فرهنگی هنری اجتماعی فرهنگی هنری اجتماعی
| ||
تبلیغات طياري ,حميدرضا
خاطرات
خواهر شهيد: آشناها و فاميل كه قبل از انقلاب به منزلمان مي آمدند ، به خاطر حميد رضا سعي مي كردند چادر سرشان كنند و جوراب ضخيم بپوشند . يك روز به مادرم گفت: اينها كه بيرون اينطوري نيستند ! مادرم گفت: به خاطر تو اينطور مي آيند. گفت: چرا ، از من مي ترسند، از خدا بترسند و اين کارها به خاطر خدا باشد و به خاطر من اين شكلي نيايند. دلم مي خواهد هر وقت كه مي بينمشان ، حجاب داشته باشند و مسائل اسلام را درك كنند و به اين صورت از منزل بيرون نيايند. مادرشهيد: يك شب از جبهه آمد و من خيلي خوشحال بودم. وقتي زنگ زد، من نفهميدم كه يك برادري هم همراهش است. گفتم: مادر جان بگذار دورت بگردم. خيلي خوشحالم كه تو برگشتي. حميد رضا ، سرم را روي سينه گذاشت و گفت: مادر، ساكت، اين برادر همراه من است. وقتي برادر پاسدار وارد خانه شد، گفت: مادر، شما نفهميديد چكار كرديد، اين برادر پاسدار همراه من ، برادرش شهيد شده و آمده است اينجا ، كه فكر كند، چطوري خبر شهادت برادرش را به مادرش برساند. شما با اين كارت، اين برادر را به گريه انداختيد. همان شب بود كه اشك در چشم او جمع شد و گفت: مادر شما شيرتان را حلال كنيد . من را حلال كنيد . چرا من هر وقت مي روم جبهه ، شهيد نمي شوم؟ گفتم: مادر جان، اگر هم شهيد شوي ، چه كسي مي خواهد بجنگد؟ خدا شما را نگه داشته ، كه از انقلاب و اسلام دفاع كني. درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان رضوي , بازدید : 227 [ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
:: |
||
[ طراح قالب : گرافیست ] [ Weblog Themes By : graphist.in ] |