فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

خردمندي ,محمد حسين

 


سال 1338 ه ش در خانواده اي مذهبي ودر اسفراين به دنيا آمد. هوش و استعداد بي نظير و حسن اخلاق و برخورد مؤدبانه اش با ديگران طوري بود که همواره مورد توجه دوستان و آشنايان بود .او از محبوبيت زيادي در بين فاميل برخوردار بود.
دردوران مبارزات انقلاب اسلامي به تهران رفت تا در مرکز مبارزات باشد .او فعالانه در تمام صحنه ها وميدانهاي مبارزه با طاغوت حضورداشت واز پيشگامان اين مبارزه مقدس بود.
اوچه در دوران مبارزات قبل از پيروزي انقلاب وچه بعد از انقلاب در برقراري نظم وايجاد آرامش براي مردم تهران فعاليت چشمگيري داشت. با پيروزي انقلاب اسلامي به اسفراين بازگشت و با همکاري دوستانش سپاه پاسداران اسلامي اين شهر را تاسيس کرد و در واحد اطلاعات و عمليات اين نهاد فعاليت خود را شروع نمود. حفظ دستاوردهاي انقلاب را از اهم مسايل مي دانست در جهت افشاي چهره ي واقعي و ضد مردمي گروه هاي ضد انقلاب نقش زيادي داشت تا حدي كه چندين بار از طرف منافقين مورد سوء قصد قرار گرفت.
با شروع جنگ تحميلي و حضور رادمردان و جان بركفان در صحنه هاي پيكار ، او نيز خود را به ميادين نبرد رساند و در مناطق بستان و تنگه ي چذابه حماسه ها ي زيادي آفريد.
موقعي که در جبهه هاي جنوب بود, در بخشي از نامه اش به خانواده چنين مي نويسد: « اين جا واقعا كه همه ي قواعد نظامي و كلاسيكي به هم خورده است. بچه ها در ميان باران خمپاره و رگبار مسلسل و غرش تانك و آتش توپخانه و مزدوران؛ صف اندر صف ، سنگر به سنگر و قدم به قدم به كمين نشسته اند و به پيش مي تازند. و عجيب است كه شهادت مرز آتش وخاك و دشمن و دوست نمي شناسد ... و من عهد كرده ام كه تا پايان جنگ آن طرف ها نيايم و راهي را كه انتخاب كرده ام, شهادت ، رهايي و آزادگي مي باشد. مي خواهم مصداق واقعي كلام امام در مورد پاسداران باشم و در اين صحراي وسيع تماما محرومان و زجركشيدگان و ياران صديق امام و نسل جوان وپير زنده دل مي باشند كه به خونخواهي حسين (ع) به پا خواسته اند و مي خواهند مكتبي نو و نسلي نو بسازند. »
او كه با تمام توان در ميادين نبرد حماسه مي آفريد لحظه اي از عشق به شهادت و آزادگي غافل نماند و سرانجام با قلبي سرشار از ايمان و عشق و ايثار و شجاعت بر اثر انفجار تله ي انفجاري در يك سنگر عراقي به درجه ي رفيع شهادت نايل آمد و به ملکوت اعلي پرواز کرد .
منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثارگران بجنورد ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد


آثارباقي مانده از شهيد
سوگند.....
بر قطار قطار گلوله ي تير بار سوگند، بر صوت صوت خمپاره و توپ سوگند ، بر آه آه و له له بچه ها سوگند ، بر از دست رفتگان سوگند ، بر قيام كنندگان حاضر در جبهه سوگند.
به خداي سينه هاي صحنه ي جنگ سوگند ، به هرچه كه مقدس است سوگند ، بر هر كه با امام است سوگند ، بر سپيده دم پيروزي و شفق سوگند ، بر كبودي مجروحان سوگند ، به جان پاك امام سوگند ، به مهر پاك مادر سوگند و به قلب تپنده در سنگر سوگند.
كه راهم را تا آخرين نفس ادامه خواهم داد و از اين راه بر نمي گردم. شعر معروف هميشه زمزمه ي من بوده و هست:

اگر در راهم هزاران خار باشد
بر او صد آهنين ديوار باشد
به الله قسم كز راه خود برنگردم
اگر چونان كه برگشتند برگردم نامردم

بسمه تعالي
برادرم, از معتقدات من اين بوده و هست كه انسانها در كشاكش دهر و در ظلمت بحر و بر ,خود را به نمايش مي گذارند. هرچند كه معتقدم « زبان درازان » و « ايدئولوگان » در ورطه ي ايمان سخت بي ايمان مي گردند و در ميدان عمل پاي در گل و فكر ثقيل محتاج يك جرثقيل تا بدن سنگينشان را بكشند وليكن در مصاف حرف و مجلس تشريف و تكريم بر همه سبقت مي گيرند و بر حق داران مي تازند و بر خون دهندگان فخر مي كنند و زبانشان را مي بندند, با دهان بند.
ايدئولوژي يعني كه كسي را توان حرف زدن نيست. با تقدسشان مي گويند مقدسان را و با حرفشان مهلت حرف زدن را از ديگران مي گيرند. كاري ندارم. جبهه چيزي است كه هركس را نشان مي دهد و مي نماياند. شهيد را ، چريك را ، حرف زن را وايدئولوک را ، پشت ميز نشين را ، مغرور و مستكبر را ، بله قربان گو را ، ايثار گر را ، اهل رفاه و درد را ، سينه ي دردمند و سينه ي آرزومند را ، قلب تپنده و مكنده را ، پاي رونده و مانده را ، همه وهمه چيز انسان بر باد مي رود و عريان مي گردد و آن چه مي ماند اخلاص است. آن چه پيش مي برد اخلاص است. آن چه كه انسان را باز مي دارد تقوي است و آن چه كه مي براند و مي جوشاند و مي خروشاند و بر معراج مي برد و بر قله ها مي كشاند و بر فتح و يورش و حمله و شبيخون سوقش مي دهد؛ تقوي مخفي است ، قلب هاي بيدار است ، چشمه هاي صاف و زلال روييده در مغز و دل و جان است ، آبشاري است كه از آن پاي بر قلب فرو مي ريزد ، باراني است كه انديشه را سيراب مي كند. خواني است كه بازوان قوي مي سازد و اين ها همه در افراد انساني پنهان است.
برادر غرض ، گفتن قال و مقال ها نيست. گفتن حال و احوال هاست. بر جبهه حال است و بر شهر قال ، در شهر استخدام ديگران است به خود و در جبهه استخدام خود است به ديگران. در شهر دهان باز است و حرف بسيار,واينجا...

بسمه تعالي 4/1/61
خدمت پدر و مادر گرامي, پس از عرض سلام اميدوارم كه حالتان خوب بوده باشد. اگر چنان چه از احوال اينجانب فرزند خود را داشته باشيد, به حمداالله خوب و به دعاگويي شما مشغول مي باشيم. هواي ملايم غروب مي وزد و دارم با برادر داود كريمي صحبت مي كنم . خيلي خوشحال شدم ، ما در جبهه ي شوش - رقابيه مي باشيم.
من منشي گردان 3ازتيپ كربلا (گردان جواد الائمه ) انتخاب شده ام و هم اكنون تصميم داريم كه به خط مقدم جبهه برويم. آن چه واقعا به زبان و قلم نمي آيد اين است كه با تمام وجودم كربلا را با صحراي آن مي بينم. الان قرار است كه برويم منطقه اي را آزاد كنيم. ( پس از سلام به تمام برادران پاسدار و مقلدان امام ... چند تذكر داشتم كه وقت پيدا نكردم در وصيت نامه بنويسم هم اكنون بيان مي كنم: )
1- اگر شهيد شدم در صورت شهادت برادرم قنبر ، پهلوي قبر آن مرا دفن كنيد.
2- ده هزارتومان در بانك دارم كه در صورت شهادت به يك نفر برادر بسيجي غير قوم و خويش بدهيد كه با آن ازدواج نمايد.
3- سلام مرا به تمام توابين از گروهك هاي ناقص درك ، پناه برده به كفر و فريب خورده ي تمدن و وحشي هاي فهميده ي قرن بيستم كه خالصانه بر پر و بال امام هنگام پروازش نگاه مي كنند و حيرت مي گيرند, برسانيد.
4- من قامت زيباي امام خميني را مي بينم كه در اين صحراي سبز و لاله گون و سپاه كفرشكن ايران در خيل عشق بازان و عريان تنان تنها نشسته در درگاه معبود قدم مي زنند. وقت تمام است و فرصت اندك. كربلاي حسين اين جاست. لبيك يا حسين. جماران در اين جاست. لبيك يا امام. آتش عشق خميني زده آتش به جان من...
به اميد پيروزي محمد حسين خردمندي

...با همه ي اين ها خيلي آرزو داشتم كه در تشييع جنازه ي « نايب مقدم » مي بودم ولي شرم و احساس « درد جبهه » و ديگر شهيدان جرأت ابراز را به من نداد ، يك آرزوي ديگر هم داشتم و آن « ازدواج مقدس » كه چهار عامل بزرگ سد راهم شده و نتوانستم به اين « امر حياتي » و « تكليف الهي » عمل نمايم. انقلاب ، پاسداري از انقلاب ، جنگ و پاسداري از جنگ و در اخر هم « آرزوي ايده آل يابي » حال كه يادم مي آيد مي نالم كه با اين سر و صداها و داد و فريادها بر سر مسئله ي « ازدواج » خيلي خموش و ساكت بوده ام و حال كار ندارم به اين حرف ها. اين جا جبهه است. اگر مي دانستم كه جبهه اين قدر انسان را به « سرچشمه ي زلال » و « طينت هاي پاك » مي رساند شغل و پاسداري و بازجويي و مال و منال و مقام و شهرت و حرف و رفيق و پدر و مادر ، همه و همه را به دور مي زدم و به اين جا مي شتافتم. اما بازهم با اين همه زرنگي دير متوجه شدم. خدا اين جاست. مهدي (عج) اين جاست. مقام و عشق و عقل و ايمان و مكتب و شهادت اين جاست. پشت ميزي ها به درد دكور و جلوي آينه و پشت ميز ارباب رجوع مي خورند...
چاپلوسي ها و بله قربان گفتن ها و چاكرم و چاكرتيم ، امر بفرماييد ، مخلصتيم و بادمجان دورقاب چين هاي بزرگ و كوچك شهر را به گند كشانده اند و بوي تعفن مي دهد. اين جا تبلور اراده هاي محروم از شهر و درمانده از خانه و زجركشيده هاي عصر خويش و بي « شاغلان » و « بي مقامان » و طبقات غير اشراف است...
دريايي است توفنده كه انسان هاي زنده را در برگرفته - كوه هاست كه انسان هاي طبقه ي سوم را در خود مي بلعد. آشنايي است كه اين « جثه هاي محروم » را به آتش مي كشاند. اين جا صف اندر صف ، موج اندر موج ، گردان به گردان به صحراي سوزناك و تفتيده خاك است كه انسان هاي مصصم به طول آن يورش برده اند و بر عمق فرو رفته اند و سر به سجده نهاده اند و در سطح اين وسعت ميدان كارزار به پاخاسته و صف كشيده اند,و آماده ي حمله ,ودر انتظار دستور...
يك انسان يا يك آدمك قرطي ترگل ورگل از طبقه ي حاكمان اداري در اينجاديده نمي شود. همه دست ها تاول كرده ، قلب ها تپنده و صورت ها چروكيده ,لباس ها ضخيم و غيرت ها عظيم ، كه اين مقياس پوست و هيكل و نژاد و شغل و شهرت و قوم و قبيله نيست ، معيار حق است ؛ ميزان « برخاستن و ايستادن » در مقابل خصم است. زبوناني كه با آمريكا هم پيمانند. هركس در اين كاروان حق نباشد يا نظاره گر است كه پوچ است و يا در جبهه ي خصم كه باطل و پوك است. آن چه پاكي و صفاست ، بودن و حضور در اين كاروان رونده و پوينده و جوينده و غرنده ، مصمم و با اراده با يك دنيا اميد و آرزو در پي ساختن « مدينه ي فاضله »است که به پيش مي رود. سلام مرا به دوستان برسانيد. بچه هاي سپاه و بسيج را سلام برسانيد. ديگر عرضي ندارم به جز سلامتي شما. اذا جاء نصرالله ...

صبر
واستيغضوا با الصبر و الصلوة
برداشت عاميانه از صبر
«معمولا صبر به معناي تحمل ناگواري ها »
وقتي به ملتي فقير و عقب مانده كه دستخوش هرگونه نا به ساماني و پريشاني است يا به مردمي مظلوم كه دچار هزاران ستم و نامردي اند يا به جامعه اي كه فساد اخلاق و فقر ,سجاياي انساني را از او گرفته و يا حرفه و جسمي كه به صورتي در منجلاب بدبختي ها و سيه روزي ها غوطه ور است ,گفته شود صبر كنيد. اولين نتيجه اي كه از اين موعظه گرفته مي شود آن است كه شربت تلخ و مهلك شرايط رويارويي براي آنان قابل تحمل نگشته ,نه فقط در صدد دگرگون كردن وضع و تداركات نجات خويش بر نمي آيند بلكه با يادآوري پاداش بي تفاوتي بر اين بي تفاوتي و خونسردي پايدار شده واز وضع خود خرسند و خشنود نيز بوده آن را فوزي عظيم مي پندارند.

نظري کلي به مدارك صبر
با اين نگرش ( بر خلاف عوام و برداشت هاي غلط ) به بيان ائمه صبر به امري تبديل مي شود كه سنگين ترين موانع و بزرگ ترين مشكلات را به سهولت و توأم با نتيجه گيري صد در صد ثبت و برطرف مي سازد و در يك جامعه ي بدبخت ، كليد همه ي خوشبختي ها و سپيدبختي ها به شمار مي آيد.
مفهوم اجمالي صبر
« مقاومت آدمي در راه تكامل ، در برابر انگيزه هاي شرآفرين ، فسادآفرين و انحطاط آفرين » مثال:
در راه رسيدن به قله ي بلند كوه موانعي موجود است و اين موانع چه از درون وجود آدمي و چه در خارج ,در هستي او هر كدام به نوعي درجلوگيري حركت اويند: از درون وراحت طلبي و هوس هاي گوناگون او را از رفتن باز مي دارند و به صورت وسوسه هايي دامن گير, حركت صعود دار را مانع مي شود و مي افتد از برون.مانند سنگ ، صخره ، گرگ ، و درد و خار و غيره عملا پاي او را از پيشروي باز مي دارند.
هدف از صبر
1- سير تكاملي خود را به هر نوعي كه باشد بپيمايد.
2- متخلص شدن به اخلاق الهي
3- قرب به خدا
4- سرانجام انجام فرايض الهي

اهميت صبر از نظر روايات
صبر ، توصيه ي همه ي پيامبران و رهبران حقيقت است به جانشينان خود.

حديث اول
يا بني ! اصبر علي الحق و ...
« پسرم ! براي حق بايست و صبر كن ، هرچند تلخ و ناگوار باشد. »
حديث دوم
ازامام رضا(ع):
« براي حق ، استقامت و پايداري كنيد هرچند تلخ و ناخوش باشد. »
موضع صبر در مجموعه ي قوانين اسلام:
دين مجموعه اي است كه از مهارت و مقررات حقوقي و اخلاقي تركيب يافته است. مانند مكتب سازنده ي اجتماعي ديگر.
1- در اساس و پايه ، تفكري و بينشي و برداشتي است از جهان و انسان (جهان بيني ).
2- بر مبناي آن اصول علمي و عملي و خط مشي كلي حركت و فعاليت انسان ( ايدئولوژي ).
3- در چهارچوب آن مقرراتي كه روابط ضروري و حتمي انسان يعني رابطه اش با خدا ، با خويشتن ، با انسان هاي ديگر و با موجودات غير انساني را ترسيم و معين مي كند.
4- و براي افزودن شتاب معقول و تلاش لازم در روند تكامل و تعالي واقعي و به دست آوردن موفقيت در ميدان هاي زندگي و در صحنه هايي كه آدم در جهت تكامل ناگزير از حضور در آن است ، يك سلسله دستورات و آموزش هاي اخلاقي.

نقش صبر و ايمان
مثال : مي توان اتومبيلي را در نظر گرفت كه قرار است كساني را با همه ي محمولات و لوازماتشان به سوي مقصدي حركت دهد ، بيابان ها را طي كند و به سلامت به نقطه ي مورد نظر برسد. وسيله اي كه اين اتومبيل را حركت مي دهد چيست؟ چيزي كه به موتور نيرو و جان مي بخشد كدام است؟ بنزين صبر را مي توان موتوري در راهپيماي تكامل - يعني دين - دانست يا بنزيني براي اين موتور.

ميدان هاي صبر
ميدان واقعي صبر ميدان تكامل انسان است.
ترديد نيست كه آن سرباز بي خبر و مزدوري كه هنگام جنگ با اسلام در برابر پيام آوران حق و عدل و راستي اسلام ,مقاومت مي ورزد و جان خود را به بهاي فرمان بري از اربابان خودكامه در ميدان جنگ مي بازد ، يا آن زراندوز زورمند و صاحب مقامي كه براي حفظ زر و زور و مقام خود در برابر دعوت حق ايستادگي و مقاومت مي كند و با گروهها و قشرهاي ديگري كه هريك به انگيزه اي و از روي حدسي از پذيرش حق سر باز مي زنند .فقط دو نام مي ماند ، نامي که با صابران راه حق شريكند ونامي ديگر. از آن جا كه مقاومت و استقامت آن ها در راه تكامل انسان نبوده بلكه در جهت اميال حاکمان بوده و در برابر انگيزه هاي مشروع نبوده بلكه در برابر جلوه ها و درخشش هاي کاذب بوده لذا در مفهوم صبر به اصطلاح قرآن و حديث نيست.
عن اميرالمؤمنين (ع) : قال رسول الله صلي علي الله عليه و آله :
الصبر الثلاثه : صبر عند المصيبة ، صبر علي الطاعة ، و صبر عن المصيبة
صبر سه گونه است : صبر در هنگام حادثه ي ناگوار ، صبر بر انجام تكاليف واجب و صبر بر انجام ندادن نافرماني خدا.

1- صبر انجام تكاليف ( طاعت )
همه ي تكاليف و وظايف واجب با نوعي زحمت و دردسر و به تفسير درست تر با مقداري تلاش و فعاليت مثبت و منفي كه براي روح سهولت گرا و انسان طلب انسان ,موجب زحمت و دردسر همراه مي باشد.
مثل مقررات راهنمايي و رانندگي .

صبر به طاعت در زندگي ائمه (ع)
در زيارت ائمه (ع) از جمله ي فضايل نمونه كه مورد تكيه قرار گرفته ، صبر است. اين صبر را خدا به کسي که فرامين آن حضرت را ازروي رغبت وبا اميد به پاداش الهي انجام داده ,عنايت مي کند.

نظري به قرآن
نا به جا نيست كه يادآوري شود كه در ميان ده ها آيه اي كه در مورد صبر و صابران در قرآن هست ,تعدادي در بيان اين نوع صبر است. صبر به طاعت .اگر از شما مقاوم و پايدار باشيد , يك نفر تان غلبه مي كند بر صد نفر .

...ترديدي نيست كه در صحنه ي هستي به همه ي موجودات از انسان گرفته تا جانداران و گياهان در يك سلسله از قوانين هماهنگي و يكنواختي خاصي حكمفرماست.اگر اين يكنواختي نبود آياامكان داشت قانون و در نتيجه علمي يافت شود .
ثانيا اگر فرضا بپذيريم كه يكنواختي يعني قالب پذيري , مگر قالب پذيري بي نقشه گي است؟؟!

آن جا كه نظم اختلاف است .
از نشانه هاي آفريدگار حكيم آفرينش آسمان ها و زمين است و اختلاف زبان ها ( تن صدا و آهنگ ها ) و چهره هاي بي شمار است.

ناهماهنگي در خطوط سه انگشتان .
سه چهار صفحه هم است كه در آن مطالبي نامفهوم و فرضا ناصحيح به چشم مي خورد، در اين جا آيا مي توان گفت كه به خاطر همين چند صفحه نامربوط هزاران صفحه مربوط و منظم هم ديگر هيچ. آيا اين حرف گفتني است؟ و از آن مهم تر پذيرفتني است؟

كوخ ها نه كاخ ها
اصولي ترين پاسخ در برابر اين ايراد اين است كه سيل ها و زلزل ها راه خود را مي روندو در اين راه هم هيچ كاري به كار بشر ندارند ولي اين ويراني ها و حوادث مرگبار معلول نظم غلط طبقاتي است.
گناه اين و اين ها به عهده ي نظام ناسالم اجتماع است باران هاي شديد و سيل هاو...

ژاپن
شاهد زنده اي براي اثبات اين مدعا ( شكاف سيستم طبقاتي ) كشور آسيايي ژاپن است. در ژاپن امروزه هم زلزله است و هم آرامش ,زيرا نظام آن جا نظامي است كه كمك كرد تا منازل و ساختمان هاي خود را طبق طرح هاي صحيح فني ضد زلزله بسازند تا بر اثر اين حادثه ي طبيعي و ويران نگردد. آري نظامي كه امروز در آن كشور است با آن كه صد در صد عادلانه نيست يك سيستم كاپيتاليستي بر آن حكومت مي كند. حداقل در اين قسمت به جامعه ي خويش ياري داده تا ملت وي - با آن كه ژاپن منطقه اي زلزله خيز است و كم و بيش در همه ي اوقات سال در آن جا زلزله وجود دارد - در برابر اين حادثه ي طبيعي مصون مانده و همواره نگران ويراني ها و مصائب مرگ بار آن نباشند.

اگر اين پول ها به جا مصرف مي گشت!
بيچاره زلزله ها و سيل ها !!! كي و كجا ( حتي طي چندين بار ) تلفاتي مانند تلفات جنگ ها داشته اند. اگر باور نمي كنيد به اين آمار توچه فرماييد:
در جنگ بين المللي اول ده ميليون نفر سرباز كشته شد و حدود سي ميليون نفر زخمي و مجروح شدند ولي در جنگ بين المللي دوم سي و پنج ميليون نفر, تنها تعداد كشته شدگان بوده است. در حالي كه تنها بيست ميليون نفر از داشتن دست و پا و چشم محروم گشتند و هفده ميليون ليتر خون خالص بر زمين ريخت و دوازده ميليون جنين سقط شد و صد و سي هزار دبستان و دبيرستان و شش هزار دانشگاه و هشت هزار لابراتوار منهدم گرديد.

كراتي كه ما از آن ها آگاهي نداريم .
آن چه ايرادي كه تاكنون بوده درباره ي زمين است ولي ما هيچ گونه اطلاعي از كرات ديگر نداريم. ما كراتي در اين جو زمين داريم كه نور آن ها پس از ميليون ها سال تازه به زمين رسيده است!!! و با تجزيه ي طيف هاي ( طيف مجموعه اي از رنگ هاست كه بر اثر تجزيه نورها به دست مي آيد.) آن ها ما توانستيم فاصله ي زماني آن كرات را با زمين تععين كنيم.

ما مي دانيم كراتي در جهان بالاست كه ميليون ها سال نوري از ما دورند ولي با اين حال نظم و حساب در آن كرات هم حكم فرماست زيرا بدون شك اگر در يك كره بي نظمي يافت شود ,قبل از هر چيز آن بي نظمي به نابودي و از بين رفتن آن كره منجر خواهد شد. با اين حساب اصل وجود كرات و گردش آن در مدار خويش ، خود اين دليل است بر آن كه در آن جا نظم و قانون حكم فرماست زيرا اگر نظم نبود در آن صورت كره اي هم وجود نداشت.

ترديدي نيست كه اگر يك بي نظمي و آشفتگي و اصولي و ريشه دار در ستاره و يا سياره اي هرچند دوردست به وجود بيايد اين بي نظمي در كرات ديگر مستقيما و يا به طور غير مستقيم كم و بيش مؤثر است.
گاهي در خورشيد همين كره ي فروزان و نوربخش ما يك طوفان عادي پديد مي آيد با اين كه اين طوفان بي نظمي نيست و تنها يك حادثه ي جوي و طبيعي است اما ايراداتي را درفرستنده ها و گيرنده ها ايجاد مي کند.

دانشمندان شوروي طبق حساب هاي دقيق و علمي خود ماهواره هايي به سوي زهره پرتاب مي كنند که پس از سه ماه بر روي زهره فرود مي آيند و بلافاصله با زمين تماس مي گيرند. اگر نظم نبود رفتن به فضا مشكل بود.
در اصطلاح اختر شناسي كراتي كه « مانند خورشيد » از خود نور دارند ستاره مي گويند ولي كراتي را كه سرد و بي نورند ( مانند زمين ) سياره مي خوانند.

لوزتين درحنجره ميكروب هاي عفونت زا و عفونت هاي ناشي از آن ها را به خود جذب مي كند تا از يك طرف با احساس درد و تورمي كه در هنگام آلوده شدن به اين گونه عفونت ها و ميكروب ها براي آن عضو پيش مي آيد به آدمي اعلام خطر كنند و از سوي ديگر از اين راه اين دو عضو خويشتن را فداي اجزاي اصلي بدن كرده و مانع توجه عفونت و ميكروب هاي عفونت زا و اعضاي اصلي جسم گردد.
آپانديس و آن روده ي كور اين واقعيت كشف شده که ناجي بدن است و با جمع كردن « مواد زايد » در خود مانع توليد عفونت در قسمت هاي اصلي بدن مي گردد.
آري آپانديس و لوزتين در اعضاي بدن كه تا ديروز تصور مي شد از آفرينش آن ها هدفي در كار نيست اما امروز اين حقيقت آشكارگرديد كه نه تنها اين دو عضو زايد نيستند بلكه در سهم خود نقش دفاعي خاصي را در بدن بر عهده دارند.

سيل ها و زلزله ها يا بي نظمي هايي مشخص
دومين ايراد كه بر برهان نظم گرفته مي شود داستان سيل و زلزله ها است. اين گونه حوادث كه هرچند يكبار ، شيرازه ي زندگي صدها انسان را در هم ريخته و ويراني و مصيبت با خويشتن به بار مي آورد از بي نظمي هاي مشخصي است كه در صحنه ي آفرينش به وجود مي آيد.

اين ايراد در سلسله ايرادات « برهان نظم » چهره اي « حق به جانب » داشته و نسبت به اشكالات ديگر دل نشين تر و فريبنده تر است اما خوشبختانه آن گونه نيست كه در اساس دين , خللي وارد كرده و آن را از اعتبار ساقط سازد كه اكنون به خواست خداوند پاسخ اين ايراد را در سه قسمت تفصيلا روشن مي سازيم.
الف:بي نظمي اي با نقطه هاي تاريك؟!
نخستين پاسخ كه در اين باره مي توان داد اين است كه سيل ها و زلزله ها بي نظمي نيست زيرا اين قضاوت آن جا درست است كه به همه ي اسرار و آن چه را كه در اين جهان مي گذرد آگاه باشيم و بدانيم كه در اين گونه حوادث و رويداد ها هيچ گونه هدف و نقشه اي در كار نيست ولي آيا چنين احاطه براي انسان ها وجود دارد؟! آيا همه از اسرار اين حوادث و جنبه هاي مثبت و منفي آن ها براي ما روشن است تا بتوانيم به طور قاطع قضاوت كنيم كه در سيل ها و زلزله ها هيچ گونه سود و نفعي در كار نيست؟!‌بدون ترديد چنين آگاهي براي بشر ميسر نيست.

به قول دکتر الکسيس کارل
فونسيلو و نيز بيولوژيست مشهور غرب:هيچ چيز از خود ما به ما نزديك تر نيست و با اين حال اسرار فراواني در آفرينش ما هست كه هنوز نسبت به آن ها هيچگونه آگاهي نداريم.
قضاوت ما در اين باره درست مثل قضاوت و طرز فكر كودك به باغبان و مهندس و معمار است. بهتر از همه ي اين ها نقطه هاي تاريكمان است كه ما از آن ها بي خبريم.

پاسخ دوم
بي حسابي هايي كوچك در كنار حساب هايي فراوان
و نيز پاسخ به ايراد سيل ها و زلزله ها اين است كه اگر به فرض محال ما آن را بي حساب بخوانيم و براي آن ها معرفي قايل نگرديم ولي آيا اين بي حسابي هاي كوچك مي تواند ان همه حساب ها و نظم ها را باطل ساخته و بي اعتبار سازد؟
تحقيقات علمي نشان داده همه ي پديده هاي جهان از ريزها گرفته تا درشت ها از جانداران گرفته تا بي جان ها همه جا وهمه چيز آكنده از ميلياردها نظم و حساب و نقشه است، نقشه ها و نظم هايي كه هرقدر اطلاعات علمي بشر وسيع تر گشته و حجم معلومات انسان ها بيشتر مي شود,اسرار پيچيده و گيج كننده ي آن ها آشكارتر شده و عظمت اين همه هستي ها روشن تر مي گردد.
سيلاب ها و زلزله ها مثل كتاب قطوري است كه هزاران صفحه و صدها فصل دارد. در اين كتاب درباره ي گياه شناسي ، زمين شناسي ، بيولوژي ، تشريح ، حيوان شناسي ، اختر شناسي و نجوم ، بهداشت ، طب و... از دقيق ترين و تازه ترين تحقيقات علمي منكر است و در كنار آن ده ها هزار صفحه كه شامل مسايل علمي و تحقيقي است.
در اطاقي که مبل هايي به صورت وارونه و درهم قرار داده شده است. اگر انساني را براي نشستن به آن اتاق راهنمايي كنند بدون ترديد اين بي نقشگي « بي نظمي » است ولي اگر حيواني را در آن اتاق وارد کنند ,هيچگونه بي نظمي براي آن حيوان نيست .پس نظم يک چيزنسبي است نه بي نظمي ,مي توان از يك مثال ساده استفاده كرد.
مثال:
تعدادي اتاق داريم كه هريك براي يك دسته از انسان ها آماده شده است ، در يكي از آن ها تعدادي صندلي معلولين قراردارد و در ديگري مبل و صندلي چيده اند و در سويي تختخواب هاي طبي جاي داده اند در اين صورت اين اتاق ها از يك نظم نسبي برخوردارندزيرا همه ي آن ها براي زندگي و استفاده ي همه كس آماده نيست ولي آيا اين بي نظمي است؟ قطعا نه، بي نظمي آن جاست كه معلولين را در اتاقي قراردهند كه براي انسان هاي سالم مناسب است و سالم ها را به اتقي ببند كه براي معلولين آماده كرده اند. ولي اگر هر دسته از انسان هاي سالم و معلول بيمار را دراتاقي جاي دهند كه شرايط آن براي همان دسته آماده است در اين صورت اين نظم است و حساب ، زيرا تناسب بين اتاق ها وكساني كه به آن ها راهنمايي شده اند كاملا رعايت شده و حساب اين كار مورد نظر قرار گرفته است به اين ترتيب نظم نسبي نظم است نه آشفتگي و بي نظمي.

معماهاي حل ناشدني
دومين ايراد كه در برهان نظم مطرح است ناشناخته ماندن قسمت هايي از پديده هاي خلقت است. در اين جهان هر چند ما به وجود يك نظم دقيق در بيشتر موارد ايمان داريم اما نبايد انكار كرد كه معماهاي حل ناشدني هنوز در صحنه ي گيتي بسيار است. اين حقيقت بزرگي است كه موجودي را همان قدر انسان مي بينيم كه در نهايت شگفت انگيزي است ، بر كالبدش نظم و قانون و حكومت.
ده ها ميليارد سلول در آن به كار رفته و همه ي اين سلول ها طبق نقشه و حسابي خاص در جايي كه شايسته آن ها بود قرار داده شده است. اما با اين حال نبايد فريب اين نظم ها را خورد و آن را صد در صد كامل دانست زيرا در كنار اين همه نظم و حساب يك سلسله هايي وجود دارد كه بتوان آن ها را ناقص دانست و به خوبي مي دانندکه اين هم به دليل اين است که در سطح آگاهي آدم ها نيست وحقايق و اسرار عظيم جهان هرچند قابل ملاحظه است اما با اين حال جاي انكار نيست كه حجم معلومات بشر در كنار مجهولات آن اصلا قابل قياس نيست.
اين كاوش ها براي چيست؟ و به خاطر كدام هدف است؟ آيا جز اين است كه اين همه جنب و جوش به دنبال مجهول است و تا تاريخ ناشناخته مانده است؟!
مگر اين نيست كه در تشريح مي خوانيم تا چند سال قبل تصور مي شد كه « لوزه ها » و آن « روده ي زائد » كه « آپانديس » مي خوانند عضوي هستند زائد و هيچ گونه مصرفي در آفرينش آن ها در كار نيست تا آن جا كه در انگلستان مدت ها بر اثر اين فكر غلط از ابتداي تولد لوزه را عمل كرده و آن را از طفل جدا مي ساختند ؛ اما بعد تجربه نشان داد كه اين كار خطا است و آن اطفال اكثرا زرد و نحيف و در برابر امراض عفوني كه متوجه حلق و مجاري تنفسي آن ها است سريعا آسيب پذيرند براي اين آزمايش تحقيقاتي وسيع براي كشف علت و عامل اين آسيب پذيري آغاز گشت تا بالاخره به دست آمد كه « لوزتين » هرچند از اجزاي غير اصلي بدن هستند ولي درست همانند دو نگهبان آگاه مراقب بدن هستند. در انسان آن همه نظم به وجود آمده ولي آيا وجود پستان در مرد نشانه ي بي نقشگي نيست ؟! اگر نظم و حسابي در كار بود مي بايست هيچ « عملي به حساب » انجام نگيرد. در حالي كه چنين نيست ، نه تنها در انسان بلكه در بسياري از حيوانات و گياهان اگر دقيقا بررسي گردد,در كنار ميليون ها نظم و حساب كه بر آن ها حكومت دارد « اعضاي بي خاصيت » و يا « سيستم هاي نامفهومي » همانند پستان در مرد در آن ها نيز ديده مي شود ولي همين اعضاي بي خاصيت . كارهاي نامفهوم است كه « سكه ي نظم » را از « اعتبار » اصلي آن انداخته و در سطحي علمي خاصيت برهان بودن را از وي سلب مي سازد.
پاسخ
اين ايراد تنها از يك اشتباه سرچشمه گرفته است و با تأسف فراوان در گفتار ما ‌اين گونه اشتباهات بسيار است و آن ها هنوز هم بين اين دو مسئله «حسابي در كار نيست» با «حساب كار براي ما هنوز روشن نشده » فرقي نمي گذارند ، آن ها خود معترفند كه دانش انسان ها در همه ي موارد مي سازد. در حالي كه اين فكر نادرست است و از تركيب ماده ها شعور پديد نمي آيد به اين دليل كه در سير تكاملي ماده همانگونه كه پس از تركيب حساب و نظم هست پيش از تركيب و پيوند آن ها با يكديگر نيز نظم و قانون وجود دارد و اين يكسان بودن ماده ها از نظر نظم ,پيش از تركيب و پس از آن خود گواه بزرگي است بر آن كه تركيب ماده ها در آن ها تصور ايجاد نمي كند تا ما بتوانيم آن نظم و حساب را كه پس از تركيب در آن ها به چشم مي خورد ، معلول آن شعور را بدانيم.

مهمترين اشكالات در برهان نظم
1- اين نظم ها همه نسبي است نه مطلق
2- معماهاي حل ناشدني
3- سيل ها و زلزله ها يا بي نظمي هايي مشخص
4- كراتي كه ما از آن ها آگاهي نداريم...

اين نظم ها همه نسبي است نه مطلق
اكنون كه از شرح برهان نظم فارغ گشتيم به قسمتي از مهمترين اشكالات كه در اين برهان پيش مي آيد اشاره مي كنيم ،‌ در اين فصل ، يه خواست خداوند پنج ايراد اصولي و مهم را مورد بحث قرار داده و به پاسخ آن ها مي پردازيم.
يك
در نظر بگيريد اتاقي است كه در آن تعدادي مبل و صندلي به طور وارونه و در هم قرار گرفته است در اين صورت از ديدگاه يك انسان اين اتاق بي نظم است و آماده نيست تا آدمي از آن بهره بردارد زيرا از نظر ما هنگامي نظم در آن اتاق برقرار مي شود كه مبل ها و صندلي ها را آن گونه بچينند كه يك انسان بتواند از آن استفاده كند ولي همان اتاق با مبل هاي در هم ريخته اش براي يك موش يا گربه و شرايط زندگي آن ها آماده است و هيچ گونه بي نظمي در آن جا به چشم نمي خورد. با اين حساب جز اين است كه تنها مي توان گفت يك بي نظمي نسبي بر آن اتاق حكومت مي كند؟ نظمي كه تنها براي موش ها و گربه ها نظم است و براي يك انسان نه؟
جهان آفرينش و هستي عينا اين گونه است يعني همه ي نظم ها و قانون ها تنها در يك شرايط نظم است نه در همه ي شرايط.


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان خراسان شمالي ,
برچسب ها : خردمندي , محمد حسين ,
بازدید : 207
[ 1392/04/28 ] [ 1392/04/28 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 3,180 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,281 نفر
بازدید این ماه : 3,924 نفر
بازدید ماه قبل : 6,464 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 4 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک