سال 1339 در خانوادهاي متعهد و مذهبي به دنيا آمد. از کودکي در مراسم مذهبي و به خصوص مراسم مربوط به امام حسين(ع)شرکت مي کرد ,در محيطي معنوي وبا حس مبارزه عليه ظلم و ستم رشد کرد .
مهدي از همان کودکي در برابر کساني که معتقد به مسائل ديني و مکتبي نبودند واکنش نشان ميداد. اوبا علاقه ي زياد دوران تحصيلات را تا مقطع متوسطه پشت سر گذاشت.
ازنوجواني وارد عرصه ي مبارزه با حکومت طاغوت شده بود,در اين دوران برادر بزرگترش که از مبارزان فعال و پيشرو در استان همدان بود,بعد از مدتي تعقبي توسط سازمان امنيت شاه دستگير شد و بهعنوان زنداني سياسي روانه ي شکنجه گاه هاي مخوف شاه خائن شد. اين رخداد عزم مهدي بهادر بيگي را در مبارزه اش جدي تر و مصمم تر کرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي تمام سعي خود را براي تثبيت انقلاب به کار گرفت .ا و در اولين روزهاي پس از پيروزي به کميته انقلاب اسلامي (سابق)که اولين نهاد نظامي انقلاب بود ,پيوست.
در هر جايي که به نوعي موقعيت اسلام و انقلاب در خطر بود حاضر مي شد وبه جانفشاني ميپرداخت. در جنگهاي داخلي کردستان همراه وهمگام با سردارشهيد دکتر چمران به مقابله با عوامل استکبار برخواست .
او به همراه "مرضيه حديده چي دباغ "و آزاده قهرمان" جمشيد ايماني" سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را در همدان را تاسيس کردند و با سن کمي که داشت قائم مقام فرماندهي سپاه همدان را به عهده گرفت.
با تهاجم همه جانبه ارتش عراق که به نمايندگي از دنياي ظلم و ستم آغاز شده بود مهدي بهادربيگي به جبهه رفت تا از تماميت ارضي کشور امام زمان (عج) دفاع کند.
در سال1360 خانواده مهدي متوجه شدند اوبيشتر مرخصي هايش را به کبودرآهنگ ميرود , پس از مدتي متوجه ميشوند او از طرف استاندار وقت به سمت شهردار کبودرآهنگ منصوب شده است. در اين مدت خانواده او کاملاً از اين موضوع بي اطلاع بودند. بعد از مدت کوتاهي که از دوران شهرداري وي ميگذشت، عليرغم فعاليتهاي چشم گير در اين زمينه؛ راهي فلسطين شد وبه آموزش مبارزان فلسطيني پرداخت .او با انتقال تجارب خود کمک زيادي به اين مبارزان براي مقابله با اشغالگران صهيونيست کرد.مهدي 6 ماه در فلسطين,لبنان وسوريه حضور داشت وبه ايران برگشت.
پس از بر گشت به ايران با اصرار فرماندهي سپاه غرب کشور، به سمت فرماندهي سپاه اسدآباد منصوب شد. او در اين سمت نيز فعاليتهاي چشم گيري داشت و کارهاي بنيادين زيادي انجام داد.
مسئوليتهاي ديگري در پشت جبهه به او پيشنهاد شد اما او از پذيرش آنها امتناع کرد و به خط مقدم جبهه رفت.
گويا دريافته بود ديگر وقت ماندن نيست و بايد از اين قفس پرکشد. با شروع عمليات والفجر مقدماتي بهعنوان فرمانده محورعملياتي لشکر32انصارالحسين(ع)به سمت منطقه فکه حرکت کرد و در آنجا در حاليکه مردانه مي جنگيد، شهد شيرين شهادت را نوشيد .
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد
وصيتنامه
خانواده عزيزم با سلام
چون وقت كم است و در حال حركت مستقيم، خيلي سريع چند سفارش دارم كه مينويسم :
1-من دو سال است كه حقوق از سپاه نگرفتهام البته بهغير از ماهي كه در سوريه بودم ,دنبالش نرويد ولي در اين مدت خرجهاي جزئي و خريدهاي خودم را از بودجه جبهه خرج كردهام (كه با يك روحاني حاج آقا ثابتي در كبودرآهنگ) مشورت كنيد و هر چقدر صلاح دانست به حساب جبهه بريزيد.
2-هر چقدر كه ميخواستيد براي من خرج كنيد به جبهه بدهيد و يا به كساني كه احتياج دارند و از خرجهاي اضافه و بيهوده و اسراف خودداري نماييد
3-خرج مجالس را به حساب جبهه و ديگر امور را از حقوق سپاه برداريد.
4-هر ماه براي امام حسين (ع) روضه بگيريد و از خواهران و مادران دعوت كنيد.
5-من اعلام ميكنم كه با رضايت خودم به جبهه آمدم.
6-از شما تقاضا ميكنم كه نكند بگذاريد كسي خداي نكرده از نام شهيد سوء استفاده كند و در ضمن راضي نيستم كه كسي در موقع شنيدن خبر شهادت و بعد از آن اظهار ناراحتي كند البته اگر هم خواستيد گريه كنيد بر امام حسين (ع) گريه كنيد.
7-حتماً از خانواده شهدا چه مرد و چه زن دعوت كنيد كه با آنها ارتباط برقرار كنيد و در دعاي ندبه، كميل و توسل و عزاداريها شركت نمائيد البته فراموش نكنيد كه خير بدهيد و قرآن بخوانيد.
8-من نماز و روزه خيلي بدهكاري دارم چون همهاش در جبهه بودم و فرصت روزه گرفتن نداشتم برايم حداقل پنج سال روزه و نماز را بخريد البته نميخواهم به شما فشار بياورم از حقوق سپاه خرج كنيد.
9-من خيلي از شما معذرت ميخواهم كه هم بدخط است و هم خيلي نامفهوم ولي ان شاء ا... كه ميبخشيد و چون خيلي عجله دارم هر چه به ذهنم ميرسد مينويسم.
10-از همه شما ميخواهم مرا حلال كنيد و گناهاني كه داشتم و خطاهايي كه كردم من خودم خجالت ميكشم از شما كه بهعنوان فرزندتان كاري برايتان انجام ندادم و نتوانستم خدمتي به شما بكنم مخصوصاً آقاجان و مادر كه ان شاء ا... با صبر و تحمل خود نشان خواهند داد كه در راه اسلام همه چيز خود را تقديم خواهند كرد.
11-مطمئن باشد كه شهدا شاهدي بر اعمال همه ميباشند و هميشه به ياد شما هستم كه اينطور ما را تربيت كردهايد كه جاي شكر است.
12-هميشه يادتان باشد ما هر چه داريم اول از خدا و بعد از حضرت امام است و در نمازهايتان براي سلامتي او دعا كنيد و براي او نماز و روزه قضا بگيريد و در صورت امكان خودتان انجام دهيد.
13-به شما سفارش ميكنم كه در مقابل سخن ضد انقلاب و فاميلهايي كه حرفهاي بيهوده ميگويند مقاومت كنيد.
14-از همگي شما آقاجان و مادر و منصور و پرويز و حسن و حسين و علي و خانوادههايشان خداحافظي ميكنم.
در پايان باز هم شما را به شركت در مراسم مذهبي و استفاده از اوقات بيكاري و عدم شركت در ميهمانيهاي پر خرج و رفت و آمد با افرادي كه امام را قبول ندارند و انقلاب را قبول ندارند سفارش ميكنم.خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار.
مهدي بهادربيگي
درباره :
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا ,
استان همدان ,
برچسب ها :
بهادربيگي ,
مهدي ,
بازدید : 220