا دلباخته از جان برود، فقط فرمانبري از امام خميني بود. سنگيني تفنگ را بر دوشش احساس نمي کرد، چرا که در انديشه پاک امام بود و با تمام ارادتي که به ايشان داشت، رفت.
او رفت، اما اعتقاد محکمش براي ما ماند. مايي که بايد از تمام لحظات زندگي آن بزرگان درس بگيريم. اعتبار امام و سخنانش در زمره ذره وجود شهيد صمديان و تمامي همسنگرانش موج مي زند.

حسن صمديان ،برادر و همرزم شهيد :
قبل از عمليات کربلاي 1، عملياتي انجام شد که موفقيت آميز نبود. در آن عمليات ترکشي به کمر علي خورده بود. سحرگاه موقع برگشتن از عمليات، ديدم يک نفر پشت خاکريز دراز کشيده است. متوجه برادرم شدم که دستش را به کمرش گرفته است. نزد ايشان رفتم و از او خواستم که با هم به اورژانس برويم، اما گفت: اهميت زيادي ندارد، بهتر است به قرارگاه برگرديم. بالاخره به قرارگاه برگشتيم، اما پس از اينکه به قرارگاه رسيديم فرمانده با اصرار از ايشان خواست که حداقل براي پانسمان کمرش به اورژانش برود. هر چند بسيار سرسختي نشان مي داد، اما به هر حال براي پانسمان به عقب برگشت و سپس دوباره به قرارگاه آمد.

پدر شهيد :
در زمان عمليات کربلاي 1 بود که امام فرمان دادند، مهران بايد آزاد شود. ايشان در آن موقع مي خواست به مکه برود و به خاطر همين پيام از رفتن به مکه منصرف شد.

محمود جلايري :
پس از اينکه گردان کوثر در منطقه مهران عمليات کرد و شهر مهران را آزاد کرد، بايد منطقه پاکسازي مي شد تا عراقي هايي که در سنگر هايشان باقي مانده بودند، به اسارت در بيايند. در حين پاکسازي يک سرباز دشمن که داخل سنگر مخفي شده بود از پشت علي او را به رگبار بست و به شهادت رساند.



آثارباقي مانده از شهيد

فجر پيروزي قرآن شد پديد
ياد آمد از هزاران تن شهيد
از رشادتهايشان در ماه خون
کاخ استکباران شد نا پديد
موسم آزادي ياران قرآن آمده
صبح پيروزي براي هر مسلمان آمده

وحدت
فجر وحدت با شهيدان يا رسول الله
مي کنيم تجديد پيمان يا رسول الله
خدمتي نيکوتر بر نوع بشر کردي
دين و قرآن را به وحدت پر ثمر کردي
بر عليه کفر اعلام خطر کردي
رهنماي اهل ايمان يا رسول الله
راه و رسم زندگي بر ما نشان دادي
درس تقوي بر جهاني رايگان دادي
هستي اندر راه وحدت ارمغان دادي
مظهر آئين سبحان يا رسول الله
از پي تحکيم مکتب جنگ ها کردي
انقلابي در همه دوران به پا کردي
مسملين را بر وظايف آشنا کردي
برعليه بت پرستان يا رسول الله
بعد از آن فرزند تو سالار مظلومان
زنده کرد اسلام و دين را با همه ياران
جان نثاري کرد اما با لب عطشان
بر سر ديرينه پيمان يا رسول الله
با پيام او سلحشوري به پا گرديد
رهبر اين کاروان روح خدا گرديد
امت قرآن به وحدت هم صدا گرديد
کن نظر بر ملک ايران يا رسول الله
بر حسين و زينب اقتدا کرديم
پرچم اسلام و قرآن را به پا کرديم
همچو گمنام آروزي کربلا کرديم
مي دهيم مال و سر و جان يا رسول الله

بسم الله الرحمن الرحيم
پيش مولا بکن از خود تو شکايت تا که شايد کند او بر تو عنايت
نظري کن تو به يوسف خدائي برهد او از زليخا ز جنايت
بنما تو اقتدا به حال يوسف که رود او به همان راه هدايت
متصف شو تو به آن صفات يوسف که خدايت بکند تو را حمايت
تو اگر عشق خداي خود به خواهي صمدا نظر کن از دل به حکايت

خواهم از سينه کشم هي فرياد که فداي قدمت جانم باد
گر که فرهاد به دست عاشق دهر باش زين عاشق دلسوخته شاد
عشق من سوز دگر دارد يار دارم هر دم ز فراغت من داد
کند هر لحظه لسانم اقرار که ز عشق تو شوم من آزاد
صمدا ز عشق به مولا خواهد نکند در دل خود جزا و ياد

آنانکه با ده نوش جام وصال اويند راه وصال او را تا کربلا بجويند
جان را به کف نهادي ذکر خدا چو برلب با پاي عشق و ايمان تا نينوا بپيوست

فرياد خونشان را بر آسمان نوشتند عشق حسين او را با جانشان سرشتند
بذر و نهال ايثار تا روزگار ديگر در سرزمين تاريخ با صدقشان بکشتند

اينان طلايه دار آزادي شمايند که اين گونه در صراط سربازي خدايند
در اوج عشق نبيني سوي خدا روانند چون سالکان کوي مولاي سر جدايند

وحدت
اتحاد مسلمين در اين زمان غوغا به پا کرد
شيعه و سني براي عزل دشمن هم صدا کرد
مکر آمريکا و صدام لعين را بر فنا کرد
اي تو ما را نور وحدت آفريني يا محمد 3
يا محمد 3 يا محمد 3
از کلام تو محمد متحد گر مسلمينند
خصم جان ظالمان و جمله مستکبرينند
بهر نابودي مکتب چون که آنها در کمينند
شيعه سني را تو ختم المرسليني يا محمد 3
يا محمد 3 يا محمد 3
آنکه در سنگر بفرمان امامش جان سپارد
دشمن اسلام و قرآن را به پستي مي گمارد
ميوه قلب محمد بر لبش جا مي گذارد
مي زند از دل نداي يا حبيبي يا محمد 3
يا محمد 3 يا محمد 3
کاخ ظلم ظالمين را رزم ياران واژگون کرد
سرفراز از اين رشادت ها اسلام و دين کرد
بند استکبار را پاره ز پاي مسلمين کرد
مسلمين را رحمت العالميني يا محمد 3
يا محمد 3 يا محمد 3
پرتو خورشيد وحدت از جماران مي درخشد
تا قيامت نور احمد از ولايت مي درخشد
بر جمع مسلمين نور هدايت را ببخشد
مومنين را جمله وحدت شد حبيبي يا محمد 3
يا محمد 3 يا محمد 3

وحدت
مسلمين وحدت که دشمن در کمين است
از رسول الله بر ما گفته اين است
بهر آزادي دين فرمان چنين است
مومنين را رهنمايي يا محمد 3
يا محمد 3 يا محمد 3
رهبري از اتحاد ما چه شاد است
مسلمين را چنگ با اين اتحاد است
با گوش جان نداي هل من معين شنيدند
فرياد يا حسين را از جان دل کشيدند
اينان حسيني اند او با رهبري خداجوي
بر ما و هر مسلمان پيغام هر نويدند

در دست خود سلاح و ديگر کلام الله بر لب ندائي از دل باشد ز نام الله
بين سينه شان خروشي دارد زعشق مولا بر شاهکار خلقت گويد سلام الله

از داغ ياران بين حسين دلها چه خون است (2)
جسم عزيزان در بيان لاله گون است
جان مي سپارند
عشق تو دارند(2)
فرزند زهرا يا حسين فرما عنايت (2)
جان مي دهيم تا فتح گردد کربلايت
فرما شفاعت
نزد خدايت (2)
مادر که فرزندش به راهت مي سپارد (2)
بر مادرت او مقتدا خود را شمارد
زهرا عنايت
شد مقتدايت (2)
خواهر نگر صبري چسان در سينه دارد(2)
قلب خودش از دشمنت پر کينه دارد
زينت دعا کن
صبري عطا کن
باشد مبين در سنگر او جاي گرفته (2)
چون بهر نامش او وصيت ها نوشته
ياري کن الله
رهبر روح الله (2)
کاخ ستم از خون ياران واژگون شد
صدام ملعون در جهان رسوا و دون شد
الله الله
نصر من الله (2)
گر مسلمين را جملگي فرياد باشد (2)
قدس از طريق کربلا آزاد باشد
فرمود يا الله
رهبر روح الله (2)

بسيجي
بسيجي عشق تو در سينه دارد دلش از دشمنت پر کينه دارد
نمي لرزد دلش از قدرت او خودش را بر خدايش مي سپارد
ز مانورش نمي ترسد بسيجي که دشمن را به پستي مي نگارد
کند عشق حسيني را به سينه که خود را از سپاهش مي شمارد
ز مادر دارد اين عشق حسيني که بالاي سرش قرآن دارد
بسيجي را به هنگام شهادت حسين بر پهلويش اکبر گمارد


انسان
خداوندا تو من را آفريدي طريقم را به سوي خود بديدي
تو بر من نعمت مادر بدادي مسير زندگي بر من گشادي
ز دامانش محب ها بديدم زگوشم من نصحيت ها شنيدم
ز نعمت هاي خود ايثار کردي محبت هاي خود نثار کردي
در اين دنياي فاني هرچه دارم تورا بر خود ولي نعمت شمارم

اطاعت
اگر فرمان دهي جان مي سپارم ز سويت آنچه گويد آن گزارم
اولي الامرت اگر دستور دارد که اين فرمانبرش سر را سپارد
مطاعم بر فرامينش خدايا به همراه سرم دارم هدايا
تن و ما لم هر آن چه هست دارم به پيش ايزدم من جهد دارم
هزاران بار اگر جان را گزارم به دل غير از تو عشقي من ندارم

منافق
عزت از ما باشد اي پستان دهر اي منافق مردم و مستان دهر
ما که صدام لعين را دشمنيم دشمن پير خمين را دشمنيم
اندرون صحنه ها ما حاضريم بر جميع ظالمين ما قاهريم
بر لب ما شد ند اي انقلاب جان ما باشد فداي انقلاب
از شهادت در دل ما ترس نيست زندگاني بهر ما جز درس نيست
با منافق ,ملت ما دشمن است مومنين را بر پليدان جوشن است
رهبري ما بود روح الله اي صمد کن بر امامت اقتدا


بيعت
عهد و پيمان مي کنيم ما با حسين سر جدا
جبهه اسلاميان از نور ايمان روشن است
مي رويم با پاي ايمان در ره خون خدا
غرب و صحراي جنوب از خون ياران گلشن است
شيرمردان خدا را برستم چون جوشن است
ما بلا جويان در راه خدا پا مي نهيم
مي شود در راه حق سرها ز تن هاشان جدا
عشق رهبر در سر و باامر او سر مي دهيم
چون که از ارج شهيد و هم شهادت آگهيم
ما براي حفظ قرآن و امامت مي رويم
سوي حق اين گونه با عشق و شهامت مي رويم
ما براي کسب فضل و هم لياقت مي رويم
عاشقان را سوي يزدان باشد از دل اين ندا
پاسداري از فضيلت هاي قرآن مي کنيم
ما رها از دست دو نان آن اسيران مي کنيم
جاودانه تا ابد نام شهيدان مي کنيم
در ره نابودي دشمن شويم ما يک صدا


جبهه
مي رسد هل من معين بر گوش جان ناصرانت
اي حسين جان يابن زهرا کن عنايت عاشقانت
خون پاکت مي‌دهد هر دم ندا بر تابعانت
سوي جبهه رهسپارند عارفان و سالکانت
تا بماند خط سرخ راهيان و ياورانت
جان نثاري بهر قرآن شد مرا م شيعيانت
تا بماند درس ايثار بر تمام راهيانت
مي ستيزم تا قيامت بر تمام دشمنانت
در ره کرببلايت يا حسين جان ها فدا شد
عاشقيم تا روز (گاه) مردن بر جمع عاشقانت
بهر احياي کلامت سر ز تن هاشان جد اشد
لعنت ما تا ابد بر ظالمان و قاتلانت
بر لب مردان حق نام تو و ذکر خدا شد
جان ما و مال ما باشد فداي خاندانت
اين بود راه تو و ياران پاک و پيروانت


کي شود مهدي بيايد انتقامت را ستاند
خط بطان بر ستم تا روز محشر مي کشاند
تا ابد پيغام خونت بر همه عالم رساند
بين سرور مومنين و کن شفاعت دوستانت

عشق تو در سينه و در کوي تو جان مي سپارم
خط سرخي در جهان با امر رهبر مي نگاريم
دست بيعت را بدين سان روي دستت مي فشاريم

کربلا
ز عشق نينوايت اي حسين جان (2) بجنگيم تا ابد با دشمنانت
شده دلها پريشان روانم سوي ميدان بود در سينه عشق دوستانت
حسين جان اي حسين جان (2) فرستيم لعنتي بر قاتلانت
به دل داريم حسين عشق شهيدان حسين جان زاده خيرنسايي
به غير الله جان ها را شفايي تو مقتول به دشت کربلايي
خدا کي مهدي زهرا بيايد ره کرببلا بر ما گشايد
شهادت شد مرام اين عزيزان که با رهبر شديم در سوک ياران

حسين عشق تو را در سينه داريم
به سوي کربلايت رهسپاريم
که سر بر مرقد پاکت گزاريم
شفيع ما شوي در نزد جانان

فجر
فجر پيروزي قرآن شد پديد يادم آرد از هزاران تن شهيد
از رشادتهايشان در ماه خون کاخ استکباريان شد ناپديد
ماه خون ,پيروزي مستضعفين نزد يزدان ملت ما روسفيد
در جهان ظلم بر اسلاميان شد بهار امت قرآن نويد
رهبر مستضعفان در اين زمان مي ستيزد با سفيهان پليد
تا صدور مکتب اسلام چون ملتي دارد ز مرداني رشيد
گر بيايد مهدي صاحب الزمان مجري احکام خلقهاي مجيد
بر فراز کاخ استبداديان پرچم اسلاميان خواهد رسيد
ياد ياران کن صمد اين روزگار فجر آزادي انسان چون وحيد

عشق
سوي ميخانه روم تا مي جانانه بنوشم عهد و پيمان بکنم تا همه هستي بفروشم
دل به جانان بدهم تا لب لعلي بستانم ره عشاق و ببويم به رضاي او بکوشم
ياد ياران و محبان سفر کرده نمايم به حريفان دغل هر دم و هر لحظه فروشم
همه ي جان بدهم تا رخ معشوقه ببينم خون شوم در رگ ياران وفا کرده بجوشم
صمد از دل به رفيقان خطا کرده بگويد به شما روز محشر همه پيغام و سروشم


هرجا که برفتم دلم آرام نداشت جز سوي تو رفتم و سرانجام نداشت
سنگي به سرم خورد به هر راه که رفتم آنجا احدي مردم خوشنام نداشت
هر جاي که رفتم به سرم سنگ زدند برگشتم از آن جاده که فرجام نداشت
بديدم از آن راه خدايا چه کنم مرغ دل من بهر تو پيغام نداشت
گفتم صمدا خانه دل را به خدا ده آن کام براي تو به جز دام نداشت

سوي خدا
بايد بهشتي وار در راه خدا رفت اين گونه در راه حسين سر جدا رفت
همچون رجايي سوختن در راه قرآن مردن درون جبهه ها مانند چمران
چون باهنر بايد به راه عشق جان داد سوز خدايي را در اين عالم نشان داد
چون مرتضي بايد مطهر گشتن اي يار صد پاره در راه خدا گرديدن اي يار
قديسيان بايد چو قدوسي بميرند از دست مولاشان خميني جام گيرند
اين باني باشد باني عشق اي عزيزان اين سان ببايد رفت در راه شهيدان

ياران قرآن اي خدا در جبهه هايند اينان صبوران دلير باوفايند
چون عارفان شب زنده دارند اين عزيزان درگاه جمله جان نثارند اين شهيدان
فرياد رهبر را همه بر گوش دارند اينان سلاح عاشقان بر دوش دارند
در راه يزدان جملگي سر مي سپارند چون دست بيعت با خميني مي فشارند

رباعي
همانا دل خويش پيامي دارم از سينه کشم آه و کلامي دارم
فرياد من اين است حسين جان نگهي از جبهه عاشقان سلامي دارم

چون همسفر باد صبا من گشتم از جان خودم به راه تو بگذشتم
مولا بنگر اميد من اين باشد دل را به شفاعت از خدايت بستم

بوي تو حسين ز جبهه ها مي آيد از جبهه شهيد سر جدا مي آيد
با رهبري روح خدا اين امت سوي تو به دشت نينوا مي آيد

حضرت فاطمه سلام عليها
اي عزيز مصطفي گويم نظر کن عاشقان را
کن شفاعت روز محشر جمله ي رزمندگان را

اينان که بيني چون شور و نوا دارند
بهر امام خود ز سوز دل ندا دارند
در سر هواي کربلاي معلي دارند
تا جان به تن دارند به رهبر وفا دارند
چون نفس خود اين عارفان دور از هوا دارند
بر لب هميشه ذکر و تسبيح خدا دارند
عازم به قدس گريده اند از ره کربلا
با ذکر يا رب مي کنند قلب خود با صفا
بر روي خاک افتاده و بر ما نوا دارند
آنان که رو در خط سرخ انبياء دارند
در سينه ها ي خود خدايا صد نوا دارند
از بند اين دنيا دل خود را رها دارند
عشق خميني در سر و برماندا دارند
در راه ايشان هر بلا بر تن روا دارند
در سنگر خود روز شب عشق و صفا دارند
بر رهبر مستضعفان هر شب دعا دارند
از خود گذشته چون نظر بر ما رهروان دارند

دردل
خدايا سينه من داد دارد نشان از عشق آن فرهاد دارد
گهي برقي جهد بر قلب زارم که اين افسرده را دلشاد دارد
همي دانم که سوزش از تو باشد ز نام تو هميشه ياد دارد
غم و غصه ز دوري تو دارد گر مرا آن معلم آزاد دارد
ز اعمالم خدايا ترس دارم که سوز سينه ام بر باد دارد
چو کردار بدم هر دم عفو را درون سينه بي بنياد دارد
فقط باران رحمت از توي اي يار زمين قلب من آباد دارد
همه بر گوش جان کن اين کلامم که تقوي سينه نو بنياد دارد

بسمه تعالي
قدس
فرياد يا مسلمين را چون شنيديم
دست از تن و جان ما با امام خود کشيديم
با امر رهبر آن صبور کوي جانان
عزم و يار خون همه با سر نموديم
آمد ندا از سوي لبنان و فلسطين
بنگر برادر جمله جان بر لب رسيدم
رفتيم آنجا لبيک بر آنها بگفتيم
فريادتان آمد به پاي جان دويديم
اما برادر قدس را آزاد سازيم
چون ما ز ظلم و جور صدا مي دهيم
آئيم ما از کربلا بر قدس ولبنان
بر روحشان پيغام رهبر را دميديم

خون خدا
امشب شهد مستانه ي عشاق امضاء مي شود
اي زاده ي خيرالنساء اي مظهر عشق و وفا
فردا ز خون عاشقان اين دشت دريا مي شود
در راه تو مولا حسين سرها ز تنها شد جدا(2)
حق علي اصغرت آن زاده مه پيکرت
ذکر و مناجات خدا در سنگر اين عابدان
زينب اسير کربلا آن خواهر غم پرورت
کرده مصفا قلب اين فرزانگان
گلهاي باغ مصطفي آن عاشقان پرپرت
نام تو مولاجان حسين زينب براين ياوران
پيروزي رزمندگان اين عاشقان نينوا
شد چشمه هاي ما همه با نام پاکت با صفا
مولا اگر ياران تو در کربلا پرپر شدند
در اين زمان مردان حق چون تابع رهبر شدند
مولا نگهداري نما از جان اين مردان دين
خونين بدن در راه تو مولا علي اکبر شدند
رفع خطر کن يا حسين از جور وظلم ظالمين
مولا نما يک دم نظر بر ا ين مردان باوفا
آزاد کن کرببلا بهر نجات مسلمين


ز گرداب وجود خويش ياران جنگي رستند
که اينان عاشق و سرمست عشق درد ستند
به پاي عشق ره سوي نگار خويشتن بردي
براي ديدن محبوب دست از جان و تن بشستند
سراسر چشم گرديده ز بهر وصل جانان
کبوتروار بر بام سراي عاشقان جستند
نواي دلبري در سينه ذکر يار را بر لب
زدنيا دل بر يده بر خداي خوش دل بستند
ز ساز مطربان مستانه در شور و نوا گشته
به ياران سفر در محضر معشوقه پيوستند
حديث عشق مي‌نمودند ره مردان پيموده
دمي گفتند و خنديدند و بند راز بگسستند
تو گوئي سالياني غم درون سينه‌هاشان بود
قفس را باز نموده دل فرزانه بشکستند
حکايت نامه ياران محمد بر گوش جان بنما
که اين روشن دلان ناقوس قلب صامتان هستند

يارب زکرم بر من دل تو بيار با دانه عشقت صنم را تو بکار
خار و خس آن را تو خدا پاک نما سبزي خود اين چمنم را بنگار
با نور خودت بر دل زارم تو بتاب اين نور خدايا به درونم بنگار
باغبانا تو از اين چمن نگهداري کن دامي ز براي آفت آن بگذار

حديث عشق
اي ديده وران عارف کوي حسين واي شيردلان عاشق روي حسين
عهدي کنيد و اي سفيران برويد بر بام سراي عاشقان سوي حسين
در کرببلا خون خدا منتظر است لبريز شويد جمله رهپوي حسين
با امر امام وعده وروح خدا پاينده نموده در جهان خوي حسين
از خود گذريد جان خدايش بکنيد جانها به فداي يک پر موي حسين
پروانه شويد گرد شمعش پريد يک دم بنشسته پيش زانوي حسين
با عرض ادب گفتم غم هاي درون درمان نموده غم به نينواي حسين
با لب نتوان ستوده ياران رهش بشنو زنواي سالکان بوي حسين

بوي خون
غم زهرا غمي باشد که از هر غم فزون آيد
سزد آن غم به جاي اشک اگر از ديده خون آيد
هنوز از قطره هاي اشک سرخ عترت زهرا
نداي غربتش از بعد اعصار و قرون آيد
هنوز از آتش آن خانه سوزد جان انسان ها
هنوز از داغ محسن لاله با داغ درون آيد
از اين حسرت که دشمن سوخت بيت آل عصمت را
چنان سوزد دل عاقل کزان بوي جنون آيد
من گويم که در آن ضربت در با کودک ومادر
ولي گويم هنوز ازخاک کجا بوي خون آيد
نمي دانم چرا از بعد آن روز مصيبت زا
مغيره هرکجا باشد علي آنجا برون آيد
اُحد دور از مدينه باشد و زهرا به آن حالت
براي درون قبر عمو از خانه چون آيد
مُنويد بس که مي خواهند آل الله شهادت را
ز خاک شيعه اين خاندان هم بوي خون آيد
بسمه تعالي
شور و حالي دارد امشب سنگر رزمندگان
سينه ها مي سوزد از هجر رخ صاحب زمان
چهره مردان حق روشن ز نور کبريا
نوري از آن معدن انوار بر عالم عيان
امشب از درگاه پر فيض خدايي آمده
چشمه ي آب حياتي بهر ما لب تشنگان
گشته روشن تر ز شب هاي دگر اي عاشقان
در جماران سنگر آن رهبر مستضعفان
امشب از سوي خدا آمد يوسفيان برون
تا نمايد واژگون کاخ همه مستکبران فرعونيان
لطف حق روح مسيحائي به عالم مي دهد
تا کند زنده قلوب مرده ما غافلان
اي خميني اي احباب حجت ا بن العسکري
اي امام رهنماي امت اسلاميان
کن دعا بر ظهور قائم دين خدا
تا ستاند انتقام ما ز استکباريان
کي شود رخسار ماهت قلبها روشن کند
ديده ها گريان بود در انتظارت هر زمان 


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان جنوبي ,
بازدید : 189
[ 1392/04/24 ] [ 1392/04/24 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 551 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,243 نفر
بازدید این ماه : 4,886 نفر
بازدید ماه قبل : 7,426 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک