فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

قربانيان ,غلامحسين

 

پانزدهم دي هزار و سيصد و سي و شش ه ش در لاسجرد، از توابع سمنان پا به عرصه حيات گذاشت. تا ششم ابتدايي در مدرسه خيام لاسجرد درس خواند. قبل از سربازي در تهران تراشكاري مي‌كرد. شانزدهم خرداد پنجاه و هفت به سربازي رفت كه مصادف شد با انقلاب و به فرمان حضرت امام رحمت‌الله عليه فرار كرد و به انقلابيون پيوست. اول ارديبهشت پنجاه و نه كارگر راه‌آهن شد. ده ماه در لباس مقدس بسيجي به جبهه اعزام شد. يك بار از ناحيه پاي چپ در عمليات والفجر مقدماتي مجروح شد. ششم شهريور شصت ازدواج كرد كه ثمره آن يك پسر و يك دختر مي‌باشد. نهم خرداد سال شصت و دو به عضويت سپاه پاسداران اسلامي درآمد و بارها به جبهه رفت. سرانجام در بيستم دي شصت و پنج در حالي كه مسؤول تداركات گردان مهندسي رزمي تيپ دوازده قائم آل محمد عجل‌الله بود، در شلمچه به شهادت رسيد.
مزار شهيد غلامحسين قربانيان در گلزار شهداي روستاي لاسجرد است.
منبع: پايگاه اينترنتي کنگره بزرگداشت سرداران و3000شهيد استان سمنان



وصيت‌نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! مي‌دانم كه آمدن به جبهه سعادت مي‌خواهد و جبهه مركز رشد و تكامل بخشيدن به انسان مي‌باشد پس همانطوري كه دست مرا گرفتي و مرا شامل اين سعادت كردي، مرا از خودت دور مساز. آمين. غلامحسين قربانيان



خاطرات
بازنويسي خاطرات ازحسينعلي جعفري
احمد,برادر شهيد:
نازبانو بچه‌دار نمي‌شد و شوهرش به ناچار زن ديگري گرفت. نازبانو متوسل شد به امام حسين و در حسينيه پاي نخل خوابيد. حاجتش كه روا شد و بچه‌ به دنيا آمد، اسمش را گذاشت غلامحسين.
بيست و نه سال بعد تركش به گلوي غلامحسين خورد؛ در راهي كه به كربلا مي‌رفت و...

يكي از آشنايان آمد خانه ما. برگه‌هاي پاسور داشت و به غلامحسين گفت:« بيا بازي. ».
مكث غلامحسين را كه ديد گفت:« همين‌جوري، نه براي قمار. ».
غلامحسين هم روبه‌رويش نشست و او برگه‌ها را دو قسمت كرد و يك قسمت را گذاشت جلوي غلامحسين. او كارت‌ها را برداشت و از وسط پاره كرد. آن مرد گفت:« چي شده؟ مگه مي‌خواستيم قمار كنيم كه...؟ ».
غلامحسين گفت:« همين بازي دروغكي كم‌كم راست از آب در مي‌آد و كار دستمون مي‌ده. ».

محمدعلي,برادر شهيد:
سال پنجاه و هفت در فرودگاه مهرآباد سرباز بود. امام كه به سربازان فرمان فرار داد، با اسلحه فرار كرد و شبانه رفت خانه يكي از هم محلي‌هاي مقيم تهران. آنها اول ترسيدند و وقتي ديدند غلامحسين است چند روزي پناهش دادند. ما هيچ خبري از او نداشتيم و هي به ما خبر مي‌رسيد كه ديشب فلان جا بوده و پريشب فلان جا. حتي به پادگان نيروي هوايي مي‌رود براي مقابله با گارد شاهنشاهي و كمك به انقلابي‌ها. عاقبت برادرم رفت دنبالش و پيدايش كرد. خانه كه آمد، گفتيم:« چرا از خونه فراري هستي؟ ».
گفت:« نخواستم بيام خونه و براي شما دردسر درست كنم. ».

همسر شهيد:
رويش نمي‌شد رو در رو با من حرف بزند. پيغام داد:« من اهل جبهه‌ام، اگه راضي هستي جواب مثبت بده. ».

مي‌دانستند كه در كارهاي خانه به من كمك مي‌كند. برادرش ناراحت مي‌شد و مي‌گفت:« مرد نبايد توي كار زن دخالت كنه. ».
حرمت مي‌گذاشت و چيزي نمي‌گفت اما باز هم به من كمك مي‌كرد.

نمازش را كه مي‌ديدم، مي‌گفتم:« تو شهيد مي‌شي. ».
مي‌خنديد و مي‌گفت:« بادمجان بم آفت نداره. ».
چنان غرق نماز و راز و نياز مي‌شد كه مطمئن شدم او شهيد مي‌شود تا جايي كه بعد از به دنيا آمدن بچه اولمان گفتم:« ديگه نمي‌خوام بچه‌دار بشم. ».
گفت:« با خدا باش. هر چي خدا بخواد همون مي‌شه. ».
بغض كردم و گفتم:« برام سخته. ».

شب آخري كه پيش ما بود، گفت:« اين دفعه ديگه برنمي‌گردم. ».
گفتم:« تو كه مي‌گفتي بادمجان بم آفت نداره و من شهيد شدني نيستم.».
گفت كه امام را خواب ديده. گفت كه امام سر دو راهي ايستاده بود و راهي را به او نشان داد و فرمود:« اين راه رو مستقيم برو، مي‌رسي به كربلا. ».
آن شب دعاي كميل گوش مي‌كرد و اشك مي‌ريخت. گفتم:« چرا اين قدر بي‌قراري مي‌كني؟ ».
گفت:« من شهيد مي‌شم. ».
انگار براي رسيدن به آرزويش عجله داشت كه اين قدر بي‌قراري مي‌كرد.

بار آخر كه مي‌رفت جبهه، گفتم:« اگه تو بري و شهيد بشي، خودم رو ميندازم زير ماشين كه بچه‌هات دو طرفه يتيم بشن. ».
خنديد و گفت:« خودت رو بنداز زير تريلي كه كار يكسره بشه. دوست ندارم فقط دست و پات بشكنه و وبال اطرافيان بشي. ».
بعد مكثي كرد و گفت:« تو اين كار رو نمي‌كني. من مطمئنم. خدا بهت صبر مي‌ده. ».

محمدعلي,برادر شهيد:
پيغام كه از تيپ آمد، رفتم و به غلامحسين گفتم:« فاكس اومده كه بري تيپ. البته دو سه روزي وقت داري. ».
همان روز بعدازظهر رفت و بعد از مدتي شهيد شد.

همرزمانش مي‌گفتند كه راننده لودر را زده بودند. غلامحسين پريد سوار لودر شد كه خاكريز را تقويت كند. خمپاره آمد و تركش به گلويش خورد. او را سوار آمبولانس كردند كه بياورند عقب. خمپاره ديگري آمد و به آمبولانس خورد. غلامحسين و مجروحان ديگر به شهادت رسيدند.

فرزند شهيد:
مي‌گويند كه بابا عكس من را توي كيفش گذاشته بود و روزي دو سه بار مي‌بوسيدش. به همرزمانش نشان مي‌داد و مي‌گفت:« اين دخترمه. ».
مي‌گويند بابا كه شهيد شد من قاب عكسش را مي‌آوردم سر سفره كه بهش غذا بدهم. من كه چيزي يادم نمي‌آيد چون فقط يك سال و هفت ماه داشتم.

همسر شهيد:
خيلي تأكيد داشت براي كمك به جبهه. يك انگشتري داشتم كه يادگاري غلامحسين بود و خيلي دوستش داشتم. هديه كردم به جبهه.



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , سمنان ,
برچسب ها : قربانيان , غلامحسين ,
بازدید : 203
[ 1392/05/02 ] [ 1392/05/02 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 154 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,712,846 نفر
بازدید این ماه : 4,489 نفر
بازدید ماه قبل : 7,029 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک