فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

مجيد مختاري در بيستم بهمن ماه 1342 ه ش در تهران پاي به عرصه وجود گذاشت .پدر که فردي نظامي بود به پرورش جسم و روان اولين پسرش توجه ويژه داشت .مجيد جواني برومند و ملتزم به انجام واجبات مذهبي شد .مادر نيز وجود او را از مهر ائمه و اسلام سرشار مي کرد و به خواندن قرآن تشويقش مي کرد .
شهيد در امر تحصيل کوشا بود و با موفقيت دوران ابتدايي ،راهنمايي و هنرستان را پشت سر گذاشت .دوران نوجواني او مصادف با آغاز جنبش اسلامي بود و شهيد در جلسات مذهبي دعا و قرآن شرکت فعال داشت .مجيد اوقات فراغت را به ورزش مي گذراند .
کمک به والدين و احترام به پدر و مادر ،ساده زيستي و عدم توجه به آراستگي ظاهري از ويژگيهاي خاص او بود .در تصميم گيري ها همواره با خانواده مشورت مي کرد .فروتني ،برد باري و حرف شنوي و صبر وجه تمايز او بر ساير خواهران و برادرانش بود .
با پيروزي انقلاب و تشکيل سپاه پاسداران ،مجيد به اين نهاد پيوست .او در سه مرحله به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل اعزام شد .در مرحله دوم که به صورت بسيجي ساده اعزام شده بود ،به دليل کارايي و توانايي به سمت فرماندهي گردان ارتقا يافت .ايشان چون با فعاليتهاي ورزشي خو گرفته بود از آمادگي رزمي مناسبي بر خوردار شده بود و به عنوان مربي ورزشهاي رزمي در منطقه عمليات به خدمت پرداخت .
خانواده اش روحيه او را پس از باز گشت از جبهه بسيار معنوي توصيف کرده اند که سخنانش همواره در مورد ارزش شهيد و شهادت بوده است .در آخرين مرحله در تاريخ
22/ 4/ 1362 به جبهه هاي دفاع مقدس اعزام شد .ايشان پس از رشادتها و دلاوريها ي فراوان در عمليات «والفجر 3» در منطقه «مهران» به درجه رفيع شهادت رسيد .
چاو وش ظفر خبر ز ياران داده است
پاييز مرا شوق بهاران داده است
تکبير سواران که به شب مي تازند
گل مژده آزادي مهران داده است
منبع:سرداران سپيده،نوشته ي مريم شعبان زاده،نشر کنگره ي بزرگداشت سرداران و شهدا ي سيستان وبلوچستان-1377




خاطرات
خواهر شهيد:
عمليات والفجر 3 با رمز يا الله شروع شد .مسير نا امن بود و راه دشوار .راننده جيپ دلش راضي نمي شد که رانندگي کند .مجيد مختاري براي رساندن بچه ها به خط خود پشت فرمان نشست .در زمان حمله، عراقي ها با منور منطقه را روشن مي کنند .ناگهان تيري به زانوي مجيد اصابت مي کند به طوري که که استخوان زانو کاملا متلاشي مي شود .همرزمان که متوجه جراحت ايشان مي شوند از رفتنش ممانعت مي کنند ولي او با همان يک پا بلند شده فرياد مي زند بچه ها حرکت کنيد .من حالم خوب است و به راه ادامه مي دهد. تير بار به سمت قلب او نشانه مي رود از پشت سر نيز گلوله مي خورد .وقتي ياران مي رسند فقط مي گفت :سوختم و آب مي طلبيد .در آن لحظه قرآن و عکس امام مي خواهد و بر سينه اش مي گذارد، لبخندي درد آلودبر گوشه لبانش نشست و آرام شد .در همان حال به دوستانش مي گفت شما هيچ نگران نباشيد من حالم خوب است و در واقع اين حرکت ايشان موجب تقويت روحيه رزمندگان ديگر گشت .
 
برگرفته از خاطرات شفاهي خانواده ودوستان شهيد:

 

بايد دامادش کنيم حا لا ديگر در مرز 20 سالگي است. ديگر وقتش رسيده .مگر سنت اسلام نيست که جوانها زود ازدواج کنند پدر و مادرم مدام اين را مي گفتند .اما هر بار که با مجيد در ميان مي گذاشتيم مي گفت فعلا صبر کنيد .تير ماه که به خانه آمد اين بار مخالفت نکرد .فقط تبسمي بر لبانش نشست و به اين ترتيب رضايت خود را براي ازدواج اعلام کرده بود .
در تدارک خواستگاري بوديم که باز هم به جبهه رفت و مسئول گردان والعصر در منطقه مهران شد .پدرم گفته بود وقتي بياد دامادش کنيم مرداد ماه آمد ولي ديگر ...
لباس خونرنگش رخت دامادي اش بود وبر سينه و سر و رويش گل زخمهاي سرخ نشسته بود .

پدر خشمگين وارد خانه شد در را به هم زد و گفت :اين جوانک پاک آبروي ما را برد .مادر جلو دويد و گفت چي شده آقا .
پدر گفت اين مجيد مومن تو ،مجيد انقلابي تو ،با لباس کهنه رفته بود مهماني .مي خواهد آبروي مرا جلوي در و همسايه ببرد .کلي خجالت کشيدم جلوي مردم .آخر کي با شلوار کردي مهماني مي روند! من يک درجه دارم مردم روي من حساب مي کنند .
مجيد آرام و بي صدا پشت سرش آمد .پدر که نشست مجيد هم گوشه اتاق چمپاتمه زد . شرم و حيا در نگاهش موج مي زد .بعد بر خاست و کتابي را آورد و جلوي پدر گذاشت .گفت با با جان مگر تو هميشه به من سفارش مهرباني و نيکي نمي کردي، مگر مرا به خواندن قرآن تشويق نمي کردي .بيين اين عکسها ، عکس هاي حلبي آباد است .عکسهاي آدم هاي فقير است .وقتي آنها لباس نداشته باشند چطور من لباس نو بپوشم .پدر با ديدن عکسها بهت زده شده بود .
لحظه اي خاموش ماند ناگهان دست در گردن فرزند کرد و او را در آغوش گرفت و گفت :خدا يا شکرت !خدايا تو را شکر که چنين پسري به من داده اي .عيبي ندارد برو هر کاري مي خواهي بکن. حا لا ديگر مي دانم که تو لباسها و پولها را چه کردي هر جور دلت مي خواهد رفتار کن .

خانه در سکوتي آرام رفته بود همه خواب بودند .مادر گفته بود که مجيد شبها ،نيمه شب بيدار مي شود و نماز مي خواند ولي نديده بودم .آن شب بيدار ماندم تا ببينم چکار مي کند .خوابم برده بود، ناگهان از خواب بيدار شدم .ديدم مجيد لب حوض نشسته آستينها را با لا مي زند .نگاهي به آسمان انداخت و بعد وضو گرفت .
داشت از پله ها با لا مي رفت که دويدم و حوله را به دستش دادم .با چشمانش خنديد و گفت :تو هنوز بيداري چرا نخوابيدي ؟
گفتم خوابم نمي آيد و حوله را گرفت و دوباره به من پس داد و گفت حوله نمي خواهم .مي خواهم آب وضويم حافظ من از آتش جهنم باشد .گفتم داداش مگر نماز نخواند ي!؟ ما که با هم به مسجد رفتيم و نماز مغرب و عشا را خوانديم .گفت چرا اما يادم آمد که يک نماز ديگر هم بايد بخوانم .
مي دانستم که مي خواست نماز شب بخواند .مثل نسيمي خنک از کنارم گذشت و در را پشت سرش بست .هميشه مي گفت وقتي من نماز مي خوانم کسي وارد اتاق نشود .
لاي در را کمي باز کردم .صداي هق هق گريه اش مي آمد .نور ماه به صورتش مي تابيد و چهره اش را نوراني کرده بود .اشکها توي صورتش مثل مرواريد مي غلطيد و چشمانش مثل ستاره مي درخشيد .آرام آرام ذکر مي گفت. من هم پشت در نشستم .از صداي محزون او لرزه بر تنم افتاده بود .


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان سيستان و بلوچستان ,
برچسب ها : مختاري , مجيد ,
بازدید : 190
[ 1392/05/07 ] [ 1392/05/07 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 3,191 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,712,292 نفر
بازدید این ماه : 3,935 نفر
بازدید ماه قبل : 6,475 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 4 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک