فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

چهارمين فرزند خانواده خوش روش در دوازدهم خرداد 1341 در شهر فومن به دنيا آمد . پدر او به شغل آهنگري اشتغال داشت . مادر ش به علّت وضع اقتصادي نامطلوب با سپردن كارهاي منزل به زهرا دختر بزرگ خود در خارج از منزل كار مي كرد .
با پشت سرگذاشتن دوران طفوليت با فرارسيدن دوران تحصيل ، دوره ابتدايي را در مدرسه امام جعفر صادق آغاز كرد . او از همان زمان پس از انجام تكاليف مدرسه به پدرش در آهنگري كمك مي كرد . پس از اتمام دوره ابتدايي ، دوره راهنمايي را در مدرسه شهيد آبستي آغاز و سپس تحصيلات دبيرستاني در رشته اقتصاد در دبيرستان شهيد باهنر ادامه داد . از دوران نوجواني علاقه زيادي به اقامه نماز و قرائت قرآن داشت . از سال 1356 با مبارزات مردم عليه رژيم پهلوي آشنا شد و با اوج گيري مبارزات در تظاهرات خياباني شركت مي كرد . فعاليّت او در صحنه هاي مختلف انقلاب سبب شد تا در سال 1357 پس از اتمام سال سوم دبيرستان از ادامه تحصيل بازماند . او فعاليّت خود را در مسجد امام جعفر صادق (ع) بالا محله فومن و بسيج محل متمركز و در تأسيس كتابخانه آن مسجد تلاش بسيار داشت . با مطالعه كتب مذهبي و قرآن كريم آشنايي زيادي به موضوعات مذهبي يافت و در بين جوانان شهر "وزنه فرهنگي" به حساب مي آمد . به همين لحاظ در جذب جوانان و جلوگيري از فعاليّت گروههاي ضدانقلاب در سالهاي اوليه پيروزي انقلاب در شهرستان فومن نقش بسزايي داشت . خوش روش بسيار رك و صريح بود و اگر خطايي از كسي سر مي زد به گونه اي رفتار مي كرد كه آن شخص متوجه خطاي خود مي شد . در امر معروف و نهي از منكر بسيار جدي بود و با هرگونه رفتار غير شرعي و اسلامي برخورد مي كرد . با وجود اين به همه اهل محل سلام مي كرد و با چهره اي خندان با مردم مواجه مي شد و هيچكس عصبانيت او را نديد . رفتار توأم با تواضع و محترمانه او با مردم و به خصوص جوانان شهر زبانزد همگان بود . جوانان مذهبي به شدت مجذوب و علاقمند به او بودند و در مسجد محل پشت سر او نماز مي گزاردند . در سالهاي 1360-1359 كه فعاليّت منافقين و گروههاي ضدانقلاب افزايش يافت ، در شهرفومن گروهي از جوانان حزب الله به سرپرستي حائري فوني ، براي مقابله با فعاليتهاي آنان تشكيل شد . خوش روش يكي از اعضاي فعال اين گروه بود . او به همراه جوانان حزب اللهي شبها تا صبح در خيابانها گشت مي زدند تا هرگونه فعاليّت شبانه ضدانقلاب را خنثي سازند . اين اقدامات گروه حزب الله سبب شد منافقين نتوانند با تبليغ افرادي را جذب نمايند . اما خوش روش با دوستان حزب اللهي خود به روستاها مي رفتند و در آنجا نيز مانع فعاليّت آنها مي شدند .
با آغاز جنگ تحميلي در آخر شهريور سال 1359 ، خوش روش اولين بار با بسيج عازم مناطق جنگي شد . او در 14 تير 1360 به عضويت رسمي سپاه پاسداران فومن درآمد ؛ يك دوره آموزش تاكتيك ،اسلحه شناسي و تخريب را در هيجدهم مرداد در سپاه فومن پشت سر گذاشت و در بيستم آبان همان سال يك دوره آموزش عمومي را در پادگان آموزشي المهدي (عج)‌ چالوس طي كرد . در پايان اين دوره در 12 مهر 1365 كار خود را در سپاه پاسداران فومن آغاز كرد . اولين مسئوليت او مربي آموزشهاي نظامي بود . سپس به مناطق جنگي اعزام شد و در عمليات فتح المبين ، بيت المقدس و رمضان شركت كرد . درباره ي حضور او در عمليات رمضان غلامحسين بهشتي به خاطر مي آورد :
آن قدر در درگيري حضور داشت تا از شدت خستگي افتاد و بي حال به خواب رفت . به طوري غبار سر و رويش را گرفته بود كه فكر كرديم شهيد شده است .
خوش روش براي دومين بار در شهريور سال 1361 عازم جبهه شد و در گردان ضد زره لشكر 25 كربلا بود . پس از مدتي در عمليات محرم شركت كرد و مسئوليتهايي در حد فرماندهي گروهان را بر عهده داشت . در جريان عمليات محرم مشاهده كرد كه جنازه اي مابين خط خودي و دشمن به جا مانده و بر اثر تابش آفتاب بو گرفته است . جسد كاملاً در معرض ديد و شليك مستقيم عراقيها قرار داشت . اين جسد علي الظاهر به سربازان عراقي تعلق داشت اما او به دوست و هم رزمش ، كريم واثقي مي گويد : «اگر چه آن جسد متعلق به عراقيها است و در معرض تير مستقيم قرار دارد اما بايد براي رضاي خدا آن را كه بو گرفته است ، بياوريم و دفن كنيم.» وقتي خوش روش به اتفاق كريم به جسد نزديك شدند با ديدن مشخصات نوشته شده در داخل پوتين او متوجه مي شوند كه از شهداي ايراني به نام گرجي از اصفهان است . بالاخره آنها جنازه شهيد را كه بر اثر اصابت گلوله به شدت متلاشي شده بود داخل پتو پيچيدند و در حالي كه خمپاره اندازهاي دشمن به شدت فعال بودند ، آن را به طرف سنگرهاي خودي حمل كردند .
بعد از عمليات محرم در پي آماده سازي نيروها براي عمليات والفجر مقدماتي در منطقه فكه گردان ويژه اي به عنوان گردان منتقم كه عمدتاً نيروهاي آر پي جي زن و ضد زره بودند ، تشكيل شد . فرماندهي اين گردان را علي هوشياري به عهده داشت . اما بعد از عمليات والفجر مقدماتي هوشياري از گردان ضدزره رفت و رضي پور فرماندهي گردان را بر عهده گرفت . پس از مدتي نام گردان به گردان امام حسين (ع) تغيير يافت و به دنبال زخمي شدن رضي پور ، خوش روش فرماندهي گردان را بر عهده گرفت . با اينكه فرمانده گردان بود هيچ وقت بيكار نمي نشست و بيشتر اوقات به سنگر بسيجيها مي رفت تا مشكلات آنها را از نزديك لمس نمايد . به بسيجيان عشق مي ورزيد خصوصاً آنهاي كه براي اولين بار به منطقه آمده بودند . آنها را دور هم جمع مي كرد و رد خصوص منطقه عملياتي توجيه مي كرد . در كنار آموزشهاي لازم نظامي درس احكام و قرآن مي داد . با برگزاري مسابقه در خصوص مسائل عقيدتي و سياسي بين بسيجيان به آنها جوايزي اهدا مي كرد . در برگزاري نمازهاي جماعت دعاي توسل و كميل را با صداي خوش مي خواند .
خوش روش در اواخر پاييز سال 1362 به مرخصي رفت و به دنبال مقدماتي كه قبلاً پدر و مادرش فراهم كرده بودند با خانم سيده رقيه بقائي نژاد فومني ازدواج كرد . صبح روز عروسي عمليات والفجر 4 شروع شد . دوستان همرزم كه به اتفاق هم در مرخصي بودند ، موضوع عمليات را از او پنهان كردند . اما او باخبر شد و بلافاصله و زودتر از دوستان ديگر خود را به منطقه عملياتي رساند به طوري كه شب دوم ازدواجش در عمليات والفجر 4 حضور داشت .
از حضور در جبهه احساس خستگي نمي كرد . در عمليات والفجر 6 بر اثر انفجار خمپاره از ناحيه ي دست مجروح و در اثر موج انفجار در شنوايي دچار اختلال شد و درتهران بستري گرديد . با وجود جراحت و درد اصرار داشت هر چه زودتر به جبهه بازگردد . سرانجام هم با اصرار از بيمارستان ترخيص گرفت و عازم جبهه شد . خوش روش براي اينكه همواره در جبهه ها حضور داشته باشد خانواده اش را نيز به اهواز منتقل كرد و در ان شهر ساكن شدند . در همين ايام وصيت نامه خود را نوشت كه در بخشي از آن آمده است :
ياد و نام خدا را فراموش نكنيد و با تقوا و پرهيزكاري همانگونه كه امام خميني فرموده اند «عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت نكنيد.» از گناه و نافرمانبرداري خداوند دوري كنيد . اما تو اي همسرم ! چون فرزندم به دنيا بياييد او را با قرآن آشنا كنيد كه كلام خداست و كتاب زندگي.»
خوش روش پس از سي و هشت ماه و بيست و هفت روز حضور مستمر در جبهه و سه بار جراحت در عمليات خيبر در جزاير مجنون در عمليات بدر در 19 اسفند 1363 نيز شركت كرد . و سرانجام در 24 اسفند 1363 در هورالهويزه در شرق دجله بر اثر تركش خمپاره 60 به ناحيه شكم و پا به شهادت رسيد . او از سال 1361 تا 1363 فرماندهي گردان ضدزره امام خميني (ره) را بر عهده داشت . تنها فرزند او – صديقه- سه ماه پس از شهادت پدر در خرداد 1364 متولد شد .
منبع:" فرهنگنامه جاودانه هاي تاريخ(زندگينامه فرماندهان شهيد استان گيلان)نوشته ي،يعقوب توكلي،نشر شاهد،تهران-1382




وصيت‌نامه
بسم‌الله الرحمن الرحيم
يا ايها الذين آمنوا هل ادلكم تجارة تنجيكم من عذاب اليم تومنون بالله و رسوله و تجاهدون سبيل الله باموالكم و انفسكم ذالكم خيرلكم ان كنتم تعلمون.
اى اهل ايمان آيا شما را به تجارتى سودمند كه شما را از عذاب دردناك آخرت نجات بخشد دلالت كنم؟ آن تجارت اين است كه به خدا و رسول او ايمان آوريد و به مال و جان در راه خدا جهاد كنيد اين كار از هر تجارت اگر دانا باشيد براى شما بهتر است.
سوره سف آيه 10 و 11      
پس از حمد وسپاس خداوند تبارك و تعالى و درود بر بنده خاص او حضرت محمد(ص)  كه اسوه انسانيت و پيامبرى است و درود بر ائمه اطهار (ع) بالاخص بر منجى بشريت و فرمانده اصلى جبهه‌هاى حق عليه باطل حضرت مهدى(عج) و نايب بر حقش رهبر كبير انقلاب اسلامى امام خمينى. سلام و درود بر ارواح طيبه شهداى اسلام از كربلاى اباعبدالله الحسين (ع) تا كربلاهاى حسين زمان خمينى كبير .
انسانى كه خدا را باور دارد و مومن به اوست و معتقد به اصول الهى ، بى نياز از تمامى وابستگي ها و كانون قدرتها و عظمتها است و تنها نيازمند به نيروى لايزال الهى است و در بالاترين حالاتش بر هواى شهوانى خود مالك مى‌شود و قرب به خدا پيدا مى‌كندوبر جنود شيطانى غالب و خود را چون باور الهى را در دل و جانش پرورانده است به چند الله نزديك مى‌كند و كسى كه خدا مونس او باشد ديگر وحشت ندارد.
حال اگر انسانى در مقام مجاهده راه خدا برآيد بايد علاقه‌هاى مادى را كه مهمترين مانع از جهاد است مبدل به علاقه خدا كه مهمترين محرك است ، نمايد و خود را از آلودگى‌هاى اخلاقى پاك ساخته و عشق و شوق خدا در فكر و روانش جاري باشد.
جانبازى و فداكارى و مجاهد راه معشوق گردد. حال من با گام‌نهادن در اين مسير خدائى كه جهاد در راهش  مى‌باشد يك فريضه مى‌دانم و به جائى مى‌روم كه ملكوتش نامند و اينجا جائيست كه من مدتها آرزوى آن را در دل مى‌پروراندم.
 خدايا نااميد نيستم  من در خود هيچ لياقت شهادت نمى‌بينم ولى آگاهم كه تو خداى رحمان  توبه‌پذير من هستى  و داراى رحمت فراوان ، پس اى خداى من مرا بپذير و گناهانم به لطف و كرمت ببخشاى.
پدر و مادر عزيزم مفتخر باشيد كه اين سعادت نصيب من گرديد تا شما را نيز آبرومند سازم. مگر كسى مى‌تواند به ملكوت اعلاء برسد و يا هر كسى مى‌تواند پدر و مادر شهيد باشد و نزد خدا محترم گردد .پس شما شكر نعمت نمائيد و دعا كنيد خداوند مرا به لطف و كرمش قبول نمايد و مرا ببخشيد اگر نسبت به شما خطائى نمودم. خداوند همه ما را انشاء الله مورد رحمت خويش قرار فرمايد.
پدر و مادر و خانواده عزيزم شكر نعمت خداى تبارك و تعالى را به جاى آوريد و تقوا را پيشه نمائيد .
همسر عزيزم:
قرآن بخوان و توكل بر خداى بزرگ بنما و سفارشهائى كه كردم رعايت كن و اگر فرزند ما به دنيا آمد او را قرآن بياموز تا نور قرآن در درونش روشن گردد كه قرآن ما به بصيرت است و هدايت متقين. در خاتمه از همه شما خداحافظى مى‌كنم و از همه عزيزان و دوستان و آشنايان مى‌خواهم كه مرا به بزرگواريشان ببخشند و حلال نمايند.
حدود سه سال نماز قضا، 115 روز, روزه قضا دارم برايم بجاى آوريد. پولهايم را مقدارى براى كمك به جبهه يا جاهاى ديگر بنمائيد در آخر سفارش مى‌كنم  كه تقوا و پرهيزگارى داشته باشيد وبدانيد وبدانيم كه عالم محضر خداست و در محضر خدا نبايد معصيت كرد.خداوند انشاالله به خون ابا عبدالله الحسين (ع ) مرا ببخشد و مرا از شهداى اسلام وانقلاب به شمار آورد.انشاالله
همه شما را به خداوند بزرگ مى سپارم .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى (عج ) خمينى را نگهدار.
چون وقت نداشتم وصيت را منظم تر و بهتر بنويسم از خداوند طلب عفو نموده واز شما عذر مى خواهم .بنده حقير خدا: على خوش روش                       20/12/62                                 




خاطرات
ابراهيم صابر:
مدتي مسئوليت تداركات امام حسين (ع) را برعهده داشتم و آقاي خوش روش فرمانده گردان بود . روزي در جريان توزيع غذا به چند چادر از بسيجيان غذا نرسيد . بر حسب عادت ابتدا به اركان گردان و بعد به نيروهاي بسيجي غذا مي داديم . خوش روش متوجه ماجرا شد فوراً دستور داد كه براي بقيه نيروها غذا بياورند . با آوردن غذا ؛ خود غذا نخورد و به تداركات دستور داد از اين به بعد ابتدا به نيروهاي بسيجي و بعد به اركان گردان وفرماندهي غذا داده شود .

غلامحسين بهشتي:
بسيار صميمي و خودماني با ديگران برخورد مي كرد و خيلي به آنها عشق مي ورزيد . در كنار اين ابزار علاقه شبها وقتي كه در مناطق عملياتي به رزم و عملياتهاي شبانه مي رفتيم ، در دل شب با وجود اينكه فرماندهي گروههاي عملياتي را بر عهده داشت خودش به وسط ميادين مين مي رفت و علي رغم همه ي خطرات رزمند گان زخمي يا شهيد را به عقب بر مي گرداند . 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان گيلان ,
برچسب ها : خوش روش ماسوله , علي ,
بازدید : 242
[ 1392/05/13 ] [ 1392/05/13 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 28 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,712,720 نفر
بازدید این ماه : 4,363 نفر
بازدید ماه قبل : 6,903 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک