فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

اولين روزسال1344 در شهرستان اردکان ودر خانواده اي متدين و متعهد به اسلام، ديده به جهان گشود. او ازکودکي با درد و فقر و محروميت خو گرفت و با سختي ها مبارزه کرد. شش سال داشت که به دبستان پا گذاشت.
کودکي با هوش و کنجکاو بود به طوري که نظر معلمان را به سوي خود معطوف داشت. دوران دبستان را با نمرات خوب و عالي همراه با اخلاقي پسنديده و نيکو سپري کرد.
در سن يازده سالگي به مدرسه راهنمايي شيرين قدردان(سابق) راه يافت. در اين دوران بود که فرياد اعتراض و خشم امام بزرگوارمان عليه شاه و دستگاه جبار و ستمکار بلندتر از گذشته شده بود .در آن دوران ايران ومردم ظلم ناپذير آن را شور ديگري فرا گرفته بود و جوانه هاي انقلاب از خاک سر برمي آورد.
شهيد محمد پايدار مثل ميليونها کودک ,نوجوان وجوان پاکباز ديگر، با شرکت در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه هاي انقلاب و حضرت امام خميني ,بانک رساي خود را عليه رژيم ستم شاهي پهلوي ودر دفاع از انقلاب اسلامي فرياد مي کرد.
او با قبول خطرات زياد وتلاش هاي بي وقفه براي پيروزي وپايداري انقلاب اسلامي ,مراتب عشق و شور انقلابي خود را به اسلام و امام خميني به اثبات رساند.
مدتي در بسيج فعاليت داشت .بعد از آن احساس کرد جهاد سازندگي محل مناسبي براي سازندگي و آباداني کشور است وبه آنجا رفت.
با تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و مشاهده تلاش و خدمت بي وقفه اين نهاد مردمي درپاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي ,محمد پايدار جهاد سازندگي را رها کرد وبه سپاه پيوست.
با شروع جنگ تحميلي عراق عليه ايران محمد سلاح را به دست گرفت وجاعانه چون شير به نبرد اهريمنان پليد برخواست.
ا و با انتخاب جهاد در راه خدا , در راهي پا نهاد که راه انبيا, صديقين و شهدا بود.
با جبهه رفتن , رفتني را آغاز کرد که مقصدش رسيدن به نعمت شهادت و بهشت بود. دلي به بزرگي دريا داشت ,گرچه به نگاه چشم هنوز نوجوان بود اما به نگاه دل، بزرگ و با انديشه ي عميق بود. در مراجعه نخست به مسئولان ,براي حضور در جبهه هاي حق عليه باطل، کوچکي سنش عاملي شد تا آنها به رفتنش رضايت ندهند و ممانعت کنند، اما شور و هيجان و بي صبري محمد بيش از آن بود که بتواند ماندن را تحمل نمايد. لذا آن قدر اصرار کرد تا نهايت با رفتن او به جبهه موافقت کردند و اين موافقت براي او بيش از حد خوشحال کننده بود. به طوري که در پوست خود نمي گنجيد.
شهيد محمد پايدار پس از فراگيري آموزش هاي لازم وارد جبهه ي جنوب شد در حالي که در اين زمان دوران تحصيل دبيرستان را مي گذراند . تحصيل را خيلي دوست داشت، بي ترديد سنگر مدرسه و درس براي انساني دلسوز و متعهد چون محمد مهم و خطير بود. اما در شرايطي که دشمنان به کشور حمله نموده بودند, براي محمد سنگر جبهه از هر سنگر ديگر مهم تر و دلپذيرتر بود.
او مدرسه و تحصيل را ناديده گرفت و به مدرسه عشق، جبهه سفر کرد ,اما رهايي از مدرسه به درس او لطمه اي نزند. او در حالي از سنگر مدرسه و درس به سنگر جبهه مي رفت که در جبهه نيز دست از تحصيل علم بر نداشت. او همزمان در دو سنگر مبارزه با دشمن و تحصيل علم ,حضور داشت.هر سال برخوردار از نمرات عالي بود، آن طور که همکلاسي ها و معلمانش را به تعجب وا مي داشت و اين نهايت استعداد، هوش و توانمندي بود که مي شود از يک نفر در سن محمد انتظار داشت.
مدتي بعد ,عزيمت به منطقه پاوه و سرپل ذهاب در جبهه هاي غرب ,نقطه عطفي در زندگي محمد بود ؛ اين کوچ و سفر، در او شوري عجيب و وصف ناپذير ايجاد کرد و او را عاشق و شيفته جنگ و نبرد با دشمنان دين خدا ساخت .
اين تحول چنان به سوي معبود وابسته اش نمود که از هر وابستگي و دلبستگي ديگر دنيوي او را رهانيد. جبهه، خانه او شد و سنگر، محرابش.
در اکثر عملياتي که از سوي ايران براي بيرون راندن وتعقيب متجاوزين انجام مي شد, شرکت داشت.
در عمليات رمضان در اثر اصابت ترکش خمپاره به قسمت ران پا مجروح شد و براي مدتي در بيمارستان بستري شد.
پس از بهبودي، به سوي جبهه شتافت ,اوبعد از اين مجروحيت مي گفت: «با حضورم در چندين عمليات پي در پي و مجروح گشتنم هرگز از رفتنم منصرف نخواهم شد.»
بعد از آن در عمليات والفجر يک , دو و سه شرکت کرد.اين دوران, زماني بود که مي رفت محمد پايدار دوران چهار ساله دبيرستان را با موفقيت به پايان برساند .
پس از اخذ ديپلم با شرکت در آزمون سراسري توانست در دانگاه ودررشته زيست شناسي قبول شود.
پس از طي يک ماه تحصيل , دانشگاه را رها نمود و جبهه را بر دانشگاه ترجيح داد .
اوتجارب زيادي در طول حضورش در جبهه اندوخته بود ودر مراتب مختلف فرماندهي ,امتحانش را پس داده بود.
اين بار به اصرار فرماندهان به عنوان فرمانده گردان ذوالفقار انتخاب شد.
براي دومين بار مجروح شد, جراحت ناشي از ترکش خمپاره که در قسمت شکم ايشان به وجود آمده بود به حدي عميق بود که نام ايشان را در فهرست شهدا ثبت کردند.
با وجود زخم شديد و عميق، محمد زنده ماند ,به خاطر اين که او هنوز کارهاي نيمه تمام زيادي داشت. هنوز عظمت، ايثار، شهامت و شجاعت او بر همگان عيان نشده و پوشيده بود. پس باز زنده ماند ,چرا که هنوز زود بود که رخت بربندد. زنده ماند براي آفريدن افتخاراتي ديگر و نماياندن اشارات نو، يکي از اين افتخارات ,تصميم جدي براي تحصيل در حوزه ي علميه بود. تنها سنگري که پس از جبهه مي توانست جان تشنه او را سيراب نمايد و او را قانع نمايد,حوزه ي علميه بود,جايي که براي تحصيل کنندگان درآن ,افتخار همسنگري امام صادق (ع) و سربازي امام زمان (عج) را ,داشت.
کمتر از شش ماه از راهيابي او به حوزه نگذشته بود که بار ديگر, اين شوريده مست و بي قرار, تصميم به شرکت مجدد در جبهه گرفت و اين در حالي بود که هنوز جراحتش به طور کامل مداوا نشده بود. مسئولان اجازه رفتن را به ايشان نمي دادند ولي از آنجا که نيروي ايمان و حرارت عشق به اسلام و مجاهدت در راه خدا هرگاه در جان و دلي لانه نمايد برترين و قوي ترين نيروهاست و چيزي جلودار آن نخواهد شد ؛محمد پايدار عزيمت نمود و سنگر جبهه را بر ماندن در حجره ترجيح داد . تا موافقت مسئولان را به دست نياورد از پاي ننشست و آرام نگرفت. عاقبت به جبهه جنوب شتافت.
اما اين دفعه برخلاف دفعات قبل شور و حالي ديگري داشت. اين دفعه براي اين بي قرار منتظر که عمري را به اميد نوشيدن جام شيرين شهادت در جبهه ها و سنگرهاي نبرد گذرانده بود، لحظات رنگ ديگري داشت.
محمد به اوج عرفان و ايمان رسيده بود و همه ي خوبي ها، عظمت ها و بزرگي هايش برملا شده بود . به تمام معنا محبوب خدا شده بود و مشتاق وصال ,ديگر کار نيمه تمامي نداشت،
عمليات بدر در تاريخ 11/1/1364 بهانه اي شد تا محمد پايدارآسماني شود و به آرزوي ديرينه اش که وصال معبودش بود,برسد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامورايثار گران يزد ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد









وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
نگوئيد آنان که در راه خدا کشته مي شوند مرده اند بلکه زنده اند آنان وليکن شما درک نمي کنيد. قرآن کريم
با سلام به امام امت, اين نائب امام عصرمان ,بت شکن قرن، ابراهيم زمانه، فرمانده کل قوا ,خميني روح خدا. و با سلام به شهداي راه حق و حقيقت، آن کساني که با نثار جان خويش عزت و شرف را براي اسلام به ارمغان آوردند.
حضور محترم امت شهيدپرور، از آنجايي که شايد در آخرين لحظات زندگي ام به سر مي برم و مدت زيادي به عمليات نمانده ,چند کلمه را به عنوان وصيت نامه مي نويسم، قبل از هر چيز هدف خويش از رفتن در اين راه را در جمله اي مختصر بيان مي کنم، خواهران و برادران گرامي، ما در موقعيت حساس و تعيين کننده اي قرار گرفته ايم. اسلام عزيز توسط استعمارگران مورد تهديد قرار مي گيرد و اين وظيفه ماست که از دين و ايمان دفاع کنيم و متجاوز را سرجايشان بنشانيم.
خدايا من نمي دانم چگونه شکر تو را به جاي آورم که اين گونه موقعيتي را نصيب ما گردانيده اي. همواره آرزو داشتم که اي کاش در روز عاشورا در رکاب امام حسين (ع) مي بوديم و در راه احياي دينمان، ياري حسين (ع) مي کردم و اينک آن زماني که آرزويش را مي کشيدم پيش آمده و امروز صداي هل من ناصر ينصرني امام حسين (ع) از گلوي فرزندي از تبار حسين بيرون مي آيد که ؛به دفاع برخيزيد.
زماني مرگ انسان فرا مي رسد که بايد از اين دنياي فاني رخت بربندد و به ديار ديگر بشتابد و در اين رفتن ما بايد فکر اين را بکنيم که در آن دنياي جاودانگي چه چيز داريم که براي خداوند عرضه کنيم و در پيشگاه باري تعالي رو سياه نباشيم و حال که ما بايد ره توشه اي را بر آن زندگي تهيه کنيم چه بهتر که به جهاد در راه خدا برخيزيم و در لشکري ثبت نام کنيم که لشکر جندالله نام دارد و در نبردي شرکت کنيم که جهادش خوانند و چه سعادتي بالاتر از اين که بالاخره با مرگي از اين دنياي فاني رخت بربنديم که شهادتش خوانند و به آنجا پرواز نمائيم که ملکوتش خوانند.
اميدوارم اگر خداوند تبارک و تعالي اين سعادت عظمي را نصيبم گرداند. نتيجه شهادتم و خون و رفتنم آن باشد که اسلام باقي بماند و ظلم سرنگون گردد.
امت شهيد پرور اين جمله را به عنوان وصيت نامه يک شهيد در گوش خود داشته باشيد که اگر مي خواهيد نتيجه شهادت هاي فرزندان شما و حماسه آفريني هاي آنها بقاي اسلام و تثبيت انقلاب بشود, امام را, اين نعمت خدادادي را همچون گوهري گرانبها نگهداريم و همواره گوش به فرمان رهنمودهاي پيامبرگونه ايشان باشيم.
خدايا به ما توفيق حرکت در صراط مستقيم را عطا بفرما.
خدايا اکنون که ياران حسين (ع) به ياري دين خدا و رسول گراميش حضرت محمد (ص) برخاسته اند, آنان را در اين راه پيروزي بخش.
خدايا به ما اکنون مرگي را عطا کن که مورد رضاي تو باشد و ثمره ي آن تثبيت اسلام و دين حق شود.
خرم آن روز کزين منزل ويران بروم
راحت جان طلبم از پي جانان بروم






خاطرات
برگرفته از خاطرات شفاهي خانواده ودوستان شهيد
دوستاني که نتوانستند به مدرسه بروند
خانه اي محقر روي لولاي خود چرخيد و صداي خشني کرد و پسرکي هفت هشت ساله از خانه بيرون آمد. پسرک با قدي متوسط و موهايي خرمايي و با چشماني سياه ؛ قيافه زيبايي داشت او همچنان که در کوچه راه مي رفت زير لب خود زمزمه مي کرد.
پس از چندي به انتهاي کوچه که يک دو راهي بود رسيد و پسرک در راهي که هميشه از آن عبور مي کرد به راه رفتن خود ادامه داد .در اين مدت به هيچ کس و هيچ چيز برخورد نکرده بود . از خلوت بودن کوچه تعجب کرده باشد با چشمان متعجبش به اطراف کوچه نگاه کرد. کسي را نديد ,مانند کسي که از چيزي ترسيده باشد شروع به دويدن کرد. صداي پايش که روي زمين کوچه مي خورد تنها مونس او بود.
پس از چندي نزديک پياده روي خيابان سرکوچه رسيد و از سرعت قدم هايش کاست . وقتي که پايش را روي سنگ فرش پياده رو گذاشت لحظه اي ايستاد و به اطراف خيابان نگاه کرد . اتومبيل ها با سرعت از خيابان مي گذشتند مغازه دارها کم کم ,مغازه هاي خود را مي گشودند. پسرک روي پياده رو شروع به حرکت نمود نگاه کنجکاوانه اش در اطراف مي چرخيد و گاهي جلوي مغازه اي توقف مي کرد و اجناسي که پشت ويترين ها چيده شده بود را تماشا مي کرد. بعد از مدتي وارد کوچه اي شد و زنگ خانه شماره پنج را فشار داد .مدتي ايستاد تا اينکه پسرکي هم سن و سال خودش درب خانه را باز کرد و به او سلام کرد .او از پسرک خواست داخل خانه بيايد, اما پسرک گفت : هرچه زودتر کتاب هايت را بياورد تا با هم به مدرسه برويم. اوديگر چيزي نگفت و داخل خانه رفت . بعد از مدتي کتاب هايش که داخل کيفي چرمي بود را همراه خود آورد.
با هم به راه افتادند. بعد از گذشتن به چهارراه خيابان رسيدند .مردم در پشت خط سفيد جمع شده بودند و اتومبيل هاي زيادي در حرکت بودند. دو پسر هم در گوشه اي ايستادند و به تماشاي اطراف پرداختند. بعد از چندي پليس سوتي زد و اتومبيل ها ايستادند . مردم در روي خط سفيد شروع به حرکت کردند ولي پسرها آن قدر سرگرم تماشا بودند که سوت پليس را نفهميدند . وقتي که پليس براي دومين بار سوت زد يکي از پسرها متوجه سوت پليس شد ولي در اين هنگام نوبت اتومبيل ها بود که حرکت کنند. پسرک ناراحت شد و دوستش را صدا کرد . پسرک ديگر هم به ساعت کوچکي که به دستش بسته بود نگاهي کرد و گفت فقط 25 دقيقه وقت داريم .
پليس دوباره سوت زد و اتومبيل ها توقف کردند . مردم بر روي خط سفيد شروع به حرکت کردند. پسرها هم در لابلاي جمعيت شروع به حرکت کردند و به آن طرف خيابان رفتند. اين دفعه پسرها خيلي تندتر از پيش راه مي رفتند تا زودتر به مدرسه برسند ,اما نگاه آنها مانند لحظات پيش متوجه اطراف خيابان و مغازه ها بود.
دوستش پا روي شلنگ آبي که از پياده رو مي گذشت گذاشت و ليز خورد و در داخل جوي آب کنار پياده رو افتاد.
پسرک فريادي کشيد و از حال رفت .ردم در اطراف جويآب جمع شدند و کمک کردند تاسرک را بيرون آوردند .يکي از آنها آبي تهيه کردند و به سر و صورت پسرک زدند دوستش با ديدن کثيفي لباسهاي اوناراحت شد.آنها آن روز باهم به مدرسه نرفتند.







آثار باقي مانده از شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
حکايت رزم دليرانه مجاهدان جبهه نور
در روز پنج شنبه 26 مهرماه 1363 رژيم دست نشانده عراق در پي تبليغات وسيعي مبني بر کاهش قدرت رزمي نيروهاي اسلام و تقويت نظامي نيروهاي خود، براي اينکه سوژه اي براي تبليغات مسموم تبليغاتچي هاي خود فراهم کند، دست به عمل احمقانه اي زد.
آن تعدادي از نيروهاي عراق که استعداد آنها بيش از يک گردان بود پس از اجراي يک آتش سنگين توپخانه و خمپاره انداز بر روي مواضع نيروهاي ما در پاسگاه زيد شروع به پيشروي کردند و مسافتي را در حدود 700 متر به اشغال خود درآورند.
در جريان اين پيشروي کفر ستيزان جبهه نور با نبردي بي امان و نابرابر با تعداد نيرويي در حدود 30 نفر در مقابل بيش از 300 نفر به استقامت و پايداري پرداختند. خبر يورش احمقانه خفاش صفتان شب پرست جبهه ظلمت به گوش دلير مردان پشت خط در جبهه نور رسيد. بلافاصله پويندگان راه حسين ابن علي عليه السلام, رزمندگان حماسه ساز کفر ستيز ,شب شکنان هميشه پيروز، لباس رزم برگرفتند و سلاح هاي آتشين خود را در دست فشردند و آماده شدند. همه آماده رزم، همه مصمم به درهم کوبيدن دشمن, حالت مصمم شان بيانگر پيروزي حتمي آنها بود.
عزيزان به صف ايستادند چون (بنيان مرصوص). و آن گاه قدم به ميدان نهادند در حالي که اسلحه آتشين در دست و عشق خدا در سر داشتند.
آري پيکار جويان شب شکن به ميدان قدم نهادند تا دشمن را که احمقانه دست به تجاوز زده بود با مدد الهي درهم کوبند. اين خداجويان با تاکتيکي ماهرانه دشمن را در دو جناح مورد حمله قرار داده و پس از يک رزم دلاورانه ,نيروهاي دشمن را به محاصره خود درآوردند. در جريان اين نبرد ظفرمندانه حدود 200 نفر از قواي عراقي به هلاکت رسيد و تعدادي نيز از ترس فرار را بر قرار ترجيح دادند. بعضي از آنها در آبي که خود براي جلوگيري از عبور نيروهاي ما به منطقه بسته بودند خفه شدند و تعدادي نيز با ذلت و خواري تمام به اسارت نيروهاي رزمنده ما درآمدند. آري آنگاه که گاه جنگ و جهاد مي رسد اين ايمان است که قدرت هاي شيطاني را درهم مي شکند و عزيزان ما از آنجايي که از ايماني قوي برخوردار بودند ,توانستند اين گونه شجاعانه بجنگند و دشمن را به خاک مذلت نشانند .
به شما دليران در جبهه حق که اين چنين مردانه با خصم جنگيديد و او را به خاک مذلت نشانديد ؛صد آفرين به بازوان پر توانتان که نشات گرفته از ايمانتان است، مرحبا که با رزمتان آبروي رهبر عظيم الشان را حفظ کرديد.

اسلام به عنوان آخرين دين الهي بشر را به سوي نور وهدايت دعوت کرده است.پيامبر بزرگوار اسلام در راه اين دعوت چه بسيار سختي ها و ناراحتي هايي که تحمل نکرده، او که بر سر راهش خار مغيلان ريختند. بارها و بارها او را سنگ باران کردند.
دندان مبارکش را با پرتاب سنگ شکستند وليکن با همه اين بلاها و کينه توزي هاي سران قريش ,پايدار مي نمود ودين خدا را با خون دل خويش گسترش داد .اوبا رسالت عظيم نبوت ,جهاني که در ژرفاي عميق ظلمت فرو رفته بود را نجات بخشيد. تمامي خدايان دروغين را درهم فرو شکست وبه روي همه ي خدايان آن روز خط بطان کشيد و آئيني نو را براساس دستورات الهي بنيان نمود. رنج ها و سختي ها را بر خود هموار نمود تا آنجا که به جامعه ي آنروز که تا فرق سر در منجلاب فساد و تباهي فرو رفته بود, جان ديگري بخشيد. محمد(ص) آمد تا پناهي باشد براي کساني که در زير بار ستم جباران آن دوران ,کمرشان خرد شده بود.
آري، محمد(ص) به عنوان يک ذخيره الهي و يک عصاره نبوت و پيامبري از جانب خداوند به سوي مردم آن روز فرستاده شد تا آئيني را بنيان نهد که بشريت را به سوي تعالي و پيشرفت سوق دهد؛ رذائل غير انساني را بزدايد، برادرکشي ها، خون ريزي ها، زنده به گورکردن دخترها، بت پرستي ها و کينه توزي ها را از ميان بردارد و به جايش، روح محبت و دوستي، تعاون و همکاري، و يکتا پرستي را به ارمغان آورد.
آري محمد(ص) آمد و دنيايي را غرق نور نمود، انسانيت را به مقام الهي فرد باز گرداند و روح عدالت و يکتاپرستي را در انسان ها زنده نمود.
از طرفي امروز مصادف است با تولد ديگري از امامان عظيم الشان مکتب اسلام, امروز مصادف است با ولادت امام جعفر صادق (ع) بنيان گذار مذهب جعفري. در عصر خفقان فوق العاده که حکومت بني اميه و بني عباس همه زحمات پيامبر و مجاهدان صدر اسلام را به بازي گرفته بودند و چهره ي تابناک آئين اسلام را با رفتار ناشايست خود وارونه و سياه جلوه مي دادند و اسلام راستين و مکتب تشيع مي رفت که براي هميشه فراموش شود. امام ششم قيام کرد و با تدبيري خاص اسلام را احياء کرد و به بازسازي احکام و معارفش همت گماشت.
ما ميلاد شکوهمند آن پيشوا و رهبر آسماني و الهي يعني حضرت محمدبن عبدالله (ص) و امام جعفر صادق (ع) را به پيشگاه حضرت ولي عصر (عج) امام زمان و نائب برحقش امام امت و نيز به امت اسلامي و مسلمانان جهان تبريک و تهنيت مي گوييم و توفيق نهايي همه مسلمين ,به خصوص پيروزي نهايي رزمندگان اسلام را از خدا مصلحت نموده و براي همه آنها آرزوي موفقيت مي کنيم.

بسم الله الرحمن الرحيم
حضور محترم پدر و مادر مهربانم و خواهر و برادرهايم
سلام عليکم
اميدوارم سلام گرم و صميمانه مرا که از راهي دور به شما مي رسد پذيرا باشيد. در ضمن اميدوارم که عيد نوروز را با خوشحالي تمام پشت سر گذاشته باشيد و اين سال، سال پيروزي رزمندگان اسلام باشد. بهرحال سال نو بر همه شما مبارک باد.
ما نيز در اينجا عيد داشتيم و از هداياي امت حزب الله است که زحمت کشيده بودند و شيريني فرستاده بودند ؛ يک عيد نوروز کامل داشتيم.
شايد گله داشته باشيد که چرا نامه را دير نوشتم. بايد بگويم که اين تقصير من نيست بلکه اين تنها به اين خاطر بوده که مدتي نامه از اهواز بيرون نمي رود و لذا نوشتن نامه هم بي فايده است و حال اين نامه هم درست نمي دانم به دستتان مي رسد يا نه. در پايان آرزوي سلامتي براي عصمت و فاطمه و علي و مهدي را دارم .
سلام مرا به دايي علي و دايي محمد، خاله فاطمه، خاله بتول، خاله ملکه، خاله صديقه، ننه و آقا بابا، رضا و اصغر و حسين و ديگر آشنايان برسانيد.

 



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان يزد ,
برچسب ها : پايدار اردکاني , محمد ,
بازدید : 197
[ 1392/05/16 ] [ 1392/05/16 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,281 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,710,382 نفر
بازدید این ماه : 2,025 نفر
بازدید ماه قبل : 4,565 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک