فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1336 در يک خانوادي مذهبي و متدين به دنيا آمد . از کودکي علاقه ي زيادي به نماز و قرآن داشت .احمد در همان دوران طفوليت با امام حسين و رشادت او خو گرفته بود ، مادرش در ماه محرم وقتي به عزاداري امام حسين مي رفت ،احمد را نيز به همراه خود مي برد .بعدها او يکي از عاشقان و شيفتگان سالار شهيدان امام حسين(ع) گشت .احمد در يک جامعه پر از فساد به دنيا آمده بود اما با وجود تمام اين مسائل ،زاهد و عارف تربيت شد .7ساله که شد به مدرسه رفت وبعد از آن دورة راهنمايي را نيز خواند ،اما به علت علاقه ي زيادي که به کارهاي هنري داشت ،درس را براي مدتي رها کرد ووارد اين کارها شد . قبل از انقلاب اسلامي به خدمت نظام وظيفه رفت واين دوره را طي کرد .
وقتي مبارزات مردم ايران بر عليه حکومت شاه علني شد وشدت گرفت او کمترين ترديدي در پيوستن به صفوف مبارزين به خود راه نداد.مبارزات او در کنار مردم ايران تا شکسته شدن ستونهاي نظام ستمشاهي ادامه داشت.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ، وظيفه ي خود مي دانست که از انقلاب پاسداري کند و در همان اوايل ، که سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تشکيل شد ،فرماندهان سپاه او را به سپاه انتقال دادند اما او ، هم زمان در ژاندارمري(سابق) خدمت مي کرد و بعد از مدتي به عنوان مسئول عقيدتي سياسي آن سازمان در استان مازندران معرفي شد و مشغول انجام وظيفه گرديد.
علاقه ي زيادي به جنگ در راه خدا داشت و مي گفت : نويسنده را از قلم و نگاشتن مي شناسند و رزمنده را از رزمش مي شناسند . زماني که جنگ قدرتهاي بزرگ بر عليه مردم ايران شروع شد ، اودر روزهاي اول جنگ به جبهة حق عليه باطل رفت .مدتي در جبهه ي قصر شيرين حضور داشت وپس از آن به زادگاهش برگشت.مدتي بعد تاب نياورد و بار ديگر به کردستان رفت و مدت 2 سال درجبهه هاي غرب حضور داشت. بعد از پايان مأموريت کردستان ، به عضو رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد و به عنوان مربي آموزشي نظامي در پادگان هاي "ساري" ،"شيرگاه" ،"تهران" ،"چالوس" و"مرز آباد" مشغول آموزش بسيجيان از جان گذشته شد . اين کار ها روح ملکوتي او را راضي نمي کرد و بار ديگر به جبهه اعزام شد .
مدتي بعد از جبهه باز گشت وبا مسئوليتهاي رييس هيئت جودو ، رييس هيئت تيراندازي استان مازندران و مسئول آموزش نظامي پادگان شهيد رجايي و مسئول آموزش نظامي پادگان گهرباران خدمات شاياني از خود به يادگار گذاشت.
او از ياران صديق امام بود ، بارها مي گفت :گندم براي رشد به آب احتياج دارد و انقلاب براي شکوفايي به خون ، با اين عقيده همراه با کاروان محمد رسول اللّه(ص) به جبهه اعزام شد و به عنوان فرمانده ي گروهان انصار الحسين در عمليات کربلاي چهار شرکت نمود .به گفته ي همسنگرانش و فرماندهان لشگر25 ويژه ي کربلا ،احمد مانند قمر بني هاشم(ع) در دل بعثيان کافر چنان وحشتي ايجاد کرد که همگان از رزم او در حيرت بودند . نام او ، رزم او و ايثارش آيينه اي براي نشان دادن رزم قمر بني هاشم (ع)شد.احمد به حدّي غرق در مسائل جنگ بود که معمولاً مرخصي نمي آمد .وقتي هم مي آمد، مي گفت :صفاي جبهه در هيچ جا پيدا نمي شود .
چهار سال در جبهه هاي حق عليه باطل عاشقانه جنگيد و خدمت کرد و سرانجام بعد از رشادت هاي بسيار در تاريخ 5/10/1365 به درجة رفيع شهادت نائل گشت و بدن مطهرش در خاک عراق ماند .
بعد از دو سال او را با جامة خونين آوردند ، با همان لباس مقدس سپاه رفت و با خون خون خود درخت انقلاب را آبياري کرد .احمد در عمليات کربلاي 4 در منطقة"ام الرصاص"شهيدشد.خشم ابليس گونه ي دشمنان با شهادت او فروکش نکرد .
آنها در لحظات آخر شکنجه هاي زيادي بر او وارد کردند ،گوش هايش را کر کردند ، چشم هايش ديگر جايي را نمي ديد . صدها زخم بر تن داشت و بدين طريق به ديار معشوق خود شتافت .آنها مي خواستند با اين شکنجه ها شکستهاي بي شماري را که در ميدان نبرد از احمد خورده بودند جبران کنند،کاري که فقط از انسانهاي حقير بر مي آيد؛اما نمي دانستند که هزاران احمد در پشت مرز هاي مردانگي ايران بزرگ در انتظار رخصت از فرمانده شان هستند تا متجاوزين را تا قيامت تعقيب کنند.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران ساري ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد




 



وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
و لا تحسبّن الّذين قتلوا في سبيل اللّه امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون
آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده نپنداريد ،بلکه آن ها زنده اند و در نزد خداي خود روزي مي خورند . قرآن کريم
هر کس در جستجوي من برآيد مرا مي يابد و هر کس مرا يافت ،مي شناسد و هر کس مرا شناخت دوستم مي دارد و هر کس مرا دوستم داشت ،در دوستي به پايگاه عشق و ايثار قدم مي گذارد و چون او در پرستش به من ،عشق ورزيده من نيز به او عشق مي ورزم و آن کس که به او عشق ورزيدم ،او را مي کشم و آن کس را که من بکشم ، خون بهايش بر من واجب است و آن کس که خون خود را دهد خون بهايش بر من واجب است ،پس من خودم خون بهايش هستم .
(حديث قدسي)
درود و سلام بر حضرت بقية اللّه حجه ابن الحسن (عجل اللّه فرجه) درود بر تو اي روح خدا .درود بر تو اي نايب امام زمان و درود بر تو اي فرزند حسين ، درود بر تو اي ابراهيم زمان بت شکن ايران ،امام خميني .با سلام بر تو اي مادر و پدر و برادرم و خواهرانم و همسرم و دوستانم و سلام به تمام کساني که اين نوشته را مي خوانند و گوش مي کنند .من که خود در ميان شما نيستم و فقط يادي از من خواهد بود . به ياد تمام شهداي اسلام و شهداي انقلاب اسلامي ايران و سلام من نيز به تمامي رزمندگان اسلام .آرزوي من اين است روزي با چشم هاي خود آزاد شدن کربلا و قدس را ببينم و اگر هم لياقت شهادت را داشتم ،در آزادي قدس شهيد شوم .اي مادر عزيز تر از جانم ،از شما بي نهايت سپاسگذارم که مرا با خون دل و مشقت هاي بسيار بزرگ کردي و شب ها چشم بر چشم ننهادي و بر سر گهوارة من ،زير گوش من آواي خدا و رسول اللّه سر مي دادي تا از همان ابتدا با نام خدا و رسول آشنا شوم .تو راهنماي خوبي براي من بودي .تو در زير دامان سرباز اسلام پروراندي و هميشه مي گفتي که نماز و روزه بهترين وسيله اي است براي رسيدن به خدا و من حالا جان ناقابل خود را در راه اسلام و قرآن و امامم فدا کنم .اما اي مادر ،باز هم اين يک جان کم است ،اي کاش خدا هزاران جان به من مي داد تا جانم را در راه اسلام و امام فدا کنم . پيام مرا به امام برسانيد و بگوييد من نتوانستم پيام اورا آن چنان به گوش اين مردم برسانم و در آزادي قدس شرکت کنم و بزرگ ترين آرزوي من اين بود که در بين برادران پاسدار شهيد شوم که شدم ،تا با خون خود جويباري بسازم و با دست هاي لرزان خود نام امام حسين(ع) را بنويسم .مادر جان مي دانم داغ فرزند که جگر گوشة توست ،بسيار مشکل است ،ولي مادر تو هرگز براي من ناله و زاري نکن . وصيت من به شما ،پدر و همسر مهربانم و برادر عزيزم و خواهران خوبم اين است که هرگز به ياد من گريه نکنيد بلکه به ياد مظلوميت امام حسين(ع) گريه کنيد چرا که اگر غير از اين باشد ، شکايت شما را نزد مادرم زهرا خواهم کرد .مادر ،از تو مي خواهم همچون بانوي دو عالم ،فاطمة زهرا (س)مادر حسين(ع) سر بريدة دشت کربلا ،72 ياور از دست داده ،اسوة زنان ديگر باشيد و فرزندانم را ،چهار سرباز امام حسين(ع) که از خود به جا گذاشتم با نام هاي : حميد و محمد و مصطفي و دانيال ،هم چون سربازان واقعي امام تربيت نماييد تا انگل جامعه نباشند و از چهار خواهرانم مي خواهم هم چون زينب باشند و براي سرنگوني دشمن ، آخرين سنگر خود را حفظ کنند و همان که از خون شهدا برنده تر و کوبنده تر است و تيري است بر قلب دشمن .حجاب خود را ،حجاب خودرا،حجاب خود را حفظ کنند و مانند زينب عمة غم خواري براي فرزندانم باشند .پدر بزرگوارم !من از زحمات شما هيچ نمي توانم بگويم،چرا که قلم قادر به بيان نمي باشد ،باشد تا روز محشر نزد مولايمان علي (ع) .اما به شما تنها برادرم ،اي نور ديدگانم ،برادر عزيز وصيت مي کنم از فرزندانم هم چون فرزندان خود نگهداري نماييد و از همسرم نيز نگهداري کنيد و از شما همسرم ، مي خواهم صبر داشته باشيد و فرزندان مرا خوب تربيت کنيد و حجاب خود را حفظ نماييد زيرا که اجر شما از شهدا بيشتر مي باشد . عزيزان !مي دانم جدايي از عزيز سخت است ،اما مي دانم جدايي از شما يعني رسيدن به خدا. در اين جا سخن از عشق و عاشقي .پرواز به سوي ملکوت ،پرواز از اين تن خاکي ،پرواز از اين بند قفس دست و پا گير زندگي ،پرواز از همة دلبستگي هاي مادي ،پرواز به سوي تنها معبود معشوق و تنها مقصود است.اگر مرگ نبود چه مي کرديم ؟به کدام خانه اميدوار بوديم ؟پس بايد اي همسرم ،پرواز کنم تا زندگي واقعي خود را بيابم .پس در مرگ من ناراحت نباشيد و اگر چنين کنيد هرگز نخواهم بخشيد شما را .
از دوستان و فاميل ها و ملت مسلمان ايران مي خواهم که در کنار امام باشند و براي سلامتي او دعا کنند ،چرا که او نور چشمان ماست ،از اين نعمتي که خداوند در اختيار ما گذاشته به خوبي نگداري کنيم ،چرا که خدا نعمت عظيمي به ما عطا کرده .اميدوارم که از خون همة شهيدان حفاظت کنيد و ادامه دهندة راه آنان باشيد .شما را به خداوند بزرگ مي سپارم . مي خواهم شما را به خون شهدا قسم دهم جلوي افراد نامرد را بگيريد ،قاطع باشيد در مقابل آن ها ،ضعيف نکنيد و خدمت گذار اسلام باشيد .
احمد لزگي 5/9/65

وصيت نامه ي دوم
بسم اللّه الرحمن الرحيم
شروع کلام را با حمد و ستايش معبودي آغاز مي کنم که مبدأ و مقصد هر دو جهان مي باشد ،خداوندي که به ما نعمت حيات داد ،خداوندي که بزرگ ترين است ،آن چه عاقل ترين و انديشمند ترين انسان هاي عالم بشريت آن را درک مي کنند .معبودي که انسان وقتي لحظه اي با تمام گناهان و عصيان هاي آگاهانة بنده اش با ديدة رحمت و فضل به او مي نگرد و او را به طرف خود مي خواند و توفيق و لياقت انجام دستوري از احکامش را به او مي دهد،طوري که انسان به شرمندگي افتاده ،به وجود صفتي از صفاتش پي مي برد .
خداوندا !در اين مدت ،در عمر سراسر گناه خود ،هميشه به وجودت اذعان داشته و بر قدرت و علم و رحمت و شوکتت پي برده ام .به آرزوي سلامتي رهبر انقلاب اسلامي و پيروزي رزمندگان اسلام و اسلام .
مادر جان از شما بي نهايت سپاس گذارم که مرا بزرگ کردي که جان ناقابل خود را در راه اسلام و قرآن و امام خود فدا کنم و راهنماي خوبي برايم بودي ،هميشه به من مي گفتي که نماز و روزه بهترين وسيله براي رسيدن به خداست .داداش مرا ببخش از اين که برادر خوبي براي تو نبوده ام ،زيرا که تو برادر خوبي برايم بودي .از همسر و فرزندانم به خوبي مواظبت کنيد و نگذاريد بچه هاي ديگر آن ها را از مسير انقلاب دورشان کنند .پدر جان و مادر جان ،شما را به فاطمة زهرا قسم مي دهم از همسرم خوب مواظبت کنيد چون به خدا قسم او همسر خوبي برايم بوده و اگر خداوند مرا جزء شهدا حساب بنمايد ،شفاعت او را پيش فاطمة زهرا (س) مي کنم .همسرم ،از تو خواهش مي کنم که مراقب بچه ها باشي و امام را تنها نگذاريد ،زيرا که شما سربازان امام زمان هستيد .
والسلام احمد لزگي

 





خاطرات
بهرام ولي پور :
شناخت اينجانب از شهيد لزگي از بدو ورود ايشان به سپاه مي باشد . مدتي به عنوان جانشين تحقيق و بازرسي در لشگر 25کربلا انجام وظيفه مي کردم .نزديک به عمليات کربلاي 4 به محور سردار جانباز ،آقاي بابايي رفتم و در شب عمليات نيز با شهيد لزگي بودم و ايشان به عنوان فرماندة گردان انجام وظيفه مي نمودند .همان شب با توجه به صحبت هايي که با اينجانب داشت ،آمادگي شهادت ايشان 100% بود که همان شب نيز به شهادت رسيد.اين جمله جهت اطلاع به آن کنگره مرقوم گرديد .هر چند شهدا نياز به مطالب هم ندارند ،البته ناگفته نماند ايشان را کمتر کسي در آن محور مي شناخته است .
شهيد عزيز ،سردار خستگي ناپذير ،احمد لزگي از فرماندهان نمونة لشگر بوده که قبل از عمليات کربلاي 4 به همراه همة رزمندگان محور 3 حضور فعال و معنوي داشت . ،گواه مي گيرم حضرت زهرا (س) را که ايشان با سرنيزه تمرين مي کرد و در انجا عنوان مي نمود که ان شاءاللّه در اين عمليات ،فقط با سرنيزه مي جنگم.شهيد لزگي فقط جنگ سرنيزه و تن به تن داشت ،از فرماندهان شجاع لشگر ،در حد فرمانده گردان محسوب مي شود .



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مازندران ,
برچسب ها : لزگي , احمد ,
بازدید : 155
[ 1392/05/14 ] [ 1392/05/14 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,120 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,221 نفر
بازدید این ماه : 2,864 نفر
بازدید ماه قبل : 5,404 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک