فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

رباط سرپوشي ,علي اکبر

 

فرمانده گردان حزب الله لشکر5نصر(سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)


پنج روز از بهار سال 1341 ه ش گذشته بود که صداي كودكي در يكي از منازل روستاي گراتي طنين انداز شد. او را علي اكبر نام نهادند. در همان سال هاي كودكي بيماري سختي اين پسربچه را در تب مي سوزاند. مهر پدري بر دل مرد خانه نهيب مي زد كه كودك را بر پشت خود بسته و با دوچرخه راهي شهر شو. به شهر نرسيده پدر سوزشي را در پشت خود احساس مي كند. كودك را از پشت خود جدا مي كند. درمي يابد كه اين سوزش نه از تابش مهربانانه ي خورشيد بلكه از تب كودك بيمار است. دلش پژمرده مي شود.
عنايت خدا فرصتي ديگر مي بخشداما در شش سالگي بيماري سرخك كودك ، اين بار دل مادر را مي لرزاند. فداكارانه تا بهبودي كامل پسر را همراهي مي كند. آن زمان كه والدين در بيابان در پي كسب روزي حلال ضربات شلاق گونه ي آفتاب را متحمل  مي شدند ، احساس مسئوليت در اين كودك رشد مي كند اودراين کار پر مشقت يار وهمراه والدين مي شود يادر نبود والدين زحمت رسيدگي به بچه ها را متحمل مي شود. در شهر به همراه محمد رحيم نوروزيان در يك منزل استيجاري به قصد ادامه تحصيل سكني مي گزيند.
با مطالعه ي كتب مذهبي لطافت روحي ، آگاهي فكري و عملي بيش از پيش در او متجلي مي شود. مسجد ومحرابش نقطه ي اتصال دل او با خداست. هرگاه دل درياييش از اين دنياي خاكي و مادي مغموم و گرفته مي شد با همراهي محمد رحيم سر به طبيعت خارج از شهر مي گذاشت. مثل اين كه دلش نمي خواست بانگاه شهري خدا را پيدا كند. در سيزده سالگي با وجود مخالفت مادرش روزه گرفتن را آغاز كرد. در پي آن پله پله تا ملاقات با خدا پيش رفت. رشد فكري او از زماني متبلور شده بود كه به محمد رحيم پيشنهاد پاره كردن عكس هاي خاندان پهلوي از كتب درسي را داد. در شهر دلش از والدين جدا نبود. با پنجاه تومان تا دو سه هفته سر مي كرد. شايد به خاطر اين كه هيچ گاه دستان پينه بسته ي مادر و پدرش را فراموش نكرده بود. هنگامي كه خبر سوختگي خواهرش به او رسيد بي معطلي خود را به روستا رساند و شخصا به خواهرش رسيدگي مي كرد. خودساختگي دروني اش به اين جا منتهي نمي شود. زماني كه زندگي مشترك خود را آغاز كرد پولي را كه پدرش براي خريد خانه به او داده بود به خودش پس مي دهد .او نمي خواهد در اين دنيا خانه اي داشته باشد.
شوق وصال آن زمان در او شكوفا مي شود كه براي اعزام به جبهه به اتاق پرسنلي رفته و از داخل در را قفل مي كند و ملتمسانه و مردانه مي گريد و درخواست اعزام به ميدان نبرد را مي كند. در شب همرزمانش متوجه عدم حضور او در كنار خود مي شوند. در پي يافتنش او را در پشت خاكريزها مي يابند. در حالي كه خاضعانه سر به سجده گذارده و مي گريد. دراين وقت شب چرا مي گريد؟ چه چيزي مي خواهد؟ بعدها آن قسمتي را كه شهيد با اشك خود قسمتي از زمين را متبرك مي كرد به اندازه ي گودالي كوچك گل مي رويد. در آخرين ديدارها اهالي خانواده در چهره اش نشاطي ديگر يافتند. او را مي ديدند در حالي كه از آن طرف خانه به اين طرف خانه رفته و براي لحظه ي موعود ثانيه شماري مي كرد. در آخرين نگاه ها پدر را با بوسه باران به خدا مي سپارد و راهي مقصد نور مي شود. همچنان در انتخاب خود مصمم است, پس نبرد مي كند و مي جنگد. ناگهان خمپاره اي در كنار پاهايش جا خوش مي كند و شراب سرخ رنگ عشق را بر زمين جاري مي سازد. از آن سو تركشي سينه ي مالامال از عشقش را نشانه مي رود. گويا اين شي هم مي خواهد يك قلب آسماني را از صاحبش بربايد. در عمليات مسلم بن عقيل در شهر سومار, علي اكبر عقيل گونه به شهادت رسيد. درحالي كه براي يك جماعت چشم و گوش بسته حامل يك پيام حسيني بود. در لحظه ي شهادت چهره اش رنگ صداقت با خدا و شهادت داشت. برادران سپاهي به در منزلش مي روند. چگونه مي توان خبر شهادت فرزند ارشد را به خانواده ابلاغ كرد. والدين شهيد در بيابانند. گويا آنان خود را براي شنيدن چنين خبري آماده كرده بودند. مي توان چشمان منتظر پدر و مادري را در غم از دست دادن تصور كرد اما هرگز نمي توان تصور كرد كه مادري را از ديدن جنازه ي پسر شهيدش محروم كنند. در سكوت حرف هايي بين شهيد و مادرش منتقل مي شود كه همگان فقط سكوتش را در مي يابند نه حرف هايي كه در دل آن دو مي گذرد. همه مشتاق هستند كه خواهان ديدار پيكر شهيد باشند تا شايد فطرت خداجوي آنان بيدار شود و شايد به خاطر همين شوق بيداري فطرت بود كه يكي از همرزمان شهيد داغ نديدن پيكرش را همچنان در دل دارد. شهيد علي اكبر رباط سرپوشي بيگانه با ريا و تزوير در وصيت نامه ي خويش صداقتي را بيان مي دارد كه آدمي را به تأمل وامي دارد:
«هنگام شهادتم چشم هايم را باز نگه داريد تا مردم بدانند من با چشمان باز اين راه را انتخاب كردم نه با چشم بسته و دست هايم را از تابوت بيرون بگذاريد تا مردم ببينند كه چيزي با خود نبردم بلكه با دست خالي نزد خداي خود رفتم. »
تفاوت ها بسيار بارزند. چشم هايمان را بر تمام واقعيات مي بنديم و در كنارش چون گدايان منعم از مال دنيا غنيمت جمع مي كنيم. غافل از اين كه همه ي ما مسافريم ورفتني,همانگونه که بهترين بندگان خدا بعد از دوران رسول الله را در عصر خميني بزرگ رفتند,اما باتفاوتي بزرگ ,آنها خودراه رفتن وزمان رفتن را انتخاب کردند.
منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثارگران بجنورد ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد



وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب علي اكبر رباط سرپوشي داراي شناسنامه  468 صادره اسفراين فرزند محمد ساكن اسفراين روستاي کراتي, پدرم محمد رباط سرپوشي را وصي خود قرار مي دهم كه به وصيت هاي من به شرح زير عمل نمايد.
1-    محل دفن  هرجا كه دل پدر مي خواست با رضايت همسرم.
2-    تجهيز و تعزيه داري   مسجد گراتي و به اسفراين.
3-    نماز و روزه ي استيجاري روزه و نماز يكسال.
4-    خمس و زكات اموال  هرچقدر مي شود پدرم بپردازد..
5-    مظالم و كفارات.
6-    ديون و بدهكاري هاي من  پرداخته شود.
7-    طلب هاي من.
8-     پدرم را قيم فرزندانم قرار مي دهم.
ملاحظات : راجع به همسرم : پدر عزيزم شما مي تواني از همسرم مانند فرزندت مواظبت كني و حقوقم را به او بپردازي تا بتواند بدون هيچ نيازي زندگي كند و ديگر اين كه با احكام اسلامي راجع به همسرم رفتار شود در رابطه با ازدواج مجدد.        فرزند شما علي اكبر رباط سرپوشي

اي خدا مرا اين عزت بس كه بنده ي تو باشم و اين فخرم بس كه پروردگارم تو باشي تو آن چناني كه من دوست دارم پس مرا آنسان كه مي خواهي بگردان.
با درود بر پيامبر گرامي و تمامي امامان بر حق ,من الجمله امام مهدي (عج) منجي انسان ها كه جهان در انتظار اوست و نايب بر حقش امام خميني كه يك تنه و تنها در مقابل رژيم ستمكار و آمريكايي پهلوي از همان اول ايستادند تا سرنگوني كامل آن رژيم كه ما ملت ايران و بلكه تمام جهان باچشم خودمان ديديدم كه چگونه رژيمي كه تا دندان مسلح بود وتاب مقاومت در مقابل ملت بادست خالي كه با پيروي از رهبرشان امام خميني قيام كرده و طاغوت را شكستند و مي روند تا جهان را يكسره به زير پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الل(ص)ه در آورند . در اين برهه از زمان كه بيش ازسه سال از پيروزي انقلاب مي گذرد و ما شاهد صدها توطئه در اين كشور انقلابي بوديم ولي ديديم كه الطاف خدايي بر سر اين مردم مي بارد و نگذاشت كه اين انقلاب انحرافي پيدا كند و پس از اين كه آمريكا ديد نمي تواند با هيچ توطئه اي انقلاب را با شكست روبه رو كند ,جنگ تحميلي عراق را راه انداخت كه دو كشور اسلامي را باحماقت صدام ظالم به جان هم اندازد و اين همه نيرو كه بايد در از بين رفتن اسرائيل و آمريكا به كار برود در سرزمين هاي ايران به هدر رفتند.
برادران اين انقلاب احتياج به نيرو دارد. شماها كه دم از انقلاب و امام و اسلام مي زنيد برويد و جبهه ها را پر كنيد تا پس از عراق به سراغ آمريكا و اسرائيل برويم و پوزه ي تمام اين جنايتكاران را بر خاك بماليم .
ما بايد براي زنده نگه داشتن اسلام ، برپايي تمامي قوانين الهي اسلام جانمان را فدا كنيم. ما كه مي خواهيم خلاصه روزي از دنيا برويم ,پس چرا مرگ در راه خدا و در جبهه ها را قبول نكنيم كه هم قدمي باشد در راه پيروزي انقلاب و هم رسوايي جنايتكاران و جانيان ‌( آمريكا ، شوروي و اسراييل ) ما كه در اين انقلاب از رهبر انقلابمان گرفته تا همه ي دولتمردان همه يا شهيد داده اند يا معلول هستند پس چرا بايد در اين راه قدم برنداريم؟ آيا ما يادمان رفت شهادت يار وفادار امام بهشتي مظلوم كه چگونه مظلومانه در زير آوارهاي حزب جمهوري با 72 تن ازيارانش به شهادت رسيدند و يا شهادت دو ياور امام ,رجائي و باهنر كه در آتش منافقين سوختند و حالا ما بايد چه طور اين همه سنگيني خون شهدا بر دوشمان باشد و نسبت به مسايل بي تفاوت بگذريم و بگوييم روزي اين ها درست خواهد شد . بياييد برادران و خواهران دست به دست هم بدهيم و تمام خط هاي انحرافي كه در زير چتر خط امام ,دارند ضربه بر اسلام مي زنند رااز جامعه ي اسلامي محوشان كنيم.
بايد ما اين شعار را در ذهنمان زنده كنيم و به مردم بگوييم :"هم مرجعي و هم رهبري خميني" آيا اگر ما تمام دنيا را بگرديم همچون امام كسي را پيدا مي كنيم كه در مقابل امام علم كنيم؟ كه الان اين كار را كرده اند و مي خواهند از اين راه ها انقلاب را متوقف كنند. ولي خوشبختانه امام عزيزمان همچون آفتاب براي همه روشن است و لازم به شمع نيست كه دنبالش بگرديم و اعلميتش برتمام جهانيان ثابت شده به جز عده اي كه اين ها هم مغرضند و هم در خطرند و اين ها در كل همان منافقند كه در جنگ صفين قرآن را بر سر نيزه كردند تا ياران علي (ع) را از اطرافش پراكنده كنند و اسلام راستين را شكست بدهند , حالا شكست نهايي را خواهند خورد. مورد آخر از پدر و مادر و همسرم مي خواهم كه بر شهادت من اگر  شد نگريند. هرچند من خودم را لايق شهادت نمي دانم ولي شما بر مظلوميت حسين (ع) و بهشتي مظلوم و رجايي و باهنر عزيز بگرييد و اشك بريزيد.
مي خواهم كه هنگام شهادتم چشم هايم را باز بگذارند تا مردم بدانند كه من با چشم باز اين راه را انتخاب كردم نه با چشم بسته ؛ و دست هايم را از تابوت بيرون بگذارند كه مردم ببينند كه چيزي با خودم نبردم بلكه با دست خالي نزد خدايم رفتم.
و از تمام برادران مي خواهم اگر چنان چه ناراحتي از اينجانب علي اكبر رباط سرپوشي ديدند به بزرگي خودشان ببخشند و از دعا يادشان نرود و هميشه اين دعا را زمزمه كنند:
خدايا خدايا تاانقلاب مهدي خميني را نگه دار
از عمر ما بکاه وبرعمررهبر افزا
برادران بياييد , در هر 24 ساعت براي رضاي خدا 2 ساعت را براي نماز جماعت و دعا و ديگر انجام فرايض ديني در مساجد بگذرانيد و اين همه به فكر خوردن و خوابيدن نباشيد.
به اميد پيروزي لشكريان اسلام, السلام علي الله الصالحين
علي اكبر رباط سرپوشي


خاطرات
پدر شهيد:
تولد شهيد علي‌ اكبر بعنوان اولين فرزند براي من خاطرة شيريني است اما بدليل فقر و تنگدستي حاكم بر خانواده در آن زمان و به خاطر خان و خان بازي  و مشکلاتي که به خصوص در مناطق مرزي  وجود داشت ,با تلخي  بر ما گذشت. براي فراهم نمودن تسهيلات درس و امرار معاش بايستي سخت كار مي‌كرديم .علي اکبر پس از فارغ شدن از درس به من كه دركشاورزي فعاليت مي کردم کمک مي کرد.
بعد از اينکه از مدرسه مي آمد,به کمک من مي شتافت , سه ماه تعطيلي را هم به كار و كوشش مشغول بود. سال دوم نظري بود كه جنگ شروع شد و اوبه منطقه رفت. مدت سه ماه كه تمام شد آمد و فرمود كه من به مرخصي آمده‌ام نه اينكه پايان حضورم درجنگ باشد , من ديگر سلاحي را كه برداشته‌ام به زمين نمي‌گذارم و به خود اجازه نمي‌دهم كه در بستر بخوابم و برادرانم در جبهه‌ها به خاك و خون بغلطند و جان بدهند.
دوست داشت بسيجي باشد اما پس از مدتي خدمت در بسيج با اصرار فرماندهان به عضويت سپاه در آمد. البته بر خلاف ميل خودش چون مي‌فرمودند اگر به سپاه بروم ممكن است نتوانم هرموقع که خواستم به جبهه بروم.
در گوشه‌اي از وصيتنامه ايشان مكتوب است: اي خدا مرا اين عزت بس كه بندة تو باشم و اين فخرم بس كه پروردگارم تو باشي تو آنچناني كه من دوست دارم پس مرا انساني كه مي‌خواهي بگردان . در قسمتي ديگر مي فرمايد: برادران بيائيد در هر 24 ساعت براي رضاي خدا 2 ساعت را براي نماز جماعت و دعا و ديگر انجام فرائض ديني در مساجد بگذارنيد كه با اين تفاسير ديگر ذكر نمونة ارتباط وي با خدا با عنايت به ارادت و بندگي خاصي كه نسبت به معبودش دارد قابل وصف نيست.
مكتبي , مذهبي و انقلابي بود و با درك اهداف انقلاب اسلامي به رهبريت حضرت امام خميني(ره) از همان ابتداء در تظاهرات و راهپيمائي‌ها شركت داشت و به فعاليت‌هاي انقلابي در آن زمان كه معمولاً به اتفاق روحانيت و جمعي از جوانان حزب الله انجام مي شد ,همكاري داشت تا اينكه امت اسلامي همچون درياي عظيمي از وحدت،  ايمان و اطاعت از رهبري به راه افتادند و كاخ ستم را واژگون نموده و جمهوري اسلامي را به ارمغان آوردند.
ارتباط ايشان با بسيج و مساجد بسيار عالي بود و اولين اعزام وي و براي رفتن به جبهه از طريق بسيج انجام پذيرفت و پس از آن وارد سپاه شد و بعنوان يك پاسدار رسمي با مسئولين ردة بالاتر و نيروهاي تحت امر با گرمي هر چه تمام برخورد داشت . بيشتر اوقات را ايشان در منطقه حضور داشت.
در گوشه‌اي از نامه‌اش به بازماندگان مينويسد، بازماندگانم اين نامه را كه نوشتم نميدانم در ميان شما خواهم بود يا خير. من راهي را كه انتخاب نموده‌ام آگاهانه است و بر اساس شناخت به جبهه آمده‌ام تا بتوانم به نداي خميني كبير پاسخ گفته باشم چون اسلام مورد تجاوز يزيديان زمان قرار گرفته‌ است.
سه مرتبه به جبهه اعزام شدند كه دو مرتبة آن را از طريق بسيج اسفراين ابتدا به مدت سه ماه به جبهه شوش و در نوبت دوم به مدت 70 روز به جبهه كردستان رفت. يك مرتبه از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اسفراين به جبهه اعزام شدکه در همين نوبت به شهادت رسيد.
به نقل از يكي همرزمان و دوستان صميمي , علي اكبر در ارتفاعات مسلط بر شهر مندلي عراق در جبهه سومار و در حين رفتن به نقطه‌اي حساس بين خط خودي و دشمن بر اثر اصابت تركش خمپارة 60 ميليمتري به ناحية پا و سينه به درجة رفيع شهادت نائل مي‌گردد.
به ما مي‌فرمود : اين جمهوري اسلامي كه خون‌بهاي هزاران شهيد مي‌باشد و بدست من و شما سپرده شده است، بايد پاسدار آن باشيم و آن هم جز با نثار خون ميسر نمي‌شود. بگذار در كربلاي ايران قطره خوني كه دارم تقديم راه اسلام و امام نمايم .
در قسمتي ديگر مي‌فرمايد مي‌دانيد كه شما مسئوليتتان سنگين‌تر است و آن رساندن پيام شهيدان به گوش جهانيان و دنياي اسلام است,در ايفاي اين مسئوليت كوشا باشيد.
هميشه آرزوي سلامتي و طول عمر رهبر كبير انقلاب اسلامي امام خميني (ره) و پيروزي اسلام بر كفر جهاني و تشكيل امت واحده و جمهوري اسلامي در تمامي كشورهاي مسلمان مظلوم و تحت ستم  داشت.
علي اكبر با توجه به اهميت و علاقه اي كه به مطالعه كتب اسلامي و غيره داشتند از توانائي و بهرة فرهنگي خوبي نيز برخوردار شده بود. در زمينه ارشاد و تبليغات اسلامي و فرهنگ اسلامي نقش موثري داشتند.



آثارباقي مانده از شهيد
بسم الله القاسم الجبارين
برادران پاسدار:
سعي كنند كه پيام هاي امام را حتي المقدور گوش كنند و در زندگي روزمره شان به كار ببندند.نسبت به يكديگر خلوص نيت داشته باشند. نسبت به مسايل مملكتي بي تفاوت نباشند.
دعا يادشان نرود و سعي كنند در مجالس اسلامي هميشه شركت كنند , مجالس اسلامي تسكين دهنده اشت. مطالعه يادشان نرود و تا مي توانند سطح سوادشان را بالا ببرند.
از تكبر و خود پرستي دوري كنند تا در بين مردم به خوبي شناخته شوند. خودشان سعي كنند امروزشان با فردايشان فرق كند وگرنه گنهكارند. از دروغ به طور كامل بپرهيزند زيرا دروغ ايمان را سست مي كند.سعي كنند ظاهرشان را با درونشان تطبيق دهند, نكند خداي نكرده با ظاهر مردم را فريب دهند. در هر روز چند دقيقه در مورد خودشان فكر كنند زيرا امام در رابطه با پاسدار فرمودند:" كاش من هم يك پاسدار بودم." سعي كنند تمام حركاتشان را كنترل كنند زيرا هميشه زير ذره بين هستند.اخلاق اسلامي را در تمام ابعاد رعايت كنند حتي در برخورد با دشمنان و در آخر از كليه ي برادران مي خواهم كه اگر از من بدي ديدند به بزرگي خودشان ببخشند. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار,از عمر بكاه وبر عمر رهبر افزا.  به اميد گذشتن از مرز عراق   28/4/63



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان شمالي ,
برچسب ها : رباط سرپوشي , علي اکبر ,
بازدید : 243
[ 1392/04/28 ] [ 1392/04/28 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,246 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,714,938 نفر
بازدید این ماه : 6,581 نفر
بازدید ماه قبل : 9,121 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک