فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

در سال 1342 در شهر کرمان متولد شد. دوران تحصيلات راتا مقطع دبيرستان در اين شهر گذراند.تحصيلات اودر دبيرستان همزمان بود با اوج گيري انقلاب اسلامي .محمدرضابه صورت فعال وتاثير گذار وارد مبارزه با حکومت شاه خائن شد.ازروزي که به انقلابيون پيوست تا 22بهمن 1357که بر اثرمجاهدات مردم ايران انقلاب اسلامي به پيروزي لحظه اي در مبارزه با طاغوت ترديد نکرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز هرجانياز به جانفشاني وايثارگري بود تا انقلاب ازتوطئه هابه سلامت عبورکند،اوحاضربود. ديپلمش رابعداز پيروزي انقلاب گرفت.
جنگ که شروع شدطاقت ماندن در شهر رانداشت.تحمل حضوربيگانگان در خاک پاک ومقدس ايران بزرگ برايش غيرقابل تحمل بود.
ابتدا به عنوان يک بسيجي ساده به جبهه رفت وتفنگ به دست گرفت تا از تماميت ارضي کشور در مقابل کفتارهاي مهاجم پاسداري کند.
چندبارمجروح شد وتنها يکبار مجروحيت که اورا تا مرز شهادت پيش برد، ميتوانست عذري باشد براي ترک جنگ ومشغول شدن به زندگي ؛اما اودرمکتب حسين(ع)آموخته بودکه شهادت از عسل شيرين تر است.
اوکه حضوردرجبهه را به عنوان يک بسيجي ساده شروع کرده بود،طولي نکشيد که يکي از فرماندهان موفق وتاثيرگذارلشگر41ثارالله شد. فرمانده گردان خط شکن ، فرماندهي گردان عملياتي و يک عنصر ورزيده اطلاعاتي و عملياتي سمتهايي بود که درطول مدت حضوردرجبهه در کارنامه ي الهي اش ثبت کرد.
عمليات مافوق تصورکارشناسان نظامي دنيا يعني والفجر8ميعادگاهي شدتا اورابه ملاقات خدا برساند.اين اتفاق مبارک در تاريخ 5/12/1364 به وقوع پيوست.
منبع:پرونده شهيد در بنياد شهيد وامور ايثار گران کرمان ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد





وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بيکران به حجت خدا و سرور و مولايمان امام زمان(عج) و به نائب وي، عارف به حق بالله و سالک به حق طريق الله، فرزند راستين علي(ع) امام خميني، درود و سلام بر کساني که دنياي دني و پست را به مکاني مبدل ساختند که محلي شد براي ارتباطشان با الله و نزديکي و قرب به او.درود سلام بر آناني که دنيا را عشقگاه خود با معبود قرار دادند و به عشقبازي گذراندند تا سوختند و به اصل خويش بازگشتند. خداوندا! آن آتش را در ما هم بوجود بياور که در راه تو بسوزيم.
اي کاش همه در پي اين بوديم که دريابيم حقيقت آفرينش را، حقيقت زندگي را، حقيقت حق را، حقيقت خويش را، حقيقت راه را و حقيقت حرکت را و عمل حقيقي را.
اي کاش همه ما به دنبال اين بوديم که درک کنيم ارزش را و عمل با ارزش را، و آن چيزي را که سبب ميشود انسان از افتادن به افسل السافلين نجات پيدا کرده و به اعلاء عليين برسد.
کاش همه دريابيم تنها وسيله معراج مومن را. چه خوب است اگر پي ببريم به اينکه چرا در زيارت ابا عبدا... الحسين مي گوئيم: يا ابا عبدا... اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتيت الزکوه و امرت قبل ما سواها و ان ردت ردما سواها. و چه شيرين است اگر بچشيم لذت حقيقي را و چه نيکوست اگر به گوش جان گوش کنيم. اين نصيحت پدرانه و دلسوزانه و با حلاوت رهبر عزيزمان را که مي فرمائيد: تزکيه، تزکيه و همه چيز منهاي صفر است.
از طرفي چه سخت است عذاب الهي، چه جا نگذاز است آتش قهر الهي، غير قابل تصور است، درد و رنج و مصيبت دوزخيان، غير قابل درک است وحشت و اضطرات انسان در روز حساب، روزي که مادر از فرزند فرار مي کند و فرزند از مادر، روزي که مو را از ماست مي کشند، روزي که مجرمين به صورتهايشان شناخته مي شوند و سر و پاي آنان را مي گيرند و به آتش مي اندازند، روزي که غير از خدا هيچ فريادرسي نيست. واي به حال کسي که در آن روز مورد غضب الهي باشد در آنروز عمل نيک انسان که به درد آدم ميخورد و تقوي است که يار انسان در آن شرايط بسيار سخت است.
وعده اجابت داده و چه کسي وفا به عهد کند تراز او اکنون راهي نداريم جز اينکه دل ببنديم به رحمت و آمرزش خدا و بترسيم از عذاب شديد خدا و اين خوف و رجا را زماني ميتوانيم به اثبات برسانيم که عامل به فرامين الهي باشيم.
پروردگارا: به ما توفيق ده آن راه را رويم و آن عمل را انجام دهيم که راضي و مرضي خاطر تو باشد. بارالها: به اين بنده خوار و ذليل و بيچاره خود رحم کن و او را در ماء خود پناه ده.
پدرو مادر عزيزم، اگر اين رحمت نصيب شما شد مبادا عملي از خود نشان دهيد که ناسپاسي پروردگار باشد و کاري نکنيد که از شکوه و صلابت ايمانتان کاسته شود، غم و اندوه به خود راه ندهيد که به هدف نزديک شدن شادي دارد نه اندوه. بياد داشته باشيد اگر فرزندتان را داديد فقط گوشه اي از وظيفه تان را انجام داده ايد. به شما مي گويم هر وقت خواستيد گريه کنيد بياد بياوريد مصيبتهاي اباعبدا... و اهل بيتش را و بر اين مصائب گريه کنيد و هميشه بفکر روز آخر باشيد.
در پايان از همه عاجزانه مي خواهم که مرا عفو کنيد، چون من در حق کسي خوبي نکردم و بر من ببخشيد و از خداوند برايم طلب آمرزش کنيد. انشاء ا... خداوند همه را مورد عفو و آمرزش خويش قرار دهد. هرکس از من طلبي دارد لطف کند و از خانواده ام طلب کند.

وصيتنامه خصوصي :
يک دوره فرهنگ لغت معين دارم آنها را به کتابخانه مدرسه علميه تحويل دهيد. بعد از من همان سال اول مادرم را براي سفر حج ثبت نام کنيد و کليه مخارج ثبت نام و پول ارز و رفت و برگشت اين سفر مادرم را از پول من بپردازيد و مي دانم که پدرم هم خوشحال مي شود. دو سال نماز و روزه برايم بخريد و پول طعام شصت فقير را به کميته امداد تحويل دهيد. از مادرم مي خواهم که اگر انشاءا... به خواست خدا عازم سفر بيت ا... الحرام شد سعي کند جزء کساني قرار گيرد که زيارتشان مورد قبول پروردگار متعال مي شود و پس از انجام حج پاک بر مي گردند و آنجا کنار خانه خدا و در مواقف اعمال مشعر، من و مخصوصاً در صحراي عرفات براي من هم دعا کند و از خدا بخواهد که مرا هم مانند حجاج واقعي پاک گرداند و روز محشر آمرزيده و پاک و مقرب وارد صحراي محشر نمائيد.
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خير گرداند، پرودگار متعال همه ما را به راهي که مورد رضاي اوست موفق بدارد. والسلام علي عباد ا... الصالحين بنده خدا- محمد رضا کاظمي زاده






خاطر ات
مادرشهيد:
به نماز اول وقت اهميت زيادي مي داد. يک روز عصر همه اعضاي خانواده به اتفاق هم به مسجد صاحب الزمان براي زيارت قبر شهدا رفتيم و قرار شد که از هم جدا شويم و ميدان اول مسجد همديگر را پيدا کنيم و با هم به خانه بياييم .
نزديک غروب آفتاب همگي سر قرار حاضر شديم، اما از محمد رضا خبري نبود، همگي نگران شديم پس از ساعتي محمد رضا آمد از او پرسيديم: کجا بودي ما همه نگران شديم .جواب داد براي خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد جامع رفتم، من نمي توانستم براي اينکه منتظر شما بمانم ثواب خواندن نماز اول وقت را از دست بدهم.

يک روز به پسرم گفتم: چرااز جبهه بر نمي گرديد. دوستش در جواب گفت: در اينجا فقط من و محمد رضا مي توانيم کارشناسايي را انجام دهيم و نيروي ديگري براي اين کار وجود ندارد و درست نيست ما هم اينجا را ترک کنيم و وظيفه شرعي ماست که بمانيم.

يک روز به من گفت: مادر بيا باهم به مسجد جامع برويم . در آنجا زيارت عاشورا خوانده مي شود. من هم قبول کردم. وقتي به مسجد رسيديم گوشه اي را به من نشان داد و گفت: مادر جان وقتي زيارت عاشورا تمام شد، اينجا منتظرم باش تا با هم به خانه برگرديم. من هم طبق قرارمان بعد از اتمام زيارت عاشورا به محل مورد نظر رفتم، اما هر چه منتظر شدم محمد رضا نيامد. همه رفتند و مسجد از جمعيت خالي شد و من هم نگران، وارد مسجد شدم و تمام شبستانها را گشتم اما اثري از محمد رضا نيافتم.
وارد صحن مسجد شدم و در حالي که نگراني تمام وجودم را گرفته بود صداي زمزمه اي را شنيدم . به سمت صدا رفتم و ديدم محمد رضا در راهرو باريک صحن مسجد که به در ديگر مسجد مي رسد نشسته و مشغول مناجات و راز و نياز با خداست و اشک از چشمانش سرازير است . شرم کردم که جلو تر بروم و از همان جا برگشتم در محل قرارمان نشستم. پس از چند دقيقه پس از آنکه مناجاتش تمام شد نزد من آمد و گفت : مادر جان، معطل شديد ؟ گفتم : نه.

سفر آخري که محمد رضا مي خواست عازم جبهه شود حال عجيبي داشتم. رو به او کردم و گفتم : اين بار را به جبهه نرو. بيا قبل از اينکه بروي جشن دامادي ات را بر پا کنيم و بعد برو.
محمد رضا ناراحت شد و گفت: مادر، شما فقط مي خواهيد مرا در لباس دامادي ببينيد و فکر آن دختر بي چاره را که قرار است همسر من شود ،نمي کنيد. اگر من شهيد شوم او چه مي شود. بعد لبخندي زد و مرا در آغوش گرفت و گفت: مادر جان ، اگر اينبار من برنگشتم، مبادا گريه و شيون کني و باعث شوي دشمنان اسلام شاد شوند.
صبور باش و بي تابي نکن. انگار به دل خودش هم اثر کرده بود که ديگر بر نمي گردد.

پدر شهيد:
پيش از شهادتش برايم تعريف کرد: در شبي مهتابي به همراه دوستم براي شناسايي دشمن وارد آب شديم. به آرامي از دکل دشمن گذشتيم و وارد خاک عراق شديم و شروع به خواندن آيه وجعلنا... کرديم و خدا چشمان عراقي ها را براي ديدن ما کور کرد و ما بدون اينکه عراقي ها متوجه حضورمان شوند، به شناسايي منطقه پرداختيم و به ياري خدا سالم برگشتيم.

دوران کودکي محمد رضا، از لحاظ مالي وضعيت خوبي نداشتيم. يک روز من با عصبانيت به فرزندانم گفتم: آنقدر مداد و خودکارهايتان را اين طرف و آن طرف نريزيد که گم شوند و من مجبور باشم هر روز برايتان مدادو خودکار تهيه کنم. آنها را روي طاقچه بگذاريد تا هر وقت که خواستيد دم دستتان باشد و گم نشوند. محمد رضا هم خودکارش را در طاقچه بالاي اطاق گذاشته بود . وقتي که مي خواست آن را بردارد دستش درست به آن نرسيد و به پشت روي علاءالدين افتاد و کتري آب جوش که روي علاءالدين قرار داشت روي شکم او ريخت و باعث سوختگي شديد او شد.
وقتي او را به بيمارستان برديم با آنکه سن کمي داشت نه مرا صدا مي کرد و نه مادرش را و مدام مي گفت: يا اباالفضل چقدر بدنم مي سوزد و مدام همين جمله را بر لب داشت و به حمد خدا ، حضرت عباس (ع) نيز او را شفا داد.
هميشه تعقيبات نمازش را با شور و حال عجيبي مي خواند و هميشه در حال نماز و تعقيبات آن ، گونه هايش از نم چشمانش نم بود.

حاج قاسم(فرمانده لشگر41ثارالله درزمان جنگ) مي گفت: هر گاه که مي خواستم حالم عوض شودو روحيه بگيرم وارد سنگر اطلاعات عمليات مي شدم و پشت سر شهيد محمد رضا کاظمي زاده نماز مي خواندم.



آثار باقي مانده از شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
حمد و سپاس بيکران خداي را که از ترسش آسمان و ساکنانش مي غرند و زمين آباد کنندگانش مي لرزد و دريا و آنچه در اعماقش شنا مي کنند، موج مي زنند.
درود فراوان به امام مهدي(عج) و نائب وي امام خميني و رهروان راستين آنها پدر و مادر عزيزم سلام عليکم، انشاء ا... حالتان خوب است و به مهر خدا مشغوليد. خدمت فاطمه خانم، زهرا خانم و روح ا... هم سلام عرض مي کنم و مريم خانم را هم بوسه مي فرستم. اميدوارم هميشه و در همه حال شاکر و حامد خداوند قادر باشيد و از راه او خطا نرويد و دعا کنيد که ما هم هميشه در راه خدا قدم برداريم و خدا آني به خودمان وا نگذارد، حال ما هم خوب است و به مهر خدا مشغوليم و طبق معمول به کارهاي هميشگي مي پردازيم و دعا گوي شماها هستيم. از طرف من همه اقوام، خويشان، دوستان و آشنايان را يک به يک سلام برسانيد و به آنها هم بگوئيد که دعا را فراموش نکنند. اگر آقا با مهدي و آقا محمد علي تماس گرفتيد سلام مرا به آنها برسانيد. موضوع شخصي خاصي ندارم که خدمت شما عرض بدارم و طبق معمول به ذکر يکي دو جمله از بهترين وحي ها اکتفا مي کنم، باشد که چراغي باشند و براي هدايت ما در مسير حق. حديثي است از امام علي(ع) که هشدار دهنده و اخطار دهنده است. امام مي فرمايد: شيريني و خوشي و راحتي زندگي دنيا، رنج و سختي و مشقت آخرت را به دنبال دارد و تحمل رنج و سختي و دردهاي دنيايي براي خدا شيريني و رفاه و سعادت اخروي را به همراه دارد.
يادمان باشد که در دنيا براي پاکان و خوبان درگاه خدا راحتي و خوشي دنيايي وجود ندارد .
باشد که از خوشيهاي دنيا چشم بپوشيم و به فکر روزي باشيم که از شدت قهر و عذاب و غضب خداوند هم هراسان و بيمناک و مضطرب و فقط پاکان و متقين و اولياء ا... در امان خداوند مي باشند. محمد رضا کاظمي زاده


بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس فراوان خداوند رحمان را و درود فراوان به حجت خدا امام زمان(عج) و نايبش امام خميني و به شهداي اسلام. پدر بزرگوار و مادر عزيزم سلام عليکم. خدمت فاطمه خانم و زهرا خانم و اگر هستند (آقا محمد و آقا مهدي) سلام عرض مي کنم، سلام مرا به تک تک اقوام و خويشان و دوستان برسانيد. انشاء ا... شکرگزار نعمتهاي خداوند و چه نعمت سلامتي و راحتي و چه نعمت رنج و سختي و مصيبت و چه نعمتهاي ديگر، خداوند به همه ما و شما توفيق دهد که او را بشناسيم و در راهش حرکت کنيم و از او مي خواهيم که ما را به سوي خودش هدايت فرمايد. مدتي بود که نامه ننوشتم شايد به خاطر اينکه چيزي نداشتم که برايتان بنويسم اما فکر کردم که شايد ترک نامه هم صحيح نباشد و چون چيزي غير از آيات و دعاها نداشتم و ندارم، يکي دو آيه و دعا برايتان نوشتم به عنوان مطلب نامه ام و به عنوان اينکه ترجمه هايشان را پيدا کنيد و در آنها فکر کنيد. انشاء ا... که موثر باشد و اين سوغات و هديه اي باشد به شما. به هر حال من هميشه دعا گوي همه شما و از همه شما التماس دعا دارم. ما هم شکر گذار نعمتهاي خداوند هستيم. من تا اين تاريخ که اين نامه را مي نويسم خبري از هيچ کس ندارم و با آقا محمد هم تماسي نداشته ام و نمي دانم در چه حال است. از طرف من روح ا... و مريم را ببوسيد و سعي کنيد روح قرآن را در روح الله بدميد. ما اينجا روزمان شروع به راز و نياز و غذا و بقيه اش بيشتر به استراحت مي گذرد. دسر بين روز و عصرانه و... خلاصه هرکدام از دوستان احوال را پرسيد سلام را به او برسانيد و اگر به محمد علي تلفن کرديد به او نيز همينطور. حتماً خيلي زود نامه بنويسيد و حال و احوالتان را برايم توضيح بدهيد و اتفاقات را بگوييد و چشم ما را روشن کنيد و به دوستان هم توصيه کنيد که نامه بنويسيد در پايان متذکر مي شوم که دعا يادتان نرود، دعا براي سلامتي امام، پيروزي رزمندگان، شفاي معلولين و مجروحين و مرضا و به اجابت رسيدن دعاي ما. والسلام عيل عباد الله الصالحين 23/7/63 ضمناً اگر نامه اي از بندر عباس از طرف اداره آمد ، يا فتوکپي و يا رونوشتي از آن را برايم بفرستيد و خود آنرا نگه داريد. اگر از جاي ديگري نامه رسيدخود نامه را بدون دست زدن برايم بفرستيد. اجرکم علي ا... . متأسفانه يادم رفت در نامه ذکر کنم از طرف ما در مجالس عزاي امام حسين(ع) شرکت کنيد و گريه کنيد و عزاداري کنيد و هميشه بياد مصائب ابا عبدا... باشيد و براي ما هم از امام حسين(ع) طلب شفاعت کنيد چون ما فعلاً از اين مجالس به دوريم. محمد رضا کاظمي زاده



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان کرمان ,
برچسب ها : کاظمي زاده , محمدرضا ,
بازدید : 215
[ 1392/05/11 ] [ 1392/05/11 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 290 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,709,391 نفر
بازدید این ماه : 1,034 نفر
بازدید ماه قبل : 3,574 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 1 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک