فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

 

صُديف شريفي زياراني

در پنجمين روزشهريور ماه سال 1335 در دامنه سلسله جبال البرز در منطقه زياران از توابع استان قزوين، صُديف اولين فرزند خانواده شريفي زياراني به دنيا آمد. خانواده شريفي زياراني به كار كشاورزي اشتغال داشت. عباس علي پدر صديف با تلاش و زحمت امرار معاش مي كرد ولي زندگي خانواده به سختي مي گذشت. طاهره خانم مرادي، مادر صديف نيز در كنار همسرش در انجام كارهاي كشاورزي براي تأمين معاش خانواده تلاش و كمك مي كرد.
صديف در كنارپدر و مادر مهربان و زحمتكش خويش رشد يافت. در سن چهار سالگي به مكتب خانه رفت و در مدت سه ماه قرائت قرآن را ختم كرد. او غير از آموزش قرآن با كتب و منابع ديگري همچون خزائن الاشعار نيز آشنا شد و حضور او در مكتب خانه باعث گرديد كه خواندن و نوشتن را قبل از رفتن به دبستان ياد بگيرد.
با فرا رسيدن زمان تحصيلات ابتدايي صديف در زياران در دبستان كرمانشاهي ثبت نام كرد و شش سال تحصيلي را با موفقيت به پايان برد. صديف به دليل شرايط روستا و سختي معيشت همواره در كنار تحصيل به پدر و مادر خود در انجام كارهاي كشاورزي و دامداري كمك مي كرد اما شرايط ادامه تحصيل در وضعيت نا مساعد اقتصادي روستا براي صديف و اكثر بچه هاي روستا فراهم نبود. صديف با تمام سختي ها براي ادامه تحصيل در دبيرستاني كه در شهر آبيك قرار داشت ثبت نام كرد و سه سال دوره دبيرستان را با مشكلات فراوان و در تنگناي اقتصادي خواند و با گرفتن مدرك سيكل قديم در همان مقطع تحصيلات خود را رها كرد تا وارد بازار كار شود تا براي كمك به تأمين مخارج خود و خانواده به كار و كسب در آمد بپردازد.
صُديف در شركت طيور زياران در منطقه محل زندگي خود مشغول كار شد و با تمام مشكلات تحصيلات باقيمانده دبيرستان را به صورت شبانه ادامه داد و موفق به گرفتن ديپلم متوسطه گرديد.
با فرا رسيدن زمان انجام خدمت سربازي، دوره خدمت او آغاز گشت و محل خدمت وي در گارد شاهنشاهي تعيين شد. در آن زمان به دليل قيام ظفّار در كشور عمان، نيروهاي ارتش شاهنشاهي براي سركوبي آن قيام وارد عمان شد. صديف نيز مجبور به حضور در اين مأموريت بود. او در اين مأموريت با واقعيات سياسي بيشتري آشنا گشت سوالات زيادي در ذهن او پديد آمد و كوشيد با افزايش مطالعات خود به آنها پاسخ دهد. صديف 45 روز در اين مأموريت حضور داشت. دوره سربازي او زماني به پايان مي رسيد كه زمزمه هاي نهضت اسلامي در ايران شنيده مي شد.
خبر قيام مردم قم براي حمايت از امام خميني (ره) و كشتار مردم از سوي ارتش شاهنشاهي به زودي در كشور پيچيد. مردم تبريز در پي قيام مردم قم به پا خاستند و سال 1357 با تحريم جشن هاي عيد نوروز آغاز گشت.
سال 1357 روز به روز بر خشم و انقلاب مردم افزوده مي شد حادثه 17 شهريور و قتل عام مردم تهران، همه ملت را به خشم آورد. با بازگشايي مدارس و دانشگاهها در مهرماه 1357، مراكز آموزشي به عرصه تظاهرات و راهپيمايي دانش آموزان و دانشجويان تبديل گشت. تظاهرات ميليوني تاسوعا و عاشورا آخرين پيام را به شاه ايران داد و روز 26 دي ماه با فرار شاه از كشور جشن و شادماني سراسر مردم كشور را فرا گرفت چند روز پس از آن امام خميني (ره) رهبر محبوب انقلاب اسلامي به ميهن بازگشت و روز 22 بهمن ماه سال 1357 با شكستن حكومت نظامي از سوي مردم، ارتش نيز به مردم پيوست و جشن پيروزي انقلاب اسلامي درجاي جاي ميهن بر پا گشت.
صديف نيز در آن دوران در روستا سكونت داشت. خبرهاي انقلاب بين كارگران و اهالي روستا مي پيچيد. صديف در آن زمان تمام تلاش خود را براي روشنگري مردم و پيشبرد انقلاب به كار مي بست.
صديف با دوستان خود انجمن اسلامي زياران را پس از پيروزي انقلاب اسلامي تأسيس كرده و به فعاليت هاي فرهنگي و تبليغي پرداختند. با تشكيل شوراهاي اسلامي روستايي از سوي جهاد سازندگي، صديف در دو دوره متوالي به عضويت شوراي اسلامي زياران در آمد و خدمات زيادي را براي پيشرفت و آباداني روستا و خدمت به مردم و كشاورزان انجام داد.
او پس از انقلاب اسلامي همچنان به كار خود در شركت طيور كه وابسته به وزارت كشاورزي بود ادامه داد و در آن شركت نيز با مشاركت همكاران انجمن اسلامي شركت طيور را پايه گذاري كرد.
صديف كار در شركت طيور را با انبارداري آغاز كرد اما با گذشت زمان و كسب تجربه، پس از انقلاب اسلامي به تدريج وارد امور اداري شركت گشته و به مديريت امور اداري شركت منصوب شد. او به علت علاقه به تحصيل كوشيد تحصيلات خود را ادامه دهد و بدين سبب با شركت در آزمون سراسري دانشگاه آزاد اسلامي، در رشته الهيات پذيرفته و مشغول تحصيل شد.
صديف كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي با خانم خديجه كريميان زياراني ازدواج كرده بود در آن زمان دو فرزند داشت. محمد پسرش در سال 1361 و مرضيه دخترش در سال 1363 به دنيا آمده بود. او با تمام مسئوليت ها و سختي هاي فراوان در محيط كار، تحصيلات خود را در رشته الهيات آغاز كرد، در حالي كه براي درس خواندن مجبور بود به تهران رفت و آمد كند.
پس از صدور فرمان تشكيل بسيج مستضعفين، با دوستانش واحد بسيج زياران را سازماندهي و راه اندازي كرد. و در شرايط مورد نياز انقلاب اسلامي از هيچ كوششي فرو گذار نكرد. صديف به دليل خدمات فراوان به مردم از محبوبيت خاصي در بين آنها برخوردار بود و اخلاق و برخورد خوب او با مردم نيز بر دوستي و محبت وي مي افزود.
با شروع جنگ تحميلي از سوي رژيم بعث عراق كه در آخرين روز تابستان سال 1359 اتفاق افتاد، صديف كوشيد در هر فرصتي خود را به جبهه هاي نبرد برساند و به شكل نيروي رزمنده بسيجي عازم مناطق جنگي درجنوب و غرب كشور گشت. او در اين دنيا دو آرزو داشت تشرف با خانواده به خانه خدا و آرزوي شهادت در راه خدا.
صديف در ابتداي جنگ با فراخوان منقضيان خدمت سال 1356، مدت شش ماه عازم جبهه شد و دلاورانه با دشمن جنگيد. اين دوره براي او تجربه بزرگي بود. اما صديف به اين دوره حضور در جبهه بسنده نكرد و كوشيد در فرصت هاي بعدي نيز خود را به صحنه نبرد و پيكار با نيروهاي متجاوز عراقي برساند. او در عمليات فتح المبين- كربلاي پنج در شلمچه و ثامن الائمه (ع) به صورت بسيجي رزمنده شركت داشت.
حضور صديف در هر مرحله پر ثمرتر از گذشته بود . شهامت و رشادت او همراه با تدبير و تجربه اي كه به دست آورد او را به فرماندهي دسته و گروهان رساند. صديف در طي پانزده ماه حضور در جبهه هاي جنگ، در لشكر 27 محمد رسوال الله لشكر 8 نجف اشرف و لشكر 17 علي بن ابيطالب خدمت كرد.
سال 1365 سپاهي بزرگ از جوانان پر شور و مجاهد گرد آمد تا تكليف دشمنان متجاوز را يكسره سازد. سپاه صد هزار نفري محمد رسول الله در سال 1365 حماسه ديگري را در تاريخ جنگ رقم زد. جوانان شجاع براي حضور در اين سپاه عظيم با شور و شوق به ستادهاي اعزام نيرو هجوم آوردند. صديف نيز عزم رفتن داشت او در پي تحقق آرزوي بزرگ زندگي خود بود.
صديف در لشكر هشت نجف اشرف، گردان محمد رسول الله (ص) حضور يافت. شلمچه در عمليات كربلاي پنج يكپارچه آتش بود. ميدان نبرد صحنه آزمايش مردن خدا و سرنوشت جنگ بود رزمندگان با تمام وجود به رويا رويي با دشمن مي پرداختند و با وجود آتش فراوان، بمباران شيميايي و محدوديت ها و تنگناهاي بسياردر صحنه هاي جنگ، تزلزلي به خود راه نداده و با تمام وجود در ميدان پيكار و شهادت ايستاده بودند.
صديف روز بيست و هشتم دي ماه سال 1365 در گردان محمد رسول الله (ص) در عمليات كربلاي پنج مردانه مي جنگيد. آن روز، روز تحقق آرزوي ديرين او بود و اصابت گلوله مستقيم دشمن به پيشاني وي، لبيك حق را به او رساند. صديف به زانو نشست و بر خاك مطهر شلمچه افتاد. همرزمانش او را درآغوش گرفتند اما او آرام و سبكبال پر كشيده بود.
صديف به شهادت رسيد و پيكر آن شهيد عزيز به پشت جبهه و به زياران منتقل شد. روز آمدن پيكر پاك او همه مردم زياران به استقبال و تشييع آمده بودند. همه مردم از خدمات و دلاوري او سخن مي گفتند. خدمات عمراني او براي زياران پيش چشم مردم بود. همكاران وي در شركت طيور جاي خالي او را بيش از هر زمان احساس مي كردند و دو فرزند خردسال وي محمد و مرضيه در آغوش مادر اشك غم مي ريختند و از مادرشان سراغ پدر را مي گرفتند.
پيكر پاك شهيد صديف شريفي زياراني همچو پرچمي در اهتزاز در گلزار شهداي زياران در سينه كوههاي سر بلند البرز به خاك سپرده شد تا نام و ياد او قرين افتخار و سربلندي جمهوري اسلامي ايران بماند. 



درباره : شهدای جهاد سازندگی ,
بازدید : 320
[ 1392/04/16 ] [ 1392/04/16 ] [ هومن آذریان ]

« اعمال شهدا را سر لوحه كار خويش قرار دهيد»
« از وصيت نامه شهيد»
شهيد محمد حسين عرب نژاد خانوكي در سوم آبان ماه سال 1328 در خانواده اي مذهبي در روستاي « خانوك» از توابع شهرستان زرند در استان كرمان چشم به جهان گشود. دوران ابتدايي خود در دبستان « ملك آباد زرند» مشغول به تحصيل شد و در سن يازده سالگي مادرش (خانم جان) و در سن پانزده سالگي پدرش « حيدر» را از دست داد و از سايه وجود پر مهر آن دو محروم شد و اندوه فراق پدرو مادر و شرايط سخت زندگي سبب شد تحصيلاتش را نيمه تمام گذاشته و براي اينكه باري بر دوش خانواده نگذارد با ترك تحصيل به بازار كار وارد شد. او به شغل رانندگي تراكتور و خودرو روي آورد و سرپرستي ميراث مانده از پدر را به عهده گرفت. از همان دوران نوجواني براي نماز به مسجد مي رفت و با شركت در جلسات قرائت قرآن، پيوندش را به اين كتاب آسماني نشان مي داد، در مراسم مذهبي براي ائمه اطهار (ع) نوحه خواني مي كرد و قلبش مالا مال از عشق به خاندان پيامبر(ص) بود و اين عشق مسيري در زندگي به او نشان داد كه در نهايت جايگاهش را بهشت باقي قرار داد.
حاج محمد حسين در سال 1350 در سن بيست و دو سالگي با دختر عمويش « بتول» ازدواج كرد. همسرش در اين مورد مي گويد: « زماني كه با هم ازدواج كرديم، حاجي به من گفت: لازم نيست جهازي به خانه من بياوري ما كه چيز زيادي نداريم، تو خواهر داري و اين وسايل به درد آنها نيز مي خورد. در سال هاي 1354 تا 1356 بود كه بيماري مرا از پاي انداخته بود . سه ماه و نيم به شدت مريض بودم و شهيد تمام اين مدت مثل پروانه دور من مي گشت و مراقب من بود. يك شب بعد از اينكه حالم خيلي بدتر شد و مجبور به رفتن بيمارستان شدم وقتي درآنجا به هوش آمدم خيلي از زحماتي كه حاجي در مدت بيماري برايم كشيده بود شرمنده بودم، نمي دانستم چه بگويم و چطور زحماتش را جبران كنم اما او با بزرگواري و فروتني و با لبخندي مهربانانه فرصتي براي عذر خواهي و شرمندگي من باقي نگذاشت.
حاج محمد حسين هميشه به من مي گفت: همه زندگي من دست شماست. يك وقت خداي ناكرده براي انجام كاري به ويژه كارهاي خير و نذورات هرگز نگوييد شوهرم نمي گذارد و همه اختيار زندگي به دست خودت است.»
در جريانات و مبارزات انقلابي مردم ايران عليه رژيم شاهنشاهي و اوج گيري حوادث انقلاب اسلامي محمد حسين به همراه پسر خاله هايش حجج اسلام « حاج محمد علي و حاج مجيد انصاري » فعاليت مي كرد. در پخش و توزيع اعلاميه هاي امام خميني (ره) و پخش شعارهاي دست نويس به همراه پسر عموهايش شركت فعال داشت وهمچون ساير امت حزب الله تلاش و كوشش فراواني در به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي داشت.
او يك دستگاه پلي كپي خريده بود كه اعلاميه هاي حضرت امام (ره) را مخفيانه تكثير و پخش مي كرد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و سرنگوني رژيم پهلوي، در روز 22 بهمن ماه 1357 محمد حسين شب و روز تلاش مي كرد و پيوسته در فكر استقرار و استحكام جمهوري اسلامي ايران بود
با گذشت چند ماه از پيروزي انقلاب اسلامي در روز 27 خرداد ماه سال 1358 فرمان حضرت امام خميني (ره) مبني بر تشكيل جهاد سازندگي صادرشد و محمد حسين كه مشتاق خدمت به مردم محروم و مستضعف بود در پي اين فرمان، به اتفاق هفت نفر از همفكرانش، هستۀ مركزي جهاد سازندگي استان كرمان را تشكيل دادند وخيلي خوشحال بود چرا كه او راهي را يافته بود كه مي توانست در حد توانش بكوشد تا به روستاييان زحمتكش كه ساليان سال از همه امكانات رفاهي محروم بودند كمك كند. او مدتي مسئوليت مركز هماهنگي شوراي هاي اسلامي روستايي را به عهده داشت و مدتي نيز مسئول ماشين آلات سنگين بود.
روح حساس و فداكار او تحمل نداشت تا ببيند يك روستايي محروم براي فراهم كردن مايحتاج بسيار قليل خود، رنج و مشقت بسيار پشت سر گذارد! تمام وقت در خدمت قشر مستضعف و رنج كشيده جامعه بود.
با شروع جنگ تحميلي در سال 1359، عزيزان جهاد سازندگي كرمان نيز به ياري رزمندگان اسلام شتافتند.
همسر شهيد خاطره اي از درستكاري و پايبندي او به اصول و امانتداري نقل مي كند و مي گويد:
« سالهاي اول انقلاب بود و بنزين به صورت كوپني بين مردم توزيع مي شد ما قرار بود با ماشين برويم سر زمين هاي كشاورزي، اما ماشين بنزين نداشت، حاجي از باك بنزين موتور سيكلت پسر بزرگم بنزين كشيد و داخل ماشين ريخت تا بتوانيم به جايي برسيم و از كسي كوپن بنزين بگيريم. همان روز وقتي كيف خود را باز كرد ديدم حدود 48 هزار ليتر كوپن بنزين در داخل كيف حاجي بود گفتم حاجي نمي توانستي از اين كوپن ها به ما بدهي بعد هم به جاي آنها كوپن بگيري و سر جايش بگذاري؟ او گفت: اينها مال مردم است. اگر توانايي انجام گناه و خلاف را داشتي و امكانات برايت مهيّا بود اما اينكار را نكردي هنر كردي وگرنه وقتي امكان گناه براي كسي فراهم نبود خلاف هم نمي كند من و شما هم مثل بقيه مردم.
شهيد عرب نژاد نيز پس از آموزش حدود 150 نفر از جهادگران جهادسازندگي استان كرمان، اولين بار در سال 1360 از مقابل مسجد امام كرمان راهي جبهه هاي نبرد حق عليه باطل شد و به مدت پنج سال در جبهه حضور داشت و تا سال 1365 كه عضو شوراي مركزي جهاد كرمان بود به دفعات به جبهه عزيمت كرد و در عمليات هاي مختلف شركت فعال داشت.
وي مسئوليت ماشين آلات سنگين و سبك و راه سازي جهاد سازندگي استان كرمان در پشت جبهه را برعهده داشت.
همسرشهيد در اين باره مي گويد: « كارش فني بود. و با وسايل اضافۀ اطرافش چيزهايي مي ساخت كه باور كردني نبود.
به عنوان مثال با برادر شهيدش « حميد عرب نژاد» ، هواپيما يي را طراحي كرده بودند كه به علت حضور در جبهه و شهادت هر دوتن، نيمه تمام ماند. زماني كه از جبهه به منزل مي آمد بدنش مجروح و زخمي بود. به من (همسرش)، مي گفت: برايت سوغات آورده ام. البته تركش گلوله ها و زخم ها يش تنها سوغاتي بود كه از جبهه ها مي توانست بياورد كه الحق هم درآوردن آنها كوتاهي نمي كرد.» حاج محمد حسين هنگامي كه براي عمليات كربلاي 5 آماده مي شد، احساس كرد كه لحظه وصال نزديك است. چند روز قبل از شهادتش از همه برادران و دوستان و آشنايان و خانواده گرامي اش حلاليت خواست و به آنها توصيه كرد كه رفتار و اعمال شهدا را سولوحۀ كار خود قرار دهند و هميشه به گلزار شهدا بروند و ياد و خاطرۀ شهدا را هميشه براي خود زنده نگه دارند. حاج محمد حسين در مرحله نخست عمليات كربلاي 5 در شلمچه مجروح و به كرمان منتقل شد و پس از عمل جراحي و درمان، مجدداً در تاريخ دوم اسفنده ماه 1365 به جبهه بازگشت و پنج روز بعد در ظهر روز هفتم اسفند ماه در خط مقدم جبهه در منطقه شلمچه بر اثر اصابت تركش ناشي از بمباران هوايي دشمن بعثي به فيض عظيم شهادت نايل گشت و خبر شهادت او را دو روز بعد همكاران جهاد سازندگي به خانواده اش رساندند.
شهيد حاج محمد حسين عرب نژاد، انساني متقي، با ايمان، پرهيزكار و خوش برخورد بود. با خويشان و نزديكان صميمي و با كودكان مهربان بود. بسيار مهمان نواز و هميشه سراي كوچك او جايگاه نيازمندان، دوستان و كساني بود كه، به رغم فقر و احتياج، در سايۀ همراهي و لطف او درآغوش محبت اش جاي مي گرفتند. هميشه آرزو داشت نسل جوان در آينده كه بعد از مرارت ها و دلاوري هاي نسل انقلاب از كشور پا مي گيرد نسلي متعهد، خود باور، متكي به خود و با اعتماد به نفس باشد و براي ايران اسلامي سربلندي بيافرينند. همگان را به استفاده از وقت وامكانات، هر چقدر هم محدود، براي دستيابي به دانش بيشتر سفارش مي كرد.
از شهيد محمد حسين دو پسر به نام هاي محمد مهدي و ياسربه يادگار مانده است.



درباره : شهدای جهاد سازندگی ,
بازدید : 299
[ 1392/04/16 ] [ 1392/04/16 ] [ هومن آذریان ]

شهيد بيژن ادريس كرمانشاهي در روز سي ام ارديبهشت سال 1340 در محله ارج خيابان شوش در منطقه 12 تهران در خانواده اي متوسط و مذهبي پا به عرصه وجود نهاد. پدر و مادر بيژن ساده زيست، معتقد و پايبند به اصول مذهب بودند و بيژن و پنج برادرش در چنين محيطي رشد يافتند.
بيژن كه در خانواده به نام حميد او را مي خواندند چهارمين فرزند خانواده بود او براي پدر و مادراحترام بسيار قايل بود. سخن مادر براي بيژن حجت بود و حرف مادر را بدون چون و چرا مي پذيرفت.
بيژن مانند بيشتر همسن و سالان خودش دوران كودكي را پشت سر گذاشت و دوره ابتدايي خود را در دبستان فرح بخش در همان محله ارج خيابان شوش گذراند.
انجام بازيهاي دسته جمعي با بچه هاي محله و انس با طبيعت و موجودات زنده از ويژگي هاي دوران كودكي او بود.
بيژن دوره راهنمايي را در مدرسه مهام و دوره متوسطه در رشته علوم تجربي را در دبيرستان كريم خان زند در همان منطقه 12 شوش گذراند.در دوره دبيرستان به مطالعه كتا ب هاي ديني و مذهبي علاقه زيادي نشان مي داد.
برادر بيژن مي گويد: « قبل از اوج گيري انقلاب اسلامي بيشتر با امام جماعت مسجد تير دوقلو(مابين ميدان شوش و ميدان خراسان) در ارتباط بودند.
دوران دبيرستان بيژن مصادف شد با اوج گرفتن مبارزات ضد رژيم شاهنشاهي و پيروزي انقلاب اسلامي ، بيژن در كنار بچه هاي محل و برادرانش فعاليت مي كرد . او با پخش اعلاميه هاي حضرت امام (ره) و راه اندازي تظاهرات خياباني تا اوج مبارزات پيش رفت. و در21 بهمن ماه سال 1357 در تسخير كلانتري 14 تهران حضوري فعال داشت.
پس از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي و باز شدن مدارس، بيژن موفق به گرفتن ديپلم از دبيرستان كريم خان زند در رشته علوم تجربي شد و سپس به خدمت مقدس سربازي رفت ، شش ماه از خدمت او نگذشته بود كه جنگ تحميلي شروع شد و بقيه مدت سربازي را به اضافه شش ماه احتياط در ارتش گذراند. بعد از پايان خدمت سربازي، به عنوان بسيجي داوطلبانه به جبهه اعزام شد. پس از سه ماه خدمت در بسيج، اوايل سال 1361 بود كه وارد جهاد سازندگي شد.
برادر ايشان خاطره اي را در اين مورد تعريف مي كند و مي گويد: «زماني كه بيژن در جهاد سازندگي كار مي كرد يكي از كاركنان جهاد سازندگي كه از بيژن بزرگ تر و متأهل بود و به خاطر اينكه سابقه كارش كمتر از بيژن بود و به ادامه همكاري او نياز نبود در معرض قطع همكاري با جهاد سازندگي قرار گرفت اما بيژن مانع رفتن وي شده و به وي گفته بود» من مي خواهم به جبهه بروم، تو به جاي من بمان و به كارت ادامه بده و باز در همان زمان كه در جهاد سازندگي فعاليت مي كرد دوباره به جبهه رفت و در تيپ محمد رسول الله(ص) گردان حمزه سيدالشهدا به مدت يك سال در جبهه هاي نبرد به مبارزه و دفاع از كشور در برابر دشمن متجاوز پرداخت و با تمام وجود در انجام خدمت صادقانه و جهاد در راه خدا كوشيد.»
برادر كوچك تر بيژن مي گفت: « بيژن پس از رفتن به جبهه بسيار ساكت و كم حرف شده بود.»
برادر شهيد با بيان خاطره ديگري از شهيد مي گويد : « سال1362 زماني كه بيژن براي آخرين بار از جبهه به تهران آمد مادرم متوجه سيگار كشيدن بيژن مي شود و به او مي گويد: اگر سيگار كشيدن را ترك نكني شيرم را حلالت نمي كنم. يادم مي آيد آخرين باري كه به جبهه رفت دو ماه قبل از شهادتش بود، و من براي بدرقه اش رفتم، هر دو پشت وانت نشسته بوديم بيژن نصايح مادر را يادآوري كرد و از من خواست رضايت مادرم را همواره فراهم كنم و سفارش كرد هميشه به حرف مادرم گوش بدهم.»
بيژن براي بار سوم كه به جبهه اعزام شد در عمليات والفجر 4 شركت كرد و بعد از دو روز مقاومت سخت در تپه هاي كانيمانگا (پنجوين عراق) در تاريخ 10 /8/1362 بر اثر اصابت تركش به ناحيه سر و پا مجروح شده و به شهادت رسيد اما به علت آتش سنگين دشمن كه بر منطقه مي ريخت همرزمانش نتوانستند وي را به عقب بر گردانند و نام بيژن به عنوان بسيجي مفقودالاثر به خانواده اش داده شد و دو ماه بعد يكي از دوستان بيژن خبر شهادتش را به خانواده اش مي رساند.
اما پيكر پاك جهادگر مخلص، بيژن ادريس كرمانشاهي در منطقه پنجوين ماند تا اين كه پنج سال بعد، پيكر پاك او به همراه تني چند از همرزمانش به ميهن اسلامي باز گردانده شد.



درباره : شهدای جهاد سازندگی ,
بازدید : 318
[ 1392/04/16 ] [ 1392/04/16 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

:: تعداد صفحات : 1592 صفحه قبل 1 2...1582 1583 1584 1585 1586 1587 1588 1589 1590 1591 1592 صفحه بعد

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 2,613 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,711,714 نفر
بازدید این ماه : 3,357 نفر
بازدید ماه قبل : 5,897 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 2 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک