فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1339 در شهرستان خمين چشم به جهان گشود. دوران کودکي را با ويژگي هاي ممتازي سپري کرد و قدم بر عرصه دانش اندوزي گذاشت. او اين دوران را تا مرحله اخذ ديپلم ادامه داد و مدتي بعد به خدمت سربازي رفت. آشنايي اش با دو دانشجوي اخراجي دانشگاه در دوران سربازي سبب شد در جريان وقايع سياسي کشور و ستم هاي طاغوت قرار گيرد و به راه مبارزه با رژيم شاه قدم نهد .در اوج مبارزات انقلاب, با پيام حضرت امام از پادگان نظامي گريخت و به صفوف مردم براي مبارزه با ظلم وستم ,واردميدان مبارزه وارد شد.
انقلاب که پيروز شد با تشکيل سپاه به عضويت اين نهاد مقدس درآمد و به عنوان فرمانده عمليات سپاه خمين , فعاليت هاي چشمگيري انجام داد.
زماني که ضد انقلاب مي رفت تا خطه کردستان را به آشوب بکشد براي نبرد با آنها به کردستان رفت، سپس براي جنگ با متجاوزان بعثي به منطقه جنوب عزيمت کرد .منطقه عملياتي فتح المبين شاهد حماسه هاي اوست.
روزي که او به کردستان رفت تا در مقابل دشمنان داخلي بايستد واز مردم مظلوم آن ديار مقابله کند,فرمانده يک گروه از نيروهاي اعزامي از خمين بود. مدتي بعد گردان روح الله را پايه گذاري کرد وفرمانده اين گردان شد.بعد از آن و با مشاهده کارايي و شجاعت بي نظير او ,فرمانده لشکر 17 تصميم گرفت بهرام را به سمت قائم مقام فرماندهي تيپ مالک اشتر منصوب نمايد .او در اين سمت نيز مثل گذشته شجاعت و مجاهدات بي شماري از خود بروز داد .
در عمليات خيبر به عنوان فرمانده تيپ سوم لشکر 17 هدايت و فرماندهي بخشي از نيروهاي عملياتي اين لشکر را عهده دار شد. در همين عمليات بود که براي شناسايي به منطقه طلائيه رفت و سرانجام گرفتار کمين دشمن شد و با آتش کينه بعثيان به شهادت رسيد و روح بلندش به جهان ملکوت پر کشيد .

اودر بخشي از وصيت نامه اش مي نويسد:
شهادت آرزوي من بود در اين دنياي مادي تنها آرزويم انجام تکليف الهي بود و هيچ چيز مادي نمي تواند خواسته هاي مجاهدين در راه خدا را ارضاء نمايد، مگر ريختن خون سرخ آنها در اين راه.
من امروز احساس مسئوليت مي کنم؛ مسئوليت در برابر خدا، که همه چيز مال اوست، و مسئوليت در برابر حجت خدا «ولي عصر» و نائب بر حقش خميني عزيز... و مسئوليت در برابر اين انقلاب و خون هزاران شهيد و مجروح اين انقلاب.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران اراک ومصاحبه با دوستان وهمرزمان شهيد







وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
الموت فى حياتكم مقصورين والحيات فى موتكم قاهرين
مرگ در زندگى لذت بار شماست و زندگى ذلت بار شماست و زندگى در مرگ با عزت شماست . قرآن کريم
با درود و سلام بر حضرت وليعصر (عج) و سلام بر امام امت و امت امام و سلام به رزمندگان اسلام .پدر و مادرم از زحمات بي دريغ شما و از فشارهايى را كه از تولد اين حقير تا كنون متحمل شده ايد نهايت سپاسگذازى را مى نمايم. انشا الله كه خداوند به شما صبر جميل و اجر جزيل عنايت‌فرمايد و عاقبت به خير باشيد و خداوند همه ما را توفيق و يارى دهد تا اينكه امروز در برابر آن مسئوليتى كه يكايك ما در جامعه اسلامى به عهده داريم به نحو احسن انجام دهيم .
يكى از ويژگيهاى انسان مسئله (مسئوليت) ميباشد . و تنها از ميان مخلوقات خدا انسان است كه مسئوليت دارد و بايستى پذيرا باشد. اينجا است كه از او سؤال ميشود كه چرا اين كار را انجام دادى و چرا آن كار را انجام ندادى . بنابر اين بايستى در قبال اين سؤالها كه از او ميشود جوابگو باشد. يعنى كارى را كه ميخواهد انجام دهد مى انديشد فكر مى كند ، فايده و نتيجه ضررو زيانش را مى سنجد و بعد دست به كار مى شود . انسان اگر معتقد شد كه در برابر خدايي پاسخگو است ، بايد پاسخگو باشد . قرآن نيزمسئله (مسئوليت) را در موارد زيادى مطرح ميكند و در روز رستاخيز هست كه ندا مي آيد:" وقفوهم انهم مسئلون "در روز رستاخيز گفته ميشود كه اينها را نگذاريد و از اينها بايد سؤال شود . از گوش از چشم و قلب و همه چيز آنها .
پدر و مادر و همه بندگان خدا اگر چه مرا ميشناسيد من هم احساس مسئوليت مى كنم ، مسئوليت در برابر خدا كه همه چيز مال اوست و مسئوليم در برابر حجت خدا وليعصر و نايب بر حقش خمينى اين قلب طپنده مستضعفين جهان و مسئوليم در برابر اين انقلاب و خون هزاران شهيد و مجروح اين انقلاب . پس بايستى حركت كنم ، حركت به سوى خدا و حركت به سوى كسى كه عاقبت به سويش باز گشت خواهيم كرد و اينك مواردى را وصيت مى كنم به شما و همه و انتظار من در اين است كه كاملا به آن توجه و عمل نماييد كه در غير اينصورت روح مرا آزرده داريد . انشاءالله كه مؤثر واقع شود :
1- تا نفس در سينه و تا خون در بدن داريد از اين انقلاب اسلامى به رهبرى خمينى پشتيبانى نماييد و از روحانيت متعهد و مبارز در خط امام جدا نشويد .
2- به نماز زياد توجه نماييد كه نماز معراج مؤمن است . در ميان همه امور دنيا چيزى كه ميتواند انسان را مستقيم به كمال لايق برساند نماز است. نماز براى تمام بشر و تمام مناطق عالم بوده و هست و هيچ کس در هيچ حالى در اداى (نماز) معاف نيست .
3- زبان را د رگفتن حرف حق و حرفهاى خوب بكار بنديد و زبان خود را از موضع دروغ ، غيبت و بيهوده گويى به دور داريد .
4-بدانيد كه (شهادت) آرزوى من بوده و در اين دنياى مادى تنها آرزويم انجام تكليف الهى بوده و همين امر باعث گرديد كه از همان آغاز جنگ در كردستان و مناطق غرب و جنوب كشور هميشه داوطلب و عاشقانه به دستور رهبر عظيم الشأن انقلاب در جبهه ها حضور پيدا كنم تا ضمن انجام تكليف و اين مسئوليت خطيرى كه امروز بر دوش من است ,عاقبت به خير باشم و مرگم شهادت واقعى و خالصانه در راه خدا باشد ، كه فرداى قيامت در پيشگاه خدا و رسول و ائمه اطهار ودر حضور رهبر انقلاب و شهداو معلولين و خانواده هاى آنها روسفيد باشم .
دوست ندارم كه د ربستر رختخواب و خداى نخواسته مرگى به غير از شهادت شوم .آيا نخواهيد پذيرفت كه انتخاب اين راه خواست من بوده و براى رسيدن به آنها مدتها خون دل خوردم كه انشاءالله خداوند بپذيرد .
آرى هيچ چيز مادى نميتواند خواسته هاى مجاهدين در راه خدا را ارضاء نمايد مگر ريختن خون سرخ آنها در اين راه .
پدر و مارم مى دانم كه از مدتهاى قبل هر روز و هر ساعت خبر شهادت مرا در رؤيا مى شنيديد . و اين مسئله شما را رنج داده بود . انشاءالله كه اين رؤيا به واقعيت بپيوندد . با ذكر مطلب فوق ديگر جايى باقى نمى ماند كه شما بخواهيد گريه كنيد . بايد به خود بباليد و افتخار كنيد كه فرزند شما راه حق را انتخاب كرد. نه راهى را كه رضاى خدا در آن نيست . سرفراز باشيد از اينكه ايزد يكتا اين قربانى را از شما پذيرفت .
5- برگزارى مراسم و مجالس اين حقير را به عهده برادران سپاه خمين بگذاريد . و مبادا كه چه از جانب خودتان و چه از طرف سايرين در هيچ زمينه اى از خون من سوء استفاده كنيد .
6- به عنوان يك برادر كوچك نصيحتم به برادران سپاهى خصوصا اين است كه سعى كنيد كه هميشه آن روحيه شهادت طلبى را در خود حفظ نماييد و بكوشيد كه خود را به آن پاسدارى كه مورد نظر امام امت ميباشد كه فرمودند ( ايكاش من هم يك پاسدار بودم ) و ديگر تعبيرات زيبا و مهم امام در اين زمينه نزديك كنيد .
برادران عزيز بدانيد كه پاسدارى شغل نيست كه ما بخواهيم صرفا از اين طريق زندگى خود را از لحاظ مادى تأمين نماييم و يا اينكه خداى نخواسته بخواهيم در اين لباس مقدس شهرت طلبى و يا رياست و يا موقعيتى در جامعه در جهت حفظ منافع شخص خود و يا ارضاء خواهسهاى نفسانى خود بكنيم .
زمانى ميتوانيم نام يك پاسدار و عنوان پاسدارى از انقلاب اسلامى را به خود بگذاريم كه كاملا خود را از اين قيد و بندهاى پوچ و بى ارزش دنيايى جدا سازيم . و با اين انگيزه به عضويت سپاه در بياييم كه هدف ما خدمت به اسلام و به احياى دين حق يعنى‌دينى كه حسين ابن على (ع) از خود گرفته تا آن پاسدار 6 ماهه اش حضرت على اصغر در آن راه فدا شدند ,باشد . واى برادر پاسدار تو هم بايستى اين لباس سبز را يك روزى به خون سرخت آغشته سازى و محل سپاه را يك سكوى پرش به سوى خدا قرار دهى, نه براى مسائل ديگرى كه ذكر گرديد . همانگونه پاسدار باشيم و از اين انقلاب پاسدارى كنيم كه برادران عزيزم سرداران رشيد سپاه اسلام (حاج همت ها و زين الدين ها و ... ) نسبت به اين انقلاب بودند . خدايا قسمت ميدهم به حرمت خون همه شهداء كه ما را نيز از فرماندهان سپاه خود قرار دهي و هر زمان مصلحت و خواست بارى تعالى بود, به آنها ملحق شويم .
7- از همه كسانيكه به هر عنوان از جانب من ناراحتى شامل آنها شده, حلاليت بطلبيد و از مردم هميشه در صحنه خواهشمندم كه احترام و قدر رزمندگان را در زنده بودنشان داشته باشند و در هنگام اعزام ودر بازگشت از جبهه از آنها بدرقه و استقبال كنيد .
همچنين احترام خانواده هاى شهداء مفقودين ، اسراء و معلولين اين جنگ تحميلى را داشته باشيد .التماس دعا . بهرام شيخي






خاطرات
محسن محمدي :
در ابتداي تشکيل سپاه در سال 1358 به خاطر شرايط حساس انقلاب در چند جا نگهباني انجام مي شد و شهيد بهرام شيخي به عنوان پاسبخش علاوه بر مسئوليت پاسبخشي در نگهباني نيز به ما کمک مي کرد.
اين شهيد بزرگوار فرماندهي پادگان آموزشي را عهده دار بودند و هيچ وقت از نيروها جدا نمي شد و در طول شبانه روز تا پايان دوره در خواب و خوراک و ورزش و نرمش و ... چون پدري مهربان و دلسوز و چون پروانه اي عاشق گرد وجود بسيجيان مي چرخيد. وقتي راجع به ازدواج و انتخاب همسر با شهيد شيخي صحبت مي کرديم مي گفت: من دنبال دختري مي روم براي ازدواج که بتواند از محل سپاه با يک اسلحه ژسه به صورت پيش آهنگ تا بالايي کوه بدود که اين موضوعات قبل از جنگ و اوايل سپاه براي دوستان صحبت مي کرد.

حيدر خسروي :
صفا و محبت و صداقت شهيد بهرام شيخي همه را مجذوب خود مي کرد. ايشان کمتر حرف مي زد و بيشتر مرد عمل بود. از روي که وارد سپاه شد تا لحظه شهادت هميشه سخت ترين ماموريت ها را با روي باز پذيرا بود و مي گفت بايد خدا را شکر نمائيم که در اين زمان زندگي مي کنيم و توفيق خدمت در نظام جمهوري اسلامي را پيدا کرده ايم ,پس بايد قدر اين نعمت الهي را بدانيم و تا پاي جان در راه حفظ اين نظام بکوشيم.

حيدر شيخي ,عموي شهيد:
شهيد بهرام در شب عروسي لباس دامادي نپوشيد از او پرسيدم که چرا لباس دامادي نپوشيدي در جواب گفت: لباس دامادي من همان لباس بسيجي من است که در موقع شهادت به تن دارم.
به او گفتم: که بهرام چرا دير به دير به مرخصي مي آيي او در جواب گفت:
هرگاه از جبهه و جنگ دور شوم از خداوند فاصله مي گيرم.
شهيد بهرام هميشه سفارش مي کرد: که در شهادت من هرگز نگران نباشيد زيرا نزد خداوند بزرگ زنده هستم و روزي مي گيرم فقط جسم من از ميان شما رفته است و از مرگم ناراحت نباشيد.
او به مادر و پدرش مي گفت: بعد از شهادت من هرگز سياه نپوشيد. به مادرش مي گفت: مي دانم که از مرگ من نگران خواهي شد، اما اين را بدان که هرکس در راه خداوند کشته شود زنده هست و نزد خداوند عزوجل بهره مند مي شود. اميدوارم که خداوند مرا از همان بندگان شهيدش قرار دهد.
شهيد بهرام هميشه اين جملات بر زبانش جاري بود که انسان يک روز به دنيا مي آيد و يک روز هم از دنيا مي رود. تنها اعمال و کردار نيک و گفتار نيکش برجاي و بر زبانها خواهد ماند. پس مرگ سرنوشت ماست. چه بهتر که انسان در راه مکتب و هدفش کشته شود. اين شهيد عزيز ذکر مي کرد: شهادت در فرهنگ ها يک حادثه خونين و ناگوار نيست.
وقتي از جبهه برمي گشت و مجدداً مي خواست به جبهه برود از تمام فاميل و دوستان و بستگان حلاليت مي طلبيد چون او دقيق مي دانست که به همين زودي در جبهه هاي حق عليه باطل به درجه رفيع شهادت نائل مي آيد.
او هميشه مي گفت: شهادت سکوي پرش است به سوي خداوند تبارک و تعالي .
بيشتر اوقات سال را روزه بدون سحري مي گرفت. در يک عمليات مجروح شده بود ولي خبر مجروحيت را به هيچکس نداده بود حتي ما بستگان هم خبري نداشتيم.

شهيد بهرام در خرداد ماه 1354 موفق به اخذ ديپلم در رشته علوم تجربي شد البته از شروع دروس ابتدايي تا اخذ ديپلم بدون هيچ گونه توقفي و يا تجديدي ديپلم را گرفت و چون موفق بود ,جمعي از دبيران و مسئولين در آموزش و پرورش خواستند که ايشان در اين اداره مشغول به دبيري نمايد اما چون علاقه بسياري به ورزش، کوهنوردي و تيراندازي داشت خواست خدمت سربازي را سپري کرده و بعد از آن مشغول به کار شود.
بعد از اقدامات لازم به خدمت سربازي اعزام شد و در شهر زنجان مشغول به خدمت شد. در آن زمان با چند تن از دانشجويان اخراجي که به خدمت آمده بودند آشنا و شروع به مقدمات سياسي و پخش اعلاميه هاي حضرت امام نمودند. مخفيانه همگام با حرکت مردمي و انقلاب در آگاهي مردم و دوستان سرباز عمل مي نمودند. هر روز حرکاتي جديد و وظيفه اي مهم جهت پيشرفت انقلاب اسلامي.
روزگار سپري شد تا آن که رهبر کبير امام خميني دستور فرار سربازان از پادگان ها را دادند. بهرام و جمعي از دوستان از پادگان فرار و همگام با مردم غيور ايران شروع به فعاليت، پخش اعلاميه، آگاهي همه آحاد مردم نمودند تا آنکه انقلاب به پيروزي رسيد.

پدرشهيد:
بهرام در دبستان اميرکبير خمين جهت تحصيل ثبت نام نمود. از همان سال اول دبستان نوجواني سخت کوش و درس خوان، زرنگ و وظيفه شناس بود. در تابستان در تمام دروس ساليانه خودش زحمت مي کشيد. در امر کشاورزي و دامداري کار مي کرد و مي گفت مي خواهم در تامين خرج تحصيلات به شما کمک کنم. بهرام اخلاقي بسيار خوش و نيکو داشت .با هر که دوست مي شد کمتر کسي پيدا مي شد که او را رها کند يا اينکه از دست او دلخور باشد .با دوستان، اقوام و فاميل بسيار خوشرو و با متانت رفتار مي کرد. بسيار ساده پوش و بي آلايش بود. در وجودش تکبر و غرور بي جا اصلاً وجود نداشت.
بهرام از شروع تحصيل ابتدايي تا اخذ ديپلم بدون وقفه تحصيل نمود ديپلم گرفت. جمعي از دوستانش خواستند در اداره و يا دبيري شروع به کار نمايد اما به خدمت سربازي رفت تا تنش را با آموزش هاي روز ورزيده کند ,گويا مي دانست که روزي جنگ تحميلي پيش مي آيد و مي بايستي بسيجيان را آموزش دهد.
بهرام در زمان خدمت سربازي هم انقلابي و اسلامي عمل کرده بود. دوستانش مي گفتند در پخش اعلاميه هاي حضرت امام و تشويق و جذب سربازان انقلابي مي کوشيد . حتي با فرمان حضرت امام و فرار سربازان با آنان چنان عمل نمود که اکثر سربازان پادگان و محل خدمت زنجان را رها کرده به انقلابيون پيوستند.
بهرام از همان دوران نوجواني اهل نماز، روزه و تشويق دوستان در اجراي فرامين اسلامي مي نمود. او در ماه مبارک رمضان روزه مي گرفت گرچه سن بسيار کمي داشت و هنوز ده ساله نشده بود و جثه اش ضعيف بود اما وجودش کامل بود و افکار و عقيده اش قوي و بسيار پر قدرت. در مراسم مذهبي شرکت مي کرد. در ماههاي محرم و صفر اهل عزاداري و تشويق دوستان و اهل محل در برپايي مراسم مذهبي ,بود.
با پيروزي انقلاب باشکوهمند اسلامي و از همان اوايل سال 1358 و بحث سپاه پاسداران بهرام به عضويت اين نهاد مقدس درآمد گرچه ديگر ادارات او رامي خواستند اما بهرام اين نهاد مقدس را بسيار دوست داشت. از هفتاد نفر نيروي پذيرش شده تنها پانزده نفر جذب شد و بهرام از اولين نفرات اين نهاد بود و بلافاصله با حضور دو نفر از درجه داران ارتش براي آموزش اين پاسداران جذب شده در همان روز اول نظم و آمادگي و آگاهي کامل بهرام را ديدند و او را نيز از مربيان قرار دادند چرا که هم آموزش ديده بود و هم آشنا و موفق در اين وظيفه مهم بود.
از همان روز اول حرکات دشمنان چه داخلي و چه خارجي و بحث کردستان و حرکات منافقين را براي مردم روشن مي کرد.قبل از جنگ بهرام به کردستان رفت و خدمات و عملکرد ايشان بر هيچکس پوشيده نيست. بهرام در آن ديار با سرداراني چون حاج همت، حاج احمد کاظمي و حاج احمد متوسليان آشنا شده و در رزم مي کوشيد. پاکسازي و آزاد کردن شهرهاي تحت اشغال گروهکهاي کومله و دموکرات چون پاوه، قله قمشي و...در سال هاي 1359 از زحمات بهرام بود و او از نيروهاي خمين در اين حماسه ها استفاده کافي را به عمل آورد. از بهرام بارها خواستيم که ازدواج کند اما ايشان نمي پذيرفت مي گفت اگر ازدواج کنم ديگر وقت روزانه در زندگي تامين و صرف مي شود و ديگر فکر و ذکرم از جبهه و جنگ و دفاع کاسته خواهد شد و حتي آن زماني که پذيرفت براي ازدواج براي همسرش سخناني را به ميان آورد, اينکه او از حضور بهرام در جبهه و جنگ نبايستي مانع شود. شهيد بهرام با دوستان خوبي هم در شهرستان خمين در تشکيل سپاه پاسداران زحماتي کشيد. دوستاني چون شهيد حسين شمسي، حسن آخدي، عباس آخدي، محمد طاهر لطفي , رضايي، محمد حسن محمدي، علي اصغر حسيني روحاني. ..
شهيد بهرام راه اندازي مرکز آموزش امام خميني (ره) اردودگاه ومرکز آموزش بسيجيان را انجام داد. ودر اعزام نيروهاي داوطلب به جبهه هاي حق عليه باطل و راه اندازي و تشکيل گردان دشمن شکن و سلحشور روح الله و فرماندهي آن در اوايل شورشهاي ضدانقلاب در کردستان، شروع جنگ و عمليات باز پس گيري بستان، فتح المبين، بيت المقدس، رمضان، محرم، والفجرها همه و همه از خاطرات هميشه زنده شهيد شيخي مي باشد.

مادرشهيد:
بهرام انس عجيبي به خالق خويش داشت. در سن هفت سالگي روزه گرفته بود ولي بدون سحري و وقتي صبح زود از خانه بيرون رفت براي مدرسه تا موقع افطار به خانه نيامد. من و پدرش بسيار نگران بوديم . وقتي که آمد گفتيم: تو که سحري نخوردي چرا به خانه نيامدي ؟گفت: من امروز را بدون سحري روزه گرفته ام و اگر به منزل مي آمدم شما مي گفتيد: اولاً به سن تکليف نرسيده اي دوماً تو چون سحري نخوردي امروز را روزه نگير و آن وقت روزه امروزم از بين مي رفت. بهرام با همه بسيار خوشرو بود ,با ما و همسايگان و اقوام. و بدين خاطر دوستان زيادي داشت. شهيد بهرام يک روز با لباس سبز به منزل آمدند. گفتم مادر اين چه لباسي است؟ گفت: مادرجان صبور باش اين لباس شهادت است. فهميدم در سپاه مشغول به کار شده است. گفت: اگر سعادت داشته باشم مي خواهم در سپاه پاسداران خدمت کنم .او در خانه پدري که به صورت قديمي بود زندگي مي کرد. تا آنجايي که من اطلاع دارم هيچ موقع نمي گفت که من فرمانده گردان و يا تيپ و يا از مسئولين در سپاه هستم با آنکه فعاليتهاي بسياري در مناطق جنگي داشتند.
بهرام مي گفت: مادر من مي بايستي تا آخرين قطره خون در جبهه با دشمنان اسلام بجنگم. من وقتي در جبهه هستم مهمان خدا هستم و از اين کار بسيار لذت مي برم چرا که اين يک سعادت است و نبايد وقت طلايي را از دست داد.
تا آنجايي که در جبهه مجروح شد و يکي از کليه هايش را از دست داده بود و از نظر بينايي نيز مجروح شده بود ولي هيچ اطلاعي به ما نداده بود. چندبار از او سوال کردم وجوابي نمي داد تا آنکه يک روز در جواب من گفت: مادرجان اگر مي گفتم مجروح شدم شما شايد از رفتن من به جبهه خودداري مي کرديد.
از نظر اخلاقي در محيط زندگي و اجتماع بسيار صبور و خوش اخلاق بود. همه افرادي را که با آنان ارتباط داشت در نماز خواندن اول وقت و اطاعت از بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني دعوت مي کرد.
مي گفتند: اگر مي خواهيد در زندگي پيروز باشيد هميشه از ولي امر مسلمين حمايت کرده و فقط به درگاه ايزدمنان ستايش کنيد که خداوند چنين افرادي را دوست دارد. بارها صحبت ازدواج با او را داشتم. مي گفت: مادرجان همانطور که اسلام و قران گفته مي بايستي تشکيل خانواده داد و همچنين رسول خدا مي فرمايد: وقتي انسان ازدواج کند نيمي از دين را به دست آورده است. اما در اين زمان و روزگار مشکلاتي داريم. باز بارها گفتم و ايشان مي گفت: مادر مي ترسم اگر زن بگيرم شايد مانع رفتن من به جنگ و جبهه شود و نتوانم اين فريضه الهي را به درستي جهت رضاي خدا و خلق انجام وظيفه نمايم.
دوستان و پاسداران همکار بارها به او گفته بودند که بايد ازدواج کنيد تا سرانجام گفته بود، حالا که پدر و مادرم پافشاري مي کنند ازدواج کنم, قبول مي کنم چرا که خشنودي پدر و مادر خشنودي خداوند تبارک و تعالي مي باشد. آن شبي که براي خواستگاري رفتيم به همسرش چند شرط را گفت که مي بايستي انجام شود.
1ـ اهل نماز آن هم نماز اول وقت.
2ـ عدم ممانعت از رفتن به جبهه ها تا زماني که جنگ هست.
3ـ تربيت صحيح فرزندان چون حضرت زينب (س).
4ـ تربيت فرزندان در خط انبياء و ولايت فقيه.
5ـ انس با قرآن و احکام ديني.
6ـ صبر و خوش اخلاقي در امور زندگي.

همسرشهيد:
خاطرات بسياري از ايثارگري و رشادت هاي او و روحيه اخلاقي و معنوي اين شهيد مي توان ذکرکرد.
تازه از جبهه برگشته بود و تنها فرزندمان مريض بود و نياز به بيمارستان و پزشک داشت او از خود رويي که از بيت المال در اختيار داشت و در دسترس ايشان بود ,استفاده نکرد و گفتند که بيت المال است و بايد براي مصرف عموم باشد و به دنبال تهيه وسيله نقليه عمومي رفت.
يک روز که ايشان در حال نماز خواندن در جبهه بودند، تصويرشان از تلويزيون پخش شد و اعضاي خانواده با ديدن تصوير ايشان خوشحال شدند. و وقتي خبر را به ايشان دادند خوشحال نشد و گفت شما اشتباه مي کنيد اين تصوير من نبوده است گويا دوست نداشت خود و مسئوليت هاي بزرگش را معرفي کند. او هيچ گاه از مسئوليت ها و فعاليت هايش در جبهه و سپاه سخن به ميان نمي آورد چرا که هميشه خودش را خادم سپاه و بسيجيان مي دانست. يک بار من از ايشان پرسيدم که شنيده ام شما فرمانده گردان هستيد و ما بسيار خوشحاليم. ايشان ناراحت شد و به اين مسئله فرماندهي هم اقرار نکردند و گفتند من خدمتگزاري بيش در جبهه و بين همکاران و همرزمان نيستم.
يک روز که خبر شهادت پاسدار اسماعيل صادقي را دادند و اين خبر به ايشان رسيد بي اختيار گريه مي کردند و مي گفتند که من خجالت مي کشم روي زمين راه بروم .
هميشه تنها آرزويش شهادت بود و از مرگ طبيعي وحشت داشتند و تا زماني که در جبهه حضور داشتند به وظيفه خود به خوبي عمل مي کردند. زماني هم که به مرخصي مي آمدند دست از فعاليت برنمي داشتند. سرکشي به خانواده هاي معظم شهدا يکي از کارهايش بود. سرکشي به مجروحين و جانبازان در شهر و روستا به همراه جمعي از همرزمان را از بهترين اوقات مرخصي خود مي دانستند.
در طي دو سه سال زندگي، با اين شهيد بزرگوار خصوصيات بسياري در اخلاق، رفتار، عبادت، برادري، برخورد خانوادگي و ... ديدم.







آثار باقي مانده از شهيد
بسمه تعالي
با عرض سلام خدمت پدر و مادرم
انشاءالله که حالتان خوب باشد. از جانب من اقوام و دوستان و آشنايان را سلام برسانيد. همچنين سلام مرا به هوشنگ برسانيد .شنيدم که يک عمل جراحي داشته اگر جواب نامه را نوشتيد حتماً مرا نسبت به حال مزاجي و بهبوديش مطلع کنيد. اگر چنانچه نامه برايتان کم مي دهم و يا اينکه ناقص مي باشد معذرت مي خواهم من چيزي ندارم براي شما بنويسم فقط همانطور که قبلاً نيز برايتان مي نوشتم بايستي کمي نيز به فکر توشه آخرت باشيم اين دنياي کثيف که در آن با زرق و برق کاذب خود انسان را همچون آهن ربا به خودش مي کشد زود گذر است مواظب خودتان باشيد .
مبادا آدم هاي کم روحيه باشيد و براي ما ناراحت و نگران باشيد. جبهه آمدن که ناراحتي و غصه ندارد. جبهه ميعادگاه عاشقان الله مي باشد. شما که بايستي مرا خوب بشناسيد. من نمي خواهم مانند بعضي ها به زور يا تحميل به جبهه بروم من از اول که اين مسئولت بزرگ پاسداري را پذيرفتم عاشق اين کار بودم و هيچ وقت راضي نيستم که از جبهه حق جدا بشوم. من به عنوان امانتي از خدا پهلوي شما هستم. مگر نمي خواهيد بپذيريد که مرگ حق است و همه يا 4 سال دير و زود از اين دنيا بايد بروند. پس چرا انسان با خدا ,در ذلت بميرد. افسوس که اين حقير فرزند بزرگ ندارم که مخلصانه او را در راه خدا بدهم. اما همين بس که امروز به عنوان يک مجاهد في سبيل الله که انشاءالله خداوند قبول کند در جبهه مي جنگم و اين بزرگترين توفيق هست و سنگر گزار خدا مي باشم.
اي کاش مادر به درد دل من پي مي بردي و مرا آنچه که در حقيقت هستم مي شناختي و به غصه دروني من آگاه مي شدي تا ببيني فرزندت دنبال چه هدفي است ,تا ببيني من چه گمشده اي دارم. چقدر خوب است که يک مادر در نامه به فرزند در جبهه اش او را به جنگ و جهاد در راه خدا تشويق نمايد. چقدر خوب است که يک مادر آخرت خوبي را براي فرزندش از خدا بخواهد. از خواننده نامه خواهش مي کنم که حتماً آن را براي مادرم بخواند. ما حالمان الحمدلله خوب است. خداوند انشاءالله اين توفيق را از ما نگيرد و ما جزو سربازان واقعي امام زمان قرار دهد. خداوند انشاءالله سايه اين رهبرعزيز, امام خميني را از سر مسلمين جهان کوتاه نگرداند والسلام.
ضمناً نامه را داده ام به آقاي احمدي که به دست شما برساند. بهرام شيخي

بسمه تعالي
خدمت همسر گراميم سلام عرض مي کنم
اميدوارم که حالتان خوب باشد و اميدوارم که اين سلام گرم مرا که از جبهه هاي خونين يعني کربلاهاي ايران تقديم مي کنم ,بپذيريد. آري خدمت به پدر و مادر و خدمت به زن و فرزند خود قسمتي از رسالت عرفي و شرعي هر کس مي باشد. آري دنيا زيبايي هاي کاذبي دارد. بلکه لذات فراواني هم دارد اما زودگذر. بله، زندگي خوب و مرفه داشتن با در کنار پدر و مار بودن در کنار زن و بچه خود بودن و غيره... اينها همه لذت است. اما آخرت خوب داشتن و آنچه را که امروز اسلام و قرآن و رهبر و جامعه از ما مي خواهد ديگر اجازه هميشه ماندن در کنار پدر و مادر و زن و فرزند را به ما نمي دهد. همه اينها دوست داشتني است, فرزند دوست داشتني است. اما در بعضي مواقع بايستي از همه اينها چشم پوشيد و اسلام را و مکتب و انقلاب را و راهي که خون مطهر امام حسين (ع) و اصحاب و وابستگان درجه يک ايشان به پايش ريخته شده بيشتر دوست داشته باشيم. بايد هميشه صحنه خونبار روز عاشوراي حسيني را به خاطر داشته باشيم. بايستي هميشه ظهر عاشورا و آن خون پاک گلوي حضرت علي اصغر(ع) را که بر روي دست هاي پدر به دست يزيد و عمال او ريخته شد به ياد داشته باشيم و امروز بايد مقداري به فکر آن خانواده هاي آواره آباداني و خرمشهري و قصر شيريني و خيلي جاهاي ديگر باشيم. بايد مقداري به فکر روز قيامت و آتش جنهم باشيم, بايد مقداري به فکر وارد شدن در قبر و آن موقعي که ملک الموت با گرز آتشين از همه ما سوال و پرسش مي کند باشيم. اين دنياي پست به هيچ کس وفا نکرده و نمي کند. اگر من مدت زيادي را در اين چند سال در شهرستان در کنار شما نبوده ام دليل بر اين نبوده که من زندگي و اين دنيا را اصلاً دوست ندارم بلکه امروز ديگر خون اين همه شهيد و مفقودالاثر و معلول و مجروح و اسير و اين همه آوارگان جنگي و اين همه مظلوميت اسلام ,ديگر اين اجازه را به هيچکس نمي دهد که ما بخواهيم زندگي آرام و آسايش و خوبي داشته باشيم.
ضمناً اگر از احوال اينجانب بهرام خواسته باشيد به حمدالله حالم بسيار خوب است و هيچ نگراني ندارم به جز دوري و ديدار شما و فرزند خوبم (شميمه خانم) که آن هم انشاءالله به همين زودي هاي زود تازه گردد. اميدوارم به خدا که حالش خوب باشد . من قبلاً نيز يک نامه ديگري برايتان فرستادم. در آخر چند سفارش دارم به شما:
1ـ اينکه در رابطه با خريد سهميه خواروبار به برادر فضل الله مولوي سفارش شده است که برايمان بگيرد و هيچ لازم نيست خودتان دنبال اين چيزها برويد.
دوم اينکه يکي از برادران سپاه آن مقدار پولي را که بابت کولر از خودش پرداخته, از حقوق ماهيانه آبان ماه من بردارد و اضافي آن را بياورند بدهد به دست شما.
سوم اينکه الان نمي توانم بگويم که دقيقاً چند روز ديگر به خمين مي آيم وليکن انشاءالله تا 25/9/63 به شهرستان خواهم آمد.
همچنين از جانب من پدر و مادر و کليه اقوام و دوستان و آشنايان را سلام برسان. من نمي دانم آن سفارشي را که به آقا رضا و اعظم خانم کردم انجام مي دهند يا خير. در اين رابطه نيز ديگر بيشتر از اين سفارش نمي کنم انشاءالله که حتماً مي آيم آنجا .ديگر عرضي ندارم شما را به خداي بزرگ مي سپارم. والسلام. بهرام شيخي



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان مرکزي ,
برچسب ها : شيخي , بهرام ,
بازدید : 140
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 628 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,320 نفر
بازدید این ماه : 4,963 نفر
بازدید ماه قبل : 7,503 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک