فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

احمدي ,علي

 

سال هزار و سيصد و سي و نه ه ش در بيارجمند از توابع شاهرود به دنيا آمد. تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند. مقطع راهنمايي و متوسطه را با موفقيت سپري كرد. موفق به اخذ فوق ديپلم در رشته بهداشت محيط شد. در بيست و يك شهريور هزار و سيصد و پنجاه و نه به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي گرگان در آمد. در سال هزار و سيصد و شصت و يك ازدواج كرد. سه سال با همسرش زندگي مشترك داشت. حاصل ازدواج شان دو فرزند بود؛ يک دختر و يک پسرش که بعد از شهادت پدر به دنيا آمد. مجموعاً بيش از چهل ماه در جبهه‌هاي نبرد حضور داشت.
علي احمدي مدتي را در بهداري سپاه گرگان مشغول بود. از سي‌ام تير هزار و سيصد و شصت و يك به عنوان پزشك‌يار به قرارگاه خاتم اعزام گرديد. مدتي بعدبه عنوان مسؤول بهداري در سپاه گرگان مشغول خدمت شد. در بيست و چهارم فروردين هزار و سيصد و شصت و دو به جبهه‌هاي نبرد اعزام شد. آن جا مسؤول بهداري لشكر بيست و پنج كربلا بود.در عمليات والفجر چهار بر اثر اصابت تركش به بازوي راست و موج گرفتگي مجروح شد. بعد از مجروحيت به گرگان بازگشت. مجدداً به جبهه اعزام شد.
سرانجام در سيزدهم اسفند هزار و سيصد و شصت و چهار هواپيماهاي دشمن به منطقه آنها حمله كرد و حاج علي احمدي به خاطر مجروحيت پايش نتوانست خود را به موقع به سنگر برساند. اورژانس عملياتي لشكر بيست و پنج كربلا در منطقه فاو مورد هجوم بمب‌هاي خوشه‌اي هواپيماهاي عراقي واقع شد. او در اين بمباران بر اثر اصابت تركش به بدن، گلو و پاي چپ به لقاءالله پيوست. جنازه‌ مطهرش را بعد از تشييع در امامزاده عبدالله گرگان دفن كردند.
منبع: پايگاه اينترنتي کنگره بزرگداشت سرداران و3000شهيد استان سمنان


خاطرات

بازنويسي خاطرات از صديقه شجاعي
عبدالوهاب ,پدر خانم و عموي شهيد:
يك شب آمد خانه‌ي ‌ما وگفت:« مي‌خوام برم جبهه. ».
گفتم:« نرو! شهيد مي‌شي. ».
گفت:« شما نمي‌تونين احساسم رو درك كنين. خواب ديدم در حرم امام حسين داشتن غبار روبي مي‌كردن. بهشون گفتم:’چكار مي‌‌كنين؟‘ گفتن:’داريم حرم رو آماده مي‌كنيم، مهمون داريم. من رو نگاه مي‌كردن. مي‌دونم اين‌دفعه كه برم شهيد مي‌‌‌شم. ».

مادر شهيد:
داشت مي‌رفت جبهه. بهش گفتم:« مادرجان! مرا با خودت ببر، پشت جبهه كمك‌تون مي‌كنم. ».
گفت:« مادر! پشت جبهه‌ي تو اين جاست. همين كه خواهرانم رو تربيت فاطمي كني تا حجاب اسلامي رو رعايت كنن و نمازشون رو اول وقت بخونن كافيه. ».

عليرضا احمدي:
روزي با عده‌اي از برادران رزمنده داخل چادر نشسته بوديم. به من گفت:« عليرضا! بخون. ».
گفتم:« چي رو؟ ».
بيتي را نوشت و به من داد. مضمونش اين بود:
« امشب شهادت‌نامه عشاق امضاء مي‌شود
فردا زخون عاشقان اين دشت دريا مي‌شود. ».
به اين بيت بسيار علاقه داشت. من هم گاهي اوقات كه داخل چادر دور هم جمع مي‌شديم. مداحي مي‌كردم، به خاطر دل علي اين بيت را مي‌خواندم.

راضيه,خواهر شهيد:
به مرخصي كه مي‌آمد شب‌ها در خانه بند نمي‌شد. مي‌رفت مسجد به جوانان سفارش مي‌كرد و مي‌گفت:« به نداي امامتون لبيك بگين. برين جبهه‌ها رو پركنين. اون جا به شما بيشتر نياز دارن. ».

آمده بود مرخصي. بسيار خوشحال بود. مي‌خواست هر چه زودتر برگردد منطقه. همسرش گفت:« مگه جبهه رو فقط براي تو ساختن. يک مدتي هم پيش ما بمون، بچه بهت نياز داره، همش بهانه تو رو مي‌گيره. ».
گفت:« شما نمي‌دونين اونجا چه خبره. چه جوري عزيز‌هاي رزمنده، مظلومانه به شهادت مي‌رسن. ما بايد بريم نگذاريم اسلحه‌شون روي زمين بمونه. ».

به مرخصي كه مي‌آمد پيش ما مي‌نشست و صحبت مي‌كرد. به ما سفارش مي‌كرد كه فعاليت‌هاي پشت جبهه را فراموش نكنيد.
به او مي‌گفتم:« برادرجان! ما اين جا نون مي‌پزيم. براي رزمندها كمك نقدي و غير نقدي جمع‌آوري مي‌كنيم. ».
مي‌گفت:« اين وظيفه‌تونه، اما اين كارتون در مقابل دفاع و مبارزه برادران بسيجي كه سرما و گرما رو تحمل مي‌كنن چيزي نيست. ».

اخلاقش بسيار خوب بود. بسيار با گذشت بود. اگر كسي در حقش بدي مي‌كرد بهش مي‌گفتيم:« تلافي كن! ».
مي‌گفت:« شايسته يک فرد مؤمن نيست كه بدي رو با بدي جواب بده.».

دفعه آخري كه مي‌خواست برود جبهه، آمد بيارجمند. زن و بچه‌اش را با خودش آورده بود. مي‌‌‌گفت:« مي‌خوام خونواده‌ام رو ببرم شوش تا پيشم باشن، اون جا بيشتر مي‌تونم بهشون سر بزنم. ».
نصف روز بيشتر پيش ما نماند. من همان دفعه احساس كردم كه حاج علي شهيد مي‌شود.
نتوانستم جلوي احساساتم را بگيرم. زدم زير گريه. كمتر از سه ماه آن‌جا نبودند كه خبر شهادتش را براي ما آوردند.

يك بار برادرم همراهش رفت اهواز. گفته بود:« داداش‌جان! بعد از شهادتم مواظب پدر و مادر باش و خوب از اونها نگه‌داري كن. نكنه بعد از من احساس تنهايي كني. مواظب باش خداي نكرده خواهرهام در تشييع جنازه‌ي من با صداي بلند گريه نكنن، چون نامحرم صداشون رو مي‌شنوه. ».
برادرم به او گفته بود:« حاجي! اين حرف‌ها چيه كه مي‌زني؟ ا‌‌ن‌شاءالله كه صد سال زنده مي‌موني و به ميهنت خدمت مي‌كني. ».

زندگي ساده‌ و دور از تجملات داشت.
هميشه مي‌گفت:« همسرم بايد كسي باشه كه بتونه خودش رو با اين شرايط زندگي‌ام وفق بده. ».
مي‌گفت:« اگه شهيد بشم به بزرگترين آرزوم رسيدم. از شما انتظار صبر، استقامت، حفظ آرمان‌هاي انقلاب و ياري امام رو دارم. اگه زنده موندم، مثل هميشه به ميهنم خدمت مي‌كنم. ».

مادر شهيد:
قبل از شهادت پسرم يك شهيد، در بيارجمند تشييع شد. آن روز احساس كردم كه شهيد پسر خودم هست. حالت عجيبي به من دست داده بود.
بسيار بي‌قراري مي‌كردم. شب جمعه بود. از دخترم خواستم برايم دعاي كميل بخواند. آن شب آنقدر گريه كردم تا از حال رفتم.
فردا صبح رفتم مسجد نماز بخوانم. وقتي برگشتم ديدم آقاي احمدي امام جمعه، در كوچه ‌ما است. تعجب كردم. پرسيدم:« حاج آقا! چه عجب اين طرف‌ها. ».
گفت:« آمدم به شما سري بزنم. ».
اما با ديدن او شك كردم. پدرش خيلي خودداري مي‌كرد. هر كدام از بچه‌ها گوشه‌اي نشسته بودند. اشك مي‌ريختند. فردا از طرف سپاه آمدند ما را ببرند گرگان. به غسّال‌خانه كه رفتيم خدا آن چنان صبري به ما داده بود كه ديگر هيچ كدام اشك نمي‌ريختيم و داد و فرياد نمي‌كرديم.



آثار باقي مانده از شهيد
امروز خدمت به اسلام بالاترين عبادت است. ( امام خميني)
پدر و مادر گرامي! بدانيد كه اگر ما امروز به فرياد اسلام نرسيم و امروز براي رضاي خدا از زندگي شخصي خويش دست نكشيم، فردا در مقابل خداوند خجالت زده خواهيم شد. همه شما را قسم مي‌دهم كه از بابت اين‌كه مدتي ديرتر مي‌آيم ناراحت نباشيد. هميشه خدا را شكر كنيد كه اين نعمت را به ما داد تا بتوانيم در راه خدا خدمت كنيم.



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , سمنان ,
برچسب ها : احمدي , علي ,
بازدید : 220
[ 1392/05/02 ] [ 1392/05/02 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 3,362 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,463 نفر
بازدید این ماه : 4,106 نفر
بازدید ماه قبل : 6,646 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک