فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات منفرد ,علي اصغر
خاطرات علي منفرد: يکي برادرانم حاضر به شركت در ميادين نبرد نبود. شهيد گرانقدر، روزي با او به صحبت پرداخت و از وي خواست، به عنوان اداي دين به جبهه برود و اگر قدرت جنگيدن را ندارد ، به تداركات منطقه پيوسته و نيازهاي رزمندگان را فراهم نمايد. برادر تحت تأثير سخنان شهيد، با كاميون انباشته از كمكهاي مردمي ، رهسپار ميادين ايثار و جانبازي گرديد و با مشاهده اخلاص و جانفشاني هاي رزمندگان ، دچار تحول اساسي گرديد و بلافاصله نزد برادرش ، تحت آموزش هاي نظامي قرار گرفت ، تا بتواند به عنوان رزمنده در خط مقدم به فداكاري بپردازد. ناهيد قلي زاده طبسي,همسر شهيد: قبل از شروع عمليات ميمك ، هنگامي كه عازم جبهه بود ، به من گفت: بيست و سه روز ديگر منتظر دريافت خبري باش. وي پس از عمليات سالم به خانه بازگشت. قبل از بازگشت وي، من وضع حمل کردم. در بدو ورود به خانه گفت: مشيت خدا بر اين قرار گرفت ، كه من زنده بمانم تا بتوانم روي فرزندم را ببينم و گرنه در آستانه شهادت بودم. روزي براي انجام كاري به منزل همسايه رفتم ومدتي با همسر ايشان به گفتگو نشستم وسپس به منزل بازگشتم. همسرم كه در منزل منتظر من بود، پرسيد: مرد خانه هم در منزل بود؟گفتم: بله، من با همسرش كار داشتم. شهيد ناراحت شد و گفت: از اين به بعد هنگامي كه مرد خانه در منزل هست، آنجا نرو. علت را جويا شدم و بعد متوجه شدم، علت بدبيني وي نسبت به آن فرد و برخورد ناپسند او با مادر شهيد بوده است. بعد از اين برخورد ، مرا به بازار برد و 2 جفت كفش برايم خريد. از او سئوال كردم: چرا 2 جفت خريدي؟ پاسخ داد:يك جفت كه از قبل قصد خريدش را داشتم و يك جفت ، براي اينكه ناراحتت كردم. حسين سبحاني: روزي با ماشين ژيان در مسيري مي رفتيم. هوا بسيار سرد بود و پيرمردي در كنار خيابان ايستاده بود . او را در بين راه سوار كرديم و از وضعيت زندگي و اقتصادي اش مي گفت، من ديدم شهيد منفرد گريه مي كند و خيلي تحت تاثير واقع شده بود. رسول منفرد: نوروز سال 64 ، من مسئول برگزاري مراسم تشييع پيكر شهدا بودم ، به من اطلاع دادند، يكي از 72 تن شهيدي كه قرار است تشييع شود ، برادر خودم است. وقتي او را در تابوت ديدم، خيلي به حال خودم غبطه خوردم . رسول منفرد: شهيد در عمليات بدر به اتفاق تني چند از مسئولين لشكر ، سوار بر قايقي در اطراف جزيره حركت مي كرد ، يكي از همراهان پرسيد : اگر خمپاره اي به محل تجمع ما اصابت كند ، چه خواهد شد ؟ شهيد با آرامش كامل پاسخ مي دهد : هيچ، در آب افتاده و صداي انفجار خفيفي هم شنيده مي شود . در همين هنگام خمپاره اي توسط دشمن شليك مي شود و همه جهت مصونيت از موج انفجار سرها را داخل قايق خم مي كنند . وقتي سر بر مي دارند ، شهيد را همچنان خميده مي بينند ، چند بار صدايش كه مي زنند ، اما جوابي نمي آيد . بلندش مي كنند و در مي يابند كه از ناحيه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت است . بلا فاصله وي را به بيمارستان منتقل مي كنند، ولي قبل از رسيدن به بيمارستان به شهادت مي رسد . درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان رضوي , بازدید : 155 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |