فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

در اول خرداد ماه هزار و سيصد و چهل و يک ه ش در حالي كه شيراز سرمست از عطر نارنج و بوي گل سرخ ، پذيراي رندان دلسوخته عالم بود. دلاور مردي از تبار شقايق پا به عرصه حيات گذاشت تا افتخار شهر و ديار خود باشد. «محمد» هديه‌اي غيبي و آسماني بود كه به خانواده‌اي متدين و مذهبي در «شيراز» عطا شد. شهيد «محمد غيبي» دوران كودكي را در زادگاه خود «شيراز» و در جوار بارگاه ملكوتي شاهچراغ احمدبن موسي (ع) گذراند و در هفتمين بهار زندگي پا به حيطه علم و فضل و دانش گذاشت. دوران تحصيل را تا سوم متوسطه ادامه داد و اين در حالي بود كه كشور اسلاميمان در بحبوحه انقلابي عظيم مي‌رفت تا آخرين ريشه‌هاي فساد و تباهي را از باغ خزان رسيده ميهن بركنده و نظامي الهي و آسماني را بنيان نهد. شهيد غيبي همدوش و هم‌صدا با امت اسلامي و با شركت در تظاهرات و راهپيمائي‌هاي ضد رژيم و با پخش اعلاميه‌هاي حضرت امام (ره) دين خود را به اسلام و انقلاب ادا نموده و از هيچ كوششي در جهت اعتلاي فرهنگ اسلام در جامعه دريغ نداشت.
سردار شهيد محمد غيبي جزء اولين كساني بود كه پس از آغاز جنگ, عاشقانه پا به عرصه‌هاي نبرد گذاشت و تا لحظه شهادت بطور مستمر در جبهه‌هاي حق عليه باطل به دفاع از نظام و ولايت پرداخت. وي در غالب عملياتها از جمله عمليات فتح المبين, بيت المقدس, بدر و كربلاي چهار و پنج شركت داشت و به علت استعدادهاي درخشاني كه از خود بروز داد از همان ابتدا مستوليتهاي مهمي بر عهده او نهاده شد:
مدتي مسئوليت گردانهاي قائم را به عهده داشت و مدتي نيز قائم مقام تيپ امام حسن (ع) بود.
سردار شهيد محمد غيبي كه بارها پيكر مطهرش آماج تير و تركش دشمن بعثي قرار گرفته بود سرانجام در تاريخ بيست و پنج ديماه هزار و سيصد و شصت وپنج آخرين زخم نياز را بر جان پذيرفت و در بارگاه بي نياز سر بر آستان لايزال گذاشت و به نام مقدس شهيد, افتخار يافت. بيست و پنج ديماه همچين يادمان پرواز ملكوتي ديگر ياران عاشق او از جمله سرداران شهيد, هاشم اعتمادي و جواد روزيطلب است كه همه بر اثر آتشبار مسلسل يكي از نوادگان شيطان پليد بعثي, چون سروي استوار بر خاك خونين شلمچه فرو افتادند.
از شهيد غيبي فرزندي به نام محمد حسن به يادگار مانده است كه شهيد قبل از شهادت نام مبارك خود را بر او نهاد.
تواضع و فروتني, ايمان و اخلاص, زيبنده معنويت مردي بود كه به جمال فقر و سادگي آراسته بود و اينك از آنهمه خوبي خاطراتي زخمي مانده است و لباني متبسم كه چهره آسماني او را در قالب كهنه دلهامان روحانيتي خاص بخشيده است.
منبع:پرونده شهيد در سازمان بنياد شهيد وامور ايثارگران شيراز ومصاحبه با خانواده ودوستان شهيد

 

 

خاطرات
اصغر کارگر:

يكي از همرزمان شهيد نقل مي‌كند در عمليات كربلاي چهار شهيد مدت سه شبانه روز خواب نداشته و وقتي دستور برگشت از خط به او به عنوان فرمانده داده مي‌شود در قايقي كه آنها را از رودخانه عبور مي‌داده بفاصله چند دقيقه چنان خواب عميقي مي‌رود كه آنطرف رودخانه با ريختن آب روي صورتش او را از خواب بيدار كرده و به پشت خط منتقل مي‌كنند.


در اوايل جنگ به فرماندهي گروه چريكي براي شناسايي خطوط دشمن عملياتي را آغاز مي كند كه بعد از دو روز كه در شنهاي خوزستان گم مي‌شوند و اكثريت گروه در شنهاي داغ از بي آبي و گرما شهيد مي‌شوند او و دو سه نفر ديگر چاله كنده و سرهايشان را درون چاله كرده تا گرما كمتر اثر كند و بعد بوسيله يك جيپ ارتشي ايراني نجات داده مي‌شوند.

در شب شهادت شهيد محمد, او و چندتن از فرماندهان تيپ در حال حمام كردن بوده‌اند و همه از زير دوش بيرون مي‌آيند و شهيد محمد همچنان زير دوش حمام بوده . يكي از دوستانش مي‌گويد محمد زودباش چقدر طول مي‌دهي . شهيد مي‌گويد: دارم غسل شهادت مي‌كنم كه خدا دلش نيايد مرا شهيد نكند همرزمش مي‌گويد: وقتي داشت بعد از حمام لباس مي‌پوشيد چنان چهره‌اش نوراني و دگرگون شده بود كه مي‌خواستم جلو بروم و بگويم محمد مشخص است رفتني هستي و شهيد مي‌شوي لطفاً مرا هم شفاعت كن اما رويم نشد كه به او بگويم كه داري شهيد مي‌شوي .

در هنگام شهادت تير دشمن به قلب او مي‌خورد كه در جيب سمت چپ لباسش زيارتنامه حضرت زهرا (س) بود كه سوراخ و خوني مي‌شود و همان زيارتنامه‌اي بوده كه ساعتي قبل از شهادتش زيارتنامه را مي‌خوانده است.

در زمان قبل از انقلاب كه ايشان در دوره راهنمايي و سال اول دبيرستان تحصيل مي‌كردند و سن كمي داشتند ولي به دليل روشنگري كه از طرف پدر شهيد در منزل مي‌شد ايشان و ديگر اعضاي خانواده از حضرت امام كه در نجف تبعيد بودند تقليد مي‌كردند و عكس و رساله امام در منزل موجود بود و شهيد با سن كمي كه داشتند مي‌گفتند دوست دارم روحاني شوم و يا اينكه مي‌گفتند دوست دارم بزرگ شوم و به مستمندان و يتيمان كمك كنم و يا اينكه مي‌گفتند يعني مي شود ما در ركاب حضرت حجت (ع) باشيم؟

در جريان مبارزات اوايل انقلاب شركت فعال در پخش اعلاميه و راهپمايي داشتند و گاهي با لباس خوني به منزل مي‌آمدند و مي‌گفتند زخمي ها را حمل مي‌كرديم كوكتل مولوثف مي‌سازيم و به ارتشي‌ها حمله مي‌كنيم.
بعد از انقلاب نيز در مسجد و مدرسه فعال بوده و از بدو جنگ در جبهه بسيار فعال بودند.

يكي از دفعاتي (نزديك به زمان شهادت) كه براي مرخصي آمده بود زمان برگشت به جبهه كه داشت خداحافظي مي‌كرد خطاب به يكي از خواهرهايش گفت: عكسي كه گرفته‌ام و برزگ كرده‌ام براي زمان شهادتم است و اگر شهيد شدم مادر را دلداري بدهيد و بگويد او در بهشت راحت و در كنار امام حسين (ع) روسفيد هستي كه خواهرش مي‌گويد انشاء الله كه سالم بيايي و اجر شهيد را ببري و او مي‌گويد نه دعا كن شهيد شوم و خواهرش به او مي‌گويد پس اگر شهيد شدي قول مي‌دهي مرا شفاعت كني و شهيد نيز اين قول را به خواهرش مي‌‌دهد.

وقتي فرزندش محمدحسين بدنيا آمد اسم او را محمد حسين گذاشت و مادر شهيد به او مي‌گفت اسم خودت محمد است چرا اسم پسرت را محمد گذاشتي مي‌گفت من شهيد مي شوم و اسسم بايد بماند.
مرتباً به خانواده توصيه مي‌كرد كه به بدحجابها تذكر دهيد و راه شهيدان را ادامه داده و نگذاريد خون آنها هدر رود.
و مي‌گفت ما اگر از اين جبهه هم سالم آمديم بايد به بيت المقدس رفته و فلسطين اشغالي را از جنگ يهوديان آزاد كرده و پرچم اسلام را در آنجا به اهتزاز در آوريم.

ايشان زمانيكه بيش از سيزده سال نداشتند صداقت, راستگويي, خوش خلقي, اعتماد به نفس, شجاعت و حق گوئي در او موج مي‌زد. خوش خلقي و مهرباني او باعث شده بود كه تمامي اعضاي كلاس درس را تحت تاثير قرار دهد بطوري كه همگي به نامبرده ابراز ارادت نمودند.
اعتماد به نفس شهيد بزرگوار موجب مي‌شد كه با قاطعيت, عقايد خود را بيان كند و شجاعت و صراحت بيان و آگاهي او به مسائل روز مكمل آن بود بطوري كه در سالهاي هزار و سيصد و پنجاه و پنج تا هزار و سيصد و پنجاه و شش در اوج خفقان رژيم پهلوي در سر كلاس, با حضور دبير مربوطه مخالفت خود را با تغيير ساعت و سال هجري شمسي به شاهنشاهي اعلام كرد كه باعث اخراج او از كلاس شد.
در آن زمان تصميم گرفتيم كه با حضور ايشان و چند دانش آموز برجسته كلاس جلسات محرمانه‌اي داشته باشيم و مسائل روز آن زمان را نقد كنيم كه اين حركت باعث جنب و جوشي در كلاس شد بطوري كه بعضي اوقات روي تخته سياه كلاس شعارهايي عليه رژيم طاغوت در آن اوج خفقان نوشته مي‌شد كه همگي اظهار بي‌اطلاعي مي‌كرديم. اين حركت ادامه پيدا كرد تا اينكه در ساعت قرائت انشاء, دانش آموزي چنين نوشته بود: "بچه‌ها حسين زمان را دريابيد و يزيد زمان را بشناسيد" كه اين دانش آموز با عمل زشت و قبيح معلم انشاء و با برخورد فيزيكي از كلاس اخراج شد.
بهر حال اين حركات زمينه اي شد تا اين كلاس درس در سال شروع انقلاب به عنوان پيش قدم و هادي دبيرستان در جريان انقلاب مطرح گردد.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي, هر روز به اتفاق نامبرده در محافل و مجالس مختلف شركت مي‌كرديم و با گروه هاي ملحد به بحث و گفتگو مي‌پرداختيم بطوري كه بعضي اوقات بحث به خشونت كشيده مي‌شد. در همين راستا در جلسه‌اي كه توسط گروهك فدائيان خلق (كمونيستها) در دانشكده مهندسي ترتيب داده بودند شركت كرديم. سخنران جلسه مي خواست مخاطبين خود را با توضيحات مختلف متقاعد سازد كه نعوذوباالله خدا وجود ندارد و پيامبر اكرم (ص) يك نابغه بوده است تا يك پيام آور الهي. در همين حال برق سالن قطع مي‌شود و شهيد بزرگوار با فرياد رسا طلب صلوات بر محمد و آل او در جلسه مي‌كند كه با فرستادن صلوات چنان لرزه‌اي به جلسه پديد مي‌آيد كه موجب مخالفت سخنران مي‌شود و سخنران مي‌گويد يك عده آدمهايي مرتجع وارد جلسه ما شده‌اند. در همين حال برق سالن وصل مي‌شود و مجدداً شهيد بزرگوار درود مي‌فرستد بر محمد و خاندان او كه با مخالفت شديد سخنران و هوادارانش خواستار بيرون رفتن ايشان و تني چند از جلسه مي‌شوند كه اين عمل منجر به برخورد فيزيكي و تعطيلي جلسه مي‌گردد.

با شروع جنگ تحميلي ايشان همراه گروه فدائيان اسلام به همراهي دكتر چمران در جبهه‌هاي جنگ حضور مي‌يابد و در مدت كوتاهي چنان شجاعت و شهامتي از خود نشان مي‌دهد كه مورد توجه قرار مي‌گيرد.
بعد از شهادت دكتر چمران ايشان به عنوان بسيجي و بعد در لباس مقدس پاسداري تا لحظه شهادت در پستهاي مختلف جهت حفظ آرمانهاي انقلاب و دفاع از ميهن اسلامي, جبهه‌هاي نبرد را رها نمي‌سازد.
شجاعت او در جبهه‌هاي نبرد زبانزد همرزمانش بود و نمونه بارز شيران روز و زاهدان شب را در اذهان تداعي مي‌كرد.
هر كس كه در شهر و جبهه با او آشنا بود اين را به خوبي بياد مي‌آورد.

يكي از همرزمانش نقل مي‌كرد (برادر جانباز عزيزي ـ اهل سعادت شهر كه هر دو پاي خود را در جنگ از دست داده‌اند): در يكي از عملياتها از تشنگي داشتيم جان به جان آفرين تسليم مي‌كرديم كه يك دفعه ديديم فردي در ميان توپ و خمپاره يك گالن بيست ليتري آب را بدوش مي‌كشد و به طرف ما مي‌آيد, اول خيال كرديم كه سراب است بعد كه نزديكتر شد ديديم كه شهيد بزرگوار محمد غيبي است كه ياد سقاي كربلا را در اذهان ما زنده كرد.

يكي از خصوصيات نامبرده ارادت به اهل بيت بود, ارادت وي چنان بود كه وقتي در مجالس دعا و عزاداري اهل بيت شركت مي‌كرد چنان از خود بي خود مي‌شد كه گوئي در اين دنياي فاني نيست و اين رفتارها را اينجانب شاهد بودم كه با اشك چشمانش در عزاي حضرت اباعبدالله حسين (ع) صورت خود را شستشو مي‌داد.
چهره نوراني شهيد بزرگوار و حركات و سكنات او يادآور عارفاني بود كه عرفان نظري و عملي را درهم آميخته و مشتاقانه به سوي احديت در پرواز بودند گوئي مي‌خواهند راه هزارساله را در يك لحظه بپيمايند.

شهيد والامقام از ابتداي جنگ در سمت فرماندهي دسته, گروهان, گردان, معاونت طرح عمليات تيپ احمدبن موسي (ع), فرماندهي گردان مستقل قائم (عج) و در نهايت به عنوان جانشين فرماندهي تيپ مستقل امام حسن (ع) به دفاع از انقلاب اسلامي پرداختند و در سحرگاه بيست و پنجم دي ماه سال هزار و سيصد وشصت و پنج خود را آماده ديدار با معبودش مي‌نمايد.كبوتران مهاجر ز شهر ما رفتند ببين كه عاشقان سحر چه بي صدا رفتند.
 

 

 

آثار باقي مانده ازشهيد
بسمه تعالي

قابل توجه برادران فرمانده و مسئولين
 

1- براداران فرمانده و مسئولين به پرسنل زير دست خود توجه و اشراف داشته باشند گاهي از اوقات بعضي از برادران سپاهي يا بسيجي گرفتاريهاي شديد خانوادگي و روحي دارند كه خدمت در بعضي از محلها براي آنان امكان ندارد. و بعلت عدم رسيدگي و توجه مسئولين و فرمانده ، زندگي برادر رزمنده‌اي دچار از هم پاشيدگي شده است و نهايتاً از سپاه و بسيج هم بيرون رفته‌اند.

 

2- برادران مسئول و فرمانده با زيردستان خود خيلي مهربان باشند. اخيراً متاسفانه ديده شده كه از طرف برادران فرمانده سپاه با برادران بسيج برخوردهاي تند و زشت و زننده‌اي مي‌شود. يك فرمانده بايد توجه داشته باشد كه موفقيت او هنگامي است كه برخورد عاطفي با پرسنل تحت فرمان خود داشته باشد.

 

3- فرماندهان و مسئولين از لحاظ مكان, غذا, پوشاك, استراحت و استفاده از وسائل بيت المال بين خود و ديگران هيچ فرقي نگذارند مگر در مواقع ضروري. بين پرسنل تحت فرمان هم تبعيض قائل نشوند.

 

4- فرماندهان توجه داشته باشند كه به آنها غرور دست نداده و اخلاص را فراموش كنند.

 

5- جايگزين نكردن روابط به جاي ضوابط.
6- در كارهايي كه دشوار است برادران مسئول و فرمانده پيش قدم و جلودار بوده و از خودگذشتگي و ايثار داشته تا روحيه پرسنل تحت فرمان قوي شود.

 

7- فرماندهان و مسئولين توجه داشته باشند كه از موضع گيري در امور سياسي – اقتصادي و غيره كه موجب تشتت در سپاه مي شود جداً خودداري كنند.

 

8- فرماندهان و مسئولين عزيز با پرسنل تحت فرمان خود كاملاً رابطه داشته باشند و در ميان آنها باشند بخصوص در پايگاههاي آموزشي و پايگاههاي دور از شهر برادران را از نظر اخلاقي و عقيدتي و غيره كنترل كنند و مخصوصاً از اوضاع معاشرت آنان در خوابگاهها و محلهاي استراحت كاملاً مطلع باشند.

 

9- فرمانده و مسئول از عصباني شدن و غضب پرهيز داشته باشد.

 

10- فرماندهان و مسئولين از اعمال مكروه اجتناب نموده و اعمال مستحبي را انجام دهند اين كار در برادران تحت فرمان اثرات مطلوبي دارد.

 

11- فرماندهان و مسئولين بايد اعتماد به نفس داشته باشند و خضوع و فروتني را پيشه خود سازند.
12- دقت و حساسيت در مصرف و حفظ اموال بيت المال از طرف مسئولين و فرماندهان در زير دستان اثر دارد.

 

13- فرماندهان و مسئولين عزير با وقار و سنگين باشند.

 

14- با برادران تحت فرمان با صداقت برخورد نمايند و از گفتار دروغ حتي الامكان در مواقع ضروري هم خودداري كنند.

 

15- فرمانده بايد قاطعيت در گفتار و عمل و ثبات قدم داشته باشد. و در پيش‌آمدهاي ناگوار صبر نموده و ديگران را به صبر دعوت كند.
16- فرمانده و مسئول بايد انتقادپذير و ملايم باشد.
17- فرمانده و مسئول گرفتاريهاي خانوادگي و شخصي و ضعف‌هاي روحي و ... خود را در ميان برادران مطرح نكند وهميشه از موضع بشاشيت و توانايي و با روحيه‌اي قوي برخورد داشته باشد.

 

18- در جايگزيني نيروها براي كارها دقت شود كه هر نيروئي را جايگزين كاري كنند كه خود آن نيرو از نظر روحي جسمي و ... آمادگي آن كار را داشته باشد و مناسب آن كار باشد.

 

19- فرماندهان و مسئولين خود منظم بوده و پرسنل تحت فرمان خود را به نظم و رعايت قوانين دعوت و تشويق كنند.
20- مسئولين و فرماندهان برادران را هميشه دعوت به وحدت و همبستگي كنند و آنها را از تفرقه و دودستگي برحذر دارند.

 

21- رعايت كليه موازين اخلاقي و اسلامي در برخورد با نيروها.

 

 

به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بااستكبارجهاني خدايا خدايا تا انقلاب مهدي (عج) خميني را نگهدار انشاءالله تعالي



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان فارس ,
برچسب ها : غيبي، محمد غيبي , محمد ,
بازدید : 367
[ 1392/05/09 ] [ 1392/05/09 ] [ هومن آذریان ]
مطالب مرتبط
نظر بدهید
کد امنیتی رفرش

.: Weblog Themes By graphist :.

::

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 695 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,709,796 نفر
بازدید این ماه : 1,439 نفر
بازدید ماه قبل : 3,979 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 3 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک