سال 1339 در سنجان ديده به جهان گشود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را در اين منطقه و دوران متوسط را در اراک به پايان رساند.
از نوجواني پاي بندي به احکام اسلامي و انجام فرائض ديني بود. از زماني که به سن تکليف رسيد انجام دستورات مذهبي والهي به طور مستمر در رفتار او مشاهده مي شد.
علي با مشاهده ظلم وستم حکومت شاه او به مبارزه با آن برخواست.مدتي اين مبارزات مخفيانه بود تا اينکه در سال 1357 همراه با اوج گيري مبارزات مردم و کشيده شدن آن به خيابانها ,علي نيز با علني کردن مبارزه اش, عليه رژيم ستم شاهي در راهپيمايي و تظاهرات شرکت مي کرد .او با پخش اعلاميه و از بين بردن مظاهر فساد انزجار خود را از حکومت وابسته محمد رضا اعلان مي نمود. در آن دوران چندين بار مورد ضرب و شتم نيروهاي انتظامي حکومت شاه قرار گرفت اما اين چيزها خللي در اراده اش ايجاد نکرد.
در سال 1359 به خدمت مقدس سربازي رفت و پس از اتمام دوران وظيفه عمومي به عنوان بسيجي به خدمت در جبهه ها ادامه داد .در اين دوران او درمنطقه کردستان بود. پس از 4 ماه حضور به صورت بسيجي به عضويت رسمي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد.
اواز اين به بعد بيشتر در خدمت انقلاب بود و مسئوليت هايي را چه در جبهه جنگ و چه در پشت جبهه به عهده داشت .
از روزي که وارد سپاه شد مسئوليتهايي را به عهده گرفت وخدمات بي شماري را براي ايران اسلامي انجام داد.مسئول اعزام نيرو , فرمانده دسته در جبهه , مسئول کارگزيني , معاون فرمانده گروهان , محقق گزينش , فرمانده گروهان و معاون فرمانده گردان عملياتي مسئوليتهاي اين سردار ملي وافتخار آفرين است.
سال 1365 ازدواج نمود تا دين خود را کامل کند و ثمره اين ازدواج مبارک دو دختر به نام هاي مطهره و محدثه است .
پنج روز مانده بود تا ايران قطعنامه 598 را بپذيرد وجنگ تمام شود يا به قول رزمندگان اسلام باب شهادت بسته شود,که علي در تاريخ 22/4/1367 در منطقه عملياتي "وزني "بر اثر اصابت ترکش به تمام بدنش به فيض عظماي شهادت نائل آمد و به آرزوي ديرينه خود دست يافت.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد
خاطرات
کاظم فکري :
به همراه جمعي از برادران پاسدار، جهت شرکت در مراسم سالگرد شهيد «سيد حسن موسوي» در محل گلزار شهداي اراک، شرکت کرده بوديم؛ در اين حال و هوا، من سري به مزار شهيد علي گلابي (جانشين گردان ادوات لشکر 71 روح الله) زدم، خواهر آن شهيد بزرگوار هم در کنار مزار، نشسته بود.
وقتي متوجه شد که ما براي شرکت در مراسم «شهيد موسوي» در محل، حضور پيدا کرده ايم از من سوال کرد که «اين شهيد کيست که شما آمده ايد...؟» گفتم: «شهيد سيد حسن موسوي، فرمانده سپاه پاسداران شهرستان ساوه» در ادامه گفت: «شبي بعد از به خاک سپاري ايشان (شهيد موسوي) من، برادر شهيدم «علي گلابي» را خواب ديدم؛ «علي» در خواب به من گفت که: «اين شهيدي که امروز نزد ما آورده اند انسان بزرگواري بوده است... هر وقت که به ديدار من به گلزار مي آيي به او هم سري بزن!»
آثار باقي مانده از شهيد
فرازهايي از نوشته هاي شهيد براي فرزندش
فرزند عزيزم رسالت تو بسيار سنگين است. ما بايد حامل خون شهيدان باشيم و تا اين ظالمان بر مستضعفان حکومت مي کنند ما مبارزه مي کنيم. قبلاً گفته بودم به مادرت باز هم براي تذکر مي گويم که بدون وضو غذاي دهان تو نگذارد. به گوش تو احکام اسلام را بخواند .يادت باشد الان بايد به فرامين الهي و اسلام آشنا شوي يادت باشد در کشوري نفس مي کشي که هواي آن بوي عطرآگين شهيدان را مي دهد .در هر نقطه ي اين مملکت خون مطهر شهيدي به زمين ريخته شده است .
به دخترم بگويد بابا رفته برايت پيروزي اسلام را به ارمغان بياورد . رفته انتقام خون دختران بيگناه ميانه اي را از جنايتکاران بگيرد.
از نامه هاي شهيد
عزيزانم ناراحت و غمگين نباشيد. با کمال شجاعت در مقابل مشکلات و گرفتاري ها بايستيد. لحظات حساسي است .همه در معرض امتحان الهي هستيم وظيفه شما در حال حاضر اين است که در برابر سختي ها استقامت کنيد.
عزيزانم صبور باشيد، به خدا توکل کنيد و مقاوم باشيد .در صحراي کربلا خيمه ها را آتش زدند و کودکان اباعبدالله را به اسارت بردند، فقط به جرم دفاع از حق و عدالت و در اين جا نيز بار ديگر تاريخ تکرار شده است.
رفتند آن چابک سواران دلاور
با مرکب خون همره ياران ديگر
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان مرکزي ,
برچسب ها :
گلابي ,
علي ,
بازدید : 274