فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

زادگاهش روستاي «خوگان» در شهر ستان خمين بود و سال ولادتش 1343.
در سال هايي که به مدرسه ابتدايي مي رفت، زمزمه انقلاب و نهضت امام خميني به گوشش مي خورد و دل و جانش آماده پذيرفتن مسئوليتي سنگين در اين انقلاب مي شد.
در دوره راهنمايي تحصيلي، از افراد پيشگام در امور ديني و نماز جماعت و مسائل اجتماعي در روستاي خوگان بود.
سرانجام مبارزات مردم ايران به خيابانها وکوچه ها کشيده شد .حسين از پيشگاماه اين مبارزه بود,مبارزاتي که ديکتاتور ايران را برآن داشت فرار را بر قرار ترجيح دهد ومانند پدرش با فضاحت وخفت از کشور بگريزد.
با پيروزي انقلاب اسلامي، ايماني را که در طول سال هاي مبارزه به دست آورده بود و به کار گرفت و به حراست از انقلاب پرداخت. با بسيج همکاري داشت و شب و روز به پاسداري از انقلاب نوپاي اسلامي مي پرداخت.
جنگ که شروع شد او بي هيچ ترديدي به جبهه شتافت.پس از طي يک دوره آموزش نظامي به جبهه غرب رفت ومدتي به مقابله با دشمنان ايران اسلامي پرداخت.
وقتي از جبهه برگشت تا چند روزي را استراحت کند, با اخلاص و صداقت در شهر و روستا وپشت جبهه خدمت مي کرد. مدتي مسئوليت اطلاعات بسيج خمين را به عهده داشت. بعد از آن دوباره به جبهه رفت و در عمليات محرم، دوشادوش نيروهاي عاشورايي جنگيد.ا و در اين عمليات از ناحيه سر مجروح شد.
اندکي که بهبودي يافت , به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست و عضو اين نهاد مردمي شد. مدتي بعد به سمت قائم مقام فرمانده بسيج خمين منصوب شد.
آموزش دوره فرماندهي را در شهرستان سمنان گذراند. در عمليات خيبر معاون فرمانده گردان شد.
انس عجيبي با فضاي معنوي جبهه ها داشت .او آنجا را جايگاهي براي کمال روح و خودساختگي اش مي دانست.
عمليات بدر,آخرين عملياتي بود که سپاه اسلام از رشادتها وحماسه هاي حسين انوري سود مي جست.او در اين عمليات از سوي معبودش به عرش فراخوانده شد تا همنشين بندگان خاص خدا باشد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد




وصيت‌نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
اين وصيت نامه ها انسان را ميلرزاند. امام خمينى

من المومنين رجال صدقو ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظرو ما بدلو تبديلا
انا لله و انااليه راجعون قرآن کريم
در شهادت شك نيست و در قاموس شهادت واژه وحشت معنا ندارد, راهى است كه بايد پيمود و سفرى است كه بايد رفت .چه بهتر كه در حال خدمت به اسلام و ملت شريف اسلامى شربت شهادت نوشيدن و با سرافرازى به لقاءالله رسيدن و اين همان است كه اولياء معظم الهي آرزوى آنرا مى كشيدند .
سپاس و ستايش و ثنا وحمد بي كران خداى بزرگ را كه اول هستى است و بيش از او اولى نبوده و پس از او آخرى نباشد .خدائى كه ديده نمى شود و همه از وصف و ثناى او ناتوانيم. سپاس آن خدائى را كه بر ما منت نهاد و پيامبرى الهى به ما ارزانى داشت و ما را از آخرين همه امتها آفريد تا از وجود آن حضرت بهره مند شويم. با درود فراوان به پيامبر خدا حضرت محمد مصطفى (ص) و با سلام و درود بي كران به منجى عالم بشريت امام زمان ,مهدى موعود (عج) و با درود و سلام بر سرور وسالارشهيدان اباعبدالله (ع) ,وبا سلام به رهبر كبير انقلاب اسلامى ايران امام خمينى .
پروردگارا : من در اين سن كه الان 21 سالم است نتوانستم براى اسلام و مسلمين خدمت انجام بدهم .بنده اى هستم گناه‌كار و خطاكار و براى هيچ چيزى به جبهه نيامدم مگر براى عشق به الله و لبيک گفتن به نداى :هل من ناصر ينصرنى حسين زمان .بارالها زنده بودنم كه براى اسلام سودى نداشت, باشد تا بلكه خونم كه خونى كم ارزش و ناچيز است براى اسلام سودمند باشد.
امروز روز امتحان است, امروز روزى است كه بايد كمر همت را بست و به سوى جبهه هاى حق عليه باطل حركت كرد و رزمندگان اسلام را يارى كرد تا كفر را سرنگون كرده و پرچم پر افتخار جمهورى اسلامى را بر فراز كاخ واشينگتن به اهتراز در آورند. همه اين را بدانيد كه من آگاهانه و با انتخاب خود در اين راه قدم گذاشتم و از آن زمان كه من اين راه را شناختم ,روز به روز كه عمر من گذشت در راهم موفقتر مى شدم لذا اگر توفيق نصيبم شد و توانستم فائق و رستگار شوم هيچكس مسئول مرگ و شهادت من نيست.
برادرم شما ضامن خون شهدا هستيد و در برابر خون شهدا مسئول هستيد اگر بگذاريد از خون اين شهدا سوءاستفاده بكنند كه در قيامت بايد جواب بدهيد حتى نبايد پدرو مادر و بستگان شهيد از خون شهيد سوءاستفاده نمايند, شهيد راضى به اين امر نيست .من به شما سفارش مى كنم كه امام عزيزمان را تنها نگذاريد. اين را بدانيد كه اگر روحانيت نبودند اسلام هم نبود و الان فاتحه اسلام خوانده شده بود پس روحانيت درخط امام را حمايت نمائيد و پشتيبان اسلام ناب محمدي و ولايت فقيه باشيد تا آسيب نخوريد و اين كار نمى شود مگر اينكه دوش به دوش روحانيت مترقى و فهميده و اسلام شناس حركت كنيد پس برادران سعى كنيد هم جاذبه و هم دافعه داشته باشيد. خوبان را جذب كنيد و بدان را اگر قابل اصلاح نيستند دفع نمائيد تا رستگار شويد .
و اينك اى پدر و مادر که شما بر گردن من حق بزرگى داشته ايد چون من حق فرزندى را درحق شما ادا نكردم. فرزند خوبى براى شما نبودم, اميدوارم كه هر دو مرا ببخشيد ...

پدر و مادرم و همسرم متوجه باشيد كه شما در امتحان بزرگى قرار گرفته ايد و سعى كنيد از صابران باشيد كه قرآن كريم مى فرمايد (يا ايها الذين آمنوا استعينو بالصبر و الصلوه ان الله مع الصابرين) اى اهل ايمان در پيشرفت كار خود صبر و استقامت پيشه كنيدو بذكر خدا و نماز توسل جوئيد كه خداوند با صابران است (سوه نور آيه 152) .
بر من گريه نكنيد و هر وقت خواستيد بر من گريه كنيدبر اباعبدالله الحسين (ع) گريه كنيد و بر ياران امام حسين (ع) و حضرت زينب (س) . بر بچه شش ماهه حسين (ع) گريه كنيد .
به برادرم پيام ميدهم كه هيچ وقت و به هيچ عنوان گول منافقين را نخوريد و به شايعات و شايعه پراكنى ها گوش ندهيد و دنباله روى شهدا باشيد و به خواهرانم مى گويم زينب گونه باشيد و حجاب را رعايت نمائيد كه حجاب خواهرانم كوبنده تر از خون شهدا است .
جنازه مرا در كنار تربت پاك شهيدان خوگان به خاك بسپارند.
خدايا به اين امت مسلمان بصيرت و آگاهى عنايت فرما تا ولايت فقيه را درك كنند و پشتيبانش باشند چون كه نجات يك امت در رهبرى و ولايت فقيه و اسلام ناب محمدي مى باشد .
در آخر از تمام بستگان و همسايگان و مردم روستاى خوگان طلب عفو و بخشش مى نمايم و حلاليت مى طلبم و اگر از من بدى ديديد اميدوارم كه مرا به بزرگى خودتان ببخشيد و حلالم كنيد .

به اميد پيروزى هر چه سريعتر رزمندگان اسلام بر كفر جهانى.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى رانگهدار.                                                                                                  

                                                                                                               حسين انوري





خاطرات
عبدالله:
در سال 1359 شهيد انوري تنها 16 سال داشت اما در مسائل اعتقادي بسيار مقيد بودند .آن زمان تبليغ برپايي نماز جماعت و پايه ريزي آن را انجام داد و باز در مسائل سياسي در کشور و مباحث بين شهيد بزرگوار بهشتي و بني صدر خائن ايشان آن زمان اطلاعات خوبي داشتند ودوستان و همکلاسي ها را با شخصيت بزرگ شهيد بهشتي آشنا مي کردند. مباحث وابستگي و عضو شدن در احزاب و گروهها را ايشان مي دانستند و همکلاسي ها را آشنا مي نمودند.

در عمليات بدر, چند روزي قبل از شهادتش وقتي استقرار نيروها به عمل آمد, گفت: بيا با هم جنازه شهيد حسن اسکندري را به عقب ببريم. وقتي کنار شهيد رسيديم ايشان سوره قدر را تلاوت کرد .ديدم چهره اش نوراني تر شد و گفت عملياتي که منتظر شهادت بوديم رسيده است. جنازه را برداشتم و به عقب برديم سه روز بعد در مرحله دوم عمليات به شهادت رسيد.

قبل از عمليات به او خبر دادند که فرزندت دچار سوختگي شده است برو به او سر بزن تا مشکلات درماني اش را حل کني. ايشان رفت و دو روزه برگشت و فکر کرديم که ديگر به عمليات نمي آيد صبح زود در حال جمع آوري چادرها خودش را رسانده بود. گفتيم : مي مانديد. گفت: خدا خودش کريم است و بچه آخرش خوب مي شود اينجا شرکت در عمليات مهم است و حفظ کشور.

در تاريخ 23/12/1363 شب هنگام براي از بين بردن يک مقر دشمن, فرماندهان گفتند برادراني که مي خواهند در اين عمليات شرکت کنند,آماده باشند. دوستان مشتاق حرکت کردند. ديدم يک نفر چفيه به صورت انداخته که کساني او را نشناسند ,حرکت شروع شد تا نزديک مقر عراقي ها رسيديم . اوبيشتر از بقيه تلاش مي کرد.يک لحظه صورت او را ديدم ,شهيد انوري بود!! گفتم: چرا چفيه به صورت بسته اي؟ گفت :مشتاق شدن يعني اين.


 




آثار باقي مانده ازشهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
با درود فراوان به پيامبر بزرگوار اسلام و با سلام و درود فراوان به منجي عالم بشريت مهدي موعود و با درود و سلام بر امام عزيز و شب زنده دار تاريخ, امام خميني .
خاطراتي که در جبهه ها برايم پيش آمده مي نويسم.
اولين بار که من به جبهه آمدم در سال 1358 بود,تاريخش را درست يادم نيست. جبهه نوسود بود در قسمت پاوه- نوسود ,قله شمشي که در آنجا حمله نداشتيم ولي وقتي از آنجا مي آمديم ,چند عدد خمپاره 120 نزديکمان خورد و عمل نکرد.

گيلان غرب
در جبهه گيلان غرب بوديم ,در حالي که در روبروي دشمن قرار گرفته بوديم . هميشه دشمن ما را مي زد و شاهد بوديم وقتي يک عدد توپ 106 زير سنگر ما خورد و ما ده نفر بوديم در سنگر از اين ده نفر يک نفر زخمي شد که آن هم سطحي بود. گوني ها و سنگ ها روي برادران خراب شد و کوچکترين ضربه اي به کسي نخورد و يک روزي در تپه خليج همان جبهه گيلان غرب بوديم که يک خمپاره 120 روي سنگر آمد و چهار نفر در سنگر بودند و خواب بودند وقتي خمپاره منفجر شد ما در سنگر بغلي آن بوديم که گفتيم برادران دود شدند و شهيد شدند. وقتي آمديم ديديم برادران همه سالم از سنگر بيرون آمدند و اصلاً کسي يک قطره خون از دماغش نيامده است اين هم يک معجزه خداوندي بود که ما ديديم.
يک بار زماني که با ماشين ايفا که حدود 50 نفر بوديم به سوي خط مي رفتيم دو خمپاره در نزديکي ماشين حدود ده الي بيست متري ماشين خورد و اصلاً به ماشين اصابت نکرد.

بسمه تعالي
در عمليات محرم ما را آوردند به کانالي که به دست عراقي ها کنده شده بود براي اينکه تانکهاي ما نتوانستند از آنجا بيايند ولي خوشبختانه ما وقتي مي خواستيم حمله کنيم 24 ساعت مخفيانه در کانال مانديم و عراقي ها متوجه نشدند .ماه شب 14 بودو هوا خيلي روشن بود .
همه برادران به هم ديگر مي گفتند که امشب اگر هوا روشن باشد نمي توانيم جلو برويم و همه مان را قتل عام مي کنند. همه برادران مشغول نماز و دعا خواندن شدن همه به درگاه خداوند تبارک و تعالي ناله کردن و گريه و آه و زاري کردند. يک ساعت بيشتر نمانده بود که از کانال بيرون بياييم و در بلندي از ديد عراقي ها حرکت کنيم. همه خداحافظي کردند که يکبار ديديم امدادهاي غيبي خداوند نمايان شد به همان آيه: ادعوني الستحب لکم که مي گويد بخوانيد مرا تا شما را اجابت کنم عمل کرد و ابري سياه آمد جلوي ماه را گرفت و هوا يک طرفش که ما بوديم روشن و طرف آنها تاريک که اصلاً ما را نمي ديدند و يک بار ديديم که باران شروع به باريدن کرد .همچنان باران مي باريد و برادران در زير باران دعا زمزمه مي کردند و خداوند را شکرگذاري مي کردند. به حق که شکرگذاري هم داشت . برادران با يارب يارب پيش مي رفتند و همه خيس شده بوديم پوتين هايمان پر آب شده بود و همچنان سريع به پيش مي رفتيم تا حدود 50 الي 60 متري دشمن رسيديم که دشمن متوجه ما شد و ما را بست به خمپاره و آرپي جي.
دشمن همچنان مي کوبيد و برادران همچون شير الله اکبر گويا ن به پيش مي تاختند. تا وقتي به ميدان مين دشمن رسيديم که خيلي مجهز درست کرده بودند با انواع مواد شيميايي و لاستيکي بزرگ و مين منور که اگر آتش گرفت لاستيک ها هم آتش بگيرند و آنها گرا بگيرند و متوجه آمدن ما بشوند و شروع به شليک بکنند ولي به خواست خداوند بزرگ و به ياري امام زمان (عج) برادران با نام پر برکت حضرت زينب (س) به پيش رفتن و حتي يک مين هم منفجر نشد .
همه برادران از روي مين ها حرکت کرديم و فقط در آن شب دو نفر بيشتر زخمي نشدند. فردا که برگشته بوديم از همان جا که ميدان مين بود ,حدود 600 الي 700 مين ضد نفر جمع آوري کرده بودند که از روي همان مين ها برادرانمان شب حرکت کرده بودند اما به خواست خداوند بزرگ مين ها منفجر نشده بودند. (الله اکبر خميني رهبر) اين حمله که به وسعت 50 کيلومتر در عرض و به طول 15 کيلومتر پيش مي رفتيم خيلي عمليات مهم و عالي بود.
در اين عمليات تلفات دشمن خيلي زياد بود و اسرا هم زياد بود حدود 6000 هزار الي 7000 هفت هزار نفر کشته و حدود 4000 الي 5000 هزار اسير گرفته شده و تانکها و غنائم ديگر دشمن خيلي زياد بود که قابل شمارش نبود و فقط حدود 25 هواپيما و چند هلي کوپتر از دشمن نابود شد.


بسم الله الرحمن الرحيم
عيد روزي است که در آن روز گناه نباشد
...اميدوارم که جنگ انشاءالله بزودي زود به پيروزي برسد و همگي با هم به کربلا برويم براي زيارت اباعبدالحسين (ع).
جبهه جاي خوبي است و معجزه فراوان است .ما الان در جزيره مجنون جنوبي در خط مقدم جبهه هستيم و مشغول نبرد حق عليه باطل هستيم و تا به حال صداميان کافر چندين بار آمدند و حمله کردند که جزيره را بگيرند که به خواست خدا شکست خوردند و کشته شدند و فرار کردند .رزمندگان مانند شير جلوي اين مزدوران ايستاده اند هميشه هواپيماهايشان مي آيند ولي به خواست خدا نمي توانند جاي بچه ها را بمباران کنند و فرار مي کنند. شما در پشت جبهه فقط دعا کنيد رزمندگان پيروز بشوند. نگوييد دعا زياد کرديم مستجاب نمي شود واقعاً دعاهاي شما در جبهه اثر مي کند و مستجاب مي شود. عراق از اول جنگ تا به حال اين قدر گلوله به سر رزمندگان نريخته بود در عرض 5 روز يک ميليون گلوله عراق ريخت توي جزيره که ما فرار کنيم تا بيايد بگيريد ولي به خواست خدا و با دعاي امام امت و دعاي شما و دعا رزمندگان در سنگرها ,تمام گلوله ها توي آب مي ريخت و يا منفجر نمي شد و يا اگر مي شد همه اش آن طرف تر مي افتاد و الحمدالله يک چيز تعجبي است که فقط دو نفراز همرزمان ما شهيد شدند و سه نفر زخمي ,همه برادران سالم ماندند . فرمانده آنها گفته بود ما گفتيم همه ايراني ها نابود شدند وقتي با دوربين نگاه کرديم ديديم سر بسيجي ها از سنگر بالا مي آيد اينها چه کساني هستند مگر اينها لباسي ضدزرهي پوشيده اند که با يک ميليون گلوله هيچ طور نشدند.
پس بدانيد دعاها خيلي اثر دارد, تا مي توانيد دعا کنيد تا انشاءالله پيروزي هم خيلي نزديک است .کم حوصله نباشيد. خدا مي خواهد ما را امتحان بکند. پس دعا از لباس ضد زره هم بيشتر اثر مي کند و خدا خودش گلوله ها را هدايت مي کند و نمي گذارد بخورد به رزمندگان اسلام. التماس دعا دارم والسلام عليکم و رحمه الله و برکاته



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مرکزي ,
برچسب ها : انوري , حسن ,
بازدید : 259
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,529 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,715,221 نفر
بازدید این ماه : 6,864 نفر
بازدید ماه قبل : 9,404 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک