فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

زاهدي ,حسن

خاطرات

پدر شهيد:
يكي از دوستان حسن آقا خاطره اي را اينگونه نقل مي كرد :
روزي كه براي نگهبان شركت نفت در مشهد از بچه هاي بسيج استفاده مي كردند. يك بار حسن آقا نگهبان بود ومن پاسبخش . براي بازديد از پستهاي نگهباني مي رفتم كه ديدم حسن آقا درمحل نگهباني نشسته و بسيار ناراحت است. پرسيدم :حسن آقا چه شده است كه اين چنين ناراحت واندوهگين به نظر مي رسي ؟ مگر كشتيهايت غرق شده است ؟ گفت : نه برادر كشتيهاي من غرق نشده است بلكه اخبار را كه گوش دادم شنيدم رزمندگان اسلام در كردستان دارند مبارزه مي كنند وشهيد مي شوند وما اينجا هستيم .وظيفه ي خودم مي دانم كه من هم به لشکر اسلام ملحق شوم و درجنگ حق عليه باطل شركت كنم مي ترسم كه اگر اينگونه پيش برود كشتي اسلام غرق شود .

چون قبل از انقلاب حسن آقا در بيشتر راهپيمايي ها شركت مي كرد و در پخش اعلاميه ها نقش به سزايي داشت روزي به ايشان گفتم : حسن آقا بهتر است كمي مراعات بكني مي داني اگر به دست ساواك بيافتيد چه بلاهايي ممكن است كه آن نامردان بر سر شما بياورند . ايشان درجوابم گفت : مگر چه كار مي توانند بكنند فوقش به شهادت مي رسم مگر اينهمه ما براي انقلاب شهيد نداده ايم؟ خوب من هم يك قطره از اين دريا.

در شب ماه رمضان اقوام به صرف افطاري منزل ما دعوت شده بودند. موقع افطار حسن آقا شربت نعنايي را كه درست كرده بودند با پارچ و ليوان به مهمانها تعارف مي كرد. من به ايشان گفتم : بيا بنشين و خودت هم افطار كن واز اين شربت بنوش ايشان در جواب من گفتند : اين شربت مخصوص شماست من شربت سرخ را خواهم نوشيد.

برادر شهيد:
روزي در منطقه حسن آقا پيش من آمد و گفت : برادر جان در محل ما خبرهايي مي خواهد بشود و ممكن است درگيري پيش بيايد من آمده ام كه به شما بگويم اگر من شهيد شدم شما به پدرو مادر خبر ندهيد. اگر جنازه من پيدا شد كه خوب مي برند مشهد و آنها اطلاع پيدا مي كنند اگر هم جنازه ي مرا منافقين با خود بردند شما برايم گريه وزاري نكنيد تا دشمنان انقلاب از گريه شما خوشحال نشوند.

مراسم تعزيه اش حدود 20 روز طول كشيد و هر روز از طرف يكي از فاميلها براي حسن آقا در مساجد تعزيه مي گرفتند .بعد از اينكه هفتم و چهلم تمام شد و سال شهيد رسيد با تمام تلاشي كه خانواده ام مي كردند تا روحيه از دست رفته پدرم را بدست آورند موفق نشدند و ايشان درست 15 روز بعد از سالگرد آن شهيد بزرگوار به رحمت خدا پيوست.

روزي كه براي تحقيق و تفحص از حسن براي ورود به سپاه آمده بودند وقتي از يكي از همسايه ها مي پرسند كه حسن آقا چگونه فردي است ؟ خانم همسايه مي گويد : ايشان را مثل پسر خودم دوست دارم و يكي از بهترين جوانهاي محله ي ماست . وقتي مصاحبه كننده اين جواب را مي شنود براي صحت حرف آن خانم مي گويد: به طور مثال اگر آقاي زاهدي از دختر شما خواستگاري كند شما چه جوابي مي دهيد ؟ خانم همسايه مي گويد : اين مايه ي افتخار ماست كه آقاي زاهدي عضوي از خانواده ي ما شود .بعد از شهادت حسن آقا يا دو سه ماه بعد از تشييع از محله هاي مختلف مي آمدند و اظهار تاسف مي كردند .حتي از شهرك طرق آمده بودند و مي گفتند: ما فكر مي كنيم يكي از اعضاي خانواده ي ما شهيد شده است واينگونه حسن آقا به دوستان محبت مي كرد .

روزي كه ايشان مي خواست به جبهه برود به ما گفت : من الان با قطار يا اتوبوس و با پاي خودم مي روم ولي موقع بازگشت با يك جعبه چوبي مرا برمي گردانند ولي اين را بدانيد كه اين خواست خودم بوده و هست .همين طور هم شد بعد از اينكه به جبهه اعزام شد 40 روزبعد ، خبر شهادتش را براي ما آوردند.

روزي به اتفاق حسن آقا از محل كار بر مي گشتيم . چون اوايل انقلاب بود و منافقين قصد از بين بردن سپاه و بسيج را داشتند به ما گفته بودند حتي المقدور از رفتن اماكن شلوغ پرهيز كنيد . در راه متوجه شديم در قسمتي از خيابان شلوغ شده است .حسن آقا مي خواست كه به آنجا برود تا از موضوع اطلاع پيدا كند به اوگفتم : برادرجان بهتر است ما خودمان را درگير نكنيم . درجوابم گفت : من كه نمي خواهم با آنها دعوا كنم فقط مي خواهم بدانم حرف حسابشان چيست ؟ من با منطق خودمان و اسلام با آنها صحبت مي كنم شايد كه از خواب غفلت بيدارشوند وقتي آنجا رفت بعد از چند دقيقه غائله خاتمه پيدا كرد و ما به خانه بازگشتيم .

يکي ازهمکاران حسن تعريف مي کرد:
بچه ام مريضي سختي گرفته بود و من تمام پس اندازم را خرج دكتر كردم ولي او خوب نشد احتياج شديدي به پول داشتم روزي به حسن آقا گفتم : حقوقي را كه از سپاه مي گيرم كفاف زندگيم را نمي دهد و الان كه بچه ام مريض شده پولي براي درمان اوندارم و بايد به فكر يك شغل جديد باشم. ايشان در جوابم گفت : برادرجان من هر چه در توانم است به توكمك مي كنم حتي موتورم را هم ببر بفروش و خرج درمان بچه ات بكن ولي از سپاه بيرون نرو و اين سنگر اسلام را خالي نكن .من چون به نظر ايشان اهميت مي دادم به حرفش كردم و بعد از مدتي بحمدالله بچه ام خوب شد و موتور حسن آقا را هم نفروختم .

يکي از همرزمانش تعريف مي کرد:
در شب درگيري حسن آقا بعد از اينكه تير به ايشان اصابت مي كند و منطقه به دست منافقين مي افتد در آن زمان هرگاه منافقين جنازه ي شهداي ما را مي گرفتند يا پوست سرش را از تن جدا مي كردند و يا بينيش را مي بريدند و يا گوشهايش و چشمهايش را درمي آوردند كه يكي از همين منافقين چشم راست شهيد زاهدي را از حدقه در مي آورد و صبح كه نيروهاي بسيج ، منطقه را پاكسازي مي كنند ,مشاهده مي كنند كه منافقان و ضدانقلابيون به چه طرز فجيعي با جنازه ها برخورد كردند. اين امر اراده ي ما را نسبت به از بين بردن آنها مصمم تر و ايمان ما را قوي تر مي كرد .

خواهر شهيد:
همراه مادرم به روستا رفته بوديم كه دايي ام آمد دنبالمان و گفت : برادر بزرگترت از جبهه آمده و مي خواهد زودي برگردد .شما بياييد ببينيدش من به اتفاق مادرم به مشهد آمديم و وقتي به منزلمان رسيديم ديدم اقوام در خانه ما جمع شده اند و بسيار ناراحت و اندوهگين هستند وقتي علت ناراحتي را جويا شدم پي به شهادت حسن آقا برديم .

برادرشهيد:
درشب تولد امام رضا(ع) حسن آقا را درخواب ديدم كه مجلسي در مسجد هدايت گرفته بوديم و ايشان در حال پذيرايي ميهمانها بودند و ياد اين آيي شريفه افتادم كه شهيدان زنده اند وبا خودگفتم : حقيقتاً شهدا زنده اند وحسن آقا برادرم هم زنده است و دارد از ميهمانهاي امام رضا (ع) پذيرايي مي كند.

عبدخدا:
اولين باركه به سنندج آمدند شب را به اتفاق در پشت بام پليس راه خوابيديم در آن زمان شبها معمولاً توپخانه كار مي كرد و آتش روي دشمن مي ريخت . هرگاه كه صداي شليك توپ را مي شنيد از جايش بلند مي شد و مي گفت: چيه بردار درگيري شده بلند شوبرويم كمك شايد به ما احتياج داشته باشند گفتم : نه طوري نشده اينها كار هر شبشان است وبا اين روحيه وارد منطقه شده بود وهميشه آماده مبارزه بود.

روزي تعدادي قبضه سلاح را كه درجنگ سوخته و ناقص بودند را به مشهد آورده بوديم كه حسن آقا با دلسوزي خاصي با توجه به اينكه سلاحها سوخته بود وبه درد نمي خورد وايشان نيز مسئول جمع آوري آنها نبود سلاحها را تميز مي كرد و با نفت مي شست وروغن كاري مي كرد وسپس در انبار نگهداري مي گذاشت و گفت: همين سلاحها به ظاهر بي ارزش روزي قطعاتش لازم مي شود.

روزي حسن آقا خاطره اي از كردستان را اينگونه نقل مي كرد:
روزي كه قرار بود با عده اي از بچه ها به مشهد بياييم گويا منافقين خبردار مي شوند و به ما تك زدند. از همه جا كوه به سمت ما گلوله مي آمد و تنها راه نجات اين بود كه خودمان را در باتلاقهاي مجاور بياندازيم .خيلي شهيد داديم در آن پاتك و در آخر هم هلي كوپتر سپاه آمد و ما نجات پيدا كرديم .

برادر شهيد:
بعد از شهادت حسن آقا من به اتفاق برادرم رفتيم تا عكس شهيد را بدهيم بر روي پوستر چاپ كنند وقتي به عكاسي رفتيم وعكس را تحويل داديم صاحب مغازه به مشاهده ي عكس دگرگون شد و چنان گريه مي كرد كه من اينچنين براي شهادت حسن آقا گريه نكردم . پرسيدم شما مگر برادرم را مي شناسيد ؟ بعد از اينكه كمي گريه اش كم شد گفت : بله آقا ايشان يكي از بهترين دوستان من بودند .

روزي كه حسن آقا مي خواست به جبهه برود به من گفت : برادر جان من 30 تومان به آقاي كاظم ميرآب كه لوازم خانگي فروش بود, بدهكارم لطفاً اگر من برنگشتم بدهي مرا شما بدهيد و ازديگر دوستان از طرف من حلاليت بطلبيد.


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان رضوي ,
بازدید : 229
[ 1392/04/25 ] [ 1392/04/25 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,099 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,791 نفر
بازدید این ماه : 5,434 نفر
بازدید ماه قبل : 7,974 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 1 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک