فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

گنابادي ,غلامعلي

خاطرات

برادرشهيد:
قبل از انقلاب اسلامي، يك روز دامادمان، غلامعلي گنابادي، از مشهد به روستا آمده بود و چند عكس هم از حضرت امام همراه خودش داشت . اوبي هيچ ترسي 2تا از عکسهاي امام (ره) را با روحاني روستا در مسجد نصب کرد.
مادرشهيد:
يك روز خواستيم يك خروس را ذبح كنيم و اين زماني بود، كه پدر غلامعلي در جبهه بود . غلامعلي به من گفت : خروس را ذبح كن و به همراه نان ها و رب هايي كه آماده كردي ، به جبهه بفرست ، شايد به دست پدر برسد و اگربه دست پدر هم نرسد، چند تا بسيجي بتوانند يك وعده از آن استفاده كنند .
همسرشهيد:
يك روز كه به طرف خانه پدر همسرم مي رفتم ، يكي از بچه هاي سپاه به نام محمد خاكپور را ديدم . ايستاد و آمد جلو و سلام واحوالپرسي كرد و بچه ام را از بغل من گرفت و او را بوسيد و رفت . با خودم گفتم : آقاي خاكپور قبلاً هر وقت مرا مي ديد ، سلامي مي كرد و رد مي شد . به منزل پدر شهيد رفتم و وارد خانه كه شدم، ديدم گريه مي كند . گفتم : چه شده به من هم بگوييد ؟ رو به من كرد و گفت : اگر بگويم باور نمي كني . گفتم : كسي كه كوله بار همسرش را براي رفتن به جبهه پر مي كند، تحمل شنيدن هر حرفي را دارد . ناگهان گفت : غلامعلي در عمليات خرمشهر از ناحيه پا و سر مجروح شده است و هم اكنون در تهران است. خيلي ناراحت شدم و بعد از مدتي ، خبر سلامتي ايشان را آوردند و پس از چند روز خودشان آمدند .

پدرشهيد:
وقتي كه خبر شهادت غلامعلي را به من دادند، خيلي اندوه گين و متأثر شدم. رفتم سپاه كه جنازة ايشان را ببينم. در را كه باز كردند، چشمم به پيكر مطهر ايشان افتاد. يكي از برادران سپاه رو به من كرد و گفت: حاج آقا ، من خودم شاهد بودم كه پسر شما چندين نفر را به كام مرگ فرستاد و بعد خودش به شهادت رسيد.

بعد از شهادت غلامعلي، يك نفر از مردم روستا به من گفت: زماني كه غلامعلي عضو شوراي پايگاه بود، روزي به ايشان مراجعه كردم و گفتم: من اينقدر گوسفند دارم، شما دو برابر آن را بگو تا بتوانم مقدار جوي بيشتري براي گوسفندهايم بگيرم. غلامعلي از گفتة من ناراحت شد و اين كار را انجام نداد و گفت: من مال حرام نمي خورم و نمي گذارم ، كه شما از اموال بيت المال ، سوء استفاده كني و از آن تاريخ به بعد ، من با ايشان صحبتي نكردم اما او تغييري در تصميمش نداد.
مادر شهيد:
روزي به ما خبر دادند ، كه غلامعلي مجروح شده است و ايشان را در بيمارستان يبستري كردند. وقتي به بيمارستان رفتيم تا او را ملاقات كنيم، ديديم كه يك طرف صورتش كاملاً سياه شده است. تا چشمش به ما افتاد، از روي تخت حركت كرد و نشست و گفت: مادرجان طوري نشده . وقتي علت را از او سؤال كرديم، گفت: در حين آموزش نارنجك بوديم و براي اينكه نحوة استفاده از نارنجك عملاً به نيروهايش آموزش داده شود، نارنجكي را از ضامن خلاص كرده و جهت انفجار پرت كردند ، ولي نارنجك منفجر نشد، رفتم جلو تا اينكه ببينم چرا نارنجك منفجر نشده است ، كه بلافاصله نارنجك منفجر شد.
در مانوري كه در بجنورد برگزار شد، غلامعلي گنابادي به فرد پاسداري ، نقش صدام را واگذار كرده بود و در حين برگزاري مانور ، عده اي از رزمندگان فردي را كه در نقش صدام ايفاي نقش مي كرد را دستگير كردند و زدند. بعد از شهيد گنابادي سؤال كردند ، كه چرا همچين فردي را به نقش صدام درآورده ايد، ايشان در جواب گفت: اين خاسته ي خود او بوده است، ما اين فرد را به نقش صدام درآورده ايم، تا مردم هم ببينند كه اين شخص بازيگر نقش صدام بوده است.

همسر شهيد:
روزي كه خداوند آرزويش را برآورده كرد و فرزندمان به دنيا آمد، غلامعلي در پادگان بود و شب كه به خانه برگشته بود ، باران شديدي مي باريد. با توجه به وضعيتي كه در خانه داشتيم، علي رغم اصرار زياد ، به خانة پدرشان رفته و در آنجا خوابيد. صبح كه آمد و مطلع شد ، كه فرزندمان پسر است، گفت:" خدا مرا به آرزويم رساند و اسم پسرمان را مهدي گذاشت."

غلامعلي در يك عمليات مجروح شده بود. وقتي كه من خبردار شدم ، آدرسش را كه در يكي از بيمارستان ها در تهران بود را گرفتم و به عيادتش رفتم. وقتي كه وارد اتاق شدم، با ديدن من خيلي خوشحال شد و گفت: چگونه توانستي مرا پيدا كني؟ به او گفتم: جوينده، يابنده است. بعد از دو سه ساعتي كه پيش ايشان بودم، برگشتم و موضوع را به پدر و مادرش اطلاع دادم.

برادرشهيد:
فاصلة مكاني بين ما و گردان پيش آمد. ما مجبور شديم از گردان جدا شويم. ايشان براي تأمين بچه هايي كه براي عمليات جلو مي رفتند، در تلاش بودند و قبل از آن اصلاً در پوست خود نمي گنجيد و مشخص بود، كه در آن شب به آرزوي ديرينه اش كه همان شهادت است، خواهند رسيد. و من هم همان لحظه كه بايد بالا سر شهيد باشم، نبودم. از پيش بيني هايي كه در غياب ايشان با دوستان مي كرديم و حالاتي که مي توانستيم در چهره ايشان ببينيم ، شهادت ايشان را دور از ذهن نمي ديديم.

پدر شهيد:
يك شب در مسجد روستا مراسمي برپا شد و محمد علي در اين مراسم شركت كرد و پشت بلندگو رفت و شروع كرد به صحبت براي جوانها . ايشان به تبليغ و ارشاد آنها پرداخت و آنها را براي اينكه به جبهه بروند، تشويق مي کرد.

علاوه بر اينكه به شغل مقدس پاسدارى مشغول بود، به عنوان عضو شوراى روستا هم برگزيده شده بود. ايشان در اين زمينه واقعاً فعاليت داشتند، مردم هم به ايشان اعتماد داشتند و براى رفع گرفتاريها و برطرف شدن نيازمندي هايشان، با ايشان مشورت مى‏كردند و او هم آنها را راهنماى مى‏كرد. در احداث راه، ساختن مسجد روستا، همچنين در روستاى قره خانبندى ، تلاش مضاعفى داشت. اگر روستا روحانى نياز داشت، حتماً دنبال يك روحانى مى‏رفت، و در كارهاى عمرانى روستا فعاليت داشت و براى ما الگو بود.


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان رضوي ,
بازدید : 169
[ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,378 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,070 نفر
بازدید این ماه : 5,713 نفر
بازدید ماه قبل : 8,253 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک