فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

اولين روز فروردين ماه  سال 1341 که همه ي پارسي زبانان دنيا شادمان از آمدن سال نو وزندگي دوباره طبيعت بودند در محله تکيه امام رضا (ع) ملاير ودر خانواده اي ساده و مذهبي کودکي پا به عرصه ي وجود گذاشت که بعدها از نام آوران ايران بزرگ گرديد.
نامش را مجيد گذاشتند ,گويي والدينش مي دانستند او در آينده کارهاي بزرگي خواهد کرد ومورد تمجيد تاريخ خواهد بود.
کودکي را در ملاير سپري کرد و در سال 1347 تحصيلات ابتدايي را آغاز کرد.ا و موفق شد اين دوره را در خرداد 1352 وبا نمرات خوب قبول شود.
براي تحصيل در دوره ي راهنمايي به مدرسه ي  گويا رفت  و دوران تحصيلات دبيرستان را در سال 1355 در دبيرستان دکتر معين آغاز کرد وبا تلاش وکوشش , در خرداد ماه سال تحصيلي 1359 - 1358  با نمرا ت بسيار خوبي موفق به اخذ مدرک ديپلم حسابداري شد .
 مجيد مريوند از سال 1353 که دردوره راهنمايي مشغول تحصيل بود فعاليتهاي مذهبي اش را آغاز کرد.در مجالس قرائت قرآن و سخنراني هاي مذهبي که در مسجد امام رضا ( ع ) در مجاور منزل شان  شرکت داشت ، طوري که دراين  دوران  قرآن را بسيار روان و با صوت شيوايي تلاوت مي کرد . اهميت زيادي به نماز اول وقت نشان مي داد و نماز خود را سعي مي کرد به جماعت ادا کند .
در دوران اوج گيري مبارزات انقلاب اسلامي در سال 1356 در گردهمايي ها و نشستهاي مخفيانه زير نظر عده اي از روحانيوني چون حجج اسلام  عبدوس , جعفر منش , ميرشاه ولد بود,شرکت مي کرد .
سال 1357 جزء نفراتي بود که به طور مخفيانه اعلاميه هاي حضرت امام خميني ( ره ) را که از فرانسه به ايران مي رسيد به صورت دستنويس و بعضا ً پلي کپي تکثير و پخش مي کرد .
در آذرماه سال 1357  توسط نيروهاي امنيتي  حکومت پهلوي در حين پخش اعلاميه هاي امام خميني دستگير و روانه زندان شد و در آنجا مورد ضرب و شتم  وشکنجه مأموران قرار گرفت . زندان وشکنجه نتوانست کمترين خللي در اراه الهي او در مبارزاتش ايجاد کند.
در غروب روز 22 بهمن 1357 پس از راهپيمايي که منجر به درگيري انقلابيون با مأمورين رژيم در ملاير شد ,عده اي به شهادت از مردم به شهادت رسيدند و عده اي مجروح شدند . مجروحين نياز مبرمي به خون داشتند ، مجيد مانند هزاران ايراني آزاده و ايثارگر در مدت کمتر از 24 ساعت ,سه بار خون خود را اهداء کرد طوري که حالش بسيار وخيم شد و کارکنان بيمارستان از اينکه آنها را در جريان اهداء قبلي خون نگذاشته ناراحت شدند و براي او سرم تجويز کردند .
با پيروزي انقلاب اسلامي به جمع گروه نو تأسيس ضربت کميته انقلاب اسلامي پيوست. در اين دوران ضمن انجام ماموريت هاي خودبه تحصيل نيز اشتغال داشت .
اوقبل از تشکيل کميته ي انقلاب اسلامي با جمع آوري کمک هاي مالي مردم خير ملاير به صورت مخفيانه مردم نيازمند را شناسايي مي کرد و شبانه با چهره پوشيده درب منزل آنها مقداري مواد غذايي و سوخت توزيع مي کرد .
قبل از دريافت مدرک ديپلم با تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از طرف جمعي از همرزمان سابق و مسئولين وقت سپاه ملاير از ا و دعوت شد به اين نهاد بپيوندد.
پس از ورود به سپاه  به عنوان مدير داخلي اين نهاد در ملاير منصوب شد. مدتي بعد به واحد بسيج رفت وبا قبول مسئوليتي در آن قسمت مشغول انجام وظيفه شد .
فرمانده  سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در شهرهاي  سامن و  جوکار مسئوليت بعدي مجيد مريوند بود.
بعد از آن به قسمت مبارزه با مواد مخدر رفت ودر اين واحد نيز خدمات قابل تقديري از خود به يادگار گذاشت.
گروههاي ضد انقلاب دموکرات , کومله, منفقين و...در کردستان دست به ايجاد آشوب وتخريب اموال عمومي ومردم زده بودند,مجيد طاقت مشاهده ي اين گستاخي را از گروهي از عوامل وابسته به بيگانگان نداشت ,اوبا فرمان امام خميني(ره) به کردستان رفت و در جوانرود به مقابله با ضد انقلاب پرداخت تا نقشه ي شوم آنها در جداسازي کردستان از ايران بزرگ نقش بر آب شود.
 با شروع جنگ تحميلي چند بار به جبهه  رفت  و در جبهه هاي سرپل ذهاب , گيلانغرب و... حضوريافت . او در اين جبهه ها باپاسداران و بسيجيان مخلص خدا که بعد ها به شهادت رسيدن همرزم بود. شهيداني مانند, مرتضي روحيان ، حسن تاجوک ،  منوچهر عابديني ومؤمني .
مجيد مريوند خاطرات خود را در دفترچه اي نوشته واز خود به يادگار گذاشته است. توصيه هايي که او به دوستان وهمرزمان خود  مي کرد و نيز در نامه ها مي نوشت ,دعوت به نماز اول وقت وتقوا بود . بهترين هديه به نزديکان و دوستان را کتاب خدا و دعوت به پيروي از دستورات او مي دانست .
بعد از بازگشت از جبهه مدتي را براي طي دوره آموزشي و خدمت به سپاه پاسداران همدان رفت.
در آذرماه 1360 با جمعي از ياران و همکارانش به جبهه ي گيلانغرب رفت و در منطقه "بانسيران" آماده انجام عمليات شدند.
با شروع عمليات مطلع الفجر که يک عمليات مشترک بين نيروهاي  ارتش و سپاه بود, از مسير بانسيران شروع به پيشروي نمودند و پس از گذشتن از ارتفاع اناري در ارتفاع بعدي که شياکوه نام داشت از ناحيه پا مجروح شد اما حاضر نشد از عمليات برگردد. همرزمانش با اصرار و به زور اورا داخل کانالي قرار مي دهند تا امدادگران اورا به پشت جبهه منتقل کنند. يکي از بسيجيان مجروح در فاصله کمي از او تقاضاي کمک و آب مي کند ، مجيد مريوند با مجروحيتي که داشت به کمک او ومجروحين ديگر مي شتابد.
 در آن لحظه نيروهاي دشمن او را نشانه مي گيرند و با گلوله هاي تير بارکاليبر 50 گلوي او را مي شکافند .
مجيد مريوند در تاريخ بيستو ششم آذرماه 1360 به همراه 28 نفر از همرزمانش به شهادت مي رسدو پيکر مطهرشان در محل باقي مي ماند.
مادرش پس از شنيدن خبر شهادت مجيد, گفت:
بار خدايا ! راضيم به رضاي تو ، اي کاش يک قطعه از شهيدم به دستم مي رسيد تا به عنوان يادگار در جوار ديگر شهدا به خاک بسپارم و شبهاي جمعه بر مزارش حاضر شوم و با او درد دل کنم.ازا وبپرسم که فرزندم در موقع تير خوردن چه کشيدي ، در موقع آتش زدن بدنت چه کشيدي ؟
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد






وصيتنامه
بسم الله القاسم الجبارين
اينجانب مجيد مريوند با اتکا به حول و قوه الهي و در سلامت کامل وصيت نامه خود را در موارد زير مي نويسم .
شکر خدا را که لطفش شامل حال اين بنده گنهکار شد و دنبال قافله عاشقان راه عشق را پيمودم . برادر و خواهرم شما را که فرمان امامتان را لبيک گفتيد ولي مشيت الهي بر اين بود که بمانيد و پاسدار خون شهدا و انقلاب اسلامي باشيد ، انقلابي که دستاورد زنان و مردان حق جويي است که مشتهايشان را گره زدند و چون به ريسمان الهي چنگ زدند ديگر دريا شدند و ديديد که اين دريا چگونه بر سر حکومت ظلم و طاغوتيان فرود آمد و همه آنها را غرق کرد .
بدانيد روزي که اين جنگ پايان بپذيرد شما نبايد سنگر خود را خالي کنيد تا زماني که دشمن ما شيطان بزرگ چشم به اين خاک زرين دوخته بايد بجنگيد . امروز در جبهه جنگ فردا در جبهه فرهنگ و اقتصاد و ...
پيرو کلام امامتان باشيد که پير خميني حضرت امام خميني همچون جدش اباعبدالله چراغي است براي هدايت راه شما . خواهرم ، در حفظ حجاب خود بکوش که حرمت و پاکي چادر شما حاصل خون هزاران شهيد انقلاب است و دشمن از چادر شما هراسان مي باشد .
خود را از سياست دور نکنيد که ايران ما تاريخ 2500 ساله پردرد خود را از سياستهاي غلط و پيروي از سياستهاي غربي به يادگار دارد . نگذاريد افراد سست عنصر ارکان دولت را به دست گيرند و از آنان دوري جوييد که دينشان را به نيم نگاهي از سوي دنيا مي فروشند . مطيع فرمان رهبري باشيد . مواظب حق الناس باشيد و به کسي ظلم نکنيد . دعا کنيد که سرنوشتتان چون سرنوشت کوفيان رقم نخورد و سعي کنيد که پايه هاي دينتان را محکم کنيد و از خوارج برحذر باشيد که در هر زمان دنيا فريفتگاني چون نهروانيان که اعتبار گذشته شان فريبشان داد و چون چشم دل نداشتند خداوند هم پرده اي بر چشمان و گوشهايشان انداخت و ديديد که عاقبتشان چه شد .
نمازتان را بر همه کارها ارجح بدانيد که ما براي دينمان مي جنگيم و نماز نيمي از دين ما است . قرآن را بخوانيد و به آن عمل کنيد و به حفظ آن بپردازيد که قلبي که حافظ قرآن است پر از نور الهي است .
وصيت من به پدرو مادرم اين است : مادرم همچون مادر حربن رياحي صبور باش و تو اي پدرم در تحمل به اباذر اقتدا کن و زبانت را براي پيشبرد انقلاب به کار گير و در آخر فرزند کوچکتان مجيد را حلال فرماييد . دعاي شما بدرقه راه آخرت من است .
والسلام    مورخ1360/9/18    مجيد مريوند







خاطرات
برادر شهيد :
مسئول گروه جستجوي مفقودين بودم ، بيشتر از لحاظ اينکه برادرم شهيد شده و پيکرش را پيدا نکرده بوديم اين کار را انتخاب کرده بودم تا چشمان نگران خانواده مفقودالأثرها را از چشم به راهي درآورم .
پس از گذشت شش ماه از عمليات ,دشمن از منطقه شياکوه عقب رفته و ما مشغول شناسايي و جمع آوري اجساد شهدا بوديم . چندين روز و شب در کوهستان و منطقه درگيري قبل کاوش مي کردم و مناطق آلوده به مين را پاکسازي مي کردم و پيش مي رفتيم اما هنوز از برادرم اثري به دستم نرسيد . با مراجعه مجدد به تعدادي از  همرزمان برادرم که در حال حاضر به شهادت رسيده اند آدرس و حوالي محل شهادت برادرم را جويا شدم . سپس در حين مرخصي به زيارت حضرت امامزاده داود ( تهران ) مشرف شدم و از ائمه معصومين مدد خواستم .
پس از مراجعت به منطقه جنگي يک شب در خواب ديدم بزرگواري با چهره اي که جرأت و جسارت نگاه کردن به او را به خود نمي دادم و فقط در حدي که مي دانستم ببينم لباس روحانيت بر تن دارد, مرا صدا مي زند و مي گويد : فلاني بلند شو ، مگر نمي خواهي برادرت را پيدا کني . با وجودي که نمي دانستم طرف صحبتم کيست بي اختيار گفتم : چرا . جواب داد : پس بلند شو برويم . گفتم : زياد کاوش کرده ام اما نمي دانم کجاست . فرمود : با من بيا . درهمين حال يک منطقه کوهستاني جلو نظرم مجسم  شد و صحبت مي کردم که ناگهان نگهبان مرا از خواب بيدار کرد و گفت : فلاني يک نفر از ملاير آمده و مي گويد سيد عباس حسيني است با شما کار دارد . وقتي نگاه کردم ديدم سيد عباس از کاکنان سپاه ملاير با فرزندش و پدر شهيد حمزه لويي که قبلا ً با برادرم به شهادت رسيده براي کاوش آمده اند . پس از خواندن نماز بدون فوت وقت به طرف منطقه مورد نظر حرکت کرديم .
پس از عبور از مناطقي که آلوده به مين بود و قبلا ً پاکسازي کرده بوديم به ابتداي کانال شياکوه که توسط عراقي ها ايجاد شده بود رسيديم . کوه مورد بحث از غرب به دشت يکشبه و منطقه عمومي نفت شهر و از شرق به کوههاي گچي و منطقه گيلانغرب و از طرف شمال مشرف بر شهرهاي قصرشيرين بود . دوستان را با محيط آشنا  کردم و کار کاوش را  انجام مي داديم . در آن منطقه دشمن از شدت ترسي که از برادران سپاهي داشت,بيشتر پيکرهاي مطهر شهداي به جامانده ي پاسدار را با مواد منفجره وتي ان تي سوزانده بود . در يک لحظه چشمم متوجه سه جنازه نيمه سوخته شد که يکي از آنها مشخص بود سر ندارد و در فاصله چند متري ,سرش که در کلاه آهني  بود را مشاهده کردم. وقتي که براي شناسايي اقدام کردم ,جمجمه بي گوشت و پوست را از داخل کلاه آهني جدا کرده ديدم در چرم داخل کلاه آهني نوشته بود : دهنوي اعزامي از بسيج سپاه ملاير .  و اين نشاني بر آدرسي بود که همرزمان برادرم داده بودند . پيکر سوخته شهيد بعدي را بررسي کردم و متوجه شدم لباس سبز با آرم سپاه پاسداران را بر تن داشته و تمام اجزاي بدنش را جز قسمتي که در تماس با زمين بوده و يک مقدار از پايش,بقيه را سوزانده اند . در وسط بدن او قطعات ساعت مچي را ديده که برايم بسيار آشنا بود . در اين حال بي اختيار بغض گلويم را گرفت و فرياد زدم حاج عباس بيا که مجيد را پيدا کردم . وقتي بند پوتين او را باز کردم ديدم در داخل پوتين او با ماژيک قرمز نوشته شده بود : مريوند .
به استناد اين شواهد در حضور همراهان پيکر سومين شهيد را نيز با داشتن يک نشاني و اطلاعات همرزمان جمع آوري کرده و به طرف يگان خود برگشتيم . سپس پيکر هر سه شهيد را بعد از دنبال کردن مراحل قانوني به ملاير آورديم . با هماهنگي سپاه ملاير و جمعي از روحانيون خصوصاً حاج آقا مقدسي مراسم تشييع و دفن را انجام داديم و چشمان نگران والدين خود را پس از گذشت 9 ماه به پيکر شهيدشان منور ساختيم .
او بهترين لباس را براي شرکت در تمامي محافل و مجالس حتي عروسي لباس مقدس سپاه مي دانست و نود درصد حقوق خود را صرف امور خير و کمک به نيازمندان مي کرد . هيچگاه نماز اول وقت از او فوت نمي شد و به نماز اهميت بسياري مي داد .

يکي از همرزمانش تعريف مي کند:
از اوايل انقلاب که کتابخانه امام خميني را در مجاورت مسجد صاحب الزمان تشکيل داد او را مي شناختم . روزي براي خواندن نماز جماعت در نمازخانه گردهم آمده بوديم که شهيد مريوند وارد شد و در اواخر صف نماز نشست . با صداي بلند گفتم : براي سلامتي برادر مريوند که امروز قرار است نماز را به او اقتدا کنيم صلوات .
همه در حال فرستادن صلوات بودند متوجه شدم که شهيد مريوند دارد مي گريد . از او سؤال کردم چه شده از من ناراحت شده اي ؟ گفت : نه . گفتم : پس اين جماعت منتظرند برو جلو . با حالتي گريان گفت : سخت است نمي توانم در حضور اين همه عزيزان, مسئوليت پيش نمازي کجا ، من حقير سراپا تقصير کجا ؟

ياد روزي که بسيجي مي شديم            شمع شبهاي دوئيجـي مي شديم
جبهه ما را عاشق خود کرده بود           جنگ ما را لايق خود کرده بود
سنگر خـــوب و قشنــگي داشتيم            روي دوش خود تفنگـي داشتيم
سرزمين نينــــوا يـــادش بخيــــر            کربلاي جبهــــه ها يادش بخير
يکم آذرماه 1360 بود . کاروان عاشقان خميني غريبانه با کوله باري پر از عشق و ايثار به نداي پير ميکده عشق ,خميني بت شکن ,نائب امام عصر ( عج ) لبيک گفته و براي حفظ و حراست ودفاع از اسلام و انقلاب رهسپار جبهه هاي حق عليه باطل شد . در اين کاروان ستاره اي مي درخشيد و رهروان را به سرحد عشق هدايت مي کرد . آن ستاره نامش براي وارثان مکتب جهاد و شهادت آشناست . مجيد مريوند آن سردار بي سنگر ، آن عاشق دلسوخته ، آن هديه خدايي که لحظه لحظه از نبردش ديدني و گفتني است . اما چه کنم زبان الکن و قلم قاصر .
مجيد ملبس به لباس مقدس پاسداري بود و هميشه و در همه حال به اين لباس عشق مي ورزيد و در جواب دوستان و همسنگران خود  که چرا در هنگام عمليات آرم سپاه و لباس را از تنت بيرون نمي آوري ، اگر به اسارت دشمن درآيي تو را شکنجه مي کنند , مي گفت : اگر تکه تکه شوم بايد اين لباس تنم باشد چون اين لباس دست دوخت فاطمه الزهرا ( س ) است و اگر تنم باشد و شهيد شوم اين  لباس کفنم خواهد بود تا شايد نزد بي بي دوعالم در آن دنيا رو سفيد باشم . وي بارها اظهار مي داشت : برادران شما بايد بسيار مواظب رفتار و گفتار خود باشيد چون فاطمه الزهرا ( س ) شاهد بر اعمال و کردار ماست ، آن بزرگوار يک لحظه در جبهه ها ما را تنها نمي گذارد . يادم نمي رود هنگامي که در ميان شياکوه عازم خط مقدم بوديم .مجيد آن سردار عشق را ديدم که چهره منورش چون خورشيد در شب ظلماني مي درخشيد و براي رسيدن کاروان به خط مقدم نورافشاني مي کرد و چون پروانه بچه هاي گردان را احاطه کرده بود و خود را سپر حوادث قرار مي داد . در آن هنگام يکي از عزيزان بسيجي توسط خمپاره زماني دشمن به شهادت رسيد و براي رساندن آنان به پشت جبهه کسي به خاطر وحشت از گلوله هاي دشمن و تاريکي شب جرأت نداشت جسد شهيد را به عقب برگرداند . اما همچون هميشه ، مجيد اين بار هم خود را سپر حادثه کرد و جسد شهيد را بر دوش گرفت و به مقر بهداري برد . به علت صعب العبوري منطقه گردان از نظر آذوقه بسيار در مشقت به سر مي برد . بچه ها به خاطر عدم دسترسي به مهمات مي بايست مهمات بيشتر و گاهاً بيشتر از توان خود حمل مي کردند ، مسافت طولاني را طي کرده بودند . گرسنگي از يک طرف و تشنگي از طرف ديگر و سنگيني بار مضاعف عرصه را به بچه هاي گردان تنگ کرده بود . سهم غذاي هر نفر آن شب يک سيب زميني بود . مجيد 24 ساعت بود که چيزي نخورده بود و از همه بيشتر مهمات حمل مي کرد و مثل پروانه دور گردان مي چرخيد تا نکند گزندي از ناحيه دشمن به بچه ها برسد . سهم مجيد نيز مانند ديگران يک سيب زميني کوچک شد . کمي صبر کرد و فردي را در گردان ديد که از نظر جثه بدني قوي هيکل بود ، گفت : تو نياز بيشتري به غذا داري اين را هم تو بخور .
آري حقيقتاً تاريخ کربلاي حسين ( ع ) تکرار مي شود . اينان اقتدا به امام و پيشواي خود امام حسين ( ع ) و سردار سپاهش حضرت ابوالفضل ( ع ) کرده اند .
رفته رفته به خط نبرد رسيديم با صداي الله اکبر سردار رشيد اسلام شهيد حاج مصطفي طالبي عمليات شروع شد . مجيد فرماندهي محور را از سمت غرب به عهده داشت . حاج مصطفي شير بيشه ولايت از وسط محور عمليات را فرماندهي مي کرد .
تيربارچي عراقي از گوشه غرب محور همه بچه ها را درو مي کرد . ناگهان صداي رعدآساي حاج مصطفي بلند شد که مجيد صداي تيربارچي عراقي را خفه کن ! آري اين مجيد بود که چون يل حيدري اقتدا به امام اول خود کرد و لحظه اي نگذشت که تيربارچي عراقي به درک واصل شد و بچه ها توان و طاقت تازه اي گرفتند .





آثار باقي مانده از شهيد
نوشته 59/10/14 - پوزه قلاويز - دشت ذهاب
...آري اين است فرق بين سربازان طاغوت با سربازان امام زمان و سربازان خميني . آنها در سنگرهايشان مشروبات الکلي و پاسور وجود دارد اما برادران ما سجاده و قرآن وصحيفه ، دعاي کميل و راز و نياز با خدا . آنکس که همه در برابرش ناچيزند ، به اين خدمت مي گويند . اينگونه پاسداران به واقع از خود نيستند و به گفته قرآن کريم ، اين کتاب تئوريک وجود هستي از طرف الله است . کاري مي کنند که خدا مي خواهد و حرفي و فعلي را انجام مي دهند که معبودمي خواهد تا آنگاه انا اليه راجعون شوند .



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : مريوند , مجيد ,
بازدید : 239
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 599 نفر
بازديدهاي ديروز : 3,591 نفر
كل بازديدها : 3,713,291 نفر
بازدید این ماه : 4,934 نفر
بازدید ماه قبل : 7,474 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک