فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات نوري ,کريم
خاطرات علي اكبر تناكي: نياز هست كه از رشادتهاي كريم نوري صحبت كنيم. اگر چه فرمانده كمين ما ، برادر ديگري بود، اما در اصل، ايشان فرماندهي را بر عهده داشت . چون ايشان تجارب نظامي زيادي داشت و از آن رزمنده هايي بود كه با شهيد چمران زياد ارتباط داشتند . ايشان ، در اين فاصله يك سالي كه از جنگ گذشته بود، يكي دو دفعه مجروح شده بودند و چندين تركش مشخص بود، كه در بدنشان هست و كارهاي شناسايي را ايشان هدايت مي كرد . هر شب ما برنامه شناسايي داشتيم، مي رفتيم و بداخل نيروهاي عراقي نفوذ مي كرديم و حتي يك سري غنايمي جمع كرديم و مي آورديم و حتي توانستيم داخل يكي از تانكهايشان بشويم و برويم يك سري از دوربينها و سلاحهايي كه داخل تانكها بود را (در حدي كه توانستيم) ، بياوردم پشت جبهه و كلا هدايت ما ، با اين برادر بود. علي اكبر تناكي: با اينكه خيلي با نيروي عراقي فاصله داشتيم ، اما ديد داشتند . چراغ ها را خاموش كرديم ، هر كار كرديم ديديم نمي شود که رانندگي كنيم . شهيد نوري پياده شد و يك چفيه سفيد به كمرش بست و گفت: سفيدي را مي بينيد ، پشت سرم بيائيد . حدود چهار كيلو متر را با ماشين رفتيم و ايشان همچنان پياده راه مي رفت و ماشين ها به صورت ستون پشت سر ايشان مي رفتند، تا اينكه به منطقه مورد نظر رسيديم. خداداد علي زاده: شب اولي كه در عمليات شركت داشتم، بعد از توجيهات لازم به وسيله سردار شهيد شمس آبادي ( فرمانده گردان جوادالائمه (ع) ) ، تدارك آمادگي لازم را صبح زود، جهت بازديد از محل عمليات با برادر شهيدمان، نوري و چندين تن از برادران ديگر تيم، ترتيب ديده و به محل رفتيم و از نزديك منطقه را مشاهده كرديم و از نظرات ،رابط عمليات سپاه، كه از لشكر قمر بني هاشم و از برادران اصفحاني بود، استفاده كرده و به مقر برگشتيم و به اتفاق شهيد عزيز نوري ، مسائل و كارهاي لازم را به گوش فرمانده عزيزمان رسانديم و سپس براي آمادگي هاي بعدي و خداحافظي با ديگر برادران گردان مان ( سلمان 2 ) برگشتم و به اتفاق شهيد نوري ، به محل گردان موسي بن جعفر (ع ) رفتيم. در بر گشتن ، در حالي كه پياده به سمت گردان سلمان 2 مي آمديم، ناگهان برادر نوري گفت : مي دانيد برادر عليزاده ، همين زمين كه اكنون ما با خيال آسوده روي آن قدم مي زنيم، خدا مي داند كه در موقع آزاد سازي خرمشهر ، براي هر وجب آن يك شهيد عزيزي داده ايم. پس از صحبتهاي زيادي در رابطه با سير تكميلي انقلاب، فرمود : خداوند در صحنه امتحان امّت ايران( در صحنه اجتماع) ، سه سرند قرار داده است. اولين سرند، در مكان شهر ها و روستاها و براي همه است كه چه كسي به جبهه مي آيد و يا چه كسي به جبهه كمك مي كند. پس از آن ، سرند حرم در همين مكان استقرار گردانها و لشكرها مي باشد و براي كساني كه به اينجا مي آيند که با چه نيت و خلوصي خود را براي انجام عمليات و كارهاي لازم آماده كرده و عمل مي كنند . و سرند سوم، در محل خط مقدم و روي خاكريز اول در مقابل دشمن است ، كه هر كس از آن سرند عبور كند ، امتحان خوب و اصلي را داده است ، كه مي بينيم خود او، امتحان را به خوبي پس داد و به ديدار معبودش شتافت. فولادي: با اينكه يك نيروي ساختماني در گناباد بود، اما مثل يك آچار فرانسه در مواقع اضطراري ، در هنگامي كه به مشكلات برمي خورديم، فعاليت مي كرد. گاهي پشت لودر بود ، گاهي پشت بولدوزر بود، راننده پايه يك، لوله كش بنايي هم بود، كار برقي هم مي كرد. خلاصه كارهاي پشت خط و خط را انجام مي داد . درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان رضوي , بازدید : 218 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |