فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سلام بر شما اي راستگويان با ايمان کامل .سلام بر شما اي شهيدان راه خدا که صبر و شکيبايي کرديد ( و فداکاري را به حد کمال رسانديد ).گواهي مي دهم که شما در راه خدا جهاد کرديد و بر رنج و بلا ،صبر و تحمل نموديد .در طرفداري دين خدا و در راه رضاي خدا و رسولش هميشه نصيحت و خير خواهي کرده ايد تا هنگام شهادت و رحلت از دنيا .گواهي مي دهم که شما زنده ايد نزد خدا و به رزق آسماني (و نعمت شهود و لقاي خدا )متنعم شديد. پس خدا از اسلام به شما پاداش بهترين نيکو کاران عالم را عطا فرمايد و بين ما و شما در محل نعمت ابد (که بهشت رضوان است )جمع گرداند . مفاتيح الجنان

در اولين روز بهار سال 1336 ه ش که همه چيز نو مي شد ،خداوند به خانواده قدمي که خانواده اي کشاورز بود فرزندي پسر عطا فرمود تا بدينوسيله نوروزشان را کاملتر کند .اين فرزند که «محمد رضا »ناميده شد در دستان پدري مهربان و با ايمان و دامان پر مهر مادري فداکار و مومن پرورش يافت .او تا کلاس سوم دبستان در« ميمند فارس »بود .سپس با خانواده اش عازم «شيراز »شد و ادامه تحصيلات خويش را در آن شهر گذراند .از دوران کودکي متانت ،ادب و بزرگواري در وجودش موج مي زد .علي رغم سن و سال کمي که داشت فردي کاملا مطمئن ،متعهد ،خوش رفتار ،متواضع ،مهربان ،فداکار ،با انرژي و پر جنب و جوش بود .
دوران هنرستان را با موفقيت ،در خرداد 1355 پشت سر گذاشت و بدين طريق وارد مرحله جديدي از زندگي شد .
پس از اخذ ديپلم از هنرستان فني« شيراز» ،به خدمت مقدس سر بازي رفت و حدود يکسال و نيم از خدمتش را در شهر هاي «خرم آباد» ، «تبريز» و« شيراز» گذراند . در سالهاي انقلاب همراه با مردم مسلمان و به پيروي از رهبر بزرگ ومعمارانقلاب،حضرت امام خميني (ره) در تظاهرات و اعتصابات و حمله به مراکز فساد رژيم شاهنشاهي شرکت کرد و تا مرداد سال 1358 در مسجد آتشي هاي شيراز که کانون فعاليت حزب الله بود فعاليت مي نمود .چون قسمتي از عمر او در زمان حکومت طاغوت سپري شده بود و با همه وجود خود ظلم و ستم را درک کرده بود ، انقلاب را به عنوان يک فرصت استثنايي براي مبارزه با طاغوت تلقي مي کرد و با شور و نشاطي دو چندان در تمامي صحنه هاي آن شرکت مي جست و با کمال ميل از خطراتي که در اين مسير بود استقبال مي کرد . همزمان با پيروزي انقلاب به صف خدمتگذاران اسلام پيوست ،
پس از صدور فرمان تاريخي حضرت امام (ره) مبني بر تشکيل «جهاد سازندگي» در شب اول ماه مبارک رمضان سال 1358 هنگامي که از تريبون مسجد« آتشي هاي شيرا»ز اعلام مي شود که «سيستان و بلو چستان» براي سازندگي به نيرو نياز دارد ،ايشان همان لحظه اول ثبت نام مي کند و فرداي آن روز عازم آن ديار مي شود. بعد از چند روز اقامت در شهر «زاهدان»، بر اساس نياز راهي شهرستان «خاش» شد و با تمام مشکلات و کارشکني هايي که عناصر ضد انقلاب ايجاد مي کردند با همکاري تني چند از همرزمان جهادگر خويش ،سنگ بناي جهاد سازندگي شهرستان «خاش» را مي نهد و همانطور که امام عزيزمان خواسته بودند با کمترين امکانات شروع به کار مي کنند .
در سال 1359 در حالي که 22 بهار از عمر ش مي گذشت در شهرستان« خاش» که محل خدمتش بود به ساده ترين شکل ممکن ،يعني با شربت و شيريني و قرائت سوره صف ،با يکي از خواهران با ايماني که ساکن آن شهرستان و آموزگار بود ازدواج نمود و زندگي نويني را شروع کرد تا به اين طريق سنت پيامبر (ص) را به جاي آورد و دين خويش را کامل نمايد .از خاطرات اين دوران بايد گفت که با ساده ترين لباس و با وضغيتي که آثار کار و فعاليت در روستا و گرد و غبار خدمت در چهره اش مشهود بود پابه مجلس عقد مي گذارد . در طول زندگي مشترک خويش اگر فرصتي پيدا مي کرد .در کارهاي خانه و نگهداري بچه ها با کمال صميميت به همسرش کمک مي کرد .همواره به همسرش توصيه مي نمود که مبادا ،برخورد ما در زندگي طوري باشد ،که خداي نا کرده باعث بد آموزي براي بچه ها شود . به همين دليل بود که در طول ده سال و نيم که با همسرش زندگي مشترک داشت به هيچ نحو حرف نا شايست بر زبان خويش جاري نمي کرد و حتي زمانيکه به دلايلي عصباني مي شد ،همواره کلمه مقدس «لا ا له ا لاالله»را بر زبان جاري مي نمود .
براي فرزندانش احترام زيادي قائل بود و وقتي که خداوند به او در زندگي دختري عطا مي فرمايد ،اسم او را «فاطمه» مي گذارد و مي گويد که دختر مايه خير و بر کت در زندگي است و همواره سعي مي کرد تا در اجتماعاتي از قبيل نماز جماعت ،دعاي کميل و مراسم سوگواري سا لار شهيدان که باعث تقويت روح مي شدند به اتفاق فرزندانش شرکت نمايد تا از همان کودکي آنها را با فرهنگ اسلام آشنا سازد و در آينده نيز همچون خودش خدمتگذار اسلام و محرومين باشند .
حاج محمد رضا قدمي تا سال 1365 با نهايت تلاش و توان در خطه محروم «سيستان و بلو چستان» خدمت کرد و اين خدمت صادقانه او باعث شد تا به تشويق مسئولين شوراي هماهنگي «جهاد سازندگي»(سابق)دراين استان روانه تحصيل به شهر« شيراز» شود .در طول دوران تحصيل ،جديت تلاش ،پشتکار ،متانت و شخصيت او باعث شده بود تازمينه جذب او را در«جهادسازندگي »(سابق) استان« فارس» فراهم سازند .مسئولين اين استان که صداقت و پشتکار او را ديده بودند از او خواستند که پس از فراغت از تحصيل هم با ايشان همکاري نمايد اما با توجه به تاثير خدمت وي در منطقه« سيستان و بلو چستان» دعوت آنها را قبول نکرد و مانند يک سر باز فداکار روانه شهرستان «خاش» گرديد .گويي گمشده و مرادي داشت که تنها در« بلو چستان» يافت مي شد .وقتي که از او سوال مي شد که به چه کار بيشتر تمايل داريد ،براي تمام کارها و مسئوليت ها در هر رده اي که به او پيشنهاد مي شد اعلام آماده گي مي نمود .فقط مي خواست بداند که کجا مي تواند بهتر به وظيفه خويش عمل کند .در آن روز ها جهاد سازندگي شهرستان «خاش» ،وضعيت چندان خوبي نداشت .مسئول آن در حال تعويض بود .ضمنا در شهر در گيري مسلحانه بود .در واقع محيط براي افراد غير بومي مناسب نبود .در اين شرايط به او از سوي مسئول شوراي هماهنگي« جهاد سازندگي»(سابق) استان پيشنهاد مسئوليت جهادسازندگي(سابق) خاش داده شد که ايشان با کمال ميل اين مسئوليت را پذيرفت و با قوت وارد اين نهاد در« خاش» شد .اين روحيه او باعث شد تا مسئول شوراي هماهنگي« جهادسازندگي» (سابق)در استان« سيستان وبلوچستان» در جلسه معارفه ايشان با کمال اطمينان اعلام کند که ما امروز« قدمي» را در شهرستان« خاش» مي کاريم تا قدمهاي زيادي بدين طريق بر داشته شود و باعث رونق اين منطقه گردد .
شهادت ،تجلي شکوهمند عشق به خدا و ايمان به روز رستاخيز است و يکي از اين عاشقان پروردگار «محمد رضا» بود .
حضورتاثير گذار شهيد« قدمي» در شهر محروم ودور افتاده ي «خاش»وکارهاي بزرگ ومهمي که ايشان درحال انجام يا درصدد انجام آن بود، مي رفت تا شعرهاي انقلاب اسلامي را دراين نقطه از کشور به مرحله ي اجرا درآورد.دشمنان مردم وانقلاب که حضوراو وآباداني آن منطقه را مغاير با خواسته هاي پليد خود مي دانستند،تصميم بر ناودي او گرفتند.
در ماه مبارک رمضان دقيقا ساعت 5/3 بعد از ظهر 23/12/1369 که به نيت شرکت در جلسه هيئت ناظران انتخابات مجلس« خبرگان »که در فرمانداري شهرستان «خاش» بر پا شده بود ،از منزل خارج شد و سوار ماشين شد تا به طرف فرمانداري برود ،دو ماشين مسلح در حالي که سرنشينان آن سر و صورت خود را پوشيده بودند به طرف ايشان حرکت کردند و
را ه را بر ايشان سد نمودند .با ديدن اين صحنه شهيد قدمي که از نيت پليدشان با خبر بود ،ضمن با لا بردن شيشه ماشين سويچ ماشين را زير صندلي مي اندازد تا در صورت درگيري ،اشرار نتوانند ماشين جهاد را که در واقع جزء اموال بيت المال است بر بايند .از قضاياي امر چنين بر مي آمد که اشرار ،در ابتدا قصد اسارت و گرو گان نمودن ايشان را داشتند اما وقتي که با مقاومت ايشان مواجه مي شوند ،ضمن شکستن شيشه ماشين و با شليک چند گلو له ايشان را در حالي که روزه بود به شهادت مي رسانند و بعد از تير اندازي به طرف خانه هاي سازماني که در محل بود صحنه را ترک مي کنند .با شنيدن صداي شليک گلوله و صداي يا حسين که از شهيد« قدمي »بلند شده بود ،دختر سه ساله اش در منزل را باز مي کند و پدرش را در خون غلطان مي بيند و مادر را از ماجرا با خبر مي سازد .آري از اولين کساني که بر سر پيکر شهيد بزرگوار حاضر شدند اعضاء خانواده شان بود .اين صحنه آنقدر درد آور بود که حتي ساعت 5/5 صبح روز بعد که همکاران براي شرکت در انتخابات مجلس «خبرگان» از خانه بيرون مي شوند مي بينند که در آن صبح زمستاني دختر معصوم سه ساله شهيد با پاي برهنه و تنها ،دقيقا روي همان قسمتي از زمين که خون پدر بزرگوارش ريخته بود با پاي برهنه قدم مي زند .وقتي که خبر شهادتش در منطقه پيچيد مردم شهر و روستا بر مظلو ميت اين شهيد بزرگوار گريستند و عاملان استکبار جهاني را که چنين جنايتي را مرتکب شده بودند نفرين مي کردند .
شهادت او آنچنان اثري از خود به جاي گذاشت که در روز تشييع جنازه اش شهر «خاش» غرق ماتم شده بود. همه مردم شهر اعم از شيعه و سني در تشييع جنازه شرکت کردند .خيلي کم پيش مي آمد که چنين صحنه اي را در شهر« خاش »شاهد باشيم .اين مسئله براي همه باعث شگفتي شده بود .
قطعا شهادت مردان خدا نيز چنين تشييع جنازه اي زيبنده است .او مردي بود که اکثر مردم منطقه او را مي شناختند و رفتار و بر خورد و خدمات شايسته او باعث شده بود تا در قلب آنها جاي گيرد .پس از تشييع جنازه در شهر «خاش» ،پيکر مطهر اين عزيز در شهر «زاهدان» و در نهايت در شهر و ديارش «ميمند» فارس با شکوهي خاص بر روي دستان مردم شهيد پرور آن منطقه تشييع شد و پس از آن در دارالترجمه شيراز، همان مکاني که در وصيت نامه خويش ذکر کرده بود به خاک سپرده شد .
منبع:رجعت سبز،نوشته ي علي محمد مودي،نشر کنگره ي بزرگداشت سرداران وشهداي سيستان وبلوچستان-1377




وصيت نامه
وصيتنامه شهيد در زمان جنگ
بسم الله الرحمن الرحيم
بنام خداوند بخشنده مهربان
ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعداعليه حقا في التوريه والانجيل و القران و من اوفي بعهده من الله فاستبشرو ا ببيعکم الذي بايعتم به ذالک هوالفوز العظيم . آيه 110 سوره مبارکه توبه
(همانا خداوند خريده است از مومنان جانها و مالهاي ايشان را با آنکه باشد از براي ايشان بهشت .جنگ کنند در راه خدا پس بکشند و کشته شوند ،وعده اين است بر حق در تورات و انجيل و قرآن و کيست وفادار تر به عهد خود از خدا. پس شاد باشيد به سوداگري که سودا نموده ايد و اين است آن رستگاري بزرگ )
با سلام و درود به پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) و امام زمان (عج) و نايب بر حقش امام خميني اين نجات دهنده مردم مسلمان جهان و ايران و نور چشم مسلمانان و مستضعفان زير ستم و زجر کشيده جهان که با اين رهبري پيامبر گونه خود و نهضتي که به حول و قوه الهي و نشات گرفته از احکام قرآن و اسلام و با خط مشي که از پيغمبر (ص) و ائمه گرفته است تمام ابر جنايت ها و ظالمان جهان را به لرزه در آورده . انشا الله هر چه سريعتر پرچم پر افتخار اسلام بر فراز قله اي سراسر جهان به اهتزاز در آيد و زمينه براي ظهور امام زمان (عج) فراهم شود و قانون حق و عدالت در جهان پياده شود . با سلام به ارواح پاک شهداي اسلام از صدر تا به امروز که در کربلاي ايران به فيض شهادت مي رسند و با سلام به رزمندگان اسلام و اين ملت قهرمان و شهيد پرور ايران .مسئله اي که بايد متذکر شوم ، انقلاب اسلامي از الطاف الهي بود که در سرزمين مقدس و لاله گون به نام ايران شروع شده و بعد از اين حرکت بود که مردم مسلمان ايران از زير ظلم و ستم رژيم منحوس پهلوي بيرون آمده و از آن لجن زاري که خط دهنده اش ابر قدرتها و استعمار گران مخصوصا آمريکاي جنايتکار بود نجات پيداکرد و در خط صحيح اسلام و قرآن قرار گرفته . باور کنيد که چون ملت ايران عملا در اين انقلاب سهيم هستند عظمت و واقعيت کلي آن را درک نکرده و اگر سري به خارج از کشور بزنيم ،اين حرکت تو فنده اي که در سراسر جهان فرا گرفته به عينه مي بينيم که چگونه مظلو مين و مستضعفين بر عليه ظالمان و مستکبران قيام کرده و مي کنند .
پس بنابراين قدر اين رهبر و اين انقلاب را بدانيد و چون ما به روز قيامت معتقديم و خداوند هم در قرآن مجيد نويد داده که من مشتري و خريدار جان و مال افراد مومن و صالح و با ايمان هستم و ما امانتي هستيم از طرف خداي بزرگ به دست پدران و مادران .پس خوشا به حال پدران و مادراني که اين امانت را به نحو احسن به صاحب اصلي خود بر گرداندند ،و اين نيست غير از اينکه جامعه مفاهيم و مطالب قرآن مجيد را درک نمايند که خوشبختانه اين مورد کم بيش براي مردم شهيد پرور و مسلمان ايران جا افتاده است .

سخني چند با خانواده ام :
پدر و مادر عزيزم ،مي دانم روزي که خداوند به من توفيق داد به جبهه بيايم اشک در چشمانتان حلقه زده بود ولي خودتان را کنترل کرديد و من هم مي دانم که بيشتر عمرم باعث ناراحتي شما بوده ام ولي مگر ما خودمان را مسلمان نمي خوانيم ،پس اگر مسلمان هستيم ،هر مسلماني وظيفه اي دارد و اين مربوط به چند سال بعد از انقلاب اسلامي نيست .از زمان پيغمبر اسلام (ص) و ائمه اطهار تا به امروز که ما خودمان را پيرو قرآن و پيغمبران و ائمه مي دانيم و تا زماني که مکتب و دين اسلام و قرآن در خطر است آرامش و راحتي نبايد داشته باشيم . بايد اين قدر مبارزه کنيم و با خون درخت اسلام را آبياري کنيم تا قدرتي غير از قدرت خدا در جهان نباشد .به قول امام عزيزمان خميني بت شکن تا بانگ «لا اله الاالله و محمدرسول الله» در تمام جهان طنين نيفکند مبارزه هست .پس بنابر اين فرزند شما هم مانند جوانان ديگر اين مرزو بوم که شايد خانواده اي تا هفت شهيد کمتر و يا بيشتر داشته باشد ،بايد در اين امر تلاش کند .من بارها خداي بزرگ را سپاس گفته ام که در خانواده اي متوسط به دنيا آمده ام و از اول با سختي و رنج آشنا شده ام و به خصوص بعد از پيروزي انقلاب خدا به من توفيق داده که راه اصلي را پيدا کنم و در ارگان مقدسي بنام جهاد سازندگي مشغول کار شوم و تا حد توان براي رضاي خدا و خدمت به مردم محروم و مستضعف قدم بر دارم .اميد است که هر چه سريعتر رزمندگان اسلام با پيروزي نهايي را ه کربلاي عزيز را براي مردم ايران باز نمايند و همه براي زيارت قبر امام حسين (ع) حرکت کنند .در ضمن اگر خداوند به من توفيق شهادت بدهد مبادا که زياد ناراحت شويد يا اينکه از جمهوري اسلامي توقعات بيش از حد داشته باشيد. به هيچ وجه به خاطر اينکه شهيد داده ايد وجهي يا امکاناتي نگيريد. چون شما فرزندتان را براي رضاي خدا و دفاع از اسلام داده ايد .
به تمام اقوام و خويشان و دوستان سلام برسانيد. از آنها بخواهيد اگر بدي و ناراحتي از من ديده اند مرا حلال کنند و به آنهايي که هنوز هم از واقعيت انقلاب و رهبري امام عزيزمان را درک نکرده اند ،بگوييد اين انقلاب چون بر اساس قانون خدا و قرآن و اسلام است و حق مي باشد، پيروز است .حال چه بخواهيد و چه نخواهيد ،پس چه بهتر که خودتان را با حرکت انقلابي وفق دهيد ،انشا الله خدا از شما راضي باشد .

به دايي غلام سفارش مي کنم که در خواندن نماز کوتاهي نکند چون ما هر چه داريم از همين عبادتها و راز و نياز کردن با خدا داريم ،پس از مدتي نتيجه مطلوب آن را درک مي کني .
و اما خواهرعزيزم؛ بارها دعا گوي تو بوده ام که خودت راه درست و آنچه رضاي خدا در آن است تشخيص داده اي ،اميد وارم در آينده هم به همين صورت اين راه را ادامه دهي .خواهشي که دارم آينده زندگيت را هم طوري انتخاب کن که تمام حرکات و اعمالت با توجه به رضاي خدا باشد .فردي که به عنوان همسر انتخاب مي کني فردي باشد دلسوز به اسلام و قرآن در خط امام و تلاش و کارش براي محرومين و مستضعفين باشد .البته مي دانم خودت اين را درک کرده اي .حجابت را حفظ کن چون شما خواهران مسلمان ايران رهرو راه فاطمه زهرا (س) هستيد .
و اما خواهر ديگرم :هميشه شکر گزار از خداي بزرگ باش .مبادا فشار زندگي شما را از ياد خدا و رابطه زنا شويي و تربيت صحيح اسلامي فرزندانتان باز دارد .چون زندگي به هر صورت مي گذرد. پس چه بهتر همه کار و زندگي را بر اساس رضاي خدا انجام دهيد .
برادرعزيزم حسين جان :تو بايد شب و روز شکر گذار خدا باشي که در اين موقع از زمان قرار گرفته اي که جو آن براي تربيت صحيح اسلامي و خدا گونه شدن آماده است .پس مبادا غافل شوي .من بارها افسوس مي خورم که چرا چند سال از عمرم در زمان رژيم منحوس پهلوي تلف شد و با ايمان ضعيفي که داشتم هيچ به فکر نبودم که رژيم ،جو ضد خدايي و اسلامي به وجود آورده و خوشا به حال آن جواناني که قبل از انقلاب حرکت اسلامي رهبر خود امام خميني را درک کردند و چه بسا که اکثر آنها الان به فيض شهادت رسيدند .ولي باز هم ناشکر نبودم و بعد از پيروزي انقلاب تا حد توان توانستم خود را نجات دهم. ولي تو ديگر نبايد بهانه اي داشته باشي ،جامعه به افرادي مومن ،با خدا و فداکار احتياج دارد . /8/4 /1362 محمد رضا قدمي

وصيت نامه ي دوم
به نام خدا

خدا آن مومناني را که در صف جهاد کافران مانند سد آهنين همدست و پايدارند بسيار دوست دارد .آيه 3 سوره مبارکه صف
همسر مهربان و خوبم
اول اينکه يکي از آيات مبارک سوره صف مهريه حضرت فاطمه (س) مي باشد .پس بنابر اين بر اساس آيه فوق بايد بر عليه کافران اسلام و قرآن مبارزه کرد. اين سوره مبارکه ،مسئوليت سنگيني بر دوش ما دو نفر گذاشته و بايد به مطالب آنکه مي فرمايد :هميشه بايد در صف جهاد کافران مقاوم بود تا موجب رضاي باري تعالي قرار گيرد .جامه ي عمل بپوشيم .در ثاني اميد وارم که خداوند به شما اجر و خير عطا فرمايد، چون تو مشوق من بودي و زماني که از کار خسته مي شدم با صحبتهاي خودت مرا دلگرم مي کردي و مي گفتي کار براي رضاي خدا خستگي ندارد. بعد از دو سال که از جنگ تحميلي مي گذرد و خدا به من توفيق داد که پا به اين سرزمين مقدس يعني جبهه که هر قدمش با خون جواني رنگين شده و از چنگال کافران و مزدوران عراقي بيرون کشيده شده بگذارم ،نه تنها مخالفت نکردي حتي با بر خوردت آمدن مرا به جبهه تاييد مي کردي و مي دانم که خيلي برايت مشکل بود. به هر حال دين اسلام و خدا و قرآن را بايد ياري نمود چون يک وظيفه است و اين امام عزيز که به اسلام حرکتي تازه بخشيد را نبايد تنها گذاشت. در ضمن اگر باز هم خدا به من گناهکار لطف نمود و شهيد شدم، مبادا ناراحتي به خود راه دهي ،ياد بياور خانواده امام حسين (ع) که بعد از شهادت امام ،يزيد لعنتي چه رفتاري با آنها نمود و آنها در برابر شکنجه و ناراحتي ها مقاومت مي کردند .از تو مي خواهم که در نماز ها و دعايت براي من طلب مغفرت و آمرزش نمايي .چون همانطور که برايت گفته ام قبل از انقلاب مرتکب گناهان بزرگي شده ام که اميدوارم خدا مرا ببخشد .سعي کن حتي المقدور در مجالس مذهبي و دعا شرکت کني چون همين مسجد و دعا و خواندن قرآن و نماز جمعه ها است که به وسيله آن دين و مذهب ما بيمه مي شود .از تو مي خواهم از ميثم خوب نگهداري کني يعني او را طوري تربيت کن که از همان کوچکي با خدايش ،قرآن و پيامبرش و ائمه و رهبر انقلاب آشنا شود و به اين صورت باشد که خودش آينده خودش را بر اساس حرکت اسلامي انتخاب کند .بايد طوري شود که فردي کار ساز و موثر براي اسلام و مستضعفين باشد . ان شا الله مردي دلير و خوب براي ياري اسلام و دين و قرآن ببار آيد ،مانند ميثم تمار که با تمام سختي و شکنجه يار با وفايي براي حضرت علي (ع) بود و اگر فرزند دومي هم خدا عطا فرمود او را بر اساس رضاي خدا تربيت کن . مقداري بدهي و طلب داشتم که مي دانم در جريان هستي ولي به عنوان تذکر نوشته ام و به خودت واگذار مي کنم هر چه که صلاح خدا و سعادت خودت در آن است بکن ولي خانواده ام را فراموش نکن ،چون آنها به تو خيلي علاقه دارند که اين هم از خوبي خودت است .بعضي مطالب را که در رابطه با پدر و مادرم نوشتم به تو مربوط مي شود توجه داشته باش. من براي رضاي خدا به ميدان قدم به اين ميدان گذاشته ام ،اگر صلاح مي داني موتور را بفروش و پولش را به حساب جبهه بريز ،سندش در جهاد خاش مي باشد .از طرف من از کليه قوم و خويشان و دوستانت به خصوص پدر بزرگوار و عمه هايت عذر خواهي کن ،مي دانم که داماد خوبي نبودم .ان شا الله که مرا حلال نمايند .
والسلام
با آرزوي طول عمر براي امام عزيز و پيروزي نهايي رزمندگان اسلام و نابودي لشکريان کفر محمد رضا قدمي




خاطرات
محسن اميريان:
در طول مدتي که ايشان مسئوليت جهاد سازندگي شهرستان خاش را داشتند همواره سه ويژه گي در ايشان بارز بود .
- عشق و علاقه به جهاد و خدمت در بلو چستان
- تلاش وافر و خستگي ناپذير
- شجاعت ،استواري
در خيلي از کارها ،همواره پيش قدم بود .در زمانيکه ،به يکي از اشرار منطقه ،دولت امان نامه داده بود و طبق مصوبه به شوراي تامين استان ،مي بايست که وسايل طايفه آنها از مرز به خاش حمل شود .ايشان تحت هيچ شرايطي حاضر به همکاري در اين کار نشد و حتي زماني که از سوي مسئول شوراي هماهنگي جهاد وقت استان با ايشان تماس گرفته مي شود که اين دستور مقامات است و بايد وسايل آنها را حمل نماييم ،مي گويد :
من با امکانات و ماشين آلات جهاد ،اجازه نخواهم داد وسايل افرادي که دستشان به خون جوانان اين کشور آلوده است حمل گردد و بسيار در اين راستا مقاومت کرد .اما زماني که بر اثر فشار مقامات امنيتي مجبور به همکاري شد .اين جمله را نقل کرد ،که براي حفظ حرمت جهاد بايد کليه علائم و نشانه هاي جهاد را روي ماشين هايي که در حمل اين وسايل نقش دارند پاک نمود و بعد از اين اقدام هيچ وقت حاضر به مذاکره و ديدار با آنها نگرديد .اين حرکت او باعث شده بود تا خشم اشرار منطقه بر افروخته شود .
چندين بار از سوي آنها تهديد شد و حتي زمانيکه از طرف همکاران به وي توصيه مي شود که چون همواره دير وقت از روستا بر مي گرديد ،حتي الامکان مسلح باشيد چون با اين وضيعت نا امن شهرستان خاش ممکن است که اشرار منطقه ،به جان شما سوء قصد کنند و شما را به شهادت برسانند .اما همواره ايشان مي گفت :منتظر اين چنين زماني هستم و عليرغم اينکه بر ايشان مقدور بود مسلح باشند ولي هيچ وقت به اين کار راضي نشدند .

محمدحسن دهمرده:
آري ،او عاشق اسلام و فرزند صالح انقلاب بود و علاقه شديدي به حضرت امام (ره) و حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب داشتند .به پيروي از ايشان کار را عبادت و محيط آن را مقدس مي دانست .در قداست کار ،خود سهمي بزرگ داشت .مراسم صبحگاه جهاد خاش که يادگار اين شهيد بزرگوار است خود حکايت از اين مسئله دارد در اين مراسم روحاني که هر روز در محوطه ساختمان جهاد خاش اجرا مي شد همه همکاران در يک محل جمع مي شدند و در حضورشان و به مدت 5تا 10 دقيقه آياتي چند از کلام الله مجيد تلاوت مي شد و پس از آن همه با هم و يک صدا دعاي هميشگي ياران انقلاب را مي خواندند و سپس با روحيه اي مناسب و همچنين آمادگي کامل کار روزانه شان را شروع مي کردند .محتواي دعاي مذکور به شرح ذيل است .
خدايا ،خدايا ،تا انقلاب مهدي از نهضت خميني محفظت بفرما .
خامنه اي رهبر به لطف خود نگه دار ،آمين يا رب العالمين

رضاقلي نجفي:
از آنجائيکه او خود نيز درد محروميت را کشيده و در خانواده اي مستضعف و مذهبي پرورش يافته بود ،در دوران عمر خويش سعي کرد تا يار و ياور محرومان باشد .او واقعا براي خدمت کردن به مردم محروم منطقه زمان و مکان نمي شناخت .در هر لحظه و در هر مکاني که صلاح مي ديد .به مردم خدمت مي کرد و آنچه که در توان داشت در طبق اخلاص نهاده بود .
بسياري از او قات که جهت انجام خدمت و نظارت کارها به روستاها مي رفت .تا دير وقت در منطقه بود و شب هنگام ،گرسنه به خانه بر مي گشت . وقتي از او مي پرسيدند که چرا از صبح تا کنون چيزي نخورده اي؟ مي گفت :صلاح نيست مزاحم روستاييان بشوم و يا وقتي که همسرش رو به او مي گفت ما هم در زندگي حقي داريم اگر ممکن است کمتر در گير کار باش .در جواب مي گفت :من براي خدمت به اين استان آمده ام و اگر افرادي مثل من اين کارها را انجام ندهند، پس چه کسي بايد اين کارها را انجام دهد .در برابر ساعت کاري که کار مي کنم حقوق مي گيرم .مقداري هم بايد براي رضاي خدا کار کنم،اجر شما را هم خدا مي دهد .اگر شما روستاييان محروم را ببينيد خودتان حق مي دهيد که براي بهتر شدن وضعيت زندگي آنها ،همه ي 24 ساعت را بايد تلاش کرد .
بيشتر فعاليت هاي عمراني که در روستاهاي شهرستان خاش صورت گرفته است مديون خدمات شهيد مظلوم قدمي است .هنوز هر وقت که به شهرستان خاش مي رويم .روستاييان منطقه ياد شهيد قدمي را در اذهان دارند و از خصلتهاي او که برايشان الگو بود ،همواره سخن به ميان مي آورند .
آنان جهادگراني چون شهيد قدمي را پيام رسانان انقلاب مي دانند و مي گويند که سالهاي سال در اين منطقه رفت و آمدي نبود ولي اين جهادگران آمدند و در اينجا با تلاش و کوشش شان انقلاب را به ما معرفي کردند .

حسين قائني:
با مردم بر خوردي خوب و صادقانه داشت و با آنها همانند يک برادر رفتار مي کرد .توجه اش به روستاييان منطقه آنقدر بود که جلوي پايشان مي ايستاد و اگر کاري داشتند تا جايي که از دستش بر مي آمد در حق آنها کوتاهي نمي کرد .حرفش اين بود که لذت خدمت دراين منطقه (سيستان و بلو چستان )را در جاي ديگر نمي بينم .

غلامحسين صمدزاده:
ايمان و اعتقاد او به اسلام و خداوند عين اليقين رسيده بود . از هيچ قدرتي به جز خدا هراسي به دل راه نمي داد .هيچ وقت تبسم نمي کرد. مگر اينکه رضاي خدا را در آن مي ديد .

حجت الاسلام صابري:
به نماز که ستون دين است اهميت زيادي مي داد .نماز يوميه اش را هميشه در اول وقت مي خواند و حتي الامکان سعي مي کرد که آن را با جماعت اداء نمايد .

رضاقلي نجفي:
در هر جا که بود ،چه در محيط کار و چه در محيط اجتماع، با شنيدن صداي اذان به هر نحوي که بود خود را به نزديک ترين مسجد جهت اقامه نماز مي رساند .اين خصوصيت در او آنقدر بارز بود که حتي همکاران او را در اين زمينه به عنوان الگوي خود قبول داشتند .افتخارش اين بود که محيط کارش محيطي است که اکثر همکارانش در صف نماز جماعت شرکت مي کنند .

حجت الاسلام اعرابي:
شهيد حاج محمد رضا قدمي سراسر زندگي اش را با اخلاص گذراند .عليرغم اينکه مسئول جهاد بود و امکانات زيادي در اختيار داشت ،از آن استفاده شخصي نمي کرد .حساسيت زيادي روي مصرف اموال و اعتبارات دولتي داشت و در درجه اول خود اين نکته را به شدت رعايت مي کرد و نسبت به استفاده شخصي ديگران از امکانات بيت المال حساسيت با لايي داشت .همواره بخشنامه ها و مسائل مالي را به شدت کنترل مي کرد .
روز اولي که به شهرستان خاش آمده بود .يکصد و پنجاه هزار تومان پس انداز داشت و به همکاران مي گفت :اگر شما ماشين فروشي سراغ داريد به من آدرس دهيد چون مي خواهم با اين پول يک ماشين بخرم تا از ماشين جهاد استفاده نکنم . اين حرف را با رها مطرح مي کرد .گويي از اينکه استفاده از ماشين جهاد را به او داده بودند نا راحت بود و نمي خواست که از آن استفاده کند .
با اينکه همسرش هم کار مند آموزش و پرورش بود بعد از چند سالي که از اين ماجرا مي گذرد در زمان شهادت باز فقط همين مبلغ يکصد و پنجاه هزار تو مان در حسابش موجود بود .
در ايام تابستان خانواده اش را به شهرستان شيراز مي فرستاد تا وقت زياد تري را براي کار کردن و انجام تعهدات در مقابل مردم منطقه داشته باشد .در شرايطي که همکاران مهاجر از غذاي خوابگاه جهاد استفاده مي کردند اما ايشان هيچ وقت راضي به اين کار نمي شد .او حتي ا لامکان در روز يک وعده غذاي گرم مي خورد و اغلب اوقات او نان پنير و سبزي و تخم مرغ مي خورد .

غلامحسين صمدزاده:
خدمت در جهاد را بسيار دوست مي داشت .وقتي که به ايشان پيشنهاد فرمانداري يکي از شهرستان هاي استان را دادند .فرمود :دلم مي خواهد در جهاد بميرم .همکاران به او به شوخي مي گفتند :حاجي پير شدي .هر کجا که باشي خواهي مرد .در جواب مي گفت :اگر خدا بخواهد ،نمي گذارد که پير شوم .
وقتي صحبت از انتقالي مي شد مي گفت :عجله نکنيد من در يکي از همين روز ها منتقل مي شوم و در حين تبسم دستش را به علامت افقي (تابوت ) حرکت مي داد که اينجوري .
بارها و بارها از ساعت 8 شب به بعد به ماموريت در دهستانها مي رفت .او گر چه پر کار و هميشه در جهاد بود اما هيچ وقت براي خودش اضافه کاري رد نمي کرد .فرزندان شهيد بار ها 3 الي 4 روز او را نمي ديدند .چراکه صبح خيلي زود به سر کار مي رفت و شب خيلي دير وقت به خانه بر مي گشت .
دختر معصومش که در زمان شهادت از اولين کساني بود که بر سر جنازه پدر حضور داشت .هميشه تشنه ديدار پدر بود .پدري که اگر چه هر شب در خانه بود .ولي بچه ها چند روزي او را نمي ديدند ،هنگامي که به هم مي رسيدند عاشقانه به آغوش پدر پرواز مي کردند .

حجت الاسلام سيد حسن مجد محمدي:
عشق به محافل قرآني ،همواره در دل شهيد قدمي موج مي زد .خانواده ،آشنايان و دوستاني که از نزديک او را مي شناختند ،در اکثر مصاحبه ها به اين ويژه گي او اشاره کرده اند .اغلب او قات بيکاري خود را به تلاوت قرآن و نهج البلاغه اختصاص مي داد .

همسر شهيد:
هميشه مي گفت:قبل از انقلاب خيلي از قرآن فاصله داشتيم ولي حا لا مي فهميم که چه چيز گرانبهايي در دست ما بوده ولي قدر آن را ندانستيم و اکنون که اين زمينه هموار است ،مي خواهم از اين موقعيت استفاده کنم .حتي در زمان مسافرت نيز به تلاوت قرآن و نهج البلاغه مي پرداخت .

خدابخش نارويي:
براي اين که همکارانش هم از اين منبع فيض محروم نباشند ،کلاسهاي قرآن را به نحوي بر نامه ريزي مي نمود که هر شب در خانه يکي از آنها بر گزار شود .تا هم مودت و دوستي بين همکاران مستحکم تر شود و هم اينکه با فرهنگ قرآن بيشتر آشنا شود .

حجت الاسلام سيدمحمد حسن مجد محمدي:
هر کجا که روضه و ذکر مصيبتي از معصومين (ع) بود ،با علااقه وافر ،در آن شرکت مي کرد .در منطقه خاش ،براي اينکه حسينيه اي بر پا شود .و شيفتگان مکتب اسلام و امام حسين (ع) بتوانند ،بيشتر در آن مکان حضور به هم برسانند و همچنين در ايام عاشورا براي احياي بر نامه هاي شهداي کربلا و مراسم مذهبي همواره تلاشي فراوان مي کرد و به آن عشق مي ورزيد .

اصغرهدايت نژاد:
هر کس که شهيد قدمي را مي شناسد و از شخصيت و خلق و خوي او با خبر باشد، مي داند که زمزمه هاي کلام يا حسين او ،هميشه سر زبانش بود و به تلاش و حرکت او معنا مي داد .

همسرشهيد:
آنقدر غرق کار و خدمت به محرومين بود که کمتر اوقات فراغت داشت .اگر فرصتي پيش مي آمد به ديدن پدر و مادر ،بستگان و همکاران مي رفت وقسمتي از وقت خود را صرف مصاحبت با بچه هايش مي نمود .به مطالعه کتب مذهبي مي پرداخت .حتي براي اينکه دوستي خويش را به همکاران ثابت کند در بر نامه هاي ورزشي آنها از قبيل مسابقات فوتبال و صعود به قله تفتان شرکت مي کرد .او براي کوهنوردي فرزندان خردسال خويش را هم با خود مي برد .

حجت الاسلام صابري:
همکاران شهيد قدمي در باره او قات فراغت او اينگونه نقل مي کنند :در يک روز که به اتفاق شهيد و همکاران بهسازي جهاد به منطقه تفتان مي رفتيم .منطقه وضعيت نابساماني داشت و رودخانه هاي آن طغيان کرده بود .در اين وضعيت با توجه به اينکه خطر طعمه سيل شدن هم بود .شهيد قدمي از ماشين پياده شد و پاچه هاي شلوارش را با لازد و داخل رود خانه شد تا ببيند که عمق آب چقدر است و وضعيت بستر رود خانه چگونه است .وقتي که به او مي گفتيم حاجي با ماشين از رود خانه عبور مي کنيم، مي گفت :اين کار درست نيست .اين ماشين از اموال بيت المال است که در دست ما امانت است .بنابر اين بايد از آن خوب نگهداري کرد .

يکي از خصوصيات باارزش ديگر آن بزرگوار که اکثر همکارانش به آن اشاره داشته اند ،اين بود که اگر مي خواست فردي را ارشاد و راهنمايي کند و يا از کار اشتباهي که کرده بود بر حذردارد دارد ،با اعمال خود الگوي او مي شد و يا در حين رفت و آمدهايي که به منزل آن فرد داشت ويادر حين ماموريتهايي مي آمد ،موضوع را به نحو سازنده اي با او در ميان مي گذاشت .
در جهت ارشاد و هدايت کارکنان زير مجموعه اش ،روش مطلوبي داشت . در حين رفت و آمد هايي که به منزل آن فرد داشت و يا در حين ماموريتهايي که پيش مي آمد ،موضوع را به نحو سازنده اي با او در ميان مي گذاشت .
در جهت ارشاد و هدايت کارکنان زير مجموعه اش ،روش مطلوبي داشت . هر وقت همکاري نياز به تذکر داشت آن فرد را سوار ماشين خودش مي نمود و به بهانه باز ديد از پروژه ها با خودش مي برد و در بين راه به او موضوع را تذکر مي داد و هدايتش مي نمود . اين کارش آنقدر موثر واقع مي شد که آن فرد بعد از تذکر ايشان اصلا اشتباهات گذشت را تکرار نمي کرد .

فرزند شهيد:
در زندگي فردي حسابگر و دقيق بود و تمام کار هايش بر نامه ريزي شده بود .براي زندگي اش سال مالي داشت و در پرداخت خمس و رد کردن حق سادات آنقدر دقيق بود که چيزي را از قلم نمي انداخت .نه تنها خود به اين امر مبادرت مي ورزيد بلکه ديگران را هم به انجام اين وظيفه ديني تشويق مي کرد .اگر جايي به مهماني دعوت مي شد و مي دانست که صاحب خانه اهل پرداخت خمس نيست مقدارغذايي که در آن مهماني صرف مي نمود حساب مي کرد و خمس آن را مي پرداخت .اگر مستمندي درب منزل را مي زد در صورتي که سفره پهن بود او را به سر سفره خويش دعوت مي کرد و غذايش را با او صرف مي نمود .

غلامحسين صمد زاده:
او فردي مدير و مدبر بود ،در کار براي خود هدف داشت .منطقه خدمتش را به خوبي مي شناخت و بر اساس واقعيت و در راستاي تحقق هدف که همان محروميت زدايي بود بر نامه ريزي مي نمود و بر اساس آن عمل مي کرد .سختي هاي راه را به راحتي تحمل مي کرد .مديريت او مبتني بر مديريت مشارکتي بود .نظر همکارانش را در کار ها جويا مي شد .به همکاران در کار اعتقاد داشت .بيشتر از يک کارشناس در محل اجراي پروژه ها تاثير سازنده مي گذاشت .در جلسات شوراي اداري شهرستان و غيره صداقت و شهامت ايشان ،زبانزد خاص و عام بود .ابتدا خيلي ها گمان مي کردند .که توان ايشان در کار مقطعي است ولي بر همگان ثابت شد که تازمان شهادت حتي يک لحظه دست از هدف خود بر نداشته است .هيچوقت مصالح و واقعيت ها را فداي منافع خود يا خواسته هاي ديگران نمي کرد .در کار خيلي جدي بود وبدون هيچگونه ملاحظه اي در برابر بعضي از خواسته هاي همکاران ،نه مي گفت .با اين همه ،صداقت و قاطعيت ايشان که به خاطر خدا بود ،باعث شده بود تا همه از صميم قلب به ايشان علا قمند باشند .

 

 

 

آثارمنتشر شده درباره ي شهيد
خوش مي روي شهيد که در گامهاي تو
بس آفتاب شعله بر آفاق مي زند
خوش مي روي که رايحه آشناي تو
مضراب نور بر دل عشاق مي زند
خوش مي روي که لحظه شيرين انفجار
در عمق ژرف و خامش انديشه هاي ما
با گام استوار تو اي بيکرانه مرد
آتشفشان حادثه شد در کرانه ها
خوش مي روي که مطلع آتشفشان صبح
روشنسراي ساکت و آرام آفتاب
صد جامعه را دريد و صد سينه چاک کرد
در سوگ سرخت اي همه فرياد و التهاب
اي بيکرانه وسعت انديشه هاي تو
کي مي توان به لفظ و معنا ترا ستود
با وزن شعر و قالب تصويرهاي تنگ
آخر چگونه شعر تورا توان سرود
آندم که دست قاتل يغما گر زمان
پيمانه هاي صبر و تحمل شکسته بود
بر شاخه هاي سبز و شکوفاي زندگي
بوم سياه مرگ و مصيبت نشسته بود

آن لحظه که قامت استوارت اي عزيز
دست زمان به حنجره خاک مي نهاد
سيل سرشک ديده صد رهنورد پير
برقع ز روي چهره اندوه مي گشاد .
عبد الجبار کا کائي



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان سيستان و بلوچستان ,
برچسب ها : قدمي , محمدرضا ,
بازدید : 291
[ 1392/05/07 ] [ 1392/05/07 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 3,138 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,239 نفر
بازدید این ماه : 3,882 نفر
بازدید ماه قبل : 6,422 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 4 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک