فرهنگی هنری اجتماعی
فرهنگی هنری اجتماعی
قالب وبلاگ
ارتباط با مدیر
نظر سنجی
چه موضوعاتی مورد پسند شما هست ؟
جستجو

تبلیغات

سال 1340 در روستاي" قره داي" در استان همدان چشم به دنيا گشود. سال‌هاي کودکي را در زادگاهش گذراند . در روستاي قره داي مدرسه نبود ,پدرش او را براي تحصيل به به قم فرستاد. حضور درقم و تحصيل  در اين شهر با عث شد او از کودکي با ستم وفساد حاکم بر دستگاه حکومت شاه آشنا شود .اين آشنايي باعث شد بعدها او يکي از دشمنان سرسخت سلطنت پهلوي شود.
پس از اينکه بزرگتر شد قدم به صحنه مبارزه با رژيم ستمشاهي نهاد .در نوجواني بود که با شرکت در تظاهرات و درگيري‌ها تن پاک و روح ملتهب خود را عاشقانه در دريايي از آتش و خون قرار داد.
او براي پيروزي انقلاب اسلامي زحمات زيادي کشيد.انتقال مخفيانه ي پيامها و نوارهاي سخنراني امام از قم به همدان ,آگاه نمودن مردم از ظلم وفساد حکومت پهلوي,با وجود خفقان حاکم بر کشور, ازجمله کارهاي جعفر قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي  به جهاد سازندگي پيوست و در روستاي "تجرک "که در نزديکي روستايش بود, مشغول خدمت شد و در قسمت عمران اين نهاد فعاليت خود را آغاز نمود. او پس از مدتي به خدمت سربازي رفت و بعد از اتمام دوران سربازي در جهاد سازندگي دهستان" احد" در کميته عمران مشغول فعاليت شد .
 سال 1363 وارد پشتيباني مهندسي جنگ جهاد سازندگي همدان شد. ابتدا درقسمت تأسيسات و بخش جوشکاري مشغول خدمت شد و پس از مدتي مسئول واحد تدارکات شد. بعد از آن به خاطر داشتن استعداد سرشار به قسمت مهندسي رفت.
 هنگامي که  ستاد پشتيباني مهندسي جنگ جهاد سازندگي همدان به سرپل ذهاب انتقال يافت ,اوهم به مناطق جنگي رفت وبا شوق وعلاقه ي بيشترمشغول فعاليت شد.جعفر خواستان در آنجا عملکرد بسيار بالايي داشت به طوري که پس از مدتي به‌عنوان فرمانده محور معرفي شد.
مدتي بعد مأموريتي به او واگذار شد تا به همراه رزمندگان تحت فرمان خود در يکي از محورهاي کردستان اقدام به ايجاد تاسيسات و سازه هاي دفاعي نمايد.او در حين انجام اين ماموريت همراه با تعدادي از رزمندگان اسلام ,توسط ضدانقلاب به شهادت رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد






وصيت نامه
به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان
با درود برمنجي عالم بشريت, آقا امام زمان(عج) و با درود و سلام بر نايب برحقش امام امت . با درود و سلام به خانواده‌ معظم شهدا و اسرا و مفقودين و تمام ملت شهيد پرور ايران و به خصوص رزمندگان كفر ستيز جبهه‌هاي حق عليه باطل, آن شيران روز و زاهدان شب، آن ياوران با وفاي ابا عبدالله و پيشمرگان روح خدا.  اي ملت قهرمان پرور، مقاوم و استوار، راه شهيدان را ادامه دهيد و اين پير جماران و رهبر مستضعفين جهان را يار و ياور با شيد. به تمام مشكلات جنگ صبرتحمل داشته باشيد كه خداوند با صبر كنندگان است .
 بدانيد كه تمام آبرو و شرف ايران و اسلام در گرو همين جنگ تحميلي است. اگردر اين جنگ شكست بخوريم فاتحه اسلام خوانده است. بايد به شعارهايمان جامعه عمل بپوشانيم كه گفتيم :
«ما اهل كوفه نيستيم امام تنها بماند»
همه بايد قدر نعمتهاي جنگ را بدانيم چونكه اين جنگ هم يك نعمت است كه خداوند ما را به وسيله ي آن آزمايش مي کند. بدانيد كه خداوند در هر زمان قومي را براي ياري كردن دينش بر مي گزيند ,اگر آن قوم به پا نخيزند و از دين خدا حفاظت نكنند, خداوند قومي ديگري را مأمور مي‌كند ولي قوم اولي به هلاكت مي‌رسد. به همين خاطر شكر گذار خدا باشيد و از دين خدا پشتيباني كنيد كه خداوند وعده داده نصرت و پيروزي با اسلام است.
 شما اي خانواده‌هاي شهدا و مفقودين بدانيد كه دلبندان شما نمرده‌اند چنانكه خداوند مي‌فرماييد:
«تصور مكنيد آنهائي كه در راه خدا كشته مي‌شوند مرده‌اند, بلكه آنها زنده‌اند و نزد خداي خود روزي مي‌خورند.»
شما سرتان را بالا بگيريد در مقابل دشمنان اسلام . خون شهيدان شما نهال اسلام را پرورش داده است و آنها بر مولاي خويش سرور شهيدان, حسين بن علي(ع) رسيدند و خداوند به شما صبر و اجر عظيم عنايت فرمايد . خداوند مادران شهيدان را با زينب كبري(س) محشور فرمايد.
 اي پدر و مادرم سربلند و با وقار باشيد .وصيت مي‌كنم كه اگر براي من ختمي گرفتيد اول به نام شهيدان گمنام و اباعبدالله(ع) ختمي بگيريد , بعداً  براي من  و همه بايد بدانند كه  ما نه به خاطر بهشت مي‌جنگيم و نه ترس از جهنم ؛ما تكليف انجام مي‌‌دهيم كه از طرف امام امت به ما تكليف شده است تا ما انجام ‌دهيم . اگر بكشيم يا كشته شويم پيروزيم . در آخر توفيق خدمت گزاري همه را بر ملت شهيد پرور ايران از خداوند منان مسئلت مي‌‌نمايم و از همه كساني كه اين وصيت‌نامه را مي‌شنوند يا مي‌‌‌‌خوانند التماس دعا دارم. 
                                                                                                                                                                                                   جعفر امامي خواستان



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : امامي خواستان , جعفر ,
بازدید : 237
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

آذر ماه 1341 بود كه  حبيب الله لطيفي ,سرماي شهرستان اسدآباد را به گرمي تولد خود فرو شكست و ديده به جهان گشود. بسيار باهوش و فعال بود و در فراگيري مسائل مختلف از ذهني آماده برخوردار بود. 6 ساله بود كه داغ سنگين و جبران ناپذير از دست دادن مادرش او را سخت آزرده خاطر ساخت، اما با بهره گیری از اراده مصمم خود، مسير تعالي را با جديت ادامه داد.
دوران تحصیلات او در مقطع متوسطه همزمانه شده بودبا اوج مبارزات مردم ایران بر علیه حکومت پهلوی.حبیب الله که از مدتها قبل با افکار نورانی امام خمینی آشنا شده بود,از نوجوانی فعالیتهای زیادی در راه مبارزه با طاغوت ایران انجام می داد.
  سال دوم تحصيلاتش در دبيرستان همزمان بود با سال 1357 .در این سال سه اتفاق خیلی مهم در تاریخ ایران رخ داد,اول فرار مفتضحانه ی شاه در 26دیماه,دوم ورود امام خمینی در 12بهمن ماه ودرنهایت پیروزی انقلاب اسلامی در 22بهمن ماه و تغییر حکومت شاهنشاهی به جمهوری اسلامی. حبیب الله که توانسته بود در دوران دوران مبارزاتش اقدامات مؤثري بر ضد حکومت شاه انجام دهد و ضرباتي بر پيكره فاسد حكومت پهلوي وارد آورد,در این دوران حساس تمام زندگی اش شده بود مبارزه و حضوردر عرصه های حساس انقلاب اسلامی.
وقتی انقلاب به پیروزی رسید,او ضمن حضور درمیدان حفظ وتثبیت این حکومت الهی لحظه ای غفلت نکرد. سال 1359، پس از اینکه مدرک پایان تحصیلات دبیرستان را گرفت, به فرمان امام خمینی لبيك گفت و به‌عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد. در یک سال بعد در سال 1360  برای اجرای سنت پيامبر گرامي اسلام ، ازدواج کرد و تشكيل خانواده داد. حبیب الله با وجود مسئوليت خانواده و مشكلات زندگي، تمام سال‌هاي جنگ تحميلي را در جبهه گذراند و درعمليات‌ متعددي حضورعاشقانه داشت.
روزی که او به جبهه آمد مسئولیتی در رده های پایین را به عهده کرفت اما پس از مدتی کوتاه با اثبات توانایی خود ,فرماندهان را برآن داشت از وجودش در مسئولیتهای سطوح بالاتر استفاده کنند.
سال 1367,سال پایان دفاع مقدس مردم ایران در برابر ده ها کشور متخاصم  فرا رسیده بود.دشمنان که پس از سالها تلاش هنوز در پشت دروازه های مردانگی ایران زمینگیر شده بودند,آخرین تلاشهای خود را به کار گرفتند وبا تجهیز منافقین ,آنها را برای به اصطلاح تسخیر ایران روانه کشورمان کردند.
در آن دوران حبیب الله لطیفی رئیس ستادتیپ دوم لشکرانصارالحسین(ع)بود.ماموریت سازمانی او اقتضا می کرد کیلومترها پشت خط اول جبهه باشد اما وقتی موضوع حفظ تمامیت ارضی ایران مطرح باشد,همه ی ایران وایرانی اسلحه به دست می گیرند وبه دفاع بر می خیزند.
او به این گفته ی امام خمینی(ره)که فرموده بود:"حفظ جمهوری اسلامی ایران ,امروز از نماز واجب تر است."اعتقاد داشت.وقتی مشاهده کرد منافقین که دستشان به خون هزاران ایرانی آلوده است,قصد اشغال کشور را دارند,اسلحه بر داشت وبه مقابله با آنعا پرداخت.
عملیات مرصاد,عملیاتی بود که فرماندهان ورزمندگان ایران اسلامی در مقابل این وطن فروشان انجام دادند واجازه ندادند خاک پاک ایران به وجود کثیف آنهاآلوده شود.
حبیب الله لطیفی پس از  بعد از سال‌ها مجاهدت و پيكار در راه خدا سرانجام مورد قبول درگاه الهي واقع شد و دراین عمليات ، به‌دست منافقين سياه دل به مقام رفيع و جاودانه شهادت نائل شد.
منبع:پرونده شهید دربنیاد شهید وامور ایثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهید






وصیت نامه
بسم الله الرحمن ارحيم
الحمدالله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين
هر چه فكر كردم كه چه بنويسم فكرم به جائي نرسيد، آنچه را مي‌خواستم بنويسم يا به ذهنم خطور مي‌كرد كه بنويسم با اندكي تامل در مي‌يافتم كه ديگران نوشته‌اند و لذا ديگر اين حقير اگر مطلبي را بيان كنم تكرار و تذكر است كه به نفع مومنين است. (به فرموده قرآن كريم)
هر روز كه از عمرم مي‌گذشت حس مي‌كردم كه علاقه به دنيا بيشتر به پر و پاي من مي‌پيچد و يا شايد برعكس بود و من به دنيا چسبيده بودم. هر وقت در تنهايي به ياد خدا و آخرت مي‌افتادم و هر وقت كه خاطره دوستان شهيدم در سپاه و بسيج، (اعم از دوستان اسدآبادي و ساير شهرهايي كه در آنجا اگر خدا قبول كند خدمت مي‌كردم) به يادم مي‌آيد, آنچنان از خودم بدم مي‌آيد كه ديگر اين اواخر به خاطر اينكه آثار منفي روحي و رواني برايم به بار مي آورد, كمتر به مسائل فكر مي‌كردم اما همواره خود را از درون ناراحت، شرمنده و خجل مي‌يافتم. تصور اينكه تاكنون شاهد اين همه رشادتهاي برادراني كه از من سنشان خيلي كمتر بود و مردانه و شجاعانه به قلب دشمن مي‌زدند و من توفيق چنين عملي برايم پيش نمي‌آمد ,خيلي دشوار بود و همواره نيرويي دروني مرا مي‌آزرد، گويي نفس لوامه به تنگ آمده بود و دنياي دني را برايم دشوار كرده بود و اين بود كه همواره به فكر يك گمشده بودم. يكبار فكر كردم گمشده‌ام در حوزه علميه است اما هرچه خواستم به خودم بقبولانم كه بروم حوزه نتوانستم، بار ديگر فكر كردم در دانشگاه است، اما هر چه خواستم درس بخوانم و آماده شوم باز نتوانستم. در سپاه خود را مشغول فعاليت سخت مي‌كردم كه خود را قانع كنم، باز احساس دروني شديد من، مرا آزاد نمي‌گذاشت اما همين كه قصد رفتن به جبهه، علي الخصوص شركت در عمليات به سرم مي‌زد شوق عجيبي در وجودم احساس مي‌كردم و قدري احساس آرامش مي‌كردم. البته يكبار رفتم و شرمنده و نا موفق برگشتم. هروقت سر مزار شهدا مي‌رفتم خيلي احساس شرمندگي از چهره‌هاي شهدا می کردم,آنهابه من مي‌گفتند: چقدر اهل حرفي پس عملت كو، هر هفته مي‌آيي و ما را نظاره مي‌كني و مي‌روي و آخرش هم در قبرستان اموات دفن مي شوي و از ما فاصله مي‌گيري، هميشه اين تصور در ذهنم بود كه خدايا شهدا كه الان در جبهه حضور دارند و نظاره گر كار ما هستند آيا از من راضي هستند يا خير و خدايا من چگونه و با چه رويي در آن دنيا به  دوستان شهيدم بنگرم و از اين فكر خيلي مي‌ترسيدم . راهي به جز شهادت براي ريختن اين ترس وجود نداشت. آنقدر احساس خجالت و شرمندگي مي‌كردم كه علي‌رغم ميل شخصي نمي‌توانستم بيشتر سراغ مجروحين و معلولين بروم و اين اجازه را به خودم بدهم كه بعد از هفت سال انقلاب و جنگ با كمال پرويي به اسم پاسدار انقلاب اسلامي بروم بنشينم جلوي چشم بسيجي و حزب الهي، معلول يا مجروح، لذا به خاطر اين احساس كمتر خدمت اين عزيزان مي‌رسيدم و اميدوارم مرا حلال كنند .
اما اينجانب از تمام دوستان و آشنايان كه حقي برگردنم دارند تقاضا دارم كه قبلاً مرا حلال نمائيد و به بزرگواري خودشان ببخشند، اگر بر اثر احساسات و ناراحتي عملي كردم كه موجبات ناراحتي اقوام و يا دوستان را فراهم شده اميدوارم كه به بزرگواري خود مرا ببخشيد و اينجانب هم از خداوند منان طلب عفو و بخشش مي‌نمايم و اميدوارم كه خداوند به همگي مسلمين و مومنين در خدمت به اسلام و قرآن توفيق عنايت فرمايد.
 اما چند كلامي با خانواده محترمم:
اميدوارم كه اينجانب را به خاطر قصوري كه در حق شما روا داشته‌ام ببخشيد و خداوند انشاء الله در آخرت به خاطر صبر و استقامت شما، به شما اجر عظيم عنايت فرمايد. اميدوارم آقا سجاد را آن طوري كه خدا مي‌خواهد به ياري و خواست خداوند، بزرگ كنيد. دنيا چه خوب و چه بد مي‌گذرد و سختي دنيا راحتي عقبي را در پي دارد و لذت دنيا سختي آخرت را.
دنيا جهنم است براي مومنين و بهشت كافرين است. لذا بايد به خاطر ايمان به خدا با سختي پيكار كني. بايد روحيه‌اي چون زينب كبري(س) داشته باشي و بايد تعهدي چون اهل بيت ابا عبدالله(ع) داشته باشي تا رستگار شوي , بهشت را به بها دهند نه به بهانه و ما بايد الگو باشيم، قصد ما توفق و برتري جويي نبود, قصد ما شكست صدام نبوده، مقصد ما فقط رسيدن به فيض عظماي شهادت نبود, بلكه انشاءالله قصد ما اداي تكليف شرعي و الهي خدا بود و شوق به لقاي او و بس و هر چه از خدا آمد خوش آمد. ما نسبت به تكليف، وظيفه ی عمل داريم و اگر چنين كرديم هم در دنيا و هم در آخرت پيروزيم، اميدوارم كه فقط در هنگام شهادت خيلي مخلص براي خدا باشم، شايد خداوند گناهانم را عفو نمايد اميدوارم كه خدا اين حقير سر پا تقصير را در زمره شهدا قرار دهد، تا همانطور كه علماي دين مي‌گويند, موفق به ديدار خداوند(جل جلاله)، رسول خدا(ص)، علي مرتضي(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن مجتبي(ع)، امام حسين(ع) بشوم و اين برايم از هر بهشتي بالاتر است.
در خاتمه سلام مرا به امام عزيز و بزرگوار كه مهر آن نور پاك در قلبم همواره منور بود، برسانيد. دوست داشتم كه دست و پاي امام را ببوسم و ثوابي ببرم، كه توفيق نداشتم اما برادراني كه مي‌دانند سلام مرا به امام برسانند و از جانب من دستش را به خاطر پيامبر خدا و به خاطر خدا ببوسند، تقاضا دارم كه اين كار را بنمايند و من از امام بزرگوار بسيار تشكر مي‌كنم كه در هدايتم كه جزئي از امت اسلام بودم, نقش عمده و سازنده‌اي داشتند.
خداوند انشاء الله به امام امت عمري به درازاي آفتاب عنايت فرمايد و ياران با وفاي امام را كه در غم و شادي با امام بزرگوار شريك بوده‌اند را نيز در پناه خودش حفظ كند. (البته حق حقيقي مطلب آن بود كه در ابتدا اين مطالب را مي‌نوشتم و خدا از من درگذرد). در خاتمه سلام مرا به خانواده‌هاي محترم شهدا برسانيد و ورود خانواده خودم را به جمع اين عزيزان تبريك عرض مي‌نمايم و اميدوارم كه خداوند به همگي ما لياقت حفاظت از دستاوردهاي انقلاب و خون شهيدان را عنايت كرده و به ابعاد معنوي شهدا بيش از پيش توجه نمائيم. والسلام علي عباد الله الصالحين.   حبيب الله  لطيفي



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : لطيفي , حبيب الله ,
بازدید : 169
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

سال1340 درشهر ملاير به دنيا آمد. کودکي‌اش در محيطي آکنده از معنويت سپري شد. در سال 1346 براي تحصيل قدم در دبستان نهاد و اين مرحله را از آغاز تا پايان با هوش و ذکاوتي که داشت به‌خوبي پشت سرگذاشت. حسن از کودکي علاقه‌اي زيادي به سالار شهيدان حضرت امام حسين (ع) داشت و در جلسات عزاداري مولايش با شور و شوق شرکت مي‌کرد. در سال 1354 با تمام دوره راهنمايي وارد دبيرستان شد و اين هنگامي بود که ذهن فعال او اوضاع سياسي و اجتماعي جامعه را به‌خوبي درک مي‌کرد.
اوبا مطالعات و شناختي که از اوضاع جاري کشور داشت,به مبارزين با طاغوت پيوست ودرراه پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني فعالانه شرکت کرد.دراين راه او چند بار به‌دست عوامل ساواک شاه خائن دستگير ومورد شکنجه وضرب و شتم قرار گرفت. شکنجه ها وسختي هاي دوران بازداشت ومبارزه نه تنها خللي در اراده حسن ايجاد نکرد,بلکه اورا بيش از پيش مصمم ساخت در راه امام خميني وآرمانهاي الهي اش جانفشاني کند.
وقتي انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد وامام خميني به ايران آمد, حسن شتابان خود را به قم رساند تا به ديدارمولا ومقتدايش خميني کبير بشتابد.او با عشقي عجيب به ديدار حبيب خود رفت و به خاطر مستي اين ديدار,عقل وهوش از دست داد,به گونه اي که در يکي از خيابانهاي قم با خودرويي برخورد کرد اما در کمال تعجب ديگران, صدمه‌اي به او نرسيد.
تازه داشت شيريني پيروزي انقلاب و ديدار امام را درکامش حس مي کرد که مزدوران ضد انقلاب در کردستان آتش به‌پا کردند و با حمله به مردم بي دفاع اين ديار, آنجا را محلي براي توطئه هاي خود برعليه انقلاب اسلامي مردم ايران قرار دادند. با پيش آمدن اين شرايط حسن در آنجا حضور يافت و تا شروع جنگ تحميلي درآن‌جا مشغول مبارزه با نوکران استکبار جهاني شد. با زبانه کشيدن شعله هاي جنگ ارتش عراق ومزدوراني از کشورهاي عربي به نمايندگي از استکبار جهاني ,به جبهه شتافت تا صفحه‌اي ديگر از دفتر مبارزات خود را ورق زند.
در فروردين ماه سال 1360براي مراسم ازدواج به شهر آمد وخيلي زود به جبهه برگشت و ماهها در آنجا ماند. مدتي بعد براي انجام اعمال نوراني حج عازم عربستان شد وبعد از بازگشت از اين سفر,دوباره راهي جبهه شد. هيچ چيزي نمي توانست او را از جبهه وجنگ جدا کند.در بازگشت از جبهه انگار چيزي را گم کرده بود هميشه قبل از اينکه از روزهاي مرخصي اش به طور کامل استفاده کند ,به جبهه بازمي گشت.
يکي از روزهاي سال 1361 حسن به اتفاق چند نفر از فرماندهان براي شناسايي منطقه سومار به مواضع دشمن رفته بودند که با برخورد به کمين دشمن و درگيري، دوتن از همرزمان او, محمد آل پور حجازي و حسين جعفري به شهادت مي‌رسندو رضا مستجيري نيزبه اسارت دشمن در مي‌آيد .
حسن به‌شدت مجروح مي‌شود , عراقي‌ها تصورمي کنند او شهيد شده و رهايش مي‌کنند. او بعد از يکي دو روز توسط نيروهاي خودي به عقب منتقل مي شود و با تلاش پزشکان بهبود مي يابد.
اودر طول حضور تاثير گزارش در جبهه ها جراحات بسياري را در بدن داشت،به گونه اي که از هر جبهه يا عمليات مجروحيتي در بدنش بود. اما خودش مي گفت:زخم ماندن در قفس اين دنيا و دوري از شهدا,بيشتر از همه ي زخمها درد دارد.
سرانجام پس از سال‌ ها مبارزه با طاغوت وضد انقلاب ,و حضور در جبهه‌ها و ايثار و فداکاري‌هاي بي‌شمار,اول تيرماه 1367در جبهه ي ماووت ,26روز قبل از پايان دوران دفاع مقدس,دوراني که رهبر معظم انقلاب اسلامي از آن به عنوان "اوج افتخارات مردم ايران ياد مي کند." به‌ديدار معبود شتافت.
درصبحگاه اولين روز از تير ماه 1367 در قله ي گرداش بعد از به‌جا آوردن نماز صبح، خمپاره‌اي در نزديکي سنگرحاج حسن مي‌خورد و ترکشي از آن به پشت سر او اصابت مي‌کند .حسن در حاليکه دستانش را باز کرده بود, مي‌گويد نگاه کنيد چه نسيم ملايمي مي‌وزد، و لبخند زنان به شهادت مي رسد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد






وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
و لا تَحسبنَّ الذينَ قُتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يُِرزقون قرآن کريم
يا نفس من بعد الحسين(ع) موني فبعده لا كنت ان تكوني
اي نفس زندگي بعد از حسين(ع) ننگت باد ,مرگت باد. حضرت عباس(ع)
با شهادت بر يگانگي خداوند متعال و نبوت حضرت محمد (ص) وحقانيت خلافت و امامت 12 امام معصوم(ع)و ولايت فقيه وصيت نامه خود را آغاز مي‌كنم.
با درود به رهبر كبير انقلاب و خانوادهاي شهدا و با درود به شهدانهضت جهاني اسلام از هابيل تا كربلاي خوزستان.
هم اكنون كه قلم در دست گرفته‌ام و مي‌خواهم كلماتي را به عنوان وصيت بر روي كاغذ بنويسم، دستم مي‌لرزد چون مي‌دانم كه من لياقت شهادت را ندارم و نمي‌دانم چرا.
من از قافله عقب مانده‌ام و علت هم اين است كه من هنوز ساخته نشده‌ام، ولي خدايا تو خود مي داني كه چقدر من با خودم صحبت مي‌كنم و خود را دلداري مي‌دهم و مي‌گويم خداوند كريم و رحيم است و حتماً شهادت را نصيب من مي‌كند، خدايا دوستان همه رفتند, رفقا همه رفتند, ديگر از دوستانم باقي نمانده، عابديني‌ها، سلطاني‌ها، اسلامجو، تركاشوندها، حاتمي، فراهاني، كليه عزيزان رفتند و من خجالت مي‌كشم از منطقه سالم برگردم، خدايا تو خود مي‌داني كه من اين راه را آگاهانه انتخاب كرده‌ام و كوركورانه نيست و مي‌دانم كه به راهي كه همان لقاي تو است, مي‌روم.
خدايا تو خودت كمك كن، الهي من با تمام وجود ادراكت مي‌كنم و اين سخن زيبايت را خوب درك مي‌كنم كه «يُحبُّوه و يُحبُّونَه»، خدايا تو خود مي‌داني كه اين بنده حقير به تو عشق مي‌ورزد و هميشه به ياد تو بوده و هستم، زيرا اميد من و تكيه گاه من توئي و غير از تو كس ديگري ندارم .
خدايا اي كاش من هفتاد بار زنده مي‌شدم و دوباره در سنگر تكه تكه مي‌شدم، مگر نه اينكه هميشه در زيارت وارث مي‌خوانيم كه: «يا لَيتَنا كُنـّا مَعكم فأفوزَ فوزاً عظيماً»
حالا آماده‌ام ,خدايا مي‌خواهم به فوز عظيم شهادت برسم، كمكم كن اي مولاي من.

وصيت به امت شهيد پرور:
عزيزان هم اكنون كه اين جنايت كاران در منطقه, كاري نمي‌تواند بكنند ,به شهرها حمله مي كنند و كودكان و پير زنان وپيرمردان را به خاك و خون مي كشند، ولي اي استوار مردان دست از انقلاب بر نداريد كه ديگر كار صدام به ياري خدا تمام است.
عزيزان قدر امام را مي‌دانيد , بهتر بدانيد، نكند كاري كنيد نفريني كه حضرت علي(ع) به امت خود كرد، امام هم به شما بكند، عزيزان خوب دقت كنيد يكسري ياران امام را از ما گرفتند ولي شما قدر امام را بدانيد، چون حضرت علي(ع)درجواب بي مهري هاي يارانش, به خدا گفت كه خدايا نعمت حاکم صالح را از اين امت بگير و خدا هم نعمت را گرفت و ذلت را براي آنها جايگزين كرد.
پس مواظب باشيد اي عزيزان روز قيامت هم دركارهست، اي كساني كه چوب لاي چرخ انقلاب مي‌گذاريد و پشت پا به اهل بيت امام حسين(ع) مي‌زنيد و اهل بيت را رها كرده‌ايد. واي به حالمان, اگر نامه اعمالمان را به دست چپ بدهند، راستي اگر بدهند چه كنيم؟
مواظب باشيد جبهه‌ها را خالي نگذاريد که دشمن اگر قدرت بگيرد ,جنبنده‌اي در روي زمين ايران آسايش نخواهد داشت، به جبهه‌ها برويد و هرچه زودتر اين جاني را نابود كنيد كه در روز قيامت شرمنده اهل بيت (ع)و شهدا نباشيد.
پدر و مادر و همسر و خواهران و برادرم، مرا حلال كنيد و از اقوام و مردم برايم حلالي بطلبيد و خوشحالي كنيد كه در راه خدا قرباني داده‌ايد و روز قيامت در پيش امام حسين (ع) و حضرت زهرا(س) رو سفيد خواهيد بود.
عزيزان همه شما را خيلي دوست دارم ولي اين را بدانيد كه خدا و اسلام را خيلي بيشتر از شما دوست دارم و بايد به نداي حسين زمان لبيك گفت.
تقاضا دارم اگر از من جنازه‌اي برنگشت خيلي عادي مراسم انجام شود، گر چه با توجه به اين برنامه‌ها راضي نيستم كسي برايش اتفاقي بيفتد و مراسم مانند بقيه شهدا باشد و در مجلس من از مصيبت‌هاي حضرت زهرا(س) و حضرت زينب (س) بخوانيد.
والسلام حسن تاجوک



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : تاجوک , حسن ,
بازدید : 150
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

فرمانده عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي همدان
اول خرداد1327 همزمان با ولادت سالار شهيدان حسين بن علي (ع) در همدان به آمد. به‌دليل علاقه زيادي که به قرآن و عترت رسول الله (ص) داشت از کودکي گرايش شديدي به جلسات مذهبي ومراسمي که به ياد ونام ائمه اطهار(ع)برگزار مي شد ,داشت.
با سپري کردن دوران تحصيلات تا مقطع دبيرستان واخذ ديپلم از مدرسه امير کبير همدان به استخدام نيروي هوايي ارتش درآمد.
آشنايي او با قرآن واهل بيت پيامبر بزرگ اسلام از يک طرف ومشاهده فساد حاکم بر حکومت پهلوي وجامعه ,وظلم و ستمي که از سوي حکومت طاغوت به مردم مي شد ازسوي ديگر ,باعث شد او درون ارتش مبادرت به تشکيل هسته‌هاي تبليغات اسلامي  نمايد. اين کار با توجه به جو حاکم بر جامعه و ارتش آن زمان ,در ديد مردم عادي برابر با خودکشي بود.
جلسات مخفيانه‌اي که تشکيل مي‌داد راهي بود براي آگاهي دادن به همکاران ومردم نسبت به مسائل واتفاقاتي که در جريان بود وتبعات جبران ناپذير کارهاي خلاف شرع حکومت شاهنشاهي.
فعاليتهاي حسين در پايگاه هوايي همدان نتيجه داد و موجب ايجاد جو فکري و انقلابي بين کارکنان اين پايگاه شد .فعاليتهاي حسين در اين پايگاه تا آنجا پيشرفت که کارکنان آن بر عليه حکومت شاه خائن دست به اعتصاب غذا زدند.
 با وجود شبکه اطلاعاتي خيلي قوي ساواک و ارتش که زير نظر مستشاران آمريکايي و اسرائيلي اداره مي شدند , عامل اصلي اين اتفاق مهم وپخش اطلاعيه‌ها و اقدامات انقلابي در پايگاه هوايي همدان که کسي جز حسين نبود، شناسايي نشد.
او در مبارزات انقلاب تلاشهاي زيادي کرد که در صورت آشکارشدن هريک از کارهايش براي حکومت شاه ,حکم اعدام را براي او حتمي بود.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ,همزمان که در پايگاه سوم شکاري همدان مشغول خدمت بود، به فرماندهي عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي همدان نيز منصوب شد.
 او براي انجام هر مأموريت خطرناک پيش‌قدم مي شد و بارها و بارها تا يک قدمي شهادت رفت اما تقدير الهي بر زنده ماندنش بود.
با پيروزي انقلاب اسلامي توطئه ها براي به شکست کشاندن آن شروع شد.ترور,بمب گذاري,خرابکاري, ايجاد جنگ داخلي پنج استان کشور و...از کارهايي بود که دشمنان داخلي مردم ايران ,مانند منافقين وگروهکهاي ديگر انجام مي دادند.
باآغاز اختشاش ونا آرامي در کردستان که توسط گروهکهاي وابسته به دشمنان مردم  ايران صورت گرفت,او به آنجا رفت تا در مقابل آنها ايستادگي کند واز دستاوردهاي انقلاب اسلامي و مردم کردستان پاسداري نمايد.
حسين در مدت حضورش در کردستان با طراحي و اجراي عمليات نظامي ضربات خرد کننده اي به عوامل بيگانه در اين منطقه وارد کرد.
 تقوا و شجاعت و صدها خصلت بزرگ ديگر,از او فرماندهي بزرگ وجنگجويي شجاع ساخته بود که فقط در افسانه ها مي توان نمونه ي آن را ديد.
 سر انجام در هفدهم ارديبهشت 1359 در منطقه سلمان‌آباد کردستان در حال انجام ماموريت وتعقيب ضد انقلاب ,بر اثر گلوله دشمن تکبير گويان به شهادت رسيد.
حسين از شهادتش در اين عمليات آگاهي داشت ,او وصيت نامه اش را لحظاتي قبل از عمليات نوشت. 
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد






وصيتنامه
به نام خدا
ساعت 2 بعد از ظهر 17/2/1359 حركت به‌سوي شهادت.
اي آنانيكه بعد از ما در اين دنياي مادي مانده‌ايد، اسلام را تنها نگذاريد و به نداي حسين (ع) آموزگار شهادت كه همانا : هل من ناصر ينصروني است, پاسخ دهيد. اينقدر بهانه گير و حراف بي عمل نباشيد. امامتان را تنها نگذاريد. برادران سپاه را ايماني است بس بسيار، اگر اشتباهي گردد از بي ايماني نيست بلكه از كمي تجربه است. آنان بهترين جوانان اين مملكت هستند، آنان عزم كرده‌اند انقلاب اسلامي را حافظ و نگهبان باشند. من آگاهانه شهادت را برگزيدم و مرا هيچگاه به اجبار به اين مأموريت نفرستادند. پس از من جامه سياه نپوشيد و در سوگ من اشك نريزيد. كه قطرات اشك شما دشمن را خوشحال مي‌نمايد. به‌جاي اشك ريختن مشتهاي گره كرده خود را به دشمن قرآن نشان دهيد. تشييع جنازه و مجلس ختم را ساده برگزار كنيد و هميشه به ياد محرومان باشيد. از تشكيل مجالس پر خرج بپرهيزيد. قرآن را با تعمق و تفكر بخوانيد و به آن عمل كنيد. فرزندانم را علي گونه ,يعني متقي ,صالح وپيرو خط امام كه همان راه خونين حسين است تربيت كنيد .در اين صورت هميشه در نظرتان باشد در دنيا دو جبهه وجود دارد يكي حق و ديگري باطل, ما كه مسلمانيم چرا در جبهه حق كشته نشويم .در سراي آخرت شما را شفاعت خواهيم كرد .خداي محمد (ص) يار و ياورتان باد. و بدانيد كه پيروزي نهايي از آن ماست. اسلام را تنها نگذاريد وجهاد در تمام سطوح حركت اسلامي از خويشتن خود تا آنسوي دنيا. پاسداران را صداقتي است بس بسيار اگر اشتباهي كردند از بي ايماني نيست از كمي تجربه است.
ساعت حركت 2 مورخه 17/2/1359 سمت شهادت.
و يقين دارم كه پدر و مادرم و زن و فرزندم بداند من از آنها راضي ام، اگر در مسير الله باشند. و خدا از آنها راضي خواهد بود. براي من گريه نكنيد، فقط آمرزش طلب نماييد و 5 سال روزه و نماز بگيريد.
التماس دعا از تمام برادران   حسين شاه حسيني دستجردي



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : شاه حسيني , حسين ,
بازدید : 270
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

يکي از روزهاي سال 1340 بر صفحه تقويم نشسته بود و خانواده حسين مشتاقانه منتظر ميلاد او بودند. قدوم مبارکش محفل گرم و صميمي خانواده متدين و مذهبي اش را روشن کرد.
از کودکي محبت رسول الله(ص)وآل طاهرينش با او عجين شد.حسن با اين دلبستگي سال‌هاي کودکي و نوجواني‌ را پشت سر گذاشت.عاشق حضور درمجالس و مراسم تلاوت قرآن ذکرکرامات نبي مکرم اسلام وخاندان مطهرش بود. حضور در اين جلسات وآشنايي با مردان خدايي ,باعث شد او از حکومت پهلوي وکارهاي ضد ديني آن متنفر شود.
تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت پشت سرگذاشته و وارد مقطع متوسطه شد. اين دوران همزمان با خيزش همگاني واعتراضات همه جانبه ي مردم ايران بر عليه حکومت خود کامه ي پهلوي بود.
او در اين موقعيت به جمع آزادي‌خواهان پيوست وبا حمايت از امام خميني به مبارزه با طاغوت بر خواست.
حسين در سالهاي خفقان واستبداد ستم شاهي فعاليتهاي زيادي براي به پيروزي رساندن انقلاب انجام داد.تعقيب هاي ماموران نظامي واطلاعاتي شاه,وجود شکنجه هاي وحشت آور وهمه ي سختيهاي اين دوران کمترين خللي در اراده ي او در مبارزه تا پيروزي ,ايجاد نکرد.
باتلاشهاي فراوان مردم ايران وبا شهادت هزاران نفر از مبارزان در زندانهاي مخوف شاه,انقلاب اسلامي در22بهمن ماه 1357به پيروزي رسيد.بعد از پيروزي انقلاب اسلامي حسين به نهاد مقدس و مردمي سپاه پيوست و در کنار آن به ورزش‌هاي مورد علاقه خود از جمله کشتي نيز ادامه داد.
با پيروزي انقلاب اسلامي توطئه هاي دشمنان خارجي وداخلي شروع شد تا به باور باطل خود,انقلاب مردم ايران را به شکست بکشانند.
جنگ تحميلي که با ائتلافي از دهها کشور برعليه مردم ايران در 29شهريور1359آغاز شد ,يکي از اين توطئه ها بود.وقتي جنگ آغاز شد، حسين با بي قراري زياد در اولين روزهاي سخت تهاجم همه جانبه ي دشمنان ,عازم جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل شد.
هنوز مدتي از حضورحسين در جبهه ها نمي گذشت که فرماندهان به ارزش وجودي او پي بردند.شجاعت وقدرت فرماندهي او باعث شد تا در سطوح مختلف فرماندهي از او استفاده شود.حسين نيز اين مسئوليتها را فرصت خوبي براي اداي دين به اسلام ناب محمدي مي ديد.
جنگ به ششمين سال خود رسيده بود ودراين دوران حسين خادم پر فرماندهي واحد اطلاعات وعمليات لشکر32انصارالحسين (ع) را به عهده داشت ,واحدي که به قول فرماندهان ,نبض جنگ را در اختيار دارد.
اودر روز دهم شهريور ماه سال1365در جبهه ي پيرانشر مشغول شناسايي و بررسي مواضع وجبهه ي دشمن بود با اصابت ترکش خمپاره ي دشمن به شهادت رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد






وصيت‌نامه
حسين خادم پر
بسم الله الرحمن الرحيم
به نام ا... پاسدار خون شهيدان از صدر اسلام تا كربلاى ايران و با درود بيكران به رهبر كبير انقلاب اسلامى و درود به ياران با وفاى امام و با سلام به شهداى اسلام از بدر تا حنين و از كربلا تا كربلاى غرب و جنوب و سلام به تمام سربازان و رزمندگان اسلام در جبهه هاى حق عليه باطل .
چرا وصيت نامه مينويسم ، زندگى و ارزش زندگى و حرف من با شما وصيت نامه اى كه من اكنون ترسيم مى كنم ,شايد به صورت يك نامه گله آميز بيش نباشد, چرا؟ چون من از دنيا چيزى ندارم و نه مايل هستم كه داشته باشم . اين نه بدان منظور است كه من از زندگى سير شده ام بلكه همه اين مطلب را مي دانيد كه در درون وذات تمامى افراد حب دنيا و لذت بردن از دنيا وجود دارد و در مجموع زندگى را همه دوست دارند و من نيز مستثنى نيستم . من هم دوست دارم كه از زندگانى لذت ببرم .
ولى شما را مخاطب سوال قرار مي دهم ,با وجود شهادت عزيزانى چون شهيد بهشتى و شهداي محراب و عزيزانى كه خود شما با آنها نزديك و مرتبط بوده ايد, مانند حسين ها و حميدها ,چگونه مى توانيم از پا بنشينيم ؟ و مثل اين عزيزان در راه آنها نباشيم ؟ و تا هنگامى كه دشمنان راه اين عزيزان هنوز پا بر جايند, چگونه مى توانيم سكوت كنيم و بيگانه از خون اين همه شهيد از لذايذ دنيوى بهره مند شويم ، و در عمل و جهاد و حركت تن به خوارى دهيم ولى در شعار بگوييم ( هيهات مناالذاله ) ما زير بار ستم نمى رويم .
بارها از برادرانى كه در جبهه هاى كردستان بوده اند شنيده ايم كه چه جناياتى را اين اشرار آمريكايى ,به نام كومله و دمكرات مرتكب شده و مى شوند و چگونه چشم عزيزانى كه به دور از پدر ومادر و فرزندان و اقوام خود در جبهه هاى كردستان به حراست از انقلاب اسلامى پرداختند را بيرحمانه از حدقه در مى آورند و چگونه قلب اين عزيزان را از سينه هايشان بيرون مى كشند و چگونه آنها را مثله كرده وپوست صورتشان را كنده ، دستايشان را قطع نموده و بدنشان را سوراخ سوراخ مى كنند. آيا با ديدن اين مطالب و با در نظرگرفتن اين مهم كه شهدا زنده اند و شاهد بر اعمال ما هستند مى شود راحت زندگى كرد و راحت به لذايذ زندگانى رسيد .
پروردگارا تو خود شاهدى كه هر چه بر روى صفحه كاغذ مياورم وآنچه كه در خونم ميگذرد از اعماق وجودم مى جوشد و بيرون ميايد .
به خودت سوگند كه من عاجزو ناتوانم از اينكه شكر نعمتهايت را به جا آورم, تو خود به من توفيق عبادت دادى در صورتى كه لياقتش را نداشتم . به من توفيق عطا فرمودى كه به عنوان يك پاسدار اسلام و يك پاسدار قرآن واقع گردم در صورتى كه من لايقش نبودم . به خودت سوگند اگر امر خودت نبود يك قدم در راهت بر نمى داشتم و عبادت نمى كردم و به عنوان يك پاسدار اسلام واقع نمى شدم ؛چرا كه من بنده گنه كار و روسياه چگونه مى توانستم در راهى حركت كنم و در مقابل كسى عبادت كنم و پاسدارى از فرامين كسى را انجام دهم كه خود او تمامى گناهان و اعمال مرا مشاهده كرده و چگونه مى توانستم به خود جرات دهم كه در مقابلش سر فرود آورم, آنهم سرى كه اصلا وجود نداشت و با گناهان بى شمار از بين رفته بود .
اى معبودا ، اى الله ، اى معشوقم, اگر امرت نبود حتى يك ركعت نماز به جاى نمى آوردم چرا كه تو بزرگتر از آن هستى كه من با تو سخن بگويم و بزرگتر از آنى كه من در مقابلت سجده كنم . بارها اين فكر را در انديشه داشتم كه اصلا از ايران و از جمهورى اسلامى ايران و كشور اسلام بيرون روم ,چرا كه من لياقت اين راندارم در كشورى كه اسلام بر آن حكم فرماست و رهبريت آن را فقيهى همچون آيت الله العظمى امام خمينى به عهده دارد و صاحب اصلى آن امام زمان (عج ) مى باشد ,زندگى كنم .
پس اى الله به من توفيق بده بتوانم امر تو را اطاعت كنم و قدمهايم را استوار گردان كه بتوانم اين راه را بپيمايم .
خدايا بر من مپسند كه عمرى را سپرى كنم و شاهد اين باشم كه گلهائى چون بهشتى ها شهداى محراب ، رجائى ها ، با هنرها ، حسين ها و حميدها پرپر شوند و من بنشينم و نظاره گر باشم كه عزيزانم اينچنين از ميانمان بروند .
خدايا توفيق جهاد در راهت را نصيبم گردان و گرچه لياقتش را ندارم آرزوى شهادت را كه در قلبم و روحم جا پيدا كرده و تنها خواسته من از توست بر آورده كن .
شايد واژه شهادت را نشناخته ام كه اينچنين گستاخانه طلب آنرا مى كنم و ليكن مى خواهم در راه تو بدنم قطعه قطعه شود, تمامى اجزاي بدنم را تكه تكه و پيكرم را جدا از هم و قطعات جدا شده از بدنم را سوخته در راه تو ببينم, گر چه مرا شهيد نخوانى كه من لياقت شهيد شدن و نام شهيد به خود گرفتن را ندارم, آرزو دارم كه بد نم در زير طوفان تيرها و خمپاره هاى دشمن قرار گيرد ,بسوزد, تكه تكه شود و گر نه توان ندارم كه فردا جوابگو ى على اكبر حسين (ع ) باشم ,توان ندارم جوابگوى حسين (ع ) باشم, توان ندارم جوابگوى شهداى كربلاى ايران باشم چه رسد جوابگويى در مقابل تو اى معبود و اى الله؛ پس توفيق مردن و كشته شدن در راهت را نصيبم گردان و مرا نا اميد نكن .
اى الله به من توفيق عنايت كن كه در اين نيت و در اين حالت باقى بمانم و قلب و روح و دست و پا و تمام جوارحم در رفتن راه تو هماهنگ باشند .
به من توفيق عنايت فرما اگر پاهايم حركت كرد و اگر چشمهايم ديد و اگر گوشهايم شنيد و اگر زبانم به سخن آمد و اگر دستهايم به حركت درآمد, اين حركت و اين ديدن و اين شنيدن و اين سخن گفتن براى تو باشد و اين اعمال از اعماق وجودم گرفته باشد و از اعماق وجود متوجه تو باشم و قلبم يك لحظه از ياد تو غافل نشود .
سخنى با روحانيت:
در نهج البلاغه از زبان حضرت على (ع ) در مدح اصحاب مي شنويم كه بعد از جنگ جمل ايشان سخنانى ايراد مي فرمايند :
انتم الانصار على الحق ، و الا خوان فى الذين ، و الجنن يوم الباس ، والبطانه دون الناس بكم اضرب المدبر ، وارجو طاعه المقبل ،فاعينونى بمنا صحه خليه من الغش ، سليمه من الريب ، فوالله انى لاولى الناس .
شما حق را ياوران ، و در در روز جنگ چون سپر محافظ دور كننده ضربت‏ها و خواص اصحاب ديگر و ياران من هستيد, با كمك شما پشت كنندگان به حق را مى‏كوبم و به راه مى‏آورم وفرمانبر دارى پذيرنده گان دين را اميدوارم. پس مرا با خير خواهى خاالصانه و سالم از هر گونه شك و ترديد يارى كنيد به خدا سوگند من به مردم از خودشان سزاوارترم.
شما هر روز شاهد هستيد كه چگونه ياران امام با عشق به الله با دشمنان اسلام مى جنگند و هر روز حماسه مى آفرينند و ما پيكر مطهرشان را تشيع مى كنيم و مى بينيم كه ياران امام, اين بسيجيان جان بر كف چگونه يك يك از گلستان انقلاب جدا مى شوند و به لقاء حق مى پيوندند . مطلب قابل گفتن اين است كه اينان خود را تسليم حق نموده اند, تسليم امام نموده اند و هر فرمانى كه از طريق فرمانده شان صادر گردد آن را از امام مى دانند و بدان عمل مى كنند. همين نيروها در پشت جبهه نيز احتياج به فرمانده و راهنما دارند كه بتواند آنها را هر چه بيشتر با مفاهيم اسلام آشنا سازد . وظيفه شما عزيزان روحانى است كه به عنوان طبيب در جامعه آنها را راهنما باشيد وآنها را از خود بدانيد. اگر چه علم ندارند وليكن عمل دارند, اگر چه بى سوادند وليكن اخلاص دارند و اين بسيج را شما بايد حركت بدهيد شما بايد ارشاد كنيد. اينجاست كه به بعضى از شما عزيزان مى گويم كه :
چرا بى تفاوت به بسيج مى نگريد, شماها كه حتى در مراسم رسمى (رژه ها و سمينارها ) بعد از دعوت هم از آمدن خودداري مي كنيد, شما كه بايد اين بسيج را تقويت كنيد وليكن در بعضى اوقات كوتاهى مى كنيد, آيا مى توانيد جواب رسول خدا را بدهيد ؟ آيا مى توانيد جواب على (ع ) را بدهيد ؟ آيا مى توانيد در صورت اطلاع پيدا كردن امام از اين موضوعات ,جواب حسين زمان خمينى كبير را بدهيد؟ آيا اين همه گذشتها واين همه فداكاريها و ايثارها را نمى بينيد يا فراموش كرده ايد ؟
والله قسم ,به خون پاك شهدا قسم من افرادى از بچه هاى سپاه و بسيج را مى شناسم كه شايد بيش از دو يا سه سال است كه حتى يك شب هم در خانه خودشان نخوابيده اند, شب وروز براى رضاى خدا در خدمت مردم و شما هستند. افرادى را مى شناسم كه در طول مدت خدمت خود در سپاه و بسيج تمامى حقوق دريافتى خود را على وار صرف انقلاب و كمك به مردم مى كنند آيا اگر اينان را ارشاد نكنيد و اين بندگان مخلص خداوند به گمراهى كشيده شوند, مى توانيد جواب حضرت ابا عبدالله الحسين (ع ) فاطمه زهرا (س ) وجد گراميشان حضرت رسول (ص ) را بدهيد . به خدا سوگند كه اگر كوتاهى كنيد نمى توانيد جوابگو باشيد. در مراكز بسيج و سپاه حضور فعال داشته باشيد, ارشاد كنيد ,ضعفها را از بين ببريد, اينان را از خود و خود را از اسلام بدانيد. البته همه ما مى دانيم كه پيروزى انقلاب اسلامى ما با رهبريت عزيزان روحانى و در راس آنها امام عزيز بود و در اکثر نقاط روحانيون زحمت كشى داريم كه بسيج وسپاه را در يافته اند و به ارشاد مشغولند. از ائمه جمعه گرفته تا ائمه جماعات در سراسر كشور ليكن سخن من با آن تعداد اندكى است كه مقدارى از اين امرحساس غافلند . عرض مى كنم عزيزان روحانى ما فرزندان انقلاب كه به عنوان بسيجى و سپاهى و جهادى مشغول خدمت شده ايم, احتياج زيادى به ارشاد داريم .
همه ويا اكثر برادران خالصانه جلو آمدند و بايد توسط شما ارشاد شوند وشما بايد راه را براى اينان هموار كنيد .انشاءالله كه خداوند امام عزيز را تا ظهور حضرت مهدى (عج ) و انقلاب ايشان براى ما نگه دارد و به حق مقربان در گاهش ما را به وظايفمان آشنا بگرداند.
در خاتمه طول عمر ياران عزيز امام آيت الله مشكينى , آيت الله موسوى اردبيلى و رئيس جمهور حجت الاسلام خامنه اي , رئيس مجلس حجت الاسلام رفسنجاني و تمامى ياران امام را از درگاه ايزد منان خواهانم . من ا... توفيق
سخنى با رزمندگان:
به تمامى شما عزيزانم هشدار مى دهم مواظب باشيد كه گرگان آمريكا , شوروى - ,فرانسه ,انگليس وغيره در فكر وانديشه خود ,جمهورى اسلامى ما را به عنوان يك خطر جدى تلقى كرده اند و مجدانه مى كوشند تا آن را از بين ببرند. پس لازمه پدافند, پيروزى سريع كفر ستيزانمان مى باشد و به دنبال آن وحدت كلمه بين مسلمين واين يك مسئله حياتى ماست :
وحدت ، وحدت ، وحدت
حرفم را با عزيزان پاسدار و بسيج در يك جمله خلاصه كنم وبه تمامى برادران پاسدار اين را بگويم كه شكر كنيد خداوند را از بابت اينكه توفيق پاسدارى ودفاع از اسلام را به ما عنايت فرمود وشكر اين نعمت دفاع از انقلاب اسلامى است . تا آخرين نفس شكر كنيد مقلد امام بودن را وشكر اين نعمت تابع مطلق بودن در برابر اوامر حضرت است.
شكر كنيد در جمهورى اسلامى زندگى كردن را وشكر اين نعمت در خدمت مسلمين بودن است. شكر كنيد خداوند را به خاطر اين كه ما در موقعيت زمانى قرار گرفته ايم كه با دشمنان دين اسلام جهاد مى كنيم و شكر اين نعمت مردانه و مثل مسلمانان صدر اسلام جنگيدن است ، مثل جعفر طيار ,مثل على اكبر حسين و مثل امام حسين (ع ) اين معلم انسانيت جنگيدن است .
مطمئن باشيد اگر ما در جنگ حسين وار پشتيبان حسين زمان باشيم و در مقابل كفار صهيو نيستى و بعثى عراق بجنگيم ,پيروزى قريب الوقوع را شاهد خواهيم بود .
سخنى با خانواده:
سلام بر پدر ومادر عزيزم پدرى كه با نهايت بزرگى و در كمال بزرگوارى مشكلات بى شمارى را تحمل نمود تا اينكه بتواند مرا به اين درجه برساند . راستى اگر زحمات شما نبود آيا مى توانستم كه در اين راه قدم بردارم. به هر حال من خودم را مديون زحمات شما مى دانم و اميد آن دارم كه مرا حلال كنيد زيرا كه تا كنون نتوانستم هيچگونه كارى ويا مشكلى از مشكلات شما را حل نمايم.
مادرى كه همچون پدرم برايم زحمتهايي كشيده, از دوران كودكى تا جوانى ,از كجا بگويم, از شب نخوابيدنها, از چشم انتظار بودنها و...
از پدر و مادرم يك چيز را من سراغ دارم وآن نهايت بزرگوارى است كه هر دوى آنها دارا هستند و از شما مادر مهربانم هم مى خواهم مرا حلال كنيد . پدر ومادر عزيزم من نمى توانم زحمات شايان شما را در رابطه با پرورش خودم حتى عنوان كنم تا چه رسد به اينكه بخواهم تشكرى در اين رابطه از شما به عمل آورم. من در دوران نادانى و جهالتم باعث اذيت وآزار شما شدم و از شما پدر گراميم و شما مادر مهربانم مى خواهم و اين تنها تقاضاى من است شما را به خدا و شما را به جان امام و شما را به فرزند زهرا (س ) مرا حلال كنيد كه اگر بخشش شما در اين باب و يا در رابطه با اعمال گذشته من نباشد واى برمن .
و اما برادر عزيزم تر از جانم, تورا به اندازه اى دوست دارم كه شايد نتوان تصورش را كرد وليكن دوستى من در ارتباط با شما باعث مى شود كه انتظارم نيز از شما بيشتر باشد اميدوارم كه در سايه خداوند متعال اين پيوند جاودانه بماند وانشاءالله به نفع اسلام ومسلمين باشد . انتظارى كه از شما مى رود اينكه نگذاريد سلاحم بر زمين بماند و نگذاريد كه دشمن از مرگم خوشحال شود. برادرم بايد جنگيد. بايد كوشش كرد و بايد با دشمن اسلام مقابله كرد و خون داد. عاقبت خون بر شمشير پيروز است. شايد كه مرگم مرحله اى از تحول در زندگى اين خانواده باشد و در ارتباط با اينكه دوستانى كه ايشان را مى شناسم و مطمئنا مورد اذيت من بوده اند, از ايشان حلاليت بخواهيد .مخصوصا از پدر و مادر حميد وحسين كه در واقع خودم را در وجود اين دو شهيد يافتم . آن حسينى كه مانند امامش سر از تن جدا داشت و آن حميدى كه مانند امامش پيكرش تكه تكه شده بود ولى در مورد حميد اين مطلب را فراموش نكنيد كه اگر امام حسين را سر از تنش جدا كردند و نيزه بارانش نمودند در مورد حميد بايد بگويم كه دستهايش را جدا كردند, بدنش را تكه تكه كردند كه اين پيكر پاك مطهر ويا لااقل عكس آنرا ديده ايد ,پس چگونه مى شود مسلمان اينها را ببيند سكوت كند آيا مى شود ؟
من خودم را مديون اين شهدا مى دانم و مديون امام و انقلاب. بارها از خداوند خواسته ام كه ايكاش ميليونها جان داشتم و در راه انقلاب و اسلام و امام عزيز نثار مى كردم تا شايد دين خود را نسبت به انقلاب ادا نمايم . نمى دانم آيا دين شهدا و اين انقلاب را با دادن جان خود مى توانم ادا كنيم ؟والله قسم كه نمى توانم .
پس برادرم سخت كوشش كن كه بتوانى آن دينى كه بر گردن شماست ادا كنى .
و اما شما خواهران عزيزم از شما مى خواهم كه راه زينب و زينب گونه ها را ادامه دهيد و نگذاريد كه خون شهدا از بين برود . دست يك يك شما را مى بوسم چرا كه با رعايت حجاب اسلامى در بين جامعه خانواده ما را رو سفيد كرده ايد. اين بنده حقير و گنه كار و روسياه را نيز ببخشيد و اگر احيانا شما ها را اذيت وآزار كرده ام, حلالم كنيد . شما را به خدا و جان امام در مرگ من گريه نكنيد و اگر لفظ مرگ را به كار مى برم به اين دليل است كه نمى توانم نام شهيد را بر خودم بگذارم چرا كه اين بنده گنه كار و روسياه و شرمنده كه در دنيا نتوانستم جوابگوى گناهانم باشم ,چگونه مى توانم در قيامت در نزد امام حسين (ع ) در نزد فاطمه زهرا (س ) ودر نزد على (ع ) روسفيد باشم ,پس نام شهيد را هم بر من مگذاريد .
من براى رضايت و خوشنودى خداوند در اين راه قدم برداشتم و مى خواهم كه در اين راه كشته شوم و اين كشته شدن را مرگ در راه خدا ميدانم و از خداوند متعال خواستارم و مكرر اين موضوع را خواسته ام كه پيكر من در آتش بسوزد و تكه تكه شود و اگر خواست خودش باشد جان در بدنم باشد وسوختن را حس كنم كه شايد گناهانم بخشيده شود و خداوند قلم عفو بر گناهان بكشد .
اگر پيكرم به دست نيامد بدانيد كه خداوند خواسته ي اين بنده حقير را اجابت فرموده است و نگران اين موضوع نباشيد چرا كه پيكر عزيزانى چون محقق ها به دست نيامد وليكن نامشان تا ابد باقى خواهد ماند .
و باز شما خانواده عزيزم كه حق فراوانى نسبت به من داريد مى خواهم كه در مرگ من جشن بگيريد و نگذاريد كه خداى ناكرده از گريه شما دشمن خوشحال شود و موقعى كه به يادم مى افتيد به ياد آوريد كه حسين (ع ) چگونه على اصغرش را و على اكبرش را قاسم جگر گوشه و بازمانده برادرش و 72 تن از ياران با وفايش و جان خودش را در راه خدا داد و خانواده اش يعنى زينب (س ) و سكينه (س ) و امام زين العابدين (ع ) و تمام خانواده اش نيز به اسارت برده شد .
پس در مقابل خون على اصغر و على اكبر حسين (ع ) خون فرزند شما چه ارزشى مى تواند داشته باشد و هر موقع به ياد من افتاديد ,به ياد مظلومان و اسرا زندانهاى بعثى و بياد امام موسى كاظم (ع ) آن اسير مظلوم و بياد بدن پاره پاره حسين (ع ) گريه كنيد و باز از شما عزيزان مى خواهم كه در مرگ من اشك نريزيد و خوشحال باشيد .
فرصت نيست لذا در يك جمله از خواهران و برادر عزيزم كه ايشان را از صميم قلب دوست داشته و دارم و كليه پسر خاله هايم وآقاى حبيبى كه قبل از اينكه داماد ما باشد, به عنوان برادر بزرگتربر گردن من حق دارد و كلا از تمامى فاميل و بستگان وآشنايان و تمامى كسانى كه مرا مى شناسند عاجزانه مى خواهم كه مرا حلال كنند و از خداوند براى اين حقير كمترين طلب آمرزش نمايند .
در طول مدت عمر خواسته ام كه در راه خدا رنج و زحمتى را تحمل كرده باشم گر چه توفيق در راه او حركت كردن را نيز خداوند به من عنايت فرموده و اوست كه مرا هدايت نموده و گر نه خود ميداند كه نفس با من چه مى كرد .
اعوذ بالله من شرور انفسنا ان نفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربى .
خداوند اگر ما را رحم نكند نفس اماره انسان را به طرف بدى سوق مى دهد . از آنجائيكه دوستانم در اين راه مرا زياد يارى كرده اند و وسيله هايى بودند كه خداوند توسط آنها مرا راهنمايى كرد از جمله (عسگرى - پرزاد - غفارى - مرادى و... همه عزيزان ) حلاليت مى طلبم و مى خواهم كه از خداوند براى اين حقير طلب مغفرت نماييد . هر چه فكر مى كنم جمله اى رسا كه وصف كند حالم را نمى يابم وليكن شعرى ازا شعار علامه طباطبائى رحمه الله عليه به نظرم مى رسد و آن :
من خسى بى سر وپا يم كه به رود افتادم آنكه مى برد ، مرا هم به دل دريا برد
من اموال شخصى ندارم كه بگويم واگذار كنيد يا نه ، مبلغى از سپاه به عنوان كمك هزينه به من پرداخت مى شد كه از گرفتنش خجالت مى كشيدم آن را بر داشت نكنيد ، بگذاريد براى صندوق بيت المال .
از آنجائيكه مديون همسايه ها و فاميل هستم از شما مى خواهم از آنها حلالى بگيريد و از تمام عزيزانى كه در سپاه و يا بسيج مزاحم آنها بوده ام كمال شرمسارى را دارم و از اين عزيزان نيز طلب مى كنم كه مرا حلال نمايند . مخصوصا مسئولين بسيج ، مخصوصا برادر غفارى .
و در نهايت در مورد مال دنيا بايد بگويم كه در نزد من از زهر تلخ تر است و هر گونه علاقه اى كه باعث شود مرا از هدف اصلى ,يعنى خداوند دور كند به آن علاقه اي ندارم و از خداوند پيروزى كامل حق را بر باطل خواستارم . واين آيه شريفه نشانگر اين موضوع است :
و نريد ان نمن على الذين استضعفو افى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين
يك مطلب كه لازم هم نمى دانستم نوشته شود با توجه به شناختى كه از خانواده ام دارم وليكن به عنوان تذكر مطرح مى كنم اين است كه بعد از من هيچگونه مزايائى از سپاه ويا بنياد شهيدقبول نكنيد چرا كه شما با جمهورى اسلامى معامله نكرده ايم كه بخواهيم خون بهاء بگيريم لذا هر چه مى خواهيد از طرف اصلى معامله يعنى خدا بگيرد و اين را بدانيد كه يك عده از خدا بى خبر فقط منتظر اين هستند كه مشاهده كنند شما فلان كمك را از سپاه يا بنياد گرفته ايد ,اعلام كنند خانواده شهدا سوء استفاده كرده اند. مقدار سى هزار تومان كه از مهديه قرض گرفته ام از حقوقم پرداخت شود. ديگر حقوقى را مطالبه نكنيد و اگر هم دادند نگيريد چه از سپاه و چه از بنياد و يا هر چيز ديگر . اگر توانستيد خانه را تكميل كنيد و گر نه آن را بفروشيد ويك خانه كوچك براى خودتان بخريد و خودتان را براى پرداخت وام و غيره به زحمت نيندازد .
اللهم صل على محمد و اله و بلغ بايمانى اكمل الا يمان و اجعل يقينى افضل اليقين و انته بنيتى الى احسن النيات و بعملى الى احسن الاعمال .
و لا ترفعنى فى الناس درجه الا حططتنى عند نفسى مثلها و لا تحدث لى عزا ظاهرا الا احدثت لى ذله باطنه عند نفسى بقدرها . والسلام 9/6/65حسين خادم پر



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : خادم پر , حسن ,
بازدید : 209
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

قائم مقام فرمانده گردان 152لشکر32انصارالحسين(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)

 

سال 1330ه ش در خانوده‌اي مقيد به اسلام ودر روستاي كيان يکي از روستاهاي استان همدان به دنيا آمد. حسين پس از سپري كردن دوران پر جنب و جوش كودكي ,وارد مدرسه‌ي ابتدائي اين روستان شد وبا پشت سر گذاشتن اين دوران ,تحصيلات راهنمايي را نيز دركيان به پايان برد.او علاقه ي زيادي به تحصيل داشت اما بعد از دوره راهنمايي به دليل نبودن دبيرستان در کيان بايد با دنياي تحصيل خداحافظي مي کرد.
حسين با وجود نبودامكانات با علاقه ي زيادي که به درس داشت مشکلات زيادي را تحمل کرد تابه نهاوند برود و مشغول تحصيل شود.
حسين در دوران دبيرستان مشغول تحصيل بود که انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد,او بعد از پيروزي انقلاب درس را رها كرد وبراي پاسداري از دستاوردهاي انقلاب اسلامي وارد بسيج وسپاه شد.
ابتدا در ستاد مبارزه با مواد مخدر مشغول فعاليت شد.بعداز آن دربخشهاي مختلف سپاه وبسيج خدمت کرد.
مدتي براي تامين نيازهاي مالي خود رانندگي مي‌كرد و از راه مسافر کشي نيازهاي مالي خودرا تامين مي کرد. حسين در هر عرصه اي که احساس مي کرد نياز به تلاش وکار است وارد مي شد وبدون چشمداشتي به فعاليت مي پرداخت.او يکي از بنيانگذاران پايگاه بسيج کيان بود ودر برپايي جلسات قرآن در اين پايگاه فعاليت زيادي داشت.
اودر سالهاي ابتداي انقلاب ازدواج کردکه 3 فرزند پسر يادگار آن ازدواج مبارک است. حسين فرزندانش را بسيار دوست داشت و به همسر خود احترام زياد مي‌گذاشت. بسيار مهربان و صبور بود، خيلي معتقد و مومن به دين اسلام بود.
همسرش مي گويد:بسيار باگذشت بود و در كارهاي منزل به من زياد كمك مي‌كرد.
با شروع جنگ تحميلي از سوي سپاه همدان  به جبهه رفت وبراي اولين بار 3 ماه در جبهه بود.بعد از آن مدتي به همدان برگشت اما طاقت دوري از جبهه را نداشت ودوباره به جبهه برگشت.
او از اوائل جنگ تحميلي در سال 1360که به جبهه رفت تا عمليات کربلاي 5در سال 1365حضورمستمر وتاثير گذاري در جبهه ها داشت.
اوکه در روزهاي آغازين حضورش به عنوان يک نيروي عادي به جبهه رفته بود طولي نکشيد با نشان دادن توانمنديهايش به فرماندهي,دسته,گروهان وقائم مقام فرمانده گردان152لشکر32انصارالحسين(ع)برگزيده شد.
حسين کياني پس از سالها مجاهدت وتلاش خستگي ناپذيردر كربلاي 5 که در زمستان 1365در منطقه‌ي عملياتي شلمچه انجام شد به شهادت رسيد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد




وصيتنامه
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام به امام  زمان (عج)و با سلام به امام بزرگوار خمينى روح خدا باسلام به ياران واقعي امام و شهداى كربلا.
باسلام به امت شهيد پرورايران. سلام به پدر ومادرم, اميدوارم پدر ومادر مرا حلال كنيد. وسلام بر برادران انجمن اسلامى ,شورا و مردم حزب الله كيان.
اينجانب حسين كيانى با عشق وعلاقه به توحيد , نبوت و امامت وبراى برقراري عدل وقسط وبا اعتقاد به معاد قيام كردم  وبه رهبرى فرزند فاطمه(س) بر عليه باطل وبراى نجات محرومان دنيا از ستم  ظالمان وگسترش فرهنگ قرآن وبراى معرفى كربلاى حسين ( ع ) , در صف مبارزان حق قرار گرفتم.
امت شهيد پرور, خمينى عزيز را تنها نگذاريد, اگر رهبرى تضعيف شود اين انقلاب شكست مى خورد اگر امام خانه نشين شود آمريكا بايد حكومت كند .
تضعيف جنگ تضعيف قرآن است .ا گر ولايت نباشد حكومت شاهنشاهى است .دوران پيامبرعزيز(ص)و على ( ع ) را فراموش نكنيد. پشتيبان ولايت وياران امام باشيد وخودتان را آماده كنيد براى سختى هاى كه در آينده پيش مى آيد. اين جنگ تا زمانى كه صاحب ما بيايد ادامه دارد ,روز به روز مشكلات بيشترمى شود. صلح كردن خيانت است به خون شهدا.
پيام براى خانواده پدر ومادرم:
اين حقير براي ياري فرزند فاطمه(س) در كربلاى حسينى شركت كردم, اگر شهيد شوم چه بهتر,گرچه لياقت ندارم واگر خداوند اين نعمت را به ما عطا كرد شما افتخار كنيد .چه چيز ازاين بهتر كه در ركاب خمينى شهيد شوم ,چه افتخارى از اين بالاتر كه خمينى اميرم باشد. خداوندصاحب خانه شهيد است, سرپرست خانه ماست.
صحراى كربلا را در نظر بگيريد ,زندگى پيامبر ( ص ) در نظر بگيريدو راه مرا ادامه دهيد. روح الله وميثم را خوب تر بيت كنيد. اگر امكان دارد به حوزه بروند.
از زحمات همسرم در طول زندگي تشکر مي کنم واز او حلاليت مي خواهم.
همسرم آزاد است اگر دوست داشت بالاى سر بچه ها باشد واگر مي خواهد برود هم آزاد است.

برادران و خواهران امروز اسلام مظلوم است و مسئله جنگ و جهاد براي ما حل نشده است .به قول علي (ع) ايمان بر چهار پايه است و پايه اصلي جهاد است. تمامي دنياي غرب و شرق خودشان را آماده كرده‌اند براي نابودي جهاد. اگر معني اين  لغت معنوي را درك كنيم, اگر ما قدرت و عدالت و شجاعت اسلام را درك كنيم, اگر ما خدا را بشناسيم؛ چه باك، ترس براي چه، درد اين است كه شناخت نداريم.
شهيدان رفتند و ما زبونان مانديم. به قول امام عزيز شكست و پيروزي مهم نيست رضاي خدا مهم است.
برادران حزب اللهي هوشيار باشيد كه منافقان زيرك اگر نفوذ كنند نه اسلام مي‌ماند و نه دين و همين زاهدان كمر علي (ع) را شكستند. برادران اتحاد و وحدت عملي داشته باشيد. اسلام غريب است ,بيشتر بدبختي‌هاي ما در جهان اسلام و انحراف‌هاي ديني از اسلام گريزي ماست.
برادران و خواهران نماز بدون جهاد باطل است ,جهاد است كه به انسانهاي تاريخ ارزشمندي مي‌دهد. برادران حزب الهي اين بيماري را دوا كنيد, اين تفرقه‌ها را اصلاح كنيد, جنگ رياست نكنيد.
ايماني باطني داشته باشيم ,توكل كنيد بر خدا. كسي كه براي خدا كار كند در پيمودن راه حق به خود تزلزلي راه نمي دهد.
مطمئن باشيد اگر خدا را در نظر داشته باشيم, اگر زندگي با خدا باشد, اگر همه چيز را فراموش كنيم جز خداوندو جهاد در راه او, آن وقت چقدر قدرت داريم. برادران شما مسئول خون شهداي اسلام هستيد, مرگ راهي است كه بايد رفت ,چه بهتر در راه خدا باشد.
فرهنگ ما فرهنگ شهادت است ,ما با حسين (ع) و با راه حسين(ع) و با خون حسين(ع) زنده هستيم. اي كساني كه جنگ رياست مي‌كنيد, اي فرصت طلبان سودجو, اي نام‌جويان دنيوي در منطق علي اين چيزها نيست.
رياست طلبي از پستي روح است ,کساني که رياست طلبيد, روح شما كوچك است برويد درد خودتان را دوا كنيد. يك روز در برابر خدا محاكمه مي‌شويد.
اين ذلت است, اين خواري است ,برادران هجرت كنيد از خانه كفر به خانه ايمان ,مگر امام نگفت جنگ بين مؤمن‌ها نيست؛که اگر اين جنگ باشد ,براي خدا نيست, بت پرستي است. رياست آفت دين است, انسان مسلمان و دست پرورده امام و اسلام ,در برابر همه جلوه‌هاي ظلم و فساد حساس است, هرگز بي تفاوت نيست, اي انسان يك روز بايد رفت, بايد كوچ كرد, مگر امام نمي‌گويد آن مذهبي كه جهاد در آن نيست ناقص است. قرآن همه بشر را دعوت مي‌كند به مقابله براي رفع فتنه, پس چرا خوابيده ايد. اي راحت طلب‌ها اي كساني كه نه حجاب داريد نه گوش شنوا داريد نه چشم بينا,  اي زورگويان زرپرست ,فرداي قيامت جواب رسول خدا را چه مي‌دهيد.
ما اگر امام را دوست داريم به خاطر ارزشهاي اسلامي اوست ,به خاطر انسانيت اوست. حرف اين حسين زمان را چرا گوش نمي‌كنيد. ما از شرق و غرب نمي‌ترسيم, از اختلاف مي‌ترسيم. اي برادران كارهايي که انجام مي شود با اخلاقي انجام ‌شود, بايد عقلي باشد, روي ميل كار نكنيد. اي مسئولين جمهوري اسلامي ايران ,جايگاهتان را قلب ملت قرار دهيد كه بهترين حصارها است.
اي انسان همين كه روح از بدنت جدا شد پيكرت به‌سرعت باورنكردني مي‌رود تا به زباله‌اي متعفن و نفرت انگيز مبدل ‌شود پس چرا پا روي حق مي‌گذاري. دلم خون است از مشاهده ي بعضي رفتارهاي غير اصولي,چرا شما را وادار مي‌كنند كه پا روي حق بگذاريد. اگر پيروزي منهاي تقوي باشد, پيروزي نيست. اي برادران كارها بايد رنگ خدايي داشته باشد, چه رنگ خوبي است, اگر انسان متقي شود خدا از او راضي مي‌شود. اي برادران سپاه را خداي نکرده در دسته بندي ها وارد نكنيد ,با شما ها هستم, اگر ما شيعه علي (ع) باشيم. تو جوان، تو پاسدار بدان كه اسلام با تن آسايي، هرزگي، بيكاري، خور و خواب مخالفت مي‌كند. اسلام دين  رنج و آئين تلاش است. برادران استقامت و فعاليت انسان را به خدا نزديك مي‌كند. اگر هوا و هوس بر انسان مسلط شود و آن بعد حيواني بر او غلبه پيدا كند, قرآن مي‌گويد: چنين شخصي بت پرست است. خداوندا ما آمده‌ايم كه دين تو را ياري كنيم و راه حسين (ع) را برويم, آمده‌ايم تا مظلومان جهان را نجات دهيم, آمده‌ايم تا فرهنگ قرآن را معرفي كنيم, آمده‌ايم تا كربلا را معرفي كنيم, آمده‌ايم تا با باطل جنگ كنيم,آمده‌ايم تا عدالت و ايمان را به حكومت برسانيم, آمده‌ايم تا لبيك گوي حسين باشيم, آمده‌ايم تا به جهان بگوئيم كه پيرو حسين(ع) هستيم كه در برابر سي هزار نفر تسليم نشد. آمده‌ايم بگوئيم اي دنيا ما رهبري داريم كه رفاه و آسايش خودش را در جنگ و كشته شدن مي‌داند و مي‌فرمايد اگر تمام دنيا به من حمله كنند نمي‌ترسم ,رهبري داريم كه به عشق شهادت زندگي مي‌كند. آمده‌ايم كه ولايت را زنده كنيم. آمده‌ايم تا شكم باطل را بشكافيم تا حق زنده باشد.
والسلام          حسين كياني


درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : کياني , حسين ,
بازدید : 182
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

محرم سال 1343 خورشيدي بود که حسين عبادي در همدان متولد شد.محرم ماه حسين(ع)است, از اين رو نامش را حسين گذاشتند تا به عشق حضرت سيد الشهدا(ع) تقديري عاشورايي داشته باشد. کودکي بسيار فعال و پر انرژي بود. با سپري کردن دوران کودکي، وارد دبستان شد و با علاقه تحصيل را آغاز کرد. اوبا توجه به مشکلات معيشتي خانواده‌اش در کنار تحصيل به کار نيز اشتغال داشت و از اين طريق کمک زيادي به زندگي خانواده اش مي‌کرد. مقطع راهنمايي را در مدرسه شهيد جلال سنايي فعلي گذراند .
دوران تحصيل راهنمايي او همزمان بود با سالهاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي ونابودي رژيم ستمگر پهلوي. با اوج گيري مبارزات انقلابي مردم بر عليه حکومت شاه ,او هم با سن کمي که داشت به فعاليت‌هاي مبارزاتي وسياسي ضد طاغوت پرداخت.
شرکت در تظاهرات خياباني ومبارزات سياسي ,ساماندهي اعتراضات وتظاهرات دانش آموزي ,چاپ و توزيع پيامهاي امام خميني در بين دانش آموزان و مردم از جمله کارهاي حسين ودوستانش بود که در دوران سخت مبارزات انجام مي دادند.
 با نابودي رژيم شاهنشاهي و پيروزي انقلاب اسلامي اولين نهادي که تشکيل شد  کميته انقلاب اسلامي بود که ماموريت آن برقراري نظم در شهرها ومبارزه با اخلال گران ,سارقان وقاچاقچيان مواد مخدر بود.حسين به اين تشکيلات پيوست و مأموريت‌هاي زيادي را  براي ايجاد نظم وآرامش درهمدان انجام داد.
فعاليت‌هاي او در کميته انقلاب اسلامي تا سال 1359 ادامه داشت . با شروع جنگ تحميلي در اين سال اوبه جبهه رفت وهدايت بخشي از نيروهاي رزمنده همدان را در جبهه هاي دفاع از ايران اسلامي به عهده گرفت.
او در مناطق عملياتي به‌عنوان فرماندهي رشيد و دلاور بسيار مؤثر و کارگشا بود و حضورش همواره مايه آرامش و دلگرمي رزمندگان مي‌ شد.
حسين عبادي در راه مبارزه با متجاوزان از هيچ چيز ترس نداشت ,از روزهاي اول دفاع مقدس که به جبهه رفت در مسئوليتهاي مختلفي به دفاع از ايران اسلامي پرداخت وشجاعانه در مقابل دشمنان ايستاد .
حسين عبادي سرانجام در روز دوازدهم بهمن ماه 1363 در منطقه عملياتي سومار بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به شهادت رسيد.
او در وصيت مامه اش نوشته:
چيزي كه ما را داوطلب جبهه‌ها مي‌كند تنها خاك اين كشور نيست بلكه هدف اصلي شناساندن و صدور و جهاني كردن اسلام در سراسر دنيا و دفاع از جمهوري اسلامي كه سرآغاز حكومت عدل حضرت مهدي(عج) مي‌باشد.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد





وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام به خدمت حضرت مهدي(عج) و نايب بر حقش امام خميني و سربازان و رزمندگان در جبهه حق عليه باطل . چيزي كه ما را داوطلب جبهه‌ها مي‌كند تنها خاك اين كشور نيست بلكه هدف اصلي شناساندن و صدور و جهاني كردن اسلام در سراسر دنيا و دفاع از جمهوري اسلامي كه سرآغاز حكومت عدل حضرت مهدي(عج) مي‌باشد؛است. اين مسئوليتي است كه ما در قبال خون شهدا احساس مي‌كنيم و در آينده نيز احساس خواهيم كرد . هدف نهايي جلب رضايت و خوشنودي خداوند متعال مي‌باشد و تنها به اذن خداوند است و ايجاد و اعتقاد به امدادهاي غيبي است كه تا كنون پيروزي‌هاي بسياري نصيبمان شده و ان‌شاء الله در آينده‌اي نزديك قدس نيز از طريق كربلا به دست نيروهاي اسلام آزاد خواهد شد و از دست جنايتكاري‌هاي دنيا آزاد خواهد شد.
 توصيه‌اي كه به شما ملت مسلمان و هميشه در صحنه مي‌كنم اين است كه تا خون در رگهايتان و جان در بدنهايتان است دست از حمايت روحانيت به خصوص رهبر كبير انقلاب اسلاميمان ,حضرت امام خميني بر نداريم زيرا كه ولايت فقيه تداوم بخش راه انبيا(ع) و اطاعت و حفظ آن بر تمامي مسلمين جهان واجب است.
وصيت من به پدر و مادرم اين است كه هيچ وقت ناراحت نشويد بلكه خدا را شكر كنيد چرا كه يك نفر را در راه انقلاب هديه كرده‌ايد .هر چه از خدا بيايد خوش آيد حتماً قسمت من اين بوده است كه بسي باعث افتخار من و شما خانواد محترم است چون شما در زندگي خيلي زحمت كشيده‌ايد. از پدر و مادر و برادر و خواهر عزيزم مي‌خواهم كه در راه اسلام كوشش كنند و از خواهر و برادرم مي‌خواهم هر كاري مي‌كنند براي رضاي خدا باشد . از تمام خويشاوندان و دوستان و آشنايان مي‌خواهم كه براي آمرزش گناهانم دعا كنند. دومين وصيتم به شما ملت اين است كه به فقرا كمك كنيد و نگذاريد به آنها بد بگذرد چون هرچه هست از اين فقرا است. سرباز ناقابل امام زمان(عج) حسين عبادي.



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : عبادي , حسين ,
بازدید : 248
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

سال 1342 سالي که امام خميني رهبر بزرگ انقلاب اسلامي ايران ,نهضت خود را آغاز کرد, حسين نوري در كبودرآهنگ استان همدان متولد شد.دراين سال بود که امام خميني مبارزه طولاني اش را با شاه خائن آغاز کرد.شاه ستمگر مغرور از قدرت پوشالي خود به امام گفته بود با چه نيرويي مي خواهي با من بجنگي ؟ امام خميني خطاب به شاه خائن فرموده بود:سربازان من در گهواره ها هستند!!
حسين با پشت سر گذاشتن سن شش سالگي قدم به مدرسه گذاشت و تا پايان مقطع ابتدايي تحصيل کرد اما به‌دليل مشكلات اقتصادي خانواده و نداشتن توان مالي مناسب عليرغم ميل باطني‌اش از ادامه تحصيل بازماند.
او مشتاق تحصيل و کسب دانش بود ,اما حالا مجبور مي شد با سن کمي که داشت ,کارهاي طاقت فرسا انجام دهد تا کمک خانواده باشد وآنها قادر به ادامه ي زندگي باشند.
حسين روز به روز بزرگتر مي شدوپي به حقايق بيشتري مي برد.او مي ديد که در سايه رفاهي که يک اقليت در کشور از آن برخوردارند,بيشتر مردم ايران از کمترين امکانات زندگي بي بهره اند,به گونه اي که بيشتر کودکاني که همسن او بودند به جاي تحصيل بايد کار مي کردند.
روزها مي گذشت و اعتراضات مردم به بي عدالتي , ظلم وفساد حاکم بر کشور در نتيجه ي حکمراني انسانهاي حقيري که نوکري بيگانگان بزرگترين افتخارشان بود,بيشتر وبيشتر مي شد.
انقلاب اسلامي مردم ايران به سيلي خروشان تبديل شده بود ومي رفت تا بنيان فساد وظلم را از خاک مقدس ايران برکند.حسين که خيلي وقت بود مخفيانه در حال مبارزه با حکومت ديکتاتوري شاه بود,همگام با مردم در جهت بر اندازي رژيم طاغوت تلاش مي کرد. او در اين دوران به سن نوجواني رسيده بود وبا شور وشوق زيادي در مبارزات حضور مي يافت.
وقتي در 22بهمن 1357 انقلاب اسلامي مردم ايران به پيروزي رسيد او فرمان امام خميني راکه از جوانان انقلابي خواسته بود, نهاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را تشکيل دهند ,پذيرفت وبه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پيوست.
باورود به سپاه احساس کرد شرايط مناسبي براي خدمت گذاري به مردم وکشور برايش فراهم شده. هرجاکه نياز به جانفشاني بود حسين حضور داشت.سخت ترين وخطرناک ترين ماموريتها را داوطلبانه مي پذيرفت وانجام مي داد.
کارايي وتعهدش باعث شد درسمتهاي فرماندهي منصوب شود. روزهاي اول پيروزي انقلاب دشمنان توطئه هاي زيادي انجام دادند تا شايد انقلاب را به شکست بکشانند,بمب گذاري,خرابکاري,ترور مردم ومسئولين,جنگ داخلي,کودتاو صدها توطئه ي ديگر که هرکدامشان براي به شکست کشاندن انقلاب کافي بود اما وجود نهادي مانند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي که در نوک پيکان مقابله با اين توطئه ها وجود دارد؛تلاشهاي شيطاني بدخواهان مردم ايران را به شکست کشاند.
وقتي دشمنان از همه ي اين توطئه ها نتيجه اي نگرفتند جنگ همه جانبه را به ملت ايران کردند.با آغاز جنگ حسين به جبهه رفت. او در طول حضورش در جبهه با مسئوليتهاي مختلف و در عمليات‌ متعددي شركت کرد و رشادت و شهامت هاي بي شماري از خود به يادگار گذاشت.
با اينکه ازدواج کرده بود وخدا پسري به نام مجيد به هديه داده بوداما اين ها مانع از حضور مستمر حسين در جبهه نمي شد.
مدت زيادي از حضور او در جبهه ,در بخش اطلاعات وعمليات بود. ماموريت اين بخش نفوذ به خطوط مقدم وپشتيباني دشمن و شناسايي مواضع ,نيروها و تجهيزات دشمن بود تا براساس اطلاعات جمع آوري شده عمليات مناسبي براي بيرون راندن دشمن از خاک ايران يا تعقيبش در خاک عراق طرح ريزي شود.
حسين نوري به عنوان فرمانده اين واحد در تيپ ويژه شهدا خدمات ارزشمندي انجام داد وسرانجام در عمليات كربلاي 5 که در ديماه سال 1365در جبهه شلمچه انجام شد,به شهادت رسيد.
ماموريت واحدي که حسين فرمانده آن بود,قبل از شروع عمليات تمام شده بود اما او پس از اتمام ماموريتش ,به کمک رزمندگان ديگر که ماموريت حمله وتصرف دژهاي دشمن را داشتند,شتافت وشهيد شد تا اين سنت الهي که ,خدا هربنده اي را دوست داشته باشد ,نزد خودش جاي مي دهد,تکرار شود.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد






وصيتنامه
بسم ا.. الرحمن اارحيم
خداوندا آنچه رضاي تو در آن است به من ارزاني دار.
خدايا اين وصيت را در حالي مي‌نويسم كه با كوله‌باري از گناه به هيچ جا پناه نبرده‌ام و فقط شرمنده و درمانده رو به درگاه تو آورده‌ام, چرا كه در رحمت تو هميشه باز است و لطف و مهر تو چنان عظيم است كه با اين كوله بار گناه باز بنده‌ات را مي‌بخشي و او را مي‌پذيري. اي خداي بزرگ تو خود شاهد هستي، من عاجزم و ناتوان از اينكه شكر نعمتهاي تو را به جاي آورم، وتو به من توفيق اين را عطا فرمودي كه به عنوان يك پاسدار اسلام، پاسدار قرآن واقع گردم ,در صورتي كه من لايق اين همه نعمت نبودم .خدايا توفيق جهاد در راهت نصيبم گردان.
خدايا گرچه من لياقتش را ندارم و ليكن آرزوي شهادت را كه در قلبم و روحم جا پيدا كرده است و تنها خواسته من از توست برآورده كن هرچند من شايد واژه شهادت را نشناخته‌ام كه من اين چنين گستاخانه و بي ادبي از تو طلب آنرا مي‌كنم.
با توجه به اينكه مدتي است وارد مبارزات سياسي و نظامي شده‌ام، و به همين خاطر نسبت به خانواده‌ام رسيدگي نكردم و به خصوص پدر و مادرم و هيچ وقت هم نتوانستم خودم را قانع كنم كه مسئوليت را رها كنم، و طلب بخشش دارم، و از حقي كه بر گردن من داشته اند و نتوانستم آنرا بحق ادا كنم.
پدر و مادر عزيزم من نمي‌توانم زحمات شما را در رابطه با پرورش خودم حتي عنوان كنم تا چه رسد به اينكه بخواهم تشكري بكنم، من دوران ناداني جهالتم باعث اذيت و آزار شما شدم، از شما پدر گراميم و مادر مهربانم مي‌خواهم كه مرا حلال كنيد و شما را به خدا و شما را به جان امام حسين(ع) و شما را به جان حضرت فاطمه زهرا(س) مرا حلال كنيد و اي پدر از شما عاجزانه و تنها تقاضاي من اين است كه مرا حلال كنيد و مرا ببخشيد و از خواهرانم مي‌خواهم مرا حلال كنيد و اگر احياناً شما را اذيت كردم مرا ببخشيد و در مرگ من گريه نكنيد.
و از برادرانم مي‌خواهم مرا حلال كنيد چون زحمت مرا زياد كشيده‌اند و از همه آنها مي‌خواهم راه مرا ادامه دهند .
از شما خانواده عزيزم كه حق فراواني نسبت به من داريد مي‌خواهم در مرگ من جشن بگيريد و نگذاريد خداي ناكرده از گريه شما دشمن خوشحال شود. موقعي كه به ياد من مي‌افتيد در ذهنتان حضرت اباعبدا... الحسين(ع) را به ياد بياوريد. اگر هم خواستيد گريه كنيد براي امام حسين(ع) گريه كنيد كه چگونه علي اصغرش(ع) و علي اكبرش(ع) را داد و همه ياران را داد و خانواده‌اش را يعني حضرت زينب(س) و سكينه(س) را به اسارت بردند. در مقابل اين همه مصيبت‌هاي امام حسين(ع) خون فرزند شماچه ارزشي مي‌تواند داشته باشد و هر موقع به ياد من افتاديد به بدن پاره پاره امام حسين(ع) گريه كنيد.
به هر حال باز از شما عزيزان مي‌خواهم در مرگ من اشك نريزيد و خوشحال باشيد و از كليه برادران و خواهران كه مرا مي‌شناسند درخواست دارم كه مرا حلال كنند و براي من از خدا طلب بخشش كنند, شايد به خاطر حرمت دعاي مومنين خداوند از تقصيراتم بگذرد خواسته ي من از همسرم اين است كه مرا ببخشد و فرزندم مجيد را نسبت به اسلام دلسوز و با تربيت اسلامي به بار آوريد و از مجيد خوب مواظبت كند.
خدايا شيرين تر از جانم چيزي ندارم كه در راهت بدهم آنهم از خودت است.
والسلام عليكم و رحمه ا.. وبركاته.
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي از خميني را نگهدار. حسين نوري



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : نوري , حسين ,
بازدید : 355
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

سال 1342 بود كه رستمعلي زارعي در روستاي علي‌آباد در شهرستان اسدآباد پا به جهان گذاشت. فضاي معنوي و بي آلايش خانواده‌اش محيطي خوب براي رشد مذهبي او فراهم آورده بود. از اين رو با انس به قرآن و اسلام و اهل بيت (س) قدم در مسير تعالي گذاشت.
تحصيلات ابتدايي را در زادگاهش گذراند .وقتي در دوره ي تحصيلات راهنمايي مشغول تحصيل بود و عليرغم سن كم و جثه كوچكش به مبارزه برعليه رژيم پهلوي روي آورد . اوبا همکاري  معلش، کارهاي مؤثري در اين زمينه انجام داد.
 آشنايي او با آيت الله جنتي باعث شد تا به فعاليتهاي خود شدت ببخشد.ا و مخفيانه با ايشان ديدار مي کرد ومشکلات مسائلي که در راه مبارزه با حکومت بود را هماهنگ مي‌نمود.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در جهت تحكيم اين نظام نوپا كوشش‌هاي بي دريغي نمود .او باعضويت در بسيج به فعاليتهايي پرداخت که حاصل آن ايجاد نظم و آرامش براي مردم بود.
هنوز نيروهاي بسيجي به همراه پاسداران در مبارزه با ضد انقلاب وعوامل خارجي بودند که سعي در ايجاد نا امني و آشوب در کشور داشتند؛در اين شرايط دشمنان خارجي مردم ايران مبادرت به تحميل يک جنگ تمام عياربر عليه ايران نمودند.
او طاقت ماندن در پشت جبهه را نداشت وبراي دفاع از تماميت ارضي کشور راهي جبهه ها شد. رستم در اين دوران به عضويت سپاه در آمده بود.
او از طريق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به مناطق جنگي اعزام شد وبعد از مدتي حضور در جبهه وفعاليت در بخشهاي مختلف به‌عنوان فرمانده يكي از گردانهاي لشکر 43 امام علي (ع) منصوب شد.
او در طول مدت حضور درجبهه خدمات مؤثري از خود برجاي گذاشت، عمليات والفجر 5 ، بدر و ميمك و... فرصتي بود تا او آموزه هاي ديني وتجارب خود را از مبارزات نظامي به نمايش گذارد.  سرانجام در تاريخ اول مهر ماه سال 64 13در منطقه پنجوين به آرزوي خود رسيد و به مقام رفيع شهادت دست يافت.
رستم علي زارعي از بيستم اسفند ماه 1363آمادگي شهادت را در خود حس مي کرد,او در اين روز وصيتنامه اش را نوشت.
منبع:پرونده شهيد دربنياد شهيد وامور ايثارگران همدان و مصاحبه با خانواده وهمرزمان شهيد






وصيتنامه
به نام خداوند كه بر بندگان       
 ببخشايد و بس بود مهربان
با درود بر رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران حضرت امام خميني و درود و سلام به روان پاك شهداي اسلام از كربلاي حسيني تا كربلاي ايران .
با عرض سلام به مادر، برادر و دوستان و آشنايان اميدوارم كه هميشه تحت توجهات حضرت امام مهدي (عج) و نائب برحقش امام خميني بوده باشيد. مادر جان و اي‌برادرانم و اي كساني كه پوينده راه اسلام هستيد ,خود مي‌دانيد كه تنها دين و اسلام است كه موجب سعادت انسانهاست ,سعي كنيد كه در تبليغ آن بكوشيد « الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور » هدايت به چيزي است كه نتوان در مردم دميد. هدايت موهبتي است خدائي و آنان كه در راه خدا بكوشند ,خدايشان هدايت مي‌كند.
ايمان به خدا موجب توجه در رسالت نبوت و نگرش در راه فرو رفتن در اعماق پيام معجزه‌وار قرآن, كوشيدن در صراط مستقيم و فرياد‌هاي  مجريان اين مقام در طول زمان و قيام خونين آنان عليه دست‌اندر كاران ريا و نفاق و مولود نامباركشان، ظلم و استكبار است.
 رهبري پيامبر گونه خميني انسان را بر آن مي‌دارد و خويشتن را در اعماق درياي هواها جا گذاشته و با روح پاك خدايي به اين موج عظيم « انا لله و انا عليه راجعون » بسپارد ,پس اي امت مسلمان, اي پويندگان اسلام ,هرگز امام را تنها نگذاريد , رهبري كه وجودش مايه فخر اسلام و توده عظيم امت اسلامي و مستضعفين جهان مي‌باشد.
 تنها چيزي كه انسان فهميده و آنهايي كه به حقانيت خدا و انسانيت آگاهند و خواهان آن مي‌باشند و من در ضمير خود روشنايي مي‌بينم يا از اينكه در اين راه پيروز شويم كه ايران و اسلام و انقلاب را مانند مزرعه‌اي كه علفهاي هرزش را وجين مي‌كنند و مي‌زدايند ,ما هم دشمنان اسلام و ضد بشريت را از تاريخ انقلابي ايران بركنده‌ايم و اگر كشته شديم چه سعادتي بهتر از اينكه در نزد خداييم ,دوش به دوش شهداي سرخ علوي وايران و در دنياي ديگر پيش سرور شهيدان امام حسين (ع) رو سفيد هستيم.
 اگر شهيدان رفتند و يا پيروزي نهايي را نديديد بدانيد آنها زنده هستند و بر اين انقلاب نظاره مي‌كنند, آنها با نثار خون خود پيروزي را به ثمر رساندند و به دست ما سپردند و ما هم تا به اينجا توان داشتيم و از اين انقلاب پاسداري نموديم و از اين به بعد هم به شما‌ ملت غيور و نيرومند اسلام مي‌سپاريم و شما‌ها بايد شجاعانه بجنگيد و مبارزه نمائيد تا پرچم خونين انقلاب مابر سراسر جهان به احتزاز در آوريد و به دست صاحب اصلي آن يعني ( منجي عالم بشريت امام مهدي (عج) بسپاريد. گر چه شما‌ها غيورتر از آن هستيد كه بنده وصيتي براي شما داشته باشم اما وظيفه‌اي است بر گردنم و بايد به انجام برسانم. اي كساني كه براي ياري دين حق به پا خواسته‌ايد ,بيدار باشيد ,دشمن زبون كه با روبرو شدن نيروهاي قدرتمند اسلام مايوس شده, اقدام به تخريب منازل مسكوني نموده كه به اين وسيله روحيه ملت و رزمندگان را تضعيف نمايد اما شما تنها از بمباران كردن شهرها دلسرد نخواهيد شد بلكه بايد نيرومند‌تر و قويتر گرديد. اگر يك نفر چه در اثر بمباران و چه در صحنه جنگ به شهادت مي‌رسد جاي او را در جبهه‌ها پر نمائيد و دشمن را به نيروي الله از پاي درآوريد.
 اما تو اي مادرم, از تو مي‌خواهم مرا ببخشي و حلالم نمائيد. نتوانستم جوابگوي زحمات بي‌نهايت شما باشم و جبران نمايم .
 در آخر از همه برادران و خواهرانم حلاليت مي‌طلبم. سعي كنيد گريه اگر مي‌كنيد براي سرور شهيدان و ياوران آن مظلوم و شهيداني كه انتظار داشتند, پيروزي نهايي انقلاب را به چشم خود ببينند ولي نديدند, گريه تان براي شهداء باشد. در آخر سلامم را به امام امت ,خميني بت شكن مي‌رسانم و آرزوي سلامتي تا انقلاب حضرت مهدي (عج) براي آن حضرت مي‌نمايم. الهي در ظهور حضرت مهدي (عج) تعجيل فرما . خداوندا رهبر كبير انقلاب، اميد مستضعفان، بت شكن زمان ,حامي رزمندگان ,خميني بت شكن را تا انقلاب مهدي (عج) حتي كنار آن حضرت او را در معيت خود نگه دار . آمين يا رب العالمين .  والسلام على من تبع الهدى 20/12/63 رستمعلى زارعى



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : زارعي , رستمعلي ,
بازدید : 199
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]

سال 1339 در يک خانواده متوسط و مذهبي در همدان چشم به دنيا آمد. از کودکي، تقوا و شجاعت با روح حقيقت جوي او پيوند خورد. از همان دوران بود که خانواده ودوستانش متوجه شدند رضااز تيزهوشي خاصي بر خوردار است.
در مورد مسائل شرعي حساسيت بسياري از خود نشان مي‌داد و رعايت موازين شرعي را ملکه زندگي و انجام امورات شخصي خود قرار داده بود. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند و براي تحصيلات دبيرستان به مدرسه علويان رفت واين دوره را هم با موفقيت سپري نمود.
رضا با آنکه سالها پيش از دوران تحصيلات متوسطه ,در سن کودکي ونوجواني قرار داشت اما او با اين سن کم ,متوجه کارها ورفتارهاي ضد اسلامي و ظالمانه شاه بود ونفرت زيادي از او به دل داشت. او اين تنفرمقدس  را در دلش پرورش  داد تا به سنين بالاتر رسيد و وارد مبارزه با حکومت ديکتاتوري و ضد خداي پهلوي شد. با وجود جو خفقان از هر موقعيتي براي افشاي جنايات پهلوي استفاده مي‌کرد.
او دوشادوش ملت شهيد پرور ايران درمبارزات خياباني وسياسي تلاش و مجاهدت زيادي از خود نشان داد تا با ياري خدا ورهبري  پيامبر گونه امام خميني ,معمار کبير انقلاب اسلامي حکومت طاغوت از ايران برچيده شد.
بعد از پيروزي انقلاب  او ارتباطش را با مسجد و مراکز مذهبي بيشتر کرد ,به گونه اي که
فعاليت‌هايش را در مسجد پايه گذاري کرد و آنجا را پايگاه محکم راه خود قرار داد . با تشکيل سپاه پاسداران به عضويت آن در آمد و همزمان با فعاليت در سپاه  بخشي از وقت خود را نيز صرف مسائل و کارهاي دادگاه انقلاب اسلامي همدان مي‌کرد.
رضا نوروزي به محض آگاهي از شروع جنگ و تجاوز عراق به ميهن اسلامي به سوي جبهه شتافت. او در ابتدا فرماندهي تعدادي از نيروهاي اعزام شده از همدان را به عهده داشت.اين مربوط به اول جنگ بود که سپاه وبسيج هنوز سازماندهي يگاني نداشت .مدتي بعد اوبه لشکر27محمد رسولالله(ص)رفت و در آن يگان مشغول خدمت شد.
رضا نوروزي در اين لشکر فرماندهي گردان کميل را به عهده گرفت.او در طول مدت حضورش در جبهه در عمليات رمضان و مطلع الفجرومسلم ابن عقيل شرکت داشت و سرانجام پس از تلاش ها ومجاهدات زياد در عمليات مسلم بن عقيل در هفدهم مهر ماه 1361 به شهادت رسيد.





وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از درود و سلام بر رزمنده ثابت و استوار همچون كوه، پير جماران، نائب برحق صاحب‌الزمان (عج) ، يار و ياور منتظران حجت ابن‌الحسن‌المهدي روحي و ارواح و العالمين له الفدا وبا سلام به پدر و مادرم كه حق زيادي بر گردن من دارند , پدر جان و مادر عزيزم مرا حلال كنيد.
چند روزي كه در دنيا در حال حركتيد هدفتان را فراموش نكنيد. كه همانا هدف ما رضاي خداست. انسان براي عبادت و بندگي خلق شده و نه براي اين خلق شده كه غرق در ماديات باشد .بالاترين عبادتها و معنويات در جبهه‌ها وجود دارد، من حتم دارم كه درراه اسلام شهيد مي‌شوم. از اين موضوع به هيچ وجه ناراحت نباشيد چون شور و شوق حسين(ع) مارا ديوانه كرده ومي‌خواهيم از اين طريق تا پيروزي به كربلا برويم. تا خود امام حسين(ع) بيايد بالاي سر جنازه‌مان, آخر مگر او سرور و آقاي شهيدان نيست.
هر چند گناهكاريم ولي به عنوان يك سر باز گنهكار هم قبول پاسداريمان را دارد.
يك سفارش به همه جوانان مسلمان :
برادران بسيج و به خصوص برادران سپاهي, گاهي مواقع ديده مي‌شود از آمدن برادران به جبهه جلوگيري مي‌شود. امام زمان (عج) را تنها نگذاريد. امام زمان را بي‌ياور نگذاريد. امام و آقا فرمود كه واجب است. شرايط حساس وتعيين کننده اي است و گرنه امام عزيز و نور چشممان, امام خميني اعلام نمي‌كردند. 
به اين موضوع بعضي از برادران توجه نمي‌كنند, امام زمان خودش در جبهه‌ها حضور دارد,وگرنه ما که  به جز سلاحهاي سبك چيزي در مقابل آن همه تجهيزات دشمن نداريم و فقط امدادهاي غيبي است كه ما را به  پيروزي در مقابل دشمنان اسلام  مي رساند.
يك سفارش ديگر دارم و آن لبيك گفتن به نداي ملكوتي امام عزيزمان خميني كبير است كه سفارش در رابطه با نماز جماعت و شركت در نماز سياسي عبادي جمعه مي‌باشد.
                                                                                                                                                                                          والسلام    رضا نوروزي



درباره : شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا , استان همدان ,
برچسب ها : نوروزي , رضا ,
بازدید : 121
[ 1392/05/15 ] [ 1392/05/15 ] [ هومن آذریان ]
.: Weblog Themes By graphist :.

:: تعداد صفحات : 10 صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 صفحه بعد

اعضاء
ورود کاربران

رمز عبور را فراموش کردم ؟



عضویت در سایت
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
آرشيو مطالب
موضوعات
تازه های سایت
اخبار روز جهان
شهدای استانها فرماندهان ، وصیتنامه ، خاطرات ، آثار شهدا
نرم افزار های کاربردی
مستند
دانلود فیلمها و سریالهای ایرانی
انمیشین
فرهنگ جبهه
عملیات
شناسایی ها
نیروهای دشمن
نیروهای دشمن 2
شهدای جهاد سازندگی
آلبومها
برنامه رادیویی
خاطرات انقلاب
وطن
راهیان نور
موسیقی فیلم
سرود
موسیقی بی‌ کلام
فرزند شهید
صدای شهدا
شهید سید اهل قلم آوینی
مارش
مداحی
ايثارگران
خانواده شهدا
اولين هاي شهيدان دفاع مقدس
نوای جبهه
مطالب مفید فرهنگی ، هنری ، اینترنتی و ...
مذهبی
مجموعه پوسترهای شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس
فاتحان قله‌های جاسوسان ( شهدای صابرین )
محمد ابراهیم همت
ادعیه و مناجات
ادیه و زیارت
دانلود کتب اسلامی
پخش زنده شبکه های تلویزیونی - سراسری
دانلود تمام آثار شهید مطهری
صرفا جهت اطلاع !!!!
جلوه های ویژه
پی دی اف آموزشی
دوره آموزشي زبان فارسي
کلیپ های با کیفیت دفاع مقدس (۱)
نرم افزارهای موبایل
گنجینه اذان
والپیپرهای اسلامی
والپیپر معمولی
بخش سیستم عامل
بازی
کلیپ
شهید حاج احمد کاظمی
دانلود مجموعه کتابهای کامپیوتر pdf
اس ام اس
اصول و فروع دین
طنز و کاریکاتور
فول آلبوم های مجاز
دیگر رسانه ها
آمار سایت
بازديدهاي امروز : 1,857 نفر
بازديدهاي ديروز : 106 نفر
كل بازديدها : 3,710,958 نفر
بازدید این ماه : 2,601 نفر
بازدید ماه قبل : 5,141 نفر
کل نظرات : 11 عدد
كل مطالب : 4776 عدد
كل اعضا : 2 عدد
افراد آنلاین : 1 نفر

تبادل لینک

خرید بک لینک